< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

91/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم جایی که شخص با تنه زدنش سبب قتل دیگری بشود

در اینجا چهار مسئله داریم که با همدیگر قوم و خویشی دارند:

1: مسئله اول این است که اگر کسی خودش را از بالای ساختمان پرت کرد و روی دیگری افتاد، یعنی خودش خودش را روی دیگری پرت کرد،‌حکمش چیست؟

2: مسئله دوم این بود که شخص دیگر، او را از بالای بام یا ساحتمان پرت کرده نه اینکه او خودش را پرت کرده باشد.

3: مسئله سوم این است که دو نفرند، یکی بر دیگری تنه زد و جناب مصدوم از بین رفت و مرد، در زبان عربی به تنه زدن،صدام می‌گویند- به کسر صاد- صدام یعنی به همدیگر تنه زدن و به شدت بر خورد کردن.

4: مسئله چهارم این است که دو نفر با همدیگر تنه بزنند.

خلاصه اینکه مسئله چهاردهم یک طرفه است، ولی مسئله‌ی پانزدهم دو طرفه می‌باشد نه یک طرفه.

حضرت امام (ره) این چهار مسئله را که در حقیقت با هم نزدیکند، عنوان کرده است.

الف: «شخص» خودش را روی دیگری انداخت و او را کشت،

ب: دیگری او را پرت کرد و روی دیگری افتاد، این دوتا را خواندیم.

ج: یکی به دیگری تنه می‌زند و تصادمی رخ می‌دهد و یکی کشته می‌شود.

د: چهارمی این است که دو نفر با هم تصادم پیدا می‌کنند، این چهار مسئله با همدیگر قوم و خویشی دارند.

از این چهار مسئله، دو تایش را خواندیم، الآن سومی را می‌خوانیم بنام: «صدام»- به کسر صاد- صدام در لغت این گونه معنا می‌کنند: صدمه، أی دفعه و ضربه بجسده، که در فارسی به آن می‌گوییم تنه زدن.

فرض کنید دو نفر از کنار همدیگر رد می‌شدند، یکی به دیگری تنه زد، این خودش دو حالت دارد:

الف: گاهی از اوقات مصدوم کشته می‌شود.

ب: خود صادم و تنه زننده کشته می‌شود.

بررسی فرع اول

حال اگر جناب «صادم» به دیگری تنه زد و او (مصدوم) کشته شد، این خودش سه حالت دارد:

1: گاهی عمداً‌ تنه می‌زند و قصدش هم از این کار کشتن طرف است، یعنی مکان و شرائط هم به گونه‌ای است که سبب قتل و کشته شدن می‌شود.

2: گاهی قصد فعل را دارد، اما قصد کشتن را ندارد، این شبه العمد است، 3: گاهی از روی خطاست، ولی ایشان خطا را نگفته، چون خطأ خارج از بحث ماست، بحث این است که این آدم قصدش این است.

بنابراین، اگر انسانی تنه بزند به دیگری و دیگری را بیندازد و طرف کشته شود، این خالی از دو امر نیست:

امر اول: اگر قاصد قتل است یا فعل کشنده است هر چند قاصد فعل نباشد،‌تنه زد،‌مغزش به یک آهنی یا سنگی خورد و مرد، یا قاصد قتل است یا فعل قاتل است،‌در اینجا قصاص دارد.

امر دوم: اما اگر قصد قتل را ندارد و فعل هم قاتل نیست،منتها این آدم نظرش ایذاء است، اتفاقاً طرف مرد، این شبه العمد است و باید از کیسه خودش دیه بدهد.

بررسی فرع دوم

حال در اگر جناب «صادم» کشته شود، مسئله چگونه است؟ اینجا سه حالت دارد:

الف: جناب «مصدوم» در ملک خودش نشسته یا در یک مسیر عمومی نشسته که اصلاً مزاحم صادم نیست، ولی آقای «صادم» در ملک مصدوم یا در یک ملکی (که رفت و آمد در آنجا برای همه جایز است) آمد و به او تنه زد و خواست که او را بکشد، ولی از قضا خودش کشته شد، در اینجا دم و خون او (صادم) هدر است، چرا؟ چون مصدوم کوچکترین تقصیری نسبت به قتل او ندارد.

ب: جناب«مصدوم» مقصر است، زیرا در یک معبر و راه تنگی نشسته، فلذا صادم بدون اینکه نظر بدی نسبت به او (مصدوم) داشته باشد، از آنجا عبور کرد و بدون توجه به او تنه زد (من حیث لا یشعر) چون راه تنگ بود، خیال کرد که می تواند عبور کند، ولی در هنگام عبور تنه اش به او خورد و متاسفانه کشته شد، در اینجا خونش به گردن مصدوم است، چون صادم کوچکترین گناهی ندارد، تمام تقصیر به گردن مصدوم است، چون در یک ملکی که مال مسلمین است و در عین حال ضیق و تنگ است و به اصطلاح پارک کردن و نشستن در آنجا ممنوع می‌باشد، نشسته و سبب قتل این آدم شده، اینجا باید بگوییم مصدوم ضامن است.

ج: مکان ضیق است، اما «صادم» نظرش این است که از این مکان ضیق رد بشود و این آدم را ایذاء کند، یعنی نظرش ایذاء مصدوم است، اینجا عکس است، یعنی دم الصادم هدر، هر چند این آدم مقصر است، ولی صادم از اول نیت کرده که از اینجا بگذرد و این آدم (مصدوم) را ایذا کند.

اگر این باشد، خون صادم هدر است. آیا مندوحه داشتن و نداشتن، در ضمان و عدم ضمان اثر دارد؟

حضرت امام در اینجا یک قیدی دارد و می‌فرماید خون صادم در اینجا در صورتی هدر است که مندوحه باشد، یعنی صادم راه دیگری هم داشته باشد، اما اگر راه دیگر نداشته باشد، نمی‌توانیم بگوییم خون صادم هدر است.

نظر استاد سبحانی راجع به قیدی که حضرت امام اضافه نموده‌اند

ما می‌گوییم این قید زاید است، چرا؟ همین که این آدم نظرش این است که از این مکان ضیق رد بشود و او را ایذاء کند، کافی است، خواه مندوحه هم داشته باشد، جای وسیعی هم برای عبور باشد یا نباشد، این آدم از اول اندیشه ایذاء دارد، قهراً این آدم (صادم) خودش محکوم است.

متن تحریر الوسیلة

المسألة الرابعة عشر: لو صدمه فمات المصدوم- این دو حالت دارد-

فرع اول: فإن قصد القتل أو کان الفعل مما یقتل غالباً فهو عمد یقتصّ منه، و إن قصد الصدم دون القتل ولم یکن قاتلاً غالباً فدیته فی مال الصادم.

فرع دوم: ولو مات الصادم فهدر لو کان المصدوم فی ملکه أو محل مباح أو طریق واسع.

ولو کان واقفاً فی شارع ضیق فصدمه بلا قصد یضمن المصدوم دیته، و کذا لو جلس فیه فعثر به إنسان.

فرع سوم: نعم لو کان (الصادم) قاصداً لذلک وله مندوحة فدمه هدر- حضرت امام قید مندوحه را اضافه نموده، ولی ما خواهیم گفت که این قید لازم نیست-، و علیه ضمان المصدوم.

ما تفاوتی که با امام داریم این است که ایشان در فرع سوم ازشق دوم (که صادم کشته می‌شود) می‌گوید لجباز است با اینکه ولی راه وسیع دیگری هم دارد، از راه تنگ و ضیق عبور می‌کند، ‌ولی ما گفتیم راه وسیع لازم نیست، همین که لجباز است و لجبازی می‌کند و می‌خواهد او را ایذاء کند کافی است که خونش هدر شود.

المسألة الخامسة عشر

«إذا اصطدم حرّان بالغان عاقلان فماتا،الخ»

فرق مسئله پانزدهم با مسئله چهار دهم در این است که در مسئله چهاردهم یکنفر به دیگری تنه زد، اما در این مسئله (مسئله 15) دو نفرند و هر کدام به دیگری تنه می‌زنند،به بیان دیگر در مسئله چهاردهم فعل قائم به یکطرف است، اما در مسئله‌ی پانزدهم فعل قائم به دو نفر می‌باشد.

البته این مسئله را نباید فقط در پیاده فرض کنید، بلکه در سواره هم می‌توان فرض نمود، ممکن است یکی پیاده و دیگری سواره باشد، آقایان این مسئله را بیشتر روی دابه فرض می‌کنند، البته حق هم دارند، زیرا در آن زمان مسئله‌ی دابه مطرح بوده،چون خبری از وسائل نقلیه امروزی نبوده است، ولی فقیه هم این مسئله را روی ماشین و خود رو ها و ... پیاده کنند.

در این مسئله‌ای که الآن داریم بحث می‌کنیم، یعنی مسئله پانزدهم، سه فرع داریم:

فرع اول

دو نفر هستند، هردو هم رشید، عاقل و بالغ، یا هردو نفر شان سوار‌ه‌اند یا هردو پیاده، یا یکی سوار و دیگری پیاده است، می‌خواهند بهم بزنند و همدیگر را بکشند، مسلماً این قتل، قتل عمد است و قصاص دارد، از آنجا که هردو کشته‌ شده اند، قصاص شان قصاص تهاتری است،

در مال چطور می‌گویید تهاتر، مثلاً من بدهکار شما هستم و شما هم بدهکار من، دین هر کدام بالتهاتر ساقط می‌شود. وسائل نقلیه شان چطور؟

وسائل نقلیه شان هم همین گونه است، نصفش را خودش باعث شده که از بین برود، نصف دیگرش را طرف مقابلش از بین برده، بالعکس، و هکذا نفر دوم، نصف وسیله‌اش به وسیله خودش نابود شده و نصف دیگرش به وسیله دیگری، این هم می‌ شود تهاتر.این در صورتی بود که هردو قصد همدیگر را دارند، یعنی یا قاصد قتلند یا فعل شان قتاله است.

فرع دوم

درست است که به همدیگر تنه زدند، اما قصد شان از این تنه زدن، قتل نبوده است، قصد ایشان ایذاء بوده،‌این شبه العمد است، قهراً در اینجا قصاص نیست، بلکه دیه است، دیه‌ها تهاتری می‌شود، چون قتل هر کدام مستند به دیگری است، وسائل نقلیه شان تهاتری می‌شود، نصف وسیله نقلیه زید، به وسیله عمرو از بین رفته و نصف دیگرش به وسیله خودش از بین رفته، و هکذا وسیله نقلیه عمرو، قهراً با همدیگر تهاتر می‌کند،‌این در جایی است که قصد شان وقوع الفعل بوده نه قتل.

البته این در جایی است که دیه شان مساوی باشد، مثل اینکه هردو مرد باشند، یا هردو زن باشند.

تمام آنچه گفتیم،‌آقایان روی دابه‌ پیاده می‌کنند، ما باید روی وسائل نقلیه امروزی پیاده کنیم.

متن تحریر الوسیلة

المسألة الخامسة عشر «إذا اصطدم حرّان بالغان عاقلان فماتا - فرقش با مسئله قبلی این است که در اولی یک نفر بود، ولی در اینجا دو نفر هستند-

فإن قصدا القتل فهو عمد و إن لم یقصدا ذلک و لم یکن الفعل مما یقتل غالباً فهو شبیه العمد یکون لورثة کل منهما نصف دیته- منتها با تهاتر از بین می‌رود- و یسقط النصف الآخر و یستوی فیهما الراجلان- پیاده- و الفارسان – سواره- و الفارس و الراجل- سواره و پیاده- و علی کل واحد منهما نصف قیمة مرکوب الآخر لو تلف بالتصادم، من غیر فرق بین اتحاد جنس المرکوب و اختلافه- هردو پیکان است یا هردو اسب است، یا یکی پیکان، دیگری پراید، یکی اسب است و دیگری الاغ- و إن تفاوتا فی القوة و الضعف، و من غیر فرق بین شدة حرکة أحدهما دون الآخر أو تساویهما فی ذلک إذا صدق التصادم، نعم لو کان أحدهما قلیل الحرکة بحیث لا یصدق التصادم بل یقال صدمه الآخر فلا ضمان علی المصدوم، فلو صادمت سیارة صغیرة مع سیارة کبیرة کان الحکم کما ذکر- چون فرض این است هردو یا قاصد قتلند یا قاصد فعل،- فیقع التقاص فی الدیة و القیمة ، و یرجع صاحب الفضل إن کان علی ترکة الآخر.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo