درس خارج فقه آیت الله سبحانی
قواعد فقهیه
93/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
حکم صلاة الجماعة بالاستدارة حول الکعبة
کسانی که به حج مشرف میشوند، میبینند که امام مسجد در خلف المقام یا در کنار مقام ایستاده است و در همه اطراف مسجد مأموم حلقة زدهاند، در حقیقت امام یا خلف المقام یا جنب المقام ایستاده، حتی گاهی هم نزدیکتر میایستد به گونهای که فاصلهاش با دیوار کعبه دو متر یا سه متر است، تمام مامومین هم دور تا دور کعبه به او اقتدا میکنند، آیا این نماز صحیح است یا صحیح نیست؟
عنوان مسأله این است که:« الصلاة جماعة حول الکعبة بالإستدارة». چرا کلمه »جماعة» را به کار بردم ؟ بخاطر اینکه فرادی اشکال ندارد چون هر طرف ضلع مسجد و بیت برای انسان قبله است، پس مشکل در جماعت است نه در فرادی ولذا کلمه جماعت را به کار بردم.
تاریخچه مسأله
قبل از آنکه سعودی ها روی کار بیایند، در مسجد الحرام چهار تا محراب بود، یعنی هر کدام از مذاهب اربعه برای خودش امامی داشت و جایگاه شان هم مشخص بود، مسجد الحرام چهار تا ضلع دارد و هر امامی در یک ضلعی میایستاد و مامومین هم به آنها اقتدا میکردند،حنابله یکطرف میایستاد،شافعیه هم طرف دیگر و هکذا حنبلی ها و مالکیها، از زمانی که سعودی ها روی کار آمدند،چون در مسلک سعودی چهار مذهب بدعت است هر چند این مطلب را صاف و پوست کنده نمیگویند، ولی در باطن چهار مذهب را بدعت میدانند قهراً مذهب باید مذهب واحد باشد و آنهم مذهب حنبلی است، حتی میخواهند حنبلی را هم کنار بزنند و بگویند اجتهاد آزاد، جمعیتی دارند بنام جمیعت فتیا،الآن آنها که به مسائل جواب میدهند، قائل به اجتهاد آزادند، نخستین باری که روی کار آمدند، سه مذهب را دفع کردند و فقط مذهب حنبلی را گرفتند، اخیراً مذهب حنبلی را هم کنار گذاشتهاند و قائل به اجتهاد آزاد هستند.
تاریخ پیدایش صلات جماعت با این کیفیت
خلاصه سعودی ها سه امامی را از خود دفع کردند و حنبلی را گذاشتند، اما اینکه قبل از روی کار آمدن آل سعود هم سابقه داشته یا نه؟
قبل از آنها سابقه نداشته مگر در زمان عبد الملک بن مروان، اولین بار در زمان عبد الملک بن مروان فرماندار مکه بنام خالد بن عبد الله القسری این مسأله را در کعبه اجرا کرد، البته من دقیقاً تاریخش را نمیدانم اما تقریباً میتوانم تاریخش را معین کنم، چون عبد الملک بن مروان در سال 65 خلیفه شد، اما نتوانست بر مکه مسلط شود. چرا؟ چون در مکه عبد الله بن زبیر حکومت میکرد، تا سال 73 عبد الله بن زبیر بود، در سال 73 حجاج بن یوسف با آن جریان های خونبار خودش که حتی کعبه را هم با منجنیق تخریب کرد و عبد الله بن زبیر گرفت و به دار آویخت،حکومت مکه به دست عبد الملک بن مروان افتاد، از این رو ممکن است این مسأله بین سال های 73 هجری قمری تا یا 86 ه که وفات عبد الملک بن مروان است اتفاق افتاده باشد.
حال این پرسش مطرح است که چه عاملی سبب شد تا این آدم این کار را انجام بدهد؟
این خودش داستانی دارد، داستانش را در تاریخ مکه نوشتهاند، مورخی بنام ازرقی که تاریخ مکه را در دوجلد نوشته است و بسیار کتاب ارزندهای هم است به گونهای که اگر انسان خوب مطالعه کند مقدار زیادی از حقایق در آن کتاب آمده و این کتاب،کتاب دست نخورده است و مال قرون اولی، ایشان مینویسد که خالد بن عبد الله بن القسری به مسجد آمد و دید که یک محرابی درست کردهاند وراء البیت، وراء البیت یک محرابی در بلندی درست کردهاند،کسانی که می خواهند صلات تروایح بخوانند اقتدا کنند به امامی که در آنجاست تا برسد به مسعی، اگر کسی مستقیماً برود به طرف مسعی میرسد،یک محرابی در بلندی بین مقام ابراهیم درست کردهاند، امام آنجا ایستاده،هرکس که میخواهد صلات تراویح بخواند،اقتدا کند به امامی که در آنجا ایستاده تا برسد به اطراف مسعی و آنطرف، ولی خالد بن عبد الله القسری این کیفیت و شکل را نپسندید، در حالی که از نظر شرعی همین کیفیت بهتر بود چون مردم میتوانستند طواف کنند،امام در وراء مقام ایستاده،آنها هم که میخواهند صلات تراویح بخواند پشت سرش گرفته بودند، اطراف آزاد بود و مردم میتوانستند طواف کنند، ولی ایشان این شکل را بهم زد و محراب را کند،گفت امام پشت مقام بایستد،همه مردم دور تا دور به او اقتدا کنند، قهراً وقتی که دور تا دور اقتدا کردند، طواف ممکن نخواهد بود،همه مسجد میشود مال صلات تراویح،سر و صدای مردم بلند شد و گفتند:خالد بن عبد الله القسری! تقطع الطواف بغیر المکتوبة، چون پیغمبر اکرم ص فرموده کسی حق ندارد طواف را قطع کند مطاف را بغیر مکتوبة، فقط در مکتوبه طواف قطع میشود، در غیر مکتوبه باید طواف آزاد باشد، مردم دیدند که این آدم (خالد بن عبد الله قسر) در مقابل این حدیث ایستاده فلذا چاره جوی کرد و گفت اشکالی ندارد،چون تروایح مراتب دارد،یک کمی میخوانند و صبر میکنند و گفت من میگویم بعد از دو تراویح کمی صبر کنند تا طواف شروع بشود و مردم بتوانند یکدور طواف بکنند،قهراً بین صلات تراویح و بین بیت مکانی برای طواف شد، آزاد شد، به او گفتند: کسانی که عقب مسجد هستند نمیدانند که این طواف کی تمام میشود تا آماده تروایح باشند، در جواب گفت اینهم حلش آسان است ولذا افرادی را موظف کرد که در کنار بیت بایستند و در هر طوافی بگویند: الله اکبر، شوط ششم یا هفتم ساکت بشوند، سکوت دلیل بر این است که طواف به آخر میرسد ولذا کسانی که عقب مسجد قرار گرفتهاند برای تراویح آماده بشوند، خالد بن عبد الله القسری این کار را کرد و در مدینه هم چند نفر این کار را امضا کردند که یکی از آنها عطا بود، ایشان این کار خالد بن عبد الله القسری را امضا کرد، ابن جریج هم امضا کرد و گفت این کار، کار خوبی است.
ولی ما ندیدیم از ائمه اهل بیت ع کسی بر این کار اعتراض کند،چون عصر،عصر امام سجاد ع است، ما از امام سجاد و امام باقر و امام صادق ع چیزی ندیدیم که بر این کار اعتراض کنند، ولعل این کار با مرگ عبد الملک بن مروان از بین رفته،دیگر اصلاً صلات دور مسجد نبوده، چون اگر این کار ادامه پیدا میکرد، قطعاًدر روایات ما این مسأله سوال میشد که آیا جایز است یا جایز نیست،احتمال دارد با مرگ عبد الملک و از بین رفتن فرماندار مکه (خالد بن عبد الله القسری) اصلاً مسأله بهم خورده به همان حالت اول برگشته که چهار طرف نماز بخوانند و هیچکدام مزاحم دیگری نباشد.
اما سعودیها که روی کار آمدند، این مسأله را احیا کردند، به ظاهر گفتند چون برای صلات تراویح جا تنگ است، تمام چهار محراب را از بین بردند، گفتند جا تنگ است و چهار تا محراب باعث تنگی است، محراب ها را از بین بردند و یک امامی را از مذهب حنبلی معین کردند که یا کنار مقام ابراهیم بایستد یا کمی هم نزدیکتر به گونهای که بین امام و بین کعبه شاید بیش از دو متر یا سه متر فاصله نباشد.
خاطره
یادم میآید که من در زمان شاه (طاغوت) برای عمره مشرف شده بودم و پشت سر امام آنجا نماز خواندم و خیلی فاصله نبود، امام و پیش نماز آنجا « لم یجهر بالبسمله» نماز مغرب را خواند، ولی «بسم الله » را آهسته و آرام گفت، وقتی نماز تمام شد کنار او رفتم و گفتم: شیخنا! شما چرا «بسم الله» را بلند تر نگفتی و بجای جهل و بلند، آهسته و یواش گفتی و حال آنکه علی علیه السلام به یکی از فرماندار خودش فرموده مردم را به جهل به بسم الله الرحمن الرحیم امر کن (و قد قال علی ع و أمرت الناس الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم،) به من گفت: هذا کلام علی ع؟ گفتم بلی، توی فکر رفت.
غرض اینکه آل سعود دوباره این مسأله را احیا کردند و ما هم حج میرویم به آنها اقتدا میکنیم،ولی نمیدانیم که آیا نمازما کافی است یا کافی نیست، یعنی آیا این کار از نظر قوانین شیعه جایز است یا جایز نیست؟
الأول: تاریخ ظهور الصلاة جماعة بهذه الکیفیة
یظهر من الأزرقی فی « تاریخ مکة المکرمة» أنّ أول من أدار الصفوف حول الکعبة هو خالد بن عبدالله القسری، یقول: کان الناس یقومون قیام شهر رمضان فی أعلی المسجد الحرام ( اعلی طرف مسعی واقع شده ) ترکز حربة (محراب) خلف المقام بربوة (جای بلند) فیصلّی الإمام خلف الحربة، و الناس وراءه فمن أراد صلّی مع الإمام و من أراد طاف بالبیت و رکع خلف المقام، فلمّا ولی خالد بن عبدالله القسری مکة لعبد الملک بن مروان و حضر شهر رمضان، أمر خالد القراء أن یتقدّموا فیصلّوا خلف المقام، و أدار الصفوف حول الکعبة، و ذلک أنّ الناس ضاق علیهم أعلی المسجد فأدار هم حل الکعبة.
فقیل له : تقطع الطواف لغیر المکتوبة (آیا مردم را بخاطر نماز مستحب از طواف باز میداری؟ )، قال: فأنا آمرهم یطوفون بین کل ترویحتین سبعاً، فأمرهم ففصلوا بین کل ترویحتین بطواف سبع.
فقیل له: فإنّه یکون فی مؤخّر الکعبة و جوانبها من لا یعلم بانقضاء طواف الطائف من مصلّ و غیره فیتهیّأ للصلاة، فأمر عبید (کلید دار کعبه) الکعبة أن یکبّروا حول الکعبة، یقولون : «الحمد لله و الله أکبر» فإذا بلغوا الرکن الأسود فی الطواف السادس سکتوا بین التکبیرتین سکتة حتّی یتهیّأ الناس ممّن فی الحجر و من فی جوانب المسجد من مصلّ و غیره فیعرفون ذلک بانقطاع التکبیر، و یصلّی و یخفف المصلّی صلاته ثمّ یعودون إلی التکبیر حتی یفرغوا من السبع، و یقوم مسمع فینادی(الصلاة رحمکم الله).
قال: و کان عطاء بین أبی رباح و عمرو بن دینار و نظائر هم من العلماء یرون ذلک و لا ینکرونه.
ثم نقل عن ابن جریج قلت لعطاء: إذا قل الناس فی المسجد الحرام أحب إلیک أن یصلّوا خلف المقام أو یکونوا صفاً واحداً حول الکعبة؟
قال: بل یکون صفاً واحداً حول الکعبة و تلا: « وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِي بَينَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» [1].
(در آن روز) فرشتگان را ميبيني که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و با ستايش پروردگارشان تسبيح ميگويند؛ و در ميان بندگان بحق داوري ميشود؛ و (سرانجام) گفته خواهد شد: «حمد مخصوص خدا پروردگار جهانيان است!
یظهر من کلام الأزرقی أنّ الدافع إلی الصلاة حول الکعبة استدارة هو ضیق المکان فی صلاة التراویح، و لم یکن قبله أی سابقة لها، و قد تصدّی عبدالملک للخلافة عام 65 ه بعد وفاة أبیه مروان بن الحکم و توفی عام 86ه.
و بما أنّه لم تمتد سلطة عبدالملک بن مروان إلی مکة المکرمة التی کان قد استولی علیها عبدالله بن الزبیر إلی أن قتل هذا الأخیر عام 73 ه فیکون هذا الشکل من الصلاة قد بدأ بین عام 73 ه و 86 ه، و لو تمّ التعرف علی تاریخ و لایة خالد بن عبدالله القسری لتعین هذا الأمر بدقة.
نظر علمای شیعه
اما از علمای شیعه اولین کس که این مسأله را مطرح کرده، جناب احمد بن محمد بن جنید (متوفای:381،) در سالی که مرحوم صدوق فوت شده، ابن جنید هم فوت شده ( یعنی سال 381 ه)، ایشان فقط یک مشکل در نظرش آمده و گفته اگر این مشکل حل بشود، دیگر اشکالی ندارد، آن مشکل کدام است؟ کسانی که مکه رفتهاند بهتر درک میکنند، در کعبه امام جماعت در نقطه خاصی ایستاده، فاصله امام تا جدار کعبه فرض کنید که دوازده متر است، چون فاصله مقام ابراهیم با جدار کعبه دوازده متر و خوردهای است،ایشان میگوید دور تا درور امام که فاصلهاش دوازده متر است، باید فاصله تمام ماموم ها بیش از دوازده متر باشد. چرا؟ تا اینکه صدق کند که مامین از امام متاخر هستند، میزان تاخر را کثرت فاصله میداند،بین امام و کعبه اگر دوازده متر فاصله است، دور تا دور (که مامومین ایستادهاند) باید فاصله جای پاهای شان تا کعبه بیش از دوازده متر باشد، مثلاً دوازده متر و نیم باشد تا معلوم شود که مامومین متاخر از امام ایستادهاند، اگر تاخر مامومین از امام معلوم شد، دیگر مشکلی نیست،تنها مشکلی که به نظر ایشان رسیده این است که گاهی از اوقات ماموم فاصلهاش با بیت کمتر است، اگر امام در وراء مقام بایستد،گاهی ماموم ها فاصله شان شش متر است و این باعث میشود که مامومین از امام جلوتر قرار بگیرند، ایشان میگوید اگر فاصله مامومین با کعبه کمتر از فاصله امام تا کعبه باشد نماز باطل است، اما اگر فاصله مامومین با کعبه بیش از فاصله امام با کعبه باشد ولو به نیم متر، نماز صحیح است.
ولی دیگران اشکال دیگری به نظر شان رسیده، البته این اشکال را میشود رفع کرد و آن اینکه واقعاً ماموم ها به گونهای بایستند که فاصله شان به کعبه بیش از فاصله امام با کعبه باشد، یعنی اگر تنها مشکل همین باشد، این مشکل حل است، ولی مشکل دیگری در اینجاست که علامه و دیگران گفتهاند، علامه و دیگران گفتهاند مشکل دیگر این است که گاهی مامومین و امام مواجه یکدیگر میشوند،امام اینجا ایستاده، مامومین هم مواجه با امام است،فقط کسانی که پشت سر امام هستند خلف امام قرار میگیرند، اما اگر کمی دایره بخورد، قطعاً مامومین یا مواجه با دست امام هستند هر چه بیشتر برود،مواجه با خود امام میشوند و حال آنکه إمام کسی است که:« یقتدی به» و حال آنکه در اینجا مامومین مواجه با امام میشوند.
الثانی: أوّل من تعرض للمسألة من الأصحاب
لم نجد عنواناً لهذه المسألة عند أصحابنا قبل ابن الجنید فهو أوّل من تعرّض لها حسب إطّلاعنا، نقله العلامة عنه و قال: قال ابن الجنید: الإمام إذا صلّی فی المسجد الحرام أحاط المصلوّن حول البیت من حیث لا یکون أحدهم أقرب إلی جدار البیت منه، و لم یذکر علماؤنا ذلک و الأقرب الوقوف خلف الإمام للعموم.[2].
و علی ضوء هذا فقد جعل المیزان فی تأخّر المأموم عن الإمام أو عدم تقدّمه علیه - علی اختلاف فیما هو الشرط- هو أن یکون الفاصل المکانی بین المأموم و الکعبة أکثر من الفاصل المکانی بین الإمام و الکعبة، و علی ذلک تجوز الصلاة بالاستدارة التامّة لکن برعایة هذا الشرط.
مثلاً: إذا کان الإمام واقفاً حیال مقام إبراهیم(ع) فالفاصل بینه و بین الکعبة حوالی 12 متراً تقریباً، فیجب أن یکون الفاصل المکانی المستدیر فی تمام الدور أکثر من هذا المقدار حتّی یصدق کون المأموم خلف الإمام أو غیر متقدم علیه. و سیوافیک أنّ هذا الشرط إنما یتحقق فی بعض الصور لاکلّها.
و لم نجد من تعرّض للمسألة بعد ابن الجنید إلی عصر العلّامة الحلی، و قد خلت کتب الشیخ الطوسی من عنوان هذه المسألة و من أتی بعده کابن البراج، و ابن زهرة و ابن إدریس و المحقّق و غیرهم.
کسانی که به حج مشرف میشوند، میبینند که امام مسجد در خلف المقام یا در کنار مقام ایستاده است و در همه اطراف مسجد مأموم حلقة زدهاند، در حقیقت امام یا خلف المقام یا جنب المقام ایستاده، حتی گاهی هم نزدیکتر میایستد به گونهای که فاصلهاش با دیوار کعبه دو متر یا سه متر است، تمام مامومین هم دور تا دور کعبه به او اقتدا میکنند، آیا این نماز صحیح است یا صحیح نیست؟
عنوان مسأله این است که:« الصلاة جماعة حول الکعبة بالإستدارة». چرا کلمه »جماعة» را به کار بردم ؟ بخاطر اینکه فرادی اشکال ندارد چون هر طرف ضلع مسجد و بیت برای انسان قبله است، پس مشکل در جماعت است نه در فرادی ولذا کلمه جماعت را به کار بردم.
تاریخچه مسأله
قبل از آنکه سعودی ها روی کار بیایند، در مسجد الحرام چهار تا محراب بود، یعنی هر کدام از مذاهب اربعه برای خودش امامی داشت و جایگاه شان هم مشخص بود، مسجد الحرام چهار تا ضلع دارد و هر امامی در یک ضلعی میایستاد و مامومین هم به آنها اقتدا میکردند،حنابله یکطرف میایستاد،شافعیه هم طرف دیگر و هکذا حنبلی ها و مالکیها، از زمانی که سعودی ها روی کار آمدند،چون در مسلک سعودی چهار مذهب بدعت است هر چند این مطلب را صاف و پوست کنده نمیگویند، ولی در باطن چهار مذهب را بدعت میدانند قهراً مذهب باید مذهب واحد باشد و آنهم مذهب حنبلی است، حتی میخواهند حنبلی را هم کنار بزنند و بگویند اجتهاد آزاد، جمعیتی دارند بنام جمیعت فتیا،الآن آنها که به مسائل جواب میدهند، قائل به اجتهاد آزادند، نخستین باری که روی کار آمدند، سه مذهب را دفع کردند و فقط مذهب حنبلی را گرفتند، اخیراً مذهب حنبلی را هم کنار گذاشتهاند و قائل به اجتهاد آزاد هستند.
تاریخ پیدایش صلات جماعت با این کیفیت
خلاصه سعودی ها سه امامی را از خود دفع کردند و حنبلی را گذاشتند، اما اینکه قبل از روی کار آمدن آل سعود هم سابقه داشته یا نه؟
قبل از آنها سابقه نداشته مگر در زمان عبد الملک بن مروان، اولین بار در زمان عبد الملک بن مروان فرماندار مکه بنام خالد بن عبد الله القسری این مسأله را در کعبه اجرا کرد، البته من دقیقاً تاریخش را نمیدانم اما تقریباً میتوانم تاریخش را معین کنم، چون عبد الملک بن مروان در سال 65 خلیفه شد، اما نتوانست بر مکه مسلط شود. چرا؟ چون در مکه عبد الله بن زبیر حکومت میکرد، تا سال 73 عبد الله بن زبیر بود، در سال 73 حجاج بن یوسف با آن جریان های خونبار خودش که حتی کعبه را هم با منجنیق تخریب کرد و عبد الله بن زبیر گرفت و به دار آویخت،حکومت مکه به دست عبد الملک بن مروان افتاد، از این رو ممکن است این مسأله بین سال های 73 هجری قمری تا یا 86 ه که وفات عبد الملک بن مروان است اتفاق افتاده باشد.
حال این پرسش مطرح است که چه عاملی سبب شد تا این آدم این کار را انجام بدهد؟
این خودش داستانی دارد، داستانش را در تاریخ مکه نوشتهاند، مورخی بنام ازرقی که تاریخ مکه را در دوجلد نوشته است و بسیار کتاب ارزندهای هم است به گونهای که اگر انسان خوب مطالعه کند مقدار زیادی از حقایق در آن کتاب آمده و این کتاب،کتاب دست نخورده است و مال قرون اولی، ایشان مینویسد که خالد بن عبد الله بن القسری به مسجد آمد و دید که یک محرابی درست کردهاند وراء البیت، وراء البیت یک محرابی در بلندی درست کردهاند،کسانی که می خواهند صلات تروایح بخوانند اقتدا کنند به امامی که در آنجاست تا برسد به مسعی، اگر کسی مستقیماً برود به طرف مسعی میرسد،یک محرابی در بلندی بین مقام ابراهیم درست کردهاند، امام آنجا ایستاده،هرکس که میخواهد صلات تراویح بخواند،اقتدا کند به امامی که در آنجا ایستاده تا برسد به اطراف مسعی و آنطرف، ولی خالد بن عبد الله القسری این کیفیت و شکل را نپسندید، در حالی که از نظر شرعی همین کیفیت بهتر بود چون مردم میتوانستند طواف کنند،امام در وراء مقام ایستاده،آنها هم که میخواهند صلات تراویح بخواند پشت سرش گرفته بودند، اطراف آزاد بود و مردم میتوانستند طواف کنند، ولی ایشان این شکل را بهم زد و محراب را کند،گفت امام پشت مقام بایستد،همه مردم دور تا دور به او اقتدا کنند، قهراً وقتی که دور تا دور اقتدا کردند، طواف ممکن نخواهد بود،همه مسجد میشود مال صلات تراویح،سر و صدای مردم بلند شد و گفتند:خالد بن عبد الله القسری! تقطع الطواف بغیر المکتوبة، چون پیغمبر اکرم ص فرموده کسی حق ندارد طواف را قطع کند مطاف را بغیر مکتوبة، فقط در مکتوبه طواف قطع میشود، در غیر مکتوبه باید طواف آزاد باشد، مردم دیدند که این آدم (خالد بن عبد الله قسر) در مقابل این حدیث ایستاده فلذا چاره جوی کرد و گفت اشکالی ندارد،چون تروایح مراتب دارد،یک کمی میخوانند و صبر میکنند و گفت من میگویم بعد از دو تراویح کمی صبر کنند تا طواف شروع بشود و مردم بتوانند یکدور طواف بکنند،قهراً بین صلات تراویح و بین بیت مکانی برای طواف شد، آزاد شد، به او گفتند: کسانی که عقب مسجد هستند نمیدانند که این طواف کی تمام میشود تا آماده تروایح باشند، در جواب گفت اینهم حلش آسان است ولذا افرادی را موظف کرد که در کنار بیت بایستند و در هر طوافی بگویند: الله اکبر، شوط ششم یا هفتم ساکت بشوند، سکوت دلیل بر این است که طواف به آخر میرسد ولذا کسانی که عقب مسجد قرار گرفتهاند برای تراویح آماده بشوند، خالد بن عبد الله القسری این کار را کرد و در مدینه هم چند نفر این کار را امضا کردند که یکی از آنها عطا بود، ایشان این کار خالد بن عبد الله القسری را امضا کرد، ابن جریج هم امضا کرد و گفت این کار، کار خوبی است.
ولی ما ندیدیم از ائمه اهل بیت ع کسی بر این کار اعتراض کند،چون عصر،عصر امام سجاد ع است، ما از امام سجاد و امام باقر و امام صادق ع چیزی ندیدیم که بر این کار اعتراض کنند، ولعل این کار با مرگ عبد الملک بن مروان از بین رفته،دیگر اصلاً صلات دور مسجد نبوده، چون اگر این کار ادامه پیدا میکرد، قطعاًدر روایات ما این مسأله سوال میشد که آیا جایز است یا جایز نیست،احتمال دارد با مرگ عبد الملک و از بین رفتن فرماندار مکه (خالد بن عبد الله القسری) اصلاً مسأله بهم خورده به همان حالت اول برگشته که چهار طرف نماز بخوانند و هیچکدام مزاحم دیگری نباشد.
اما سعودیها که روی کار آمدند، این مسأله را احیا کردند، به ظاهر گفتند چون برای صلات تراویح جا تنگ است، تمام چهار محراب را از بین بردند، گفتند جا تنگ است و چهار تا محراب باعث تنگی است، محراب ها را از بین بردند و یک امامی را از مذهب حنبلی معین کردند که یا کنار مقام ابراهیم بایستد یا کمی هم نزدیکتر به گونهای که بین امام و بین کعبه شاید بیش از دو متر یا سه متر فاصله نباشد.
خاطره
یادم میآید که من در زمان شاه (طاغوت) برای عمره مشرف شده بودم و پشت سر امام آنجا نماز خواندم و خیلی فاصله نبود، امام و پیش نماز آنجا « لم یجهر بالبسمله» نماز مغرب را خواند، ولی «بسم الله » را آهسته و آرام گفت، وقتی نماز تمام شد کنار او رفتم و گفتم: شیخنا! شما چرا «بسم الله» را بلند تر نگفتی و بجای جهل و بلند، آهسته و یواش گفتی و حال آنکه علی علیه السلام به یکی از فرماندار خودش فرموده مردم را به جهل به بسم الله الرحمن الرحیم امر کن (و قد قال علی ع و أمرت الناس الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم،) به من گفت: هذا کلام علی ع؟ گفتم بلی، توی فکر رفت.
غرض اینکه آل سعود دوباره این مسأله را احیا کردند و ما هم حج میرویم به آنها اقتدا میکنیم،ولی نمیدانیم که آیا نمازما کافی است یا کافی نیست، یعنی آیا این کار از نظر قوانین شیعه جایز است یا جایز نیست؟
الأول: تاریخ ظهور الصلاة جماعة بهذه الکیفیة
یظهر من الأزرقی فی « تاریخ مکة المکرمة» أنّ أول من أدار الصفوف حول الکعبة هو خالد بن عبدالله القسری، یقول: کان الناس یقومون قیام شهر رمضان فی أعلی المسجد الحرام ( اعلی طرف مسعی واقع شده ) ترکز حربة (محراب) خلف المقام بربوة (جای بلند) فیصلّی الإمام خلف الحربة، و الناس وراءه فمن أراد صلّی مع الإمام و من أراد طاف بالبیت و رکع خلف المقام، فلمّا ولی خالد بن عبدالله القسری مکة لعبد الملک بن مروان و حضر شهر رمضان، أمر خالد القراء أن یتقدّموا فیصلّوا خلف المقام، و أدار الصفوف حول الکعبة، و ذلک أنّ الناس ضاق علیهم أعلی المسجد فأدار هم حل الکعبة.
فقیل له : تقطع الطواف لغیر المکتوبة (آیا مردم را بخاطر نماز مستحب از طواف باز میداری؟ )، قال: فأنا آمرهم یطوفون بین کل ترویحتین سبعاً، فأمرهم ففصلوا بین کل ترویحتین بطواف سبع.
فقیل له: فإنّه یکون فی مؤخّر الکعبة و جوانبها من لا یعلم بانقضاء طواف الطائف من مصلّ و غیره فیتهیّأ للصلاة، فأمر عبید (کلید دار کعبه) الکعبة أن یکبّروا حول الکعبة، یقولون : «الحمد لله و الله أکبر» فإذا بلغوا الرکن الأسود فی الطواف السادس سکتوا بین التکبیرتین سکتة حتّی یتهیّأ الناس ممّن فی الحجر و من فی جوانب المسجد من مصلّ و غیره فیعرفون ذلک بانقطاع التکبیر، و یصلّی و یخفف المصلّی صلاته ثمّ یعودون إلی التکبیر حتی یفرغوا من السبع، و یقوم مسمع فینادی(الصلاة رحمکم الله).
قال: و کان عطاء بین أبی رباح و عمرو بن دینار و نظائر هم من العلماء یرون ذلک و لا ینکرونه.
ثم نقل عن ابن جریج قلت لعطاء: إذا قل الناس فی المسجد الحرام أحب إلیک أن یصلّوا خلف المقام أو یکونوا صفاً واحداً حول الکعبة؟
قال: بل یکون صفاً واحداً حول الکعبة و تلا: « وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِي بَينَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» [1].
(در آن روز) فرشتگان را ميبيني که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و با ستايش پروردگارشان تسبيح ميگويند؛ و در ميان بندگان بحق داوري ميشود؛ و (سرانجام) گفته خواهد شد: «حمد مخصوص خدا پروردگار جهانيان است!
یظهر من کلام الأزرقی أنّ الدافع إلی الصلاة حول الکعبة استدارة هو ضیق المکان فی صلاة التراویح، و لم یکن قبله أی سابقة لها، و قد تصدّی عبدالملک للخلافة عام 65 ه بعد وفاة أبیه مروان بن الحکم و توفی عام 86ه.
و بما أنّه لم تمتد سلطة عبدالملک بن مروان إلی مکة المکرمة التی کان قد استولی علیها عبدالله بن الزبیر إلی أن قتل هذا الأخیر عام 73 ه فیکون هذا الشکل من الصلاة قد بدأ بین عام 73 ه و 86 ه، و لو تمّ التعرف علی تاریخ و لایة خالد بن عبدالله القسری لتعین هذا الأمر بدقة.
نظر علمای شیعه
اما از علمای شیعه اولین کس که این مسأله را مطرح کرده، جناب احمد بن محمد بن جنید (متوفای:381،) در سالی که مرحوم صدوق فوت شده، ابن جنید هم فوت شده ( یعنی سال 381 ه)، ایشان فقط یک مشکل در نظرش آمده و گفته اگر این مشکل حل بشود، دیگر اشکالی ندارد، آن مشکل کدام است؟ کسانی که مکه رفتهاند بهتر درک میکنند، در کعبه امام جماعت در نقطه خاصی ایستاده، فاصله امام تا جدار کعبه فرض کنید که دوازده متر است، چون فاصله مقام ابراهیم با جدار کعبه دوازده متر و خوردهای است،ایشان میگوید دور تا درور امام که فاصلهاش دوازده متر است، باید فاصله تمام ماموم ها بیش از دوازده متر باشد. چرا؟ تا اینکه صدق کند که مامین از امام متاخر هستند، میزان تاخر را کثرت فاصله میداند،بین امام و کعبه اگر دوازده متر فاصله است، دور تا دور (که مامومین ایستادهاند) باید فاصله جای پاهای شان تا کعبه بیش از دوازده متر باشد، مثلاً دوازده متر و نیم باشد تا معلوم شود که مامومین متاخر از امام ایستادهاند، اگر تاخر مامومین از امام معلوم شد، دیگر مشکلی نیست،تنها مشکلی که به نظر ایشان رسیده این است که گاهی از اوقات ماموم فاصلهاش با بیت کمتر است، اگر امام در وراء مقام بایستد،گاهی ماموم ها فاصله شان شش متر است و این باعث میشود که مامومین از امام جلوتر قرار بگیرند، ایشان میگوید اگر فاصله مامومین با کعبه کمتر از فاصله امام تا کعبه باشد نماز باطل است، اما اگر فاصله مامومین با کعبه بیش از فاصله امام با کعبه باشد ولو به نیم متر، نماز صحیح است.
ولی دیگران اشکال دیگری به نظر شان رسیده، البته این اشکال را میشود رفع کرد و آن اینکه واقعاً ماموم ها به گونهای بایستند که فاصله شان به کعبه بیش از فاصله امام با کعبه باشد، یعنی اگر تنها مشکل همین باشد، این مشکل حل است، ولی مشکل دیگری در اینجاست که علامه و دیگران گفتهاند، علامه و دیگران گفتهاند مشکل دیگر این است که گاهی مامومین و امام مواجه یکدیگر میشوند،امام اینجا ایستاده، مامومین هم مواجه با امام است،فقط کسانی که پشت سر امام هستند خلف امام قرار میگیرند، اما اگر کمی دایره بخورد، قطعاً مامومین یا مواجه با دست امام هستند هر چه بیشتر برود،مواجه با خود امام میشوند و حال آنکه إمام کسی است که:« یقتدی به» و حال آنکه در اینجا مامومین مواجه با امام میشوند.
الثانی: أوّل من تعرض للمسألة من الأصحاب
لم نجد عنواناً لهذه المسألة عند أصحابنا قبل ابن الجنید فهو أوّل من تعرّض لها حسب إطّلاعنا، نقله العلامة عنه و قال: قال ابن الجنید: الإمام إذا صلّی فی المسجد الحرام أحاط المصلوّن حول البیت من حیث لا یکون أحدهم أقرب إلی جدار البیت منه، و لم یذکر علماؤنا ذلک و الأقرب الوقوف خلف الإمام للعموم.[2].
و علی ضوء هذا فقد جعل المیزان فی تأخّر المأموم عن الإمام أو عدم تقدّمه علیه - علی اختلاف فیما هو الشرط- هو أن یکون الفاصل المکانی بین المأموم و الکعبة أکثر من الفاصل المکانی بین الإمام و الکعبة، و علی ذلک تجوز الصلاة بالاستدارة التامّة لکن برعایة هذا الشرط.
مثلاً: إذا کان الإمام واقفاً حیال مقام إبراهیم(ع) فالفاصل بینه و بین الکعبة حوالی 12 متراً تقریباً، فیجب أن یکون الفاصل المکانی المستدیر فی تمام الدور أکثر من هذا المقدار حتّی یصدق کون المأموم خلف الإمام أو غیر متقدم علیه. و سیوافیک أنّ هذا الشرط إنما یتحقق فی بعض الصور لاکلّها.
و لم نجد من تعرّض للمسألة بعد ابن الجنید إلی عصر العلّامة الحلی، و قد خلت کتب الشیخ الطوسی من عنوان هذه المسألة و من أتی بعده کابن البراج، و ابن زهرة و ابن إدریس و المحقّق و غیرهم.