درس خارج فقه آیت الله سبحانی
94/11/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرائط رضاع
یکی از شرائط نشر حرمت در رضاع وحدة الفحل است، البته وحدة الفحل نسبت به اجنبیهاست، اما نسبت به نسبی این مسأله مطرح نیست، روایاتی که دلالت بر شرطیت وحدة الفحل دارد بر دو قسمند، گاهی از اوقات لسانش این است که وحدة الأمّ کافی نیست، ولی بعضی از روایات میگویند وحدة الفحل شرط است. خلاصه روایات ما بر دو قسمند، یک صنف دلالتش مطابقی است و می گوید وحدت فحل شرط است و صنف دیگر دلالتش التزامی میباشد و میگوید وحدت ام کافی نیست، معنایش این است که حتماً باید وحدت فحل باشد.
وحدة الفحل فی الروایات
و أمّا روایات الباب الدالّة علی ما تقدّم فهی علی قسمین:
الأول: الروایات الّـتی تصرّح بعدم کفایة الوحدة فی الأمّ
الثانی: الروایات الّتی تعتبر الوحدة فی الفحل.
1: أمّا ما یدلّ علی عدم کفایة الوحدة فی الأمّ فمنه روایة: بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ فِي حَدِيثٍ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص- يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ فَسِّرْ لِي ذَلِكَ فَقَالَ كُلُّ امْرَأَةٍ أَرْضَعَتْ مِنْ لَبَنِ فَحْلِهَا وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَى مِنْ جَارِيَةٍ أَوْ غُلَامٍ فَذَلِكَ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ كُلُّ امْرَأَةٍ أَرْضَعَتْ مِنْ لَبَنِ فَحْلَيْنِ كَانَا لَهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مِنْ جَارِيَةٍ أَوْ غُلَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ رَضَاعٌ لَيْسَ بِالرَّضَاعِ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ نَسَبِ نَاحِيَةِ الصِّهْرِ رَضَاعٌ وَ لَا يُحَرِّمُ شَيْئاً وَ لَيْسَ هُوَ سَبَبَ رَضَاعٍ مِنْ نَاحِيَةِ لَبَنِ الْفُحُولَةِ فَيُحَرِّمَ»[1] .
از حضرت امام محمد باقر ع سوال میکند که عبارت رسول خدا رابرای من معنی کن « يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ» حضرت مثال میزند و میفرماید: «كُلُّ امْرَأَةٍ أَرْضَعَتْ مِنْ لَبَنِ فَحْلِهَا وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَى مِنْ جَارِيَةٍ أَوْ غُلَامٍ»، یعنی زنی است که شوهر دارد و این شوهر از زن دیگر یا دختر گرفته یا پسر «فَذَلِكَ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ» .
من سوال میکنیم این دختر و پسری که از زن دیگر گرفته حرام میشود، چه چیز حرام میشود؟ آیا این دوتا با همدیگر حرام میشوند؟ این دوتا با هم حرام میشوند، مسلّماً حرف « أَو» در اینجا به معنای «واو» است، قرینه داریم، بنابراین،اگر از همسایه یک پسری را و یک دختری را گرفت و هردو را شیر داد، این دوتا با همدیگر حرام میشوند و باید ما این دوتا را اجنبی حساب کنیم، چرا؟ چون فحل شان واحد است و هردو را هم شیر داده، پسر مال هند بود، دختر هم مال زینب، این دوتا را وقتی شیر داد، این دوتا با همدیگر حرام میشوند. چرا؟چون وحدت فحل است، شیر مال یک مرد است. «وَ كُلُّ امْرَأَةٍ أَرْضَعَتْ مِنْ لَبَنِ فَحْلَيْنِ كَانَا لَهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ » آیا این « وَاحِداً» قید فحل است یا قید «أرضعت»؟ قید «أرضعت» است، یعنی «أرضعت» را معنی میکند نه فحل را، چون معلوم است که فحلین باید واحد بعد واحد باشد. «وَ كُلُّ امْرَأَةٍ أَرْضَعَتْ مِنْ لَبَنِ فَحْلَيْنِ كَانَا لَهَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ» تفسیر «واحداً مِنْ جَارِيَةٍ أَوْ غُلَامٍ است، مِنْ جَارِيَةٍ أَوْ غُلَامٍ» عطف بیان «وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ» میباشد، معلوم میشود که هردو را شیر داده ولذا عرض کردیم که «أَو» در آنجا به معنای «واو» است. به چه دلیل؟ به قرینه «وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ ».
پس مثال این شد که زنی است بچه دارد و شیر هم دارد، از همسایه دختر و پسری را هم گرفت و آنها را نیز شیر داد، با لبن فحل واحد، یعنی با شیر یک شوهر آنها را شیر داد، آن دوتا با همدیگر حرام میشوند.
اما اگر این زن دارای دو شوهر است، مثلاً با شیر شوهر اول صبی را شیر دارد، با شیر شوهر دوم جاریه را شیر داد، این دوتا با همدیگر حرام نمیشوند. چرا؟ چون فحل شان دوتاست، البته این دوتا با همدیگر محرم نمیشود و الا نسبت به بچه نسبی مرضعة جای بحث نیست که حرام است هم در اولی و هم در دومی. « فَإِنَّ ذَلِكَ رَضَاعٌ لَيْسَ بِالرَّضَاعِ الَّذِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- يَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا يَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ نَسَبِ نَاحِيَةِ الصِّهْرِ رَضَاعٌ وَ لَا يُحَرِّمُ شَيْئاً وَ لَيْسَ هُوَ سَبَبَ رَضَاعٍ مِنْ نَاحِيَةِ لَبَنِ الْفُحُولَةِ فَيُحَرِّمَ».
پس مرکز حدیث این است که اولاً دوتا را شیر میدهد،یعنی هم جاریه را شیر میدهد و هم غلام را، گاهی من فحلین،و گاهی من فحل واحد،اگر من فحل واحد باشد، این جاریه و غلام با همدیگر حرام میشوند و اما اگر من فحلین باشند این دوتا با همدیگر حرام نمیشوند. البته نسبت به بچه نسبی مرضعة هردو حرام میشوند و این خیلی روشن است و جای بحث نیست.
و قوله: «وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ» مفعول لقوله:« أَرْضَعَتْ» و قوله: « مِنْ جَارِيَةٍ أَوْ غُلَامٍ » بیان لواحد بعد واحد.
2: فمنها؛ عَنْ زِيَادِ بْنِ سُوقَةَ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ لِلرَّضَاعِ حَدٌّ يُؤْخَذُ بِهِ فَقَالَ لَا يُحَرِّمُ الرَّضَاعُ أَقَلَّ مِنْ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ أَوْ خَمْسَ عَشْرَةَ رَضْعَةً مُتَوَالِيَاتٍ مِنِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ لَمْ يَفْصِلْ بَيْنَهَا رَضْعَةُ امْرَأَةٍ غَيْرِهَا فَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً أَرْضَعَتْ غُلَاماً أَوْ جَارِيَةً عَشْرَ رَضَعَاتٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ وَ أَرْضَعَتْهُمَا امْرَأَةٌ أُخْرَى مِنْ فَحْلٍ آخَرَ عَشْرَ رَضَعَاتٍ لَمْ يَحْرُمْ نِكَاحُهُمَا»[2] .
در این حدیث یکدانه شاذی است که مشهور قائل نیست و آن اینکه حدیث می گوید: « مِنِ امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ» و حال آنکه ما گفتیم: « امْرَأَةٍ وَاحِدَةٍ» لازم نیست و در جلسه گذشته گفتیم اگر کسی دو زن داشته باشد، نصفش را از یک زن خورد، نصف دیگرش را از زن دیگر، کافی است، فحل مهم است نه ام و مادر، ولی این روایت وحدت ام و مادر را هم شرط میداند و این بر خلاف مشهور است چون مشهور فقط وحدت فحل را شرط میداند. ما در جلسه گذشته گفتیم که اگر در وسط غذا بخورد، مبطل است، ولی از این روایت استفاده میشود که مبطل نیست، البته توضیح دادیم. « فَلَوْ أَنَّ امْرَأَةً أَرْضَعَتْ غُلَاماً أَوْ جَارِيَةً – حرف « أَوْ» در اینجا صحیح نیست، بلکه باید «واو» باشد - عَشْرَ رَضَعَاتٍ مِنْ لَبَنِ فَحْلٍ وَاحِدٍ وَ أَرْضَعَتْهُمَا امْرَأَةٌ أُخْرَى مِنْ فَحْلٍ آخَرَ عَشْرَ رَضَعَاتٍ لَمْ يَحْرُمْ نِكَاحُهُمَا».
زنی است که این غلام و جاریه را از لبن فحل خودش ده بار شیر داد، این نشر حرمت نمیکند. چرا؟ چون باید پانزده بار باشد، حال اگر یک زن دیگر از شوهر دیگر این بچه ها را ده بار شیر داد که در مجموع میشود بیست بار، نشر حرمت نمیکند، یعنی این غلام و جاریه با همدیگر حرام نمیشوند، ولو با همدیگر بیست بار شیر خوردهاند، منتها ده بارش از یک فحل شیر خورده، ده بار دیگر را هم از فحل دیگر.
بنابر این،باید بجای « أو» حرف «واو» باشد، چطور؟ به قرینه « أَرْضَعَتْهُمَا»، پس اگر زنی باشد که غلام و جاریه را ده بار شیر بدهد، و سپس قهر کند، آنگاه این دوتا (غلام و جاریه) را بسپارند به یک زن دیگر که او ده بار شیر بدهد، در اینجا نشر حرمت نمیکند. چرا؟ چون فحل شان دوتاست. علاوه بر اینکه تعدد فحل است، تعدد ام نیز است. البته از نظر ما وحدت ام شرط نیست،مهم وحدت فحل است.
3: و منها: روایة عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لَبَنِ الْفَحْلِ قَالَ هُوَ مَا أَرْضَعَتِ امْرَأَتُكَ مِنْ لَبَنِكَ وَ لَبَنِ وَلَدِكَ وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَى فَهُوَ حَرَامٌ »[3] .
این روایت یک نکته اضافی دارد، گاهی از شیر زن من شیر میدهد،گاهی بچه من ازدواج کرده و شیر بچه مرا میخورد، نوه رضاعی من میشود،گاهی بچه مستقیم من است و گاهی نوه رضاعی من است.
4: و منها:روایة سَمَاعَةَ قَالَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ لَهُ امْرَأَتَانِ فَوَلَدَتْ كُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا غُلَاماً فَانْطَلَقَتْ إِحْدَى امْرَأَتَيْهِ فَأَرْضَعَتْ جَارِيَةً مِنْ عُرْضِ النَّاسِ أَ يَنْبَغِي لِابْنِهِ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِهَذِهِ الْجَارِيَةِ قَالَ لَا لِأَنَّهَا أَرْضَعَتْ بِلَبَنِ الشَّيْخِ»[4] .
مردی دوتا زن دارد و هردو زنش از باب اتفاق پسر زاییدند، یکی از این دو زن دختر همسایه را شیر داد که از طبقه پایین است، از حضرت سوال میکند پسر این مرد حق دارد که با این جاریه و دختر ازدواج کند: «أَ يَنْبَغِي لِابْنِهِ أَنْ يَتَزَوَّجَ بِهَذِهِ الْجَارِيَةِ قَالَ لَا لِأَنَّهَا أَرْضَعَتْ بِلَبَنِ الشَّيْخِ» حضرت میفرماید حق ازدواج ندارد.