درس خارج فقه آیت الله سبحانی
کتاب الحدود و التعزیرات
91/06/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: دیه چشم
الثانی: العینان
بحث ما در باره دیه اعضای انسان است، یعنی گاهی بحث راجع به دیه خود انسان است و گاهی بحث راجع به دیه اعضای انسان میباشد، البته در آینده یک فصلی داریم به نام دیه افعال، یعنی یک چیزهایی است که فعل انسان کم شده، ولی فعلاً بحث ما در باره دیه اعضاست، البته مقداری از دیه اعضا را بحث کردیم و رسیدیم به دیهی عینان، قانون کلی این است که هر چیزی که در انسان متعدد باشد، جفتش دیه کامل، و یکدانهاش دیه ناقص دارد ، یعنی دیهاش نصف دیه کامل است، «عینان= دو چشم» چون در بدن انسان مکرر است، یعنی دوتاست، دوتایش دیه کامل دارد، یکی از آنها نصف دیه را دارد، ولی انف و بینی، چون در انسان واحد است فلذا دیه کامل دارد. پس قاعده کلی این شد که هر چیزی که در انسان متعدد بود، مجموعش یک دیه کامل دارد و یکدانهاش نصف دیه کامل، پس در عینان باید بگوییم:« فی العینین معاً الدیة»،یعنی دوتایش یک دیه کامل دارد. یک چشم نصف دیه را دارد.
عبارتی که حضرت امام در تحریر الوسیله دارد، در حقیقت متخذ و گرفته شده از روایات است، هردو چشم یک دیه کامل دارد، یکدانهاش نصف دیه کامل، آنچه که مهم میباشد این است که ما پنج چشم داریم، هر چند چشم بیمار است، اما دیدش فرق نمیکند، پنج چشم را نام میبرد که از نظر بینائی و دید، چیزی کم ندارد، اما از نظر خلقت یک چشم ناقص است، امام در میفرماید در همه این پنج چشم که در حقیقت چشم خلقتی و اصلی نیست، یعنی در و اقع نسبت به اصل خلقت یک چیزی کم دارند، اما چون نور شان کامل است، فلذا در هردو چشم یک دیه کامل و در یکدانهاش یک دیه کامل است: آن پنج چشم عبارتند از:
1: الأعمش، 2: الأحول، 3: الأخمش، 4: الأعشی، 5: الأرمد،
ایشان این پنج تا را نام میبرد و میفرماید: «کالصحیح»، یعنی دیهاش همانند چشم صحیح است، چرا؟ چون هرچند خلقت شان ناقص است، اما دیدش ناقص نیست، این دیه مال دید است، دید همه اینها کامل است، منتها در آفرینش نا زیبا هستند، نازیبائی سبب نمیشود که دیه کم بشود، چون دیه بر بینائی است و بینائی اینها کامل است.
من ابتدا این پنج تا را معنا می کنم:
معنای اعمش
«اعمش» به انسانی میگویند که چشمش آبریز است، یعنی همیشه از چشمش آب میریزد بدون اینکه توقف داشته باشد. «ضعف بصره مع سیلان دمع عینه فی أکثر الأوقات»، جمعش هم «عمش- بضم العین و المیم» است، مؤنثش عمشاء میباشد، مثلاً میگویند: «رجل أعمش و أمرأة عمشاء»- اتفاقاً یکی از اصحاب امام صادق (علیه السلام) نامش اعمش است و روایت زیادی هم از آن حضرت دارد،البته از بزرگان اهل سنت است، اما از امام صادق (علیه السلام) روایات فروانی دارد- اگر کسی چشم آدم اعمش را کور کند، دیه کامل دارد، هر چند چشم این آدم یکنوع بیماری دارد و دچار آبریز است، ولی چون از نظر دید و بینائی مشکلی ندارد، یعنی دیدش سالم است فلذا دیه کامل دارد چون دیه مال دید و بینائی است نه مال زیبائی و سلامت از نظر ساختمان.
«أحول» به معنای لوچ است، البته لوچی هم انواع و اقسامی دارد، ما یک قسمش را گفتیم، یکی از حدقه مایل به بینی است، حدقه دیگر مایل به بالاست، آدم لوچی است، اما دیدش سالم است، اگر کسی بر چشم انسان احول، صدمهای وارد کند، باید دیه کامل را بدهد،چرا؟ هر چند ساختمان چشم نازیباست، اما این دیه مال ساختمان زیبا نیست، بلکه مال بینائی و دیدش است.
معنای اخفش
«اخفش» اخفش به کسی میگویند که شب میبیند، اما روز نمیبیند، بر خلاف اعشی که روز میبیند ولی شب نمیبیند.
البته گاهی اخفش به آدمی میگویند که چشمش بسیارکوچک شده باشد، یعنی «ضاقت عیناه»،
علی ای حال اگر کسی به چشم آدم اخفش که دیدش کامل است، صدمهای وارد کند باید دیه کامل بپردازد، مجرد اینکه ساختمان چشمش نازیباست، سبب کم شدن دیه نمیشود.
معنای أعشی
«الأعشی»، اعشی، عکس اخفش است،یعنی اعشی به کسی میگویند که روز میبیند، اما شب نمیبیند (شب کور).
معنای أرمد
«الأرمد»، ارمد به کسی میگویند که دچار درد چشم شده باشد در روایت داریم که در جنگ خیبر حضرت علی (علیه السلام) کان أرمد العین، دچار درد چشم شده بود، گاهی از اوقات انسان بخاطر فرو رفتن گرد و غبار یا میکروب گرفتار درد چشم می شود. اگر کسی چشم آدم ارمد را نابینا و کور کند، باید دیه کامل بدهد. بنابراین، این پنج تا هر چند عین شان عین سالم نیستند، اما چون دیدش سالم است، دوتایش دیه کامل دارد، یکدانهاش هم نصف دیه کامل را دارد. این مطلبی بود که گفتیم.
از روایات چه اسفتاده میشود؟
آیا از روایات هم چنین چیزی استفاده میشود یا نه؟
روایت حلبی
1- و عنه- ضمیر «عنه» به راوی اول بر می گردد نه مؤلّف، مؤلّف سه نفرند، یکی کلینی، دومی صدوق و سومی هم شیخ- پس ضمیر «عنه» به راوی اول میگردد، راوی اول هم علی ابن ابراهیم است- عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن حماد، عن الحلبی- در این روایت سند خماسی شد، غالباً علی ابن ابراهیم رباعی است، یعنی خودش با سه واسطه از امام (علیه السلام) نقل میکند، ولی در اینجا واسطه خماسی است نه رباعی،- عن أبی عبدالله(علیه السلام) فی الرجل یکسر(صیغه مجهول) ظهره قال:« فیه الدیة کاملة، و فی العینین الدیة و فی أحداهما نصف الدیة، الخ» الوسائل: ج 19، الباب1 من أبواب دیات الأعضاء، الحدیث4،
2- محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر(بزنطی) عن عبدالله بن سنان- روایت صحیحه است، چون علی ابن ابراهیم ثقه است، پدرش از نظر ما فوق ثقه است، أحمد بن محمد بن أبی نصر بزنطی هم ثقه میباشد، عبد الله بن سنان هم ثقه است، بلی، محمد بن سنان ثقه نیست- عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال:« ما کان فی الجسد منه اثنان ففیه نصف الدیة،مثل الیدین و العینین، قال :قلت: رجل فقئت عینه؟ قال: نصف الدیة» الوسائل: ج 19، الباب1 من أبواب دیات الأعضاء، الحدیث 1، این روایت هم دلیل بر مسئله است.
حال اگر چشم کسی سالم است، اما یک سفیدی در چشم اوست، حکمش چیست؟
امام میفرماید: اگر سفیدی روی ناظر است،یعنی روی مردمک چشم است، باید دید که یا همه چشم را میپوشاند یا بخشی را میپوشاند نه همه را، البته اگر در غیر ناظر باشد، ضرری ندارد، مثلاً یا آن طرف چشم است این طرف چشم،این ضرری ندارد،چون روی ناظر نیست.
اما اگر سفید روی مردمک چشم است، باید ببینیم که چه مقدار از دید و بینائی چشم را کم کرده، اگر پزشکان گفتهاند این آدم پنجاه در صد بینائی خود را از دست داد، قهراً ربع دیه دارد، اگر یک چشمش را کور کند، که در حقیقت آن پرده سفید روی مردمک باشد، دیهاش ربع دیه کامل است، چون اگر سالم بود، نصف دیه را داشت، حال که سفیدی روی مردمک است و چشم پزشک هم میگوید نصف دید این چشم کم است، ربع دیه دارد.
متن تحریر الوسیلة
المسألة الأولی:
فی العینین معاً الدیة، و فی کل واحدة منهما نصفها (دیة) ، و الأعمش- کسی که آب چشمش سریان دارد- و الأحول لوچ- و الأخفش- شب میبیند، ولی روز نمیبیند- و الأعشی- عکس اخفش، یعنی شب نمیبیند و روز میبیند- و الأرمد- کسی که دچار درد چشم شده باشد- کالصحیح ، یعنی دیهی همه اینها مانند دیه چشم سالم است، چرا؟ چون مال نور و بینائی است نه مال ساختمان چشم-
و لو کان علی سواد عینه بیاض فإن کان الابصار باقیاً بأن لا یکون ذلک علی الناظر-مردمک چشم- فالدیة تامة ، و إلا- یعنی اگر سفید روی مردمک چشم واقع شده، این بستگی دارد به صنعت، یعنی اگر چشم پزشک با دستگاه پیشرفت صدهی چشم را معین کند، طبق آن محاسبه میکنند و از دیه کم میکنند- سقطت بالحساب من الدیة لو أمکن التشخیص ، و إلا ففیه الأرش. البته در زمان ما قابل تشخیص است و پزشکان میتوانند در صد آن را معین کنند، و اگر نتوانستیم حد و حدودش را روشن کنیم، باید ارش بدهد، یعنی عبدی را فرض میکنیم و این عبد اگر چشمش سالم بود، قیمتش چند بود، چشم بیمار قیمتش چند است؟ به آن نسبت از دیه کم میکنیم.