درس خارج فقه آیت الله سبحانی
91/01/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مقادیر الدیات
بعد از آنکه اقسام قتل را خواندیم و گفتیم که قتل یا عمد است یا شبه العمد و یا خطا، اینک مقدار دیه قتل را بیان میکنیم، به شرط اینکه قتل از قبیل قتل خطئی باشد یا اگر عمدی هم است طرفین مصالحه بر دیه کنند، چون در قتل عمد در درجه اول قصاص است.
مقدار دیات شش تاست، همه علما این را گفتهاند، ولی عمده روایاتی است که در باره دیه نفس وارد شده است و این روایات مجموعاً شش طائفه هستند،ما این شش طائفه را چگونه جمع کنیم؟ البته من این طوائف را جمع کردهام فلذا باید این طوائف را بخوانیم و آنگا در باره آنها بحث کنیم:
طائفه اول
طائفه اول میگوید مقدار دیه شش تاست:
1: هزار دینار.
2: ده هزار درهم.
3: یکصد شتر.
4: هزار گوسفند.
5: دویست گاو.
6: دویست حلّهی یمنی.
دویست لباس حله یمنی، یک دست لباس است که در حقیقت عرب های یمن میپوشند، یکی به عنوان پیراهن بلند، دیگری هم به عنوان شلوار، به نحوی که آنها میپوشیدند.
البته در آینده خواهیم گفت که قیمت ها متوازن نیستند، یعنی هزار دینار کجا و، دویست گاو کجا؟ تفاوت شان خیلی زیاد است، یا هزار دینار کجا، دویست دست لباس یمنی کجا؟ بحث همه اینها در آینده خواهد آمد.
البته کلمهی « حلّه» در روایات ما نیست، بلکه در روایات اهل سنت است، و اگر احیاناً در روایات ما هم آمده باشد، به آن شدت که در کتب اهل سنت آمده،نیست.
خلاصه یکی از مشکلات این است که این شش چیز از نظر قیمت متوازن و متساوی نیستند، حتی قریب الأفق هم نیستند، مسئلهی دیگر این است که آیا این شش تا از قبیل تنویع است،به چه معنا؟ یعنی شهری باید درهم و دینار بدهد، گاو دار باید گاو بدهد، شتر دار باید شتر بدهد، آیا از قبیل تنویع است،یعنی هر صنفی باید چیزی را بپردازد؟ بنابراین، آنچه که در دهات و گاو دار است، از او هزار دینار پذیرفته نیست، آیا این از باب تنویع است، یا از قبیل تنویع نیست، بلکه از قبیل تسهیل است؟
فرق تنویع و تسهیل
فرق است بین اینکه بگوییم تنویع است و بین اینکه بگوییم تسهیل است، «تسهیل» یعنی کار را آسان کردن ، در شبه جزیرة العرب، آنکس که در بیابان زندگی میکند و شتردار است، کی میتوانست هزار دینار تهیه کند، یا آنکس که در شهر است کی میتواند یکصد شتر تهیه کند، این از قبیل تنویع نیست، بلکه از قبیل تسهیل است البته در اطراف این روایات بحثهای خواهیم داشت، فعلاً روایات را میخوانیم:
1- محمد بن یعقوب، عن علیّ بن إبراهیم- ثقه است-، عن أبیه- ابراهیم بن هاشم که ثقه است، این یک سند- سند دوم: محمد بن یعقوب کلینی، عن محّمد بن یحیی- عطار قمی- عن أحمد بن محمد- خالد یا عیسی- جمیعاً، عن ابن محبوب، یعنی محمد بن یعقوب دو سند دارد که به یک نفر میرسد،عن ابن محبوب، ابن محبوب که در حقیقت شیخ است، حدیث را مرحوم کلینی به دو سند از او نقل کرده- عن عبد الرحمن بن الحجّاج،
ایشان روایةی اقضیه علیّ بن ابی طالب (علیه السلام) است، یعنی قضاوت های امیر المؤمنین را عبد الرحمن بن حجاج نقل کرده، فلذا آدم کوچکی نیست و عجیب این است که عبد الرحمن بن حجّاج که دو سال بعد از امام صادق (علیه السلام) فوت کرده، یک حدیثی از ابن أبی لیلی نقل میکند که همان حدیث را هم از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند،یک حدیث است مضمونش قریب هم است، اول از عبد الرحمن بن أبی لیلی، بعداً از امام صادق (علیه السلام) قال: سعمت ابن أبی لیلی یقول :« کانت الدّیة فی الجاهلیة مائة من الإبل فأقرّها رسول الله (صلی الله علیه و آله) ثمّ إنّه (ص) فرض علی أهل البقر مائتی بقرة ، و فرض علی أهل الشاة ألف شاة ثنیة ، و علی أهل الذهب ألف دینار، و علی أهل الورق- صاحبان نقره- عشرة ألف درهم، و علی أهل الیمن الحلل مائتی حلّة». آیا از این روایت تنویع میفهمیم یا تسهیل؟ فرق تسهیل و تنویع این است که بگوییم دهاتی حتماً باید شتر بدهد،شهری باید ورق بدهد، یا تسهیل است؟ ظاهراً تسهیل است نه تنویع.
قال عبد الرحمن بن الحجاج- همان روایتی را که از ابن أبی لیلی شنیده، از امام صادق (علیه السلام) هم سوال میکند-: فسألت أباعبد الله علیه السلام عما روی ابن أبی لیلی فقال:« کان علیّ یقول: «الدیة ألف دینار، و قیمة الدینار عشرة دراهم و عشرة آلاف لأهل الأمصار و علی أهل البوادی مائة من الإبل ، و لأهل السواد مائتا بقرة، أو ألف شاة» الوسائل: ج 19، الباب1 من أبواب دیات النفس، الحدیث1،
و رواه الصدوق باسناده عن الحسن بن محبوب نحوه. و رواه فی (المقنع)مرسلاً إلی قوله: ماءتی حلة:
بنابراین در روایت امیر المؤمنان (علیه السلام) پنج تا آمده، ولی در روایت أبی لیلی هر شش تا آمده است و یکی از مبادی ضعف این است که حلل در کلام امیر المؤمنان نیامده، بلکه در کلام ابن أبی لیلی آمده است، بنابراین اگر در آینده مشکلی پیدا کردیم که دویست دست لباس یمنی که یک پیراهن بلند است و یک شلوار کجا و هزار دینار کجا؟ میگوییم حلل در روایت ابن أبی لیلی است، اما در روایت امیر المؤمنان (علیه السلام) کلمهی حلل نیست، البته در جای دیگر است.
2- و عن علیّ- علی بن ابراهیم- عن أبیه- ابراهیم بن هاشم- ، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل بن درّاج فی الدّیة قال: «ألف دینار، أو عشرة آلاف درهم، و یؤخذ من أصحاب الحلل الحلل و من أصحاب الابل الابل، و من أصحاب الغنم الغنم، و من أصحاب البقر البقر» همان مدرک، الحدیث4،
و رواه الشیخ باسناده عن الحسین بن سعید ، عن ابن أبی عمیر مثله:
البته در این روایات کلمهی حلل آمده است.
طائفهی دوم
اما در طائفه دوم فقط پنج تا آمده است
3- و عن محمد بن یحیی- ثقه است- عن أحمد بن محمد- یا أحمد بن محمد بن خالد است یا احمد بن محمد بن عیسی،- عن علیّ بن الحکم- ثقه است- عن علی بن أبی حمزة –ضعیف است- عن أبی بصیر- غالباً علی بن أبی حمزه که میخواهد از امام صادق (علیه السلام) نقل کند، واسطهاش أبی بصیر است، چرا؟ چون:« کان قائد أبی بصیر»، عصا کش أبی بصیر بوده است ولذا روایاتش از أبی بصیر است، آقایان میگویند این روایت ضعیف است، ولی قابل عمل است، چرا؟ چون راوی از ابن أبی حمزه، أدم بزرگواری است، یعنی علیّ بن الحکم است، علی بن حکم وقتی که از ایشان نقل روایت میکند، معلوم میشود موقعی نقل کرده که کان مستقیماً، هنوز امام کاظم فوت نکرده بوده، و الا اگر در زمان انحرافش بود، معنا ندارد که علی بن الحکم از او نقل روایت کند.
بنابراین، اینکه آقایان روایات علی بن أبی حمزه را از بین میبرند، این مطلقا درست نیست، بلکه باید ببینیم که راوی از ابن أبی حمزه چه کسی است، اگر یک آدم معتبری است، آن دلیل بر این است که روی در حال استقامت نه در حال اعوجاج- فی حدیث قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن الدیة فقال: «دیة المسلم عشرة آلاف من الفضّة-درهم- ، و ألف مثقال من الذهب- مثقال شرعی که هیجده نخود است نه مثقال صیرفی، که تفاوت شان یک چهارم است،18 نخود شرعی است،24 نخود صیرفی است- ، و ألف من الشاة علی أسنانها أثلاثاً- آیا اسنان در اینجا به معنای دندان است یا به معنای عمر است؟ فرض کنید به معنای دندان است یا به معنای عمر، مرادش چیست؟ در آینده یک روایتی داریم که:« شاة مخلطة»، یعنی لازم نیست که شاة همهاش یک دست باشد،یعنی همهاش جوان باشد یا همهاش پیر باشد یا همهاش متوسط باشد، بلکه مخلوط از جوان، پیر و متوسط هم کافی است، مراد از کلمهی أثلاثاً چیست؟ در قتل خطأ لازم نیست که همه را سال اول بدهد، بلکه در ضمن سه سال بدهد،یعنی 330تا را در سال اول بدهد،330 تا را در سال دوم و 330تای دیگر را در سال سوم - و من الأبل مائة علی أسنانها ، و من البقر مائتان» همان مدرک، الحدیث2،
در این روایت کلمهی «حلّة» نیامده است. باز در اینجا عرض میکنیم که در اینجا تسهیل است نه تنویع، چون تنویع مشکل است.
طائفه سوم
روایات طائفه سوم، در روایات طائفه سوم فقط سه تا آمده است.
4: و عن علی بن أبراهیم ، عن أبیه، عن بعض أصحابه، عن عبدالله بن سنان قال: سمعت أبا عبدالله (علیه السلام) یقول فی حدیث:
« إنّ الدّیة مائة من الأبل، و قیمة کلّ بعیر من الورق مائة و عشرون درهما، أو عشرة دنانیر، و من الغنم قیمة کلّ ناب من الأبل عشرون شاة» همان مدرک، الحدیث3،
کلمهی «ناب» در این حدیث به معنای« الناقة المسنّة سمّیت بذلک لطول نابها و لا یقال للجمل ناب» مجمع البحرین: مادة «نیب» یعنی نیش و دندانش در بیاید. اگر بخواهد بجای ابل گوسفند بدهد، در برابر هر شتر، باید بیست رأس گوسفند بدهد.