درس خارج فقه آیت الله سبحانی
قواعد فقهیه
94/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: هیچ
حرامی نیست مگر اینکه در موقع اضطرار حلال می شود.
بحث ما در روایاتی است که به عنوان دلیل برای قاعده « لیس ممّا حرّم الله إلّا و قد أحلّه لمن اضطر إلیه» اقامه میشود، تا کنون چهار روایت را خواندیم و رسیدیم به روایت پنجم، علت اینکه سند را نمیخوانیم متضافر بودن روایات است.
5: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ يَذْهَبُ بَصَرُهُ فَيَأْتِيهِ الْأَطِبَّاءُ فَيَقُولُونَ نُدَاوِيكَ شَهْراً أَوْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً مُسْتَلْقِياً كَذَلِكَ يُصَلِّي فَرَخَّصَ فِي ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْه»[1].
در زمان سابق تراکم و مشکل چشم دردی در میان مردم فراوان بود، یعنی غالب پیره مرد ها و پیره زنها مشکل چشمی داشتند، عمل کردن هم در آن زمان مخصوصاً زمان امام صادق ع این بود که شخص یکماه به پشت روی تخت بخوابد بدون اینکه حرکت کند و این خیلی سخت بود حتی تا این اواخر، یعنی شصت سال قبل وقتی تراکم را در چشم معالجه میکردند، اقلش باید سه روز مستقلیاً، یعنی به پشت بخوابد بدون اینکه حرکت کند، برای اینکه چشمش عیب نبیند و این خیلی مشکل است، اولاً انسان استخوان درد میگیرد،ثانیاً الیه های انسان معیوب میشود، راوی از این نظر سوال نمیکند که دکتر به او گفته که یکماه تمام مستقلیاً بخوابد،بلکه از نمازش سوال میکند که در یک چنین حالتی چگونه نماز بخواند؟«يَذْهَبُ بَصَرُهُ فَيَأْتِيهِ الْأَطِبَّاءُ فَيَقُولُونَ نُدَاوِيكَ شَهْراً أَوْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً مُسْتَلْقِياً كَذَلِكَ يُصَلِّي فَرَخَّصَ فِي ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْه» حضرت فرمود: «كَذَلِكَ يُصَلِّي فَرَخَّصَ فِي ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْه» معلوم میشود که حضرت در اینجا اجتهاد کرده، البته این اجتهاد حضرت با اجتهاد ما فرق میکند، اجتهاد ما همیشه مشوب به خطاست، اما حضرت از آیه قرآن استفاده کرده و آنهم استفاده قطعی، راه را هم به ما نشان داده، بنابراین، کلمه اجتهاد در باره ائمه اهل بیت عصمت و طهارت ع، کلمه زیبا نیست و من هم این کلمه را در مورد آن حضرات به کار نمیبرم، ولی میخواهم بگویم که ببینید ائمه ع ما از قرآن به عنوان معلّم استفاده میکنند نه به عنوان اینکه امام معصوم هستند و باید چشم ببندیم و فرمان شان را قبول کنیم.
6: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَى سَعُوطٍ فِيهِ مِسْكٌ مِنْ رِيحٍ تَعْرِضُ لَهُ فِي وَجْهِهِ وَ عِلَّةٍ تُصِيبُهُ فَقَالَ اسْتَعِطْ بِه»[2].
کسانی که به حج مشرف شدهاند، بهتر می دانند که بیست و چهار چیز برای محرم حرام است، یکی از آنها بوی خوش است، ولی این آدم مثل اینکه ضرورت داشته که از سعوط استفاده کند، سعوط یک داروی است که در بینی میریزند و بوی خوشی هم دارد،این آدم یک بیماری در صورت پیداه کرده بوده که دارویش همین سعوط بوده فلذا حضرت میفرماید: «اسْتَعِطْ بِه» یعنی اشکال ندارد.
و کأنّ السائل ابتلی بورم فی وجهه یداوی بالسعوط و فیه مسک، فقد صار الاضطرار سبباً لرفع حرمة الطیب علی المحرم.
7: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا اضْطُرَّ الْمُحْرِمُ إِلَى الْقَبَاءِ وَ لَمْ يَجِدْ ثَوْباً غَيْرَهُ فَلْيَلْبَسْهُ مَقْلُوباً وَ لَا يُدْخِلْ يَدَيْهِ فِي يَدَيِ الْقَبَاء»[3].
یکی از محرمات احرام، پوشیدن لباس مخیط است و باید لباس احرام مخیط نباشد،ولی هوا سرد است و چارهای ندارد جز اینکه قبا را بپوشد، حضرت پوشیدن قبا به دو شرط مانع ندارد، اولاً اینکه آن را وارونه کند تا معلوم شود که جنبه غیر عادی دارد،ثانیاً باید بالا را پایین و پایین را بالا قرار دهد تا اگر دیگران دیدند اعتراض نکنند که چرا مخیط پوشیدی، یعنی به گونهای بپوشد که دیگران بفهمند از روی اختیار قبا را نپوشیده، بلکه اضطرار و مرض سبب این کار شده است: «إِذَا اضْطُرَّ الْمُحْرِمُ إِلَى الْقَبَاءِ وَ لَمْ يَجِدْ ثَوْباً غَيْرَهُ فَلْيَلْبَسْهُ مَقْلُوباً وَ لَا يُدْخِلْ يَدَيْهِ فِي يَدَيِ الْقَبَاء»
روایت بعدی نیز، همین مطلب را میفهماند.
8: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنِ اضْطُرَّ الْمُحْرِمُ إِلَى أَنْ يَلْبَسَ قَبَاءً مِنْ بُرْدٍ وَ لَا يَجِدُ ثَوْباً غَيْرَهُ لَبِسَهُ مَقْلُوباً وَ لَا يُدْخِلُ يَدَيْهِ فِي يَدَيِ الْقَبَاء»[4]
9: «مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اضْطُرَّ إِلَى ثَوْبٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا قَبَاءٌ «6» فَلْيَنْكُسْهُ وَ لْيَجْعَلْ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ لْيَلْبَسْه»[5]
نکته: مستطرفات سرائر،یعنی چه؟ ابن ادریس یک مشت اصول اربعمأة را پیدا کرده که آنها در اختیار کلینی، صدوق و شیخ طوسی نبوده، ولی سند نسبت به اینها نداشته، یعنی سند بر این کتاب های پیدا کرده نداشته، فلذا آنها را در آخر کتاب سرائر آورده، استطرف، أی جعله فی آخر الکتاب، استاد ما آیت الله حجت (که ما سه سال و خوردهای خدمت ایشان درس خواندیم) ایشان هم شانزده تا از اصول اربعمأة را پیدا کرده بود، یعنی به زحمت خریده بود و آنها را مستقلا چاپ کرده، وقتی انسان آنها را میخواند، میبیند که اصول اربعمأة عیناً مثل مسانید است، فرق مسانید با کتاب های دیگر چیست، فرق مسند احمد حنبل با صحیح بخاری در چیست؟ فرقش در این است که بخاری روایات را منظم آورده، روایاتی که در باره طهارت است، آنها را در کتاب طهارت آورده، روایات صلات را هم در کتاب صلات ذکر نموده، عیناً مثل کتاب کافی، ولی احمد احنبل راوی را میزان گرفته، تمام روایات ابن عباس یکجا جمع کرده،من اینها را که دیدم، فهمیدم که اصول اربعمأة ما مانند مسانید بوده، به جهت اینکه خدمت امام میرسیدند و مینوشتند، گاهی روایت دیات در کنار روایات صلات است و بالعکس، یعنی اگر ما مسانید داشته باشیم، اینها مسانید هستند.
10: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَ أَيُّ مُحْرِمٍ هَلَكَتْ نَعْلَاهُ فَلَمْ يَكُنْ لَهُ نَعْلَانِ فَلَهُ أَنْ يَلْبَسَ الْخُفَّيْنِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَى ذَلِكَ وَ الْجَوْرَبَيْنِ يَلْبَسُهُمَا إِذَا اضْطُرَّ إِلَى لُبْسِهِمَا»[6].
11: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ هَلَكَتْ نَعْلَاهُ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى نَعْلَيْنِ قَالَ لَهُ أَنْ يَلْبَسَ الْخُفَّيْنِ إِنِ اضْطُرَّ إِلَى ذَلِكَ وَ لْيَشُقَّهُ عَنْ ظَهْرِ الْقَدَم»[7].
محرم باید هنگام احرام روی پایش باز باشد، جوراب و خفین میپوشاند، خفین که در این روایات است، به معنای چکمه زمان ما نیست، بلکه یکنوع جوراب صغیری بوده، در روایت دیگر داریم که بپوشد، اما باید بالایش را بپوشاند.یک شکافی در ظهر قدمش ایجاد کند.
12: « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَلْبَسُ الْجَوْرَبَيْنِ قَالَ نَعَمْ وَ الْخُفَّيْنِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهِمَا»[8].ٍ
13: «عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُضْطَرُّ فَيَجِدُ الْمَيْتَةَ وَ الصَّيْدَ أَيَّهُمَا يَأْكُلُ قَالَ يَأْكُلُ مِنَ الصَّيْدِ أَ مَا يُحِبُّ، أَنْ يَأْكُلَ مِنْ مَالِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنَّمَا عَلَيْهِ الْفِدَاءُ فَلْيَأْكُلْ وَ لْيَفْدِه»[9].
چون طرف محرم است فلذا هم میته برایش حرام است و هم صید، میته بالذات حرام است، صید برایش بخاطر احرام حرام میباشد.
14: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: سَأَلْتُه عَنِ الرَّجُلِ يَأْكُلُ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ فَيَأْكُلَ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَصْلُحُ لِلْوَلَدِ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ مَالِ وَالِدِهِ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ وَالِدِهِ.
وَ رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: لَا إِلَّا بِإِذْنِهِ أَوْ يُضْطَرُّ فَيَأْكُلُ بِالْمَعْرُوفِ أَوْ يَسْتَقْرِضُ مِنْهُ حَتَّى يُعْطِيَهُ إِذَا أَيْسَر»[10].
15: «روی الشیخ فی التهذیب عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَمْلُوكَةَ قَالَ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهَا فَلَا بَأْس»[11].
این حدیث ناظر به آیه مبارکه است که میفرماید، انسان آزاد مادامی که امکان دارد، زن حره و آزاد را ازواج کند، اما اگر ازدواج با حرة ممکن نشد، سراغ مملوکه بروند، قانون اسلام این است که انسان حر و آزاد با زن حره و آزاد ازدواج کند، مگر اینکه مهریه حره زیاد باشد و مملوکه مهریهاش کم باشد و این آدم قادر به پرداخت مهریه زیاد نیست.
و الحدیث یشیر إلی ما ورد فی القرآن الکریم من عدم جواز الزواج بالمملوکة إلّا مع عدم التّمکن من الحرائر قال سبحانه: «وَمَنْ لَمْ يسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ ينْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيمَانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ»[12].
16: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ جَزُوراً أَوْ شَاةً فِي غَيْرِ مَذْبَحِهَا وَ قَدْ سَمَّى حِينَ ضَرَبَ فَقَالَ لَا يَصْلُحُ أَكْلُ ذَبِيحَةٍ لَا تُذْبَحُ مِنْ مَذْبَحِهَا إِذَا تَعَمَّدَ ذَلِكَ وَ لَمْ تَكُنْ حَالُهُ حَالَ اضْطِرَارٍ فَأَمَّا إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهِ وَ اسْتَصْعَبَ عَلَيْهِ مَا يُرِيدُ أَنْ يَذْبَحَ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ»[13].
«جزور» به شتر بزرگ میگویند، مردی با سیف یا چیز دیگری بر کله این شتر زده، یعنی به جایی اینکه نحر کند، بر کلهاش زده، یا بر شاة زده بدون اینکه ذبح کند، آیا می تواند از گوشتش بخورند؟ قاعدتاً نمیتوانند بخورند، چرا؟ چون شتر را باید نحر کنند و شاة را ذبح نمایند.
به نظر من میرسد که ذیل حدیث اشاره به این است که شتر یا شاة را زده و او در اثر این ضربه مرده، حضرت میفرماید حالا که مرده، به صورت ظاهر نحر یا ذبح کند.
بحث ما در روایاتی است که به عنوان دلیل برای قاعده « لیس ممّا حرّم الله إلّا و قد أحلّه لمن اضطر إلیه» اقامه میشود، تا کنون چهار روایت را خواندیم و رسیدیم به روایت پنجم، علت اینکه سند را نمیخوانیم متضافر بودن روایات است.
5: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ يَذْهَبُ بَصَرُهُ فَيَأْتِيهِ الْأَطِبَّاءُ فَيَقُولُونَ نُدَاوِيكَ شَهْراً أَوْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً مُسْتَلْقِياً كَذَلِكَ يُصَلِّي فَرَخَّصَ فِي ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْه»[1].
در زمان سابق تراکم و مشکل چشم دردی در میان مردم فراوان بود، یعنی غالب پیره مرد ها و پیره زنها مشکل چشمی داشتند، عمل کردن هم در آن زمان مخصوصاً زمان امام صادق ع این بود که شخص یکماه به پشت روی تخت بخوابد بدون اینکه حرکت کند و این خیلی سخت بود حتی تا این اواخر، یعنی شصت سال قبل وقتی تراکم را در چشم معالجه میکردند، اقلش باید سه روز مستقلیاً، یعنی به پشت بخوابد بدون اینکه حرکت کند، برای اینکه چشمش عیب نبیند و این خیلی مشکل است، اولاً انسان استخوان درد میگیرد،ثانیاً الیه های انسان معیوب میشود، راوی از این نظر سوال نمیکند که دکتر به او گفته که یکماه تمام مستقلیاً بخوابد،بلکه از نمازش سوال میکند که در یک چنین حالتی چگونه نماز بخواند؟«يَذْهَبُ بَصَرُهُ فَيَأْتِيهِ الْأَطِبَّاءُ فَيَقُولُونَ نُدَاوِيكَ شَهْراً أَوْ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً مُسْتَلْقِياً كَذَلِكَ يُصَلِّي فَرَخَّصَ فِي ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْه» حضرت فرمود: «كَذَلِكَ يُصَلِّي فَرَخَّصَ فِي ذَلِكَ وَ قَالَ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْه» معلوم میشود که حضرت در اینجا اجتهاد کرده، البته این اجتهاد حضرت با اجتهاد ما فرق میکند، اجتهاد ما همیشه مشوب به خطاست، اما حضرت از آیه قرآن استفاده کرده و آنهم استفاده قطعی، راه را هم به ما نشان داده، بنابراین، کلمه اجتهاد در باره ائمه اهل بیت عصمت و طهارت ع، کلمه زیبا نیست و من هم این کلمه را در مورد آن حضرات به کار نمیبرم، ولی میخواهم بگویم که ببینید ائمه ع ما از قرآن به عنوان معلّم استفاده میکنند نه به عنوان اینکه امام معصوم هستند و باید چشم ببندیم و فرمان شان را قبول کنیم.
6: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَى سَعُوطٍ فِيهِ مِسْكٌ مِنْ رِيحٍ تَعْرِضُ لَهُ فِي وَجْهِهِ وَ عِلَّةٍ تُصِيبُهُ فَقَالَ اسْتَعِطْ بِه»[2].
کسانی که به حج مشرف شدهاند، بهتر می دانند که بیست و چهار چیز برای محرم حرام است، یکی از آنها بوی خوش است، ولی این آدم مثل اینکه ضرورت داشته که از سعوط استفاده کند، سعوط یک داروی است که در بینی میریزند و بوی خوشی هم دارد،این آدم یک بیماری در صورت پیداه کرده بوده که دارویش همین سعوط بوده فلذا حضرت میفرماید: «اسْتَعِطْ بِه» یعنی اشکال ندارد.
و کأنّ السائل ابتلی بورم فی وجهه یداوی بالسعوط و فیه مسک، فقد صار الاضطرار سبباً لرفع حرمة الطیب علی المحرم.
7: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا اضْطُرَّ الْمُحْرِمُ إِلَى الْقَبَاءِ وَ لَمْ يَجِدْ ثَوْباً غَيْرَهُ فَلْيَلْبَسْهُ مَقْلُوباً وَ لَا يُدْخِلْ يَدَيْهِ فِي يَدَيِ الْقَبَاء»[3].
یکی از محرمات احرام، پوشیدن لباس مخیط است و باید لباس احرام مخیط نباشد،ولی هوا سرد است و چارهای ندارد جز اینکه قبا را بپوشد، حضرت پوشیدن قبا به دو شرط مانع ندارد، اولاً اینکه آن را وارونه کند تا معلوم شود که جنبه غیر عادی دارد،ثانیاً باید بالا را پایین و پایین را بالا قرار دهد تا اگر دیگران دیدند اعتراض نکنند که چرا مخیط پوشیدی، یعنی به گونهای بپوشد که دیگران بفهمند از روی اختیار قبا را نپوشیده، بلکه اضطرار و مرض سبب این کار شده است: «إِذَا اضْطُرَّ الْمُحْرِمُ إِلَى الْقَبَاءِ وَ لَمْ يَجِدْ ثَوْباً غَيْرَهُ فَلْيَلْبَسْهُ مَقْلُوباً وَ لَا يُدْخِلْ يَدَيْهِ فِي يَدَيِ الْقَبَاء»
روایت بعدی نیز، همین مطلب را میفهماند.
8: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنِ اضْطُرَّ الْمُحْرِمُ إِلَى أَنْ يَلْبَسَ قَبَاءً مِنْ بُرْدٍ وَ لَا يَجِدُ ثَوْباً غَيْرَهُ لَبِسَهُ مَقْلُوباً وَ لَا يُدْخِلُ يَدَيْهِ فِي يَدَيِ الْقَبَاء»[4]
9: «مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ نَوَادِرِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اضْطُرَّ إِلَى ثَوْبٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ لَيْسَ لَهُ إِلَّا قَبَاءٌ «6» فَلْيَنْكُسْهُ وَ لْيَجْعَلْ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ لْيَلْبَسْه»[5]
نکته: مستطرفات سرائر،یعنی چه؟ ابن ادریس یک مشت اصول اربعمأة را پیدا کرده که آنها در اختیار کلینی، صدوق و شیخ طوسی نبوده، ولی سند نسبت به اینها نداشته، یعنی سند بر این کتاب های پیدا کرده نداشته، فلذا آنها را در آخر کتاب سرائر آورده، استطرف، أی جعله فی آخر الکتاب، استاد ما آیت الله حجت (که ما سه سال و خوردهای خدمت ایشان درس خواندیم) ایشان هم شانزده تا از اصول اربعمأة را پیدا کرده بود، یعنی به زحمت خریده بود و آنها را مستقلا چاپ کرده، وقتی انسان آنها را میخواند، میبیند که اصول اربعمأة عیناً مثل مسانید است، فرق مسانید با کتاب های دیگر چیست، فرق مسند احمد حنبل با صحیح بخاری در چیست؟ فرقش در این است که بخاری روایات را منظم آورده، روایاتی که در باره طهارت است، آنها را در کتاب طهارت آورده، روایات صلات را هم در کتاب صلات ذکر نموده، عیناً مثل کتاب کافی، ولی احمد احنبل راوی را میزان گرفته، تمام روایات ابن عباس یکجا جمع کرده،من اینها را که دیدم، فهمیدم که اصول اربعمأة ما مانند مسانید بوده، به جهت اینکه خدمت امام میرسیدند و مینوشتند، گاهی روایت دیات در کنار روایات صلات است و بالعکس، یعنی اگر ما مسانید داشته باشیم، اینها مسانید هستند.
10: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَ أَيُّ مُحْرِمٍ هَلَكَتْ نَعْلَاهُ فَلَمْ يَكُنْ لَهُ نَعْلَانِ فَلَهُ أَنْ يَلْبَسَ الْخُفَّيْنِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَى ذَلِكَ وَ الْجَوْرَبَيْنِ يَلْبَسُهُمَا إِذَا اضْطُرَّ إِلَى لُبْسِهِمَا»[6].
11: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ هَلَكَتْ نَعْلَاهُ وَ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى نَعْلَيْنِ قَالَ لَهُ أَنْ يَلْبَسَ الْخُفَّيْنِ إِنِ اضْطُرَّ إِلَى ذَلِكَ وَ لْيَشُقَّهُ عَنْ ظَهْرِ الْقَدَم»[7].
محرم باید هنگام احرام روی پایش باز باشد، جوراب و خفین میپوشاند، خفین که در این روایات است، به معنای چکمه زمان ما نیست، بلکه یکنوع جوراب صغیری بوده، در روایت دیگر داریم که بپوشد، اما باید بالایش را بپوشاند.یک شکافی در ظهر قدمش ایجاد کند.
12: « مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُحْرِمِ يَلْبَسُ الْجَوْرَبَيْنِ قَالَ نَعَمْ وَ الْخُفَّيْنِ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهِمَا»[8].ٍ
13: «عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُضْطَرُّ فَيَجِدُ الْمَيْتَةَ وَ الصَّيْدَ أَيَّهُمَا يَأْكُلُ قَالَ يَأْكُلُ مِنَ الصَّيْدِ أَ مَا يُحِبُّ، أَنْ يَأْكُلَ مِنْ مَالِهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ إِنَّمَا عَلَيْهِ الْفِدَاءُ فَلْيَأْكُلْ وَ لْيَفْدِه»[9].
چون طرف محرم است فلذا هم میته برایش حرام است و هم صید، میته بالذات حرام است، صید برایش بخاطر احرام حرام میباشد.
14: «وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: سَأَلْتُه عَنِ الرَّجُلِ يَأْكُلُ مِنْ مَالِ وَلَدِهِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ فَيَأْكُلَ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا يَصْلُحُ لِلْوَلَدِ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ مَالِ وَالِدِهِ شَيْئاً إِلَّا بِإِذْنِ وَالِدِهِ.
وَ رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ: لَا إِلَّا بِإِذْنِهِ أَوْ يُضْطَرُّ فَيَأْكُلُ بِالْمَعْرُوفِ أَوْ يَسْتَقْرِضُ مِنْهُ حَتَّى يُعْطِيَهُ إِذَا أَيْسَر»[10].
15: «روی الشیخ فی التهذیب عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَمْلُوكَةَ قَالَ إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهَا فَلَا بَأْس»[11].
این حدیث ناظر به آیه مبارکه است که میفرماید، انسان آزاد مادامی که امکان دارد، زن حره و آزاد را ازواج کند، اما اگر ازدواج با حرة ممکن نشد، سراغ مملوکه بروند، قانون اسلام این است که انسان حر و آزاد با زن حره و آزاد ازدواج کند، مگر اینکه مهریه حره زیاد باشد و مملوکه مهریهاش کم باشد و این آدم قادر به پرداخت مهریه زیاد نیست.
و الحدیث یشیر إلی ما ورد فی القرآن الکریم من عدم جواز الزواج بالمملوکة إلّا مع عدم التّمکن من الحرائر قال سبحانه: «وَمَنْ لَمْ يسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ ينْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيمَانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ»[12].
16: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ ضَرَبَ بِسَيْفِهِ جَزُوراً أَوْ شَاةً فِي غَيْرِ مَذْبَحِهَا وَ قَدْ سَمَّى حِينَ ضَرَبَ فَقَالَ لَا يَصْلُحُ أَكْلُ ذَبِيحَةٍ لَا تُذْبَحُ مِنْ مَذْبَحِهَا إِذَا تَعَمَّدَ ذَلِكَ وَ لَمْ تَكُنْ حَالُهُ حَالَ اضْطِرَارٍ فَأَمَّا إِذَا اضْطُرَّ إِلَيْهِ وَ اسْتَصْعَبَ عَلَيْهِ مَا يُرِيدُ أَنْ يَذْبَحَ فَلَا بَأْسَ بِذَلِكَ»[13].
«جزور» به شتر بزرگ میگویند، مردی با سیف یا چیز دیگری بر کله این شتر زده، یعنی به جایی اینکه نحر کند، بر کلهاش زده، یا بر شاة زده بدون اینکه ذبح کند، آیا می تواند از گوشتش بخورند؟ قاعدتاً نمیتوانند بخورند، چرا؟ چون شتر را باید نحر کنند و شاة را ذبح نمایند.
به نظر من میرسد که ذیل حدیث اشاره به این است که شتر یا شاة را زده و او در اثر این ضربه مرده، حضرت میفرماید حالا که مرده، به صورت ظاهر نحر یا ذبح کند.