< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ترک السنّة لمخالفة الشیعة

در جلسه گذشته یک اشکالی را مطرح کردیم و آن اینکه چگونه حضرت می‌فرماید: « خذ ما خالف العامه و دع ما وافق العامة» و حال آنکه بخشی از فتاوای آنها ماخوذ از کتاب و سنت است؟

ما در مقام جواب عرض کردیم که حضرت صادق ع، این بخش را نمی‌فرماید، بلکه در درجه اول موافقت کتاب و موافقت سنت است و اگر این دو نباشد، آنوقت نوبت به مخالفت عامه می‌رسد و آنهم در مسائلی که آن را بر اساس قیاس و استحسان بنا کرده‌اند. و الا حاشا که امام صادق ع بفرماید فتوایی که مطابق کتاب و سنت می‌باشد چون اهل سنت به آن عمل کرده‌اند، شما عمل نکنید، حاشا که حضرت یک چنین چیزی را بفرماید.

ترک السنّة لمخالفة‌ الشیعة

این مسأله سبب شد که بحث امروز را مطرح کنیم و آن اینکه عده ای از علمای اهل سنت می‌گویند باید سنت را ترک کرد. کی؟ اگر به این سنت روافض عمل می‌کنند اگر به سنت پیغمبر اکرم ص روافض عمل کردند، شما به این سنت عمل نکنید بلکه این سنت را ترک کنید، این سخن کجا و حرف دیروز ما کجا؟

من الآن از شرح وجیز نقل می‌کنم که ایشان می‌گوید اگر سنتی، در میان روافض شایع است، شما این سنت را ترک کنید و مبادا به آنها خود را تشبیه کنید.

1: ترک تسطیح القبر

مستحب است که قبر مسطح باشد نه مسنّم – مسنّم، یعنی مانند پشت ماهی نباشد - و سنت هم تسطیح القبر است حتی قبر پیغمبر اکرم ص و قبر شیخین هم مسطح است، می‌گویند چون مسطح شعار شیعه است فلذا ما باید از این سنت رفع ید کنیم و سراغ مسنّم برویم- یعنی پشت ماهی- آیا این مطلب درست است یا درست است؟ نه؛ چون معنایش این است که اگر شیعه نماز می خواند، پس شما نماز نخوانید چون نماز خواندن شعار شیعه است این مسأله حاکی از تعصب کور و بیجاست، جایی که شما مشترکات دارید، بر همان مشترکات عمل کنید.

صحیح مسلم یک روایتی دارد که علی بن ابی طالب به یک فردی می‌گوید: « ما رأیت قبراً‌ مشرفاً الا وقد سویته»،‌هنگامی که سعودی ها مسلط به حرمین شریفین شدند و به مدینه آمدند، علمای مدینه را جمع کردند و این حدیث را برای آنها خواندند که در صحیح مسلم آمده که حضرت علی ع آن مرد را مامور می‌کند که: « ما رأیت قبراً مشرفا الا و قد سویته‌»،‌ همین حدیث را برای خراب کردن تمام قبه‌ها و بارگاه امامان معصوم ع بهانه قرار می دهند، اما این که این حدیث صحیح است یا نه؟ ممکن است صحیح هم باشد، اما این حدیث ارتباطی به قبه و بارگاه ندارد، این حدیث راجع به خود قبر است، «ما رأیت قبراً‌ مشرفاً» مشرف به پشت شتر می‌گویند « ما رأیت قبراً‌ مشرفاً » که به صورت مسنّم است، الا و قد سویته،‌این قبر را صاف و مسطح کن، این حدیث ناظر به تسطیح قبر است و ارتباطی به قبه و بارگاه ندارد که آن را برای حفاظت قبر ساخته‌اند، بزرگترین دلیل شان همین حدیث است که از حضرت علی ع نقل می‌کنند.

ثایناً: شما کلمه «سویت» را در قرآن مطالعه کنید، کلمه «سویت »گاهی صفت خود شیء است، مانند: « وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا»[1] ، که صفت خود شیء است، اگر صفت خود شیء شد، حرف جر لازم ندارد، اما اگر مراد از تسویه این باشد که با چیز دیگر مساوی کنند، آنجا حرف جر که باء باشد لازم دارد و می‌گویند:« سویت هذا بهذا»، «یسویکم برب العالمین» مشرکین در روز قیامت می‌گویند ما بت ها را «یسویکم برب العالمین»، آیا در حدیث باء دارد یا ندارد؟ الا و قد سویته؟ باء ندارد،‌معنایش این است که قبر را صاف کند نه اینکه قبر را از بین ببرد، اگر بنا بود که بفرماید قبر را از بین ببرید، باید می‌فرمود: «سویته بالارض».

قال الشیخ محمد بن عبد الرحمان الدمشقی: السنّة فی القبر،‌ التسطیح، و هو أولی علی الراجح من مذهب الشافعی.

/و قال أبوحنیفه و مالک و أحمد: التسنیم أولی، لأنّ‌ التسطیح صار شعاراً اللشیعة.

و قال الرافعی: إنّ النّبی ص سطّح قبر ابنه إبراهیم.

و عن القاسم بن محمد – نوبه ابوبکر است- قال: رأیت قبر النبی ص و أبی بکر و عمر مسطّحاً.

و قال ابن أبی هریرة: إنّ الأفضل الآن العدول من التسطیح إلی التسنیم، لأنّ التسطیح صار شعاراً للروافض، فالأولی مخالفتهم، و صیانة المیّت و أهله عن الاتّهام بالبدعة.

و هذا الوجه هو الّذی أجاب به فی الکتاب و ما إلیه الشیخ أبو محمد و تابعه القاضی الرویانی، لکن الجمهور علی أنّ المذهب، الأول. أعنی التسطیح.

قالوا: و لو ترکنا ما ثبت فی السنّة، لإطباق بعض المبتدعة علیه، لجرّنا ذلک إلی ترک سنن کثیرة، و إذا اطرد جرّینا علی الشیء خرج عن أن یعدّ شعاراً للمبتدعة.[2] .

پس ما هم باید مسطح کنیم تا عمل به سنت شده باشد و هم شعار روافض نباشد.

2: الجهر بالبسملة

من این بحث را به این مناسبت آوردم، چون به ما می‌گویند: « خذ ما خالف العامة»، ما خالف العامة گاهی کتاب و سنت است و شما چگونه کتاب و سنت را ترک می‌کنید؟

ما عرض کردیم این در درجه دوم است،‌ الکتاب و السنّة ممیّز الحجّة عن اللاحجّة،‌ بعداً نوبت به : «خذ ما خالف العامه» می‌رسد ولذا این مسأله سبب شد که من این مطالب را مطرح کنم و بگویم آنجا که کتاب و سنت است و عامه هم عمل می‌کنند، ما نیز به کتاب و سنت عمل می‌کنیم، و ما اگر با عامه مخالفت می‌کنیم در غیر این دو مورد است، ولی اهل سنت حتی در همان موردی که کتاب و سنت است، کتاب و سنت را ترک می‌کنند تا شیعه را مخالفت کرده با شند.

 

علی ع «بسم الله» را در صلوات جهریه بلند تر می‌گفت، صلوات اخفاتیه باشد، در صلوات جهریه امیر المؤمنین ع « بسم الله» را بلند تر می گفت، این مسأله را از حضرت سوال کردند و در حقیقت حکم مسأله از ناحیه علیّ ع روشن شد، بنی امیه برای اخفای حکم علیّ ع به عکسش عمل کردند، یعنی یا «بسم الله» را نمی‌گویند یا اگر هم بگویند، خیلی آهسته می‌گویند، بعداً حمد را شروع می‌کنند.

کلام فخر رازی

فخر رازی در تفسیر خودش می‌ گوید وقتی که جهر، حکم علی ع شد، من شایع علیّاً،‌این آدم اهل نجات است پس ما هم «بسم الله» را بلند می‌گوییم.

قال الرافعی: أیضا و مثله – أی مثل التسطیح – ما حکی عنه أنّ الجهر بالتسمیة إذا صار فی موضع شعار لهم، فالمستحب الإسرار بها مخالفة لهم، و احتجّ له بما روی أنّ النبی ص کان یقوم إذا بدت جنازة، فأخبر أنّ الیهود تفعل ذلک، فترک القیام بعد ذلک مخالفة لهم.

قال الإمام رازی: روی البیهقی عن أبی هریرة ال:‌کان رسول الله ص یجهر فی الصلاة‌ ب «بسم الله الرحمن الرحیم» و کان علیّ ع یجهر بالتّسمیة و قد ثبت بالتواتر، و کان علیّ بن أبی طالب ع یقول: یا من ذکره شرف للذاکرین، و مثل هذا کیف یلیق بالعاقل أن یسعی فی إخفائه.

و قال الشیعة: السنّة، هی الجهر بالتّسمیة، سواء أکانت فی الصلاة الجهریة أو السرّیة.

و حمهور الفقهاء یخالفونهم – إلی أن قال – إنّ علیّاً کان یبالغ فی الجهر بالتّسمیة، فلمّا وصلت الدولة إلی بنی أمیّة بالغوا فی المنع من الجهر، سعیاً فی إبطال آثار علیّ‌ ع[3] .

3: الصلاة علی المؤمن مفرداً سنّة ترفض

صلوات بر پیغمبر اکرم ص استثناست، صلوات بر غیر پیغمبر اکرم ص اگر همراه با پیغمبر اکرم باشد باز اشکالی ندارد، مثلاً بگوییم: «صلّی الله علیه و علی آله و علی اصحابه»، اما اگر مفرداً بگوییم، مثلاً بگوییم: قال علیّ علیه السلام، می‌گویند در مفرد نباید سلام بگوییم،‌کنار پیغمبر اکرم ا شکالی ندارد، اما اگر مفرد شد،‌نباید بگوییم علیّ‌ علیه السلام، ولی این حرف آنها (اهل سنت) خلاف قرآن است چون قرآن کریم می‌فرماید: « هُوَ الَّذِي يصَلِّي عَلَيكُمْ»[4] در جای دیگر می‌فرماید: « وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»[5] .

پیغمبر اکرم وقتی از مردم زکات می‌ گرفت، در حق آنها دعا می‌کرد، آنها می‌گویند: بله! این دلیل دارد، اما اگر بعد اسم حضرت علیّ و سایر امامان علیهم السلام سلام بگوییم این شعار روافض است و ملحق می‌شویم به مبتدعة، برای اینکه شعار روافض را زنده نکنیم، در افراد سلام نمی‌گویم حد اکثر می‌گوییم رضی الله عنه. ولذا تمام کتاب آنها بعد از اسم علی‌ّع یا امامان دیگر رضی الله عنه دارند. و حال آنکه قرآن در باره اهل مصیبت می‌فرماید: « أُولَئِكَ عَلَيهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ »[6]

قال الزمخشری فی تفسیر قوله سبحانه: « إنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يصَلُّونَ عَلَى النَّبِي يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»[7] .

فإن قلت: فما تقول علی الصلاة علی غیره؟

قلت: القیاس جواز الصلاة علی کلّ مؤمن لقولة تعالی: « هُوَ الَّذِي يصَلِّي عَلَيكُمْ»، و قوله تعالی: « وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»، و قوله ص: « اللّهم صلّی علی آل أبی أوفی».

و لکنّ للعلماء تفصیلاً فی ذلک و هو أنّها إن کانت علی سبیل التبع کقولک: «صلی الله علی النّبی و آله فلا کلام فیها، و أمّا إذا أفرد غیره من أهل البیت بالصلاة کما یفرد هو فمکروه، لأنّ ذلک صار شعاراً لذکر رسول الله ص و لأنّه یؤدّی إلی الاتّهام بالرفض»[8] .

و فی «فتح الباری»: ‌اختلف فی السلام علی غیر الأنبیاء بعد الاتّفاق علی مشروعیته فی الحیّ، فقیل یشرع مطلقاً، و قیل بل تبعاً و لا یفرّد لواحد لکونه صار شعاراً للرافضة، و نقله النووی عن الشیخ أبی محمد الجوینی [9] . [10]

و معنی ذلک أنّه لم یجد مبرّراً لترک ما شرّعه الإسلام، إلّا عمل الرافضة بسنّة الإسلام، ولو صحّ ذلک، کان علی القائل أن یترک عامّة الفرائض و السنن الّتی یعمل بها الروافض!!

4: ترک المستحبات إذا صار شعاراً للشیعة

ابن تیمیه می‌گوید هر عمل خوبی که روافض انجام می‌دهند، اگر ما آن را انجام بدهیم یکنوع تشبه به آنهاست، باید از خیر آن بگذریم.

قال ابن تیمیة – عند بیان التشبّه بالروافض -: و هنا ذهب من ذهب من الفقهاء إلی ترک بعض المستحبات إذا صارت شعاراً لهم، فإنِّه و إن لم یکن الترک واجباً لذلک، لکن فی إظهار ذلک مشابهة لهم فلا یتمیّز السنّی من الرافضی، و مصلحة التمییز عنهم لأجل هجرانهم و مخالفتهم أعظم من مصلحة هذا المستحب»[11] .

5: ترک فعل الخیرات و إقامة المآتم یوم عاشوراء

در روایات اهل سنت آمده که روز عاشورا، خیرات بدهید، مآتم هم مال ماست، خب! بعضی از اهل سنت هم می‌دانند که حسین بن علیّ ع مظلومانه شهید شده و خواندن این مأتم اشکالی ندارد، اما می‌گویند چون این فعلاً‌ شعار روافض شده، فلذا نباید به خیرات عمل کرد و نباید مأتم را بخوانیم و الا اگر شعار روافض نبود، ما هم خیرات می دادیم و چه بسا مآتم هم می‌خواندیم و نوحه سرای می‌کردیم، اما چون فعلاً‌ شعار روافض شده است، فلذا ما آن را ترک می‌کنیم

حکی البرسوی – برسا، یک شهری است در ترکیه که حضرت امام را هم در آنجا تبعید کرده بودند – یک عالمی است اهل آنجا و کتابی دارد بنام: روح البیان فی تفسیر القرآن،‌ تفسیر عرفانی و صوفی مسلک است- عن کتاب «عقد الدرر و اللآلی و فضل الشهور و اللیالی» للشیخ شهاب الدین الشهیر بالرسام: المطلب الثالث:

المستحب فی ذلک الیوم – یعنی: یوم عاشوراء – فعل الخیرات من الصّدقة و الصوم و الذکر و غیرهما، و لا ینبغی للمؤمن أن یتشبه بیزید الملعون فی بعض الأفعال، و بالشّیعة و الروافض و الخوارج أیضاً، یعنی لا یجعل ذلک الیوم یوم عید أو یوم مأتم، فمن اکتحل یوم عاشوراء فقد تشبّه بیزید الملعون و قومه، و إن کان للاکتحال فی ذلک الیوم أصل صحیح، فإنِ ترک السنّة سنّة إذا کان شعاراً لأهل البدعة، کالتختّم بالیمین فإنّه فی الأصل سنّة، لکنّة لمّآ کان شعار أهل البدعة و الظلمة صارت السنّة أن یجعل الخاتم فی خنصر الید الیسری فی زماننا کما فی شرح الفهستانی.

و من قرأ یوم عاشورء و أوائل المحرّم مقتل الحسین ع، فقد تشبّه بالروافض، خصوصاً إذا کان بألفاظ مخلّة بالتعظیم لأجل تحزین السامعین، و فی کراهیة الفهستانی: لو أراد ذکر مقتل الحسینّ ع ینبغی أن یذکر أوّلاً مقتل سائر الصحابة، لئلّا یشابه الروافض.

و قال الغزالی: یحرم علی الواعظ و غیره روایة مقتل الحسین ع و حکایته و ما یجری بین الصحابة من التشاجر و التخاصم، فإنّه یهیّج بغض الصحابة و الطعن فیهم و هم أعلام الدین، و ما وقع بینهم من المنازعات فیحمل علی محامل صحیحة، و لعلّ ذلک لخطأ فی الاجتهاد لا لطلب الریاسة و الدنیا کما لا یخفی.

 


[3] مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج1، ص205 – 206.
[8] الکشاف، زمخشری، ج2، ص549.
[9] فتح الباری، ج11، ص14.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo