درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/02/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
همانطور که توجه دارید احکام طهارت را تا آنجا که در آیات بود بیان کردیم، الآن بحث ما در احکام صلات است ، اولین بحثی که در احکام صلات داریم، اوقات صلات است، چنانچه بیان گردید تمام هدف ما از خواندن این آیات، اثبات این مطلب است که عمل ما شیعیان که بین صلات ظهر و عصر یا بین صلات مغرب و عشا جمع میکنیم، این عمل ما در وقت است نه خارج وقت، منهای روایاتی که بعداً خواهیم خواند، از خودِ آیات نیز استفاده میشود که این عمل در وقت است.
اهمیت نماز اول وقتنخست باید بدانیم که قرآن کریم علاوه براینکه بخود نماز ارزش فوق العاده قائل است، نسبت به اینکه انسان نماز را در اوقات خودش بخواند نیز اهمیت زیاد قائل میباشد، یعنی در عین حالی که خودِ نماز اهمیت دارد، اتیان صلات در اوقات خودش نیز دارای اهمیت زیاد میباشد « إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا»[1]
نماز مانند برخی از اعمال نیست که وقت نداشته باشد، نماز وقت معین دارد، بنابراین ما در عین حالی که باید به اصل نماز اهمیت بدهیم، به وقت نماز نیز باید اهمیت بدهیم، یعنی نگذاریم که نماز از وقت فضیلت یا از وقت اجزاء بگذارد و کارش به قضا بینجامد.
اهمیت نماز اول وقت از نظر روایاتدر این مورد برخی از روایات را میخوانیم:
1: فقد روی الصدوق بسنده عن أبی عبد الله الصادق (ع) عن آبائه (ع) قَالَ: « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا يَنَالُ شَفَاعَتِي غَداً مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ الْمَفْرُوضَةَ بَعْدَ وَقْتِهَا»[2]
2: روی الصدوق عن الإمام الرض (ع) عن آبائه (ع) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):« لَا يَزَالُ الشَّيْطَانُ ذَعِراً - میترسد و ناله میکند - مِنَ الْمُؤْمِنِ مَا حَافَظَ عَلَى مَوَاقِيتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا ضَيَّعَهُنَّ اجْتَرَأَ عَلَيْهِ فَأَدْخَلَهُ فِي الْعَظَائِمِ»[3]
3: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ: « كُنْتُ صَلَّيْتُ خَلْفَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بِالْمُزْدَلِفَةِ فَلَمَّا انْصَرَفَ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ يَا أَبَانُ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ الْمَفْرُوضَاتُ مَنْ أَقَامَ حُدُودَهُنَّ وَ حَافَظَ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ عِنْدَهُ عَهْدٌ يُدْخِلُهُ بِهِ الْجَنَّةَ- وَ مَنْ لَمْ يُقِمْ حُدُودَهُنَّ وَ لَمْ يُحَافِظْ عَلَى مَوَاقِيتِهِنَّ لَقِيَ اللَّهَ وَ لَا عَهْدَ لَهُ إِنْ شَاءَ عَذَّبَهُ وَ إِنْ شَاءَ غَفَرَ لَهُ»[4]
4: عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ اللَّيْثِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: « امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا»[5] .
5: عَنْ عَلِيٍّ ع فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: « لَيْسَ عَمَلٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الصَّلَاةِ فَلَا يَشْغَلَنَّكُمْ عَنْ أَوْقَاتِهَا شَيْءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْيَا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ - يَعْنِي أَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهَانُوا بِأَوْقَاتِهَااعْلَمُوا أَنَّ صَالِحِي عَدُوِّكُمْ يُرَائِي بَعْضُهُمْ بَعْضاً لَكِنَّ اللَّهَ لَا يُوَفِّقُهُمْ وَ لَا يَقْبَلُ إِلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصاً»[6]
مواقیت الصلوات فی الذکر الحکیم«أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»[7]
اگر بخواهیم معنای این آیه کاملاً روشن بشود، باید در دو مرحله سخن بگوییم:
در مرحله اول باید مفردات آیه را معنی کنیم، در مرحله دوم باید خلاصه آیه را تفسیر کنیم.
البته صاحب تفسیر مجمع البیان به جای کلمه «المفردات» میگوید:« اللغة»، ولی ما تعبیر به مفردات میکنیم
المفردات1: اللام فی « لِدُلُوكِ الشَّمْسِ»
این لام ممکن است، لام علت باشد و ممکن است به معنای «عند» باشد.
اگر لامِ تعلیل باشد، معنایش این میشود « لِدُلُوكِ» أی بسبب «زوال الشمس» نماز را بر پا دار. چرا؟ به سبب دلوک شمس، و اگر به معنای عند باشد، معنایش این میشود که نماز را برپا دار «عند دلوک الشمس».
«علی الظاهر» معنای دوم أظهر است، یعنی لام اگر به معنای «عند» باشد بهتر است، نه اینکه دلوک الشمس سبب است، البته دلوک شمس سبب است، منتها در اینجا مناسبت با سببیت ندارد، بلکه مناسبت با ظرفیت دارد، «أَقِمِ الصَّلَاةَ» در این ظرف، کدام ظرف؟ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ.
2: الدلوک، کلمه دلوک به معنای میل است، لدلوک الشمس، یعنی شمس میل کند،شمس چطور میل میکند؟ ما در شهر مقدس قم زندگی میکنیم، شرق و غرب ما معلوم است، دست راست ما شرق است، این طرف هم غرب است، اما در اینجا که هستیم بین شمال و جنوب یک خطی است، قوسی است که در واقع از سر ما میگذرد و از پایین هم رد میشود، که در اصطلاح علم هیأت میگویند:« خط نصف النهار»، این خط بین شمال و جنوب است، علی حسب الظاهر (چون در واقع زمین حرکت میکند، اما در ظاهر شمس حرکت میکند) شمس که از طرف کاشان حرکت میکند،هنگامی که به این خط میرسد، خطی که در حقیقت خط نصف النهار است، زمین را چهار بخش میکند، سمت راست، سمت چپ، شمال، جنوب، در واقع دلوک شمس، شمس بیاید،هنگامی که به این خط رسید، از این خط میل کند به آن طرف، که گاهی به آن زوال الشمس میگویند و گاهی میگویند دلوک الشمس، از کجا میل میکند؟ از خط نصف النهار، ولذا کسانی که خط نصف النهار شان با ما یکی است، در خیلی از احکام با هم یکسان خواهیم بود، هم در دلوک شمس و هم در غروب و هم در طلوع و هم در ماه، البته این خط، خط موهوم است نه خط واقعی، تمام افرادی که در روی زمین زندگی میکنند،همه شان یک خط نصف النهاری دارند که موهوم است، آفتاب که از شرق میآید، مرتب از این خط نصف النهارِ افراد رد میشود، از چین جلوتر، ازافغانستان جلوتر از ایران، تا به این طرف برسد، مسلّماً خطوط نصف النهار یکی نیست، بلکه هر شهر و هر کشوری برای خودش یک خط نصف النهاری دارد، «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ»، أی زوال الشمس، از خط نصف النهار، « إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ».
3؛ الغسق، لغویین در معنای غسق اختلاف دارند، مفسرون هم در تفسیر غسق دارای چند قول هستند:
الف؛ ظلمة أوّل اللیل، یعنی غسق را به معنای غروب معنی کردهاند و این خیلی بعید است.
ب؛ الظلمة، غسق را به معنای ظلمت معنی کردهاند.
گویا در روایات ما غسق به ظلمت شدیده تفسیر شده که همان نصف اللیل است
ج؛ الظلمة الشدیدة، غسق را به معنای ظلمت شدیده گرفتهاند، که گویا در روایات ما نیز غسق به معنای ظلمت شدیده آمده که همان نصف اللیل است.
«أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا»در این عبارت وقت چهار نماز آمده، وقت چهار نماز از اول لدلوک الشمس است إلی غسق اللیل، ظهرین و عشائین، ظاهر این آیه مبارکه این است که این «مجمع» وقت هر چهارتاست، یعنی شما میتوانید ظهرین را در هر یکی از این اجزای وقت بخوانید، کما اینکه عشائین را هم میتوانید در تمام از اجزای وقت بخوانید، ظاهرش این است، مگر اینکه سنت بیاید تخصیص بدهد، کما اینکه تخصیص داده، یعنی وقت ظهرین را بین دلوک الشمس و غروب قرار داده است، وقت عشائین را هم بین المغرب و نصف اللیل قرار داده است، اگر ما در واقع سنتی نداشتیم، این آیه مبارکه حاکی از آن است که این «مجمع» و مدت زمانی، اوقات هر چهار نماز است، حتی اگر نماز ظهر و عصر را شب بخوانیم، از نظر آیه مبارکه در وقتش خواندهایم، یا اگر عشائین را قبلاً بخوانیم، باز آن را دروقتش خواندهایم، آیه مبارکه مطلق است، البته عمل پیغمبر اکرم ص و سنت آن را مقید کرده است، ولذا ظهرین را بین دلوک الشمس و غروب شمس میخوانیم، عشائین را هم بین المغرب و نصف النهار میخوانیم.
4: «وَقُرْآنَ الْفَجْر» أرید به صلاة الفجر فإنّها تشهدها ملائکة اللیل و ملائکة النهار، نصبِ: « وَقُرْآنَ الْفَجْر» بخاطر مفعول بودنش است، یعنی مفعول است برای «أَقِمِ»، بجای اینکه بگوید: صلاة الفجر، فرموده: « وَقُرْآنَ الْفَجْر» این از باب تسمیة الکل باسم جزئه» میباشد، البته این دلیل بر آن نیست که نماز های دیگر قرائت ندارند، همه شان قرائت دارند.
بنابراین،« وَقُرْآنَ الْفَجْر» کنایه از نماز صبح است، بجای اینکه بگوید و صلاة الفجر، گفته: « وَقُرْآنَ الْفَجْر» که از قبیل «تسمیة الکل باسم جزئه» میشود، چون در نماز صبح قرائت لازم است، البته مفهوم ندارد که در صلوات دیگر قرائت لازم نیست. «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا» للملائکة، أی صلاة الفجر «الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا» للملائکة، گویا ملائکه این صداهایی که مؤمنین در صلات الفجر دارند، نسبت به آنها استماع دارند، «یشهد الملائکة» برای خواندن نماز فجر.
هذا ما یرجع إلی بیان مفردات الآیة و توضیحها.
إذا عرفت مفاد المفردات، فاعلم إنّ فی الآیة دلالةً علی امتداد وقت الصلوات الأربع من الزوال إلی الغسق، فتکون أوقتها موسّعةً، لأنّ اللام فی قوله « لِدُلُوكِ» بمعنی «عند» و إلی قوله: « إِلَى غَسَقِ اللَّيلِ» للانتهاء، فیکون معنی الآیة:« إنّ وقت الصلوات الأربع ممتدّ من الزوال إلی ذهاب الشفق، أو إلی نصف اللیل، علی الخلاف فی معنی الغسق، و قد عرفت ما علیه أئمة أهل البیت (ع) فی معناه – ائمه اهل بیت ع غسق به ظلمت شدیده معنی کردهاند که همان نصف شب باشد - فتکون النتیجة إنّ إتیان الصلوات الأربع أداءٌ بین الحدّین، و أنّ کلّ جزء منه (وقت) صالح له (أی للصلوات الأربع)
و بعبارة أخری: إنّ الزمان المحدّد بین زوال الشمس إلی غسق اللیل، وقتٌ للصلوات الأربع، فله أن یصلّی الظهر فی أیة ساعة من ساعات الحد المذکور، کما له أن یأتی بالعصر کذلک.
هذا هو ظاهر الآیه، و هو حجّة للفقیه ما لم یدلّ دلیل علی التضییق، فعندئذ تُرفَعُ الید بمقدار الدلیل، و فی غیره یکون الظاهر حجّة و مرجعاً، فتُرفع الید فی الظهرین عن امتداد وقتهما بعد الغروب حیث ینتهی وقتهما به،کما تُرفعُ الید عن المغربین بدخول وقتهما بغروب الشمس.
بنابراین، ما باید اطلاق آیه را مقید کنیم، آن مقداری که آیه مبارکه برای ما فرموده، این است که نماز چهارگانه را میتوانیم در این محدوده وقت بخوانیم، آن مقدار که دلیل داریم رفع ید میکنیم، آن مقداری که دلیل نیست، باید به آیه مبارکه تمسک میکنیم ولذا در روایات دارد که امام صادق (ع) کراراً میفرماید: «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتَانِ الظُّهْرُ وَ الْعَصْرُ فَإِذَا غَابَتِ الشَّمْسُ دَخَلَ الْوَقْتَانِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ»[8]
ولذا فقها میفرمایند چهار رکعت اول، وقت اختصاصی ظهر است، چهار رکعت اخیر وقت اختصای عصر است، بقیه وقت مشترک است.
بنابراین، روایت امام صادق (ع) با آیه کمال تطبیق را دارد، چون آیه مبارکه نیز همین را گفت، منتها دلالت آیه مبارکه اوسع است.
الآیة الثانیة:«وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَي النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يذْهِبْنَ السَّيئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِين»[9]
المفرداتنخست باید مفردات آیه را بررسی کنیم و ببینیم که مراد از« طَرَفَي النَّهَارِ» چیست، و هکذا مراد از « وَزُلَفًا مِنَ اللَّيلِ» چیست؟
البته مفسّرین در اینجا اقوالی دارند و ما از خود آیه استفاده خواهیم کرد.