< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الصلوة

89/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مستحبات جماعت

بحث ما در باره‌ي مستحبات جماعت و مكروهات آن است، يعني نماز جماعت براي خودش مستحباتي دارد و مكروهاتي.

مرحوم سيد مي‌فرمايد مستحبات نماز جماعت اموري است، يعني چند چيز در نماز جماعت مستحب است،ايشان (سيد) در امر اول حدود شش فرع را متذكر مي‌شود.

مرحوم سيد مي‌فرمايد مستحب اين است كه اگر ماموم يك نفر است، سمت راست امام قرار بگيرد، و اگر بيشتر باشند، خلف امام قرار بگيرند. پس اگر ماموم يك نفر بود، سمت راست امام قرار بگيرد نه خلف او، سمت راست هم فرق نمي‌كند كه فاصله‌اش زياد‌تر باشد يا كمتر، گفتيم اگر چهار انگشت هم فاصله باشد كافي است، مهم اين است كه در يمين و سمت راست امام باشد.

تاريخچه‌ي مسئله

اين مسئله از قديم الأيام در ميان فقهاي ما مطرح بوده است، فلذا مرحوم شيخ در كتاب «الخلاف» آن را مطرح مي‌كند، علامه نيز در كتاب «تذكرة الفقهاء» و منتهي مطرح مي‌نمايد، ولي ظاهر لسان و عبارت شيخ اين است كه واجب است، يعني ظاهر كلام شيخ اين است كه اگر ماموم يك نفر است، واجب است كه سمت راست امام بايستد نه اينكه پشت سر امام قرار بگيرد، بلكه بايد سمت راست امام بايستد.

اما علامه حلّي در كتاب تذكره و منتهي و غالب علماي شيعه مي‌گويند كه مستحب است، يعني جنبه‌ي استحبابي دارد نه جنبه‌ي وجوبي و لزومي، مشهور در ميان فقهاي شيعه همين است.

در ميان فقهاي شيعه (از قدما) كسي كه اصرار مي‌ورزد ابن جنيد است ، و از متاخرين هم صاحب حدائق است و از معاصرين حضرت آية الله خوئي است.

اگر اين چند نفر را منها كنيم، ساير فقها فتوا به لزوم نداده‌اند.

البته بعيد نيست كه از عبارت خلاف شيخ طوسي نيز استفاده لزوم بشود، ولي از فقها كساني كه خيلي سينه مي‌زنند،‌ ابن جنيد، صاحب حدائق و آية الله خوئي است، ما اگر بخواهيم تصميم بگيريم بايد بدانيم كه فقه علم منقول است نه علم معقول، فلذا انسان نخست نصوص و روايات را بخواند و سپس تصميم بگيرد.

قبل از آنكه سراغ روايات و نصوص برويم، اقوال علما را مي‌خوانيم و سپس به بررسي روايات و نصوص مي‌پردازيم.

عبارت شيخ طوسي در كتاب خلاف

قال الشيخ: إذا أمّ رجل رجلاً قام المأموم علي يمين الإمام و به قال جميع الفقهاء (فقهاي اهل سنت) و ذهب سعيد بن المسيّب إلي أنّه يقف علي يساره (امام) ، و قال النخعي: يقف وراءه (پشت سر امام مي‌ايستد) إلي أن يجي ء مأموم فيصلي معه (تا يك نفر ديگر بيايد و به جماعت بپيوندد) فأن ركع الأمام قبل أن يجيء مأموم آخر تقدّم ووقف علي يمينه.

بنابر اين، ابراهيم نخعي خيلي مخالف نيست چون مي‌گويد پشت سر امام بايستد، اگر كس ديگر آمد، دو نفري پشت سر امام بايستند و اگر كس ديگر نيامد، فوراً سمت امام بيايد.

پس اهل سنت سه قول پيدا كردند:

الف؛ سمت راست و يمين امام بايستد،

ب؛ سمت چپ و يسار امام قرار بگيرد،

ج؛ بايستد تا نتيجه چه مي‌شود، يعني اگر كس ديگر نيامد، آنگاه جانب راست امام بايستد.

ثم استدل الشيخ بما رواه عبد الله بن عباس قال:« بتّ عند خالتي أم ميمونة ، فجاء رسول الله فصلّي فوقفت علي يساره (پيغمبر) فأخذني بيمينه و أدراني من ورائه حتي صيرني علي يمينه».

يعني حضرت با دست راستش مرا گرفت و چرخاند و آورد سمت يمين و راستش.

ديدگاه علامه در كتاب المنتهي

و قال العلامة: يستحب أن يقف المأموم الواحد عن يمين الإمام، ذهب إليه أكثر أهل العلم و قال سعيد بن المسيّب يقيمه عن يساره، و قال النخعي يقيمه وراءه إلي أن يركع فإذا جاء أحد (فبها) و إلّا أقامه الأمام عن يمينه ، ثم استدل برواية ابن عباس ، و ما روي عن جابر بن عبد الله قال:« سرت مع رسول الله في غزوة فقام يصلّي، فتواضأت ثمّ جئت حتّي قمت عن يسار رسول الله فأخذ بيدي فأدارني حتّي أقامني عن يمينه، فجاء جبّار بن صخر حتي قام علي يساره فأخذنا بيديه جميعاٌ حتّي أقامنا خلفه»

بايد دانست كه كلمه‌ي «عن» در اين روايات حرف نيست بلكه اسم است و به معناي «جانب».

كلام علّامة در كتاب التذكرة

و ذكر في التذكرة نحو ما ذكره في المنتهي، حيث قال: المأموم أن كان واحداٌ ذكراً استحب أن يقف عن يمين الإمام عند علمائنا.

و حكي العلامة في المختلف عن ابن الجنيد القول بالبطلان مع المخالفة و وصفه في المدارك بأنّه ضعيف.

كلام صاحب حدائق

صاحب حدائق اخباري مسلك است و اين مسئله در حدود نه روايت دارد كه مي‌گويند ماموم واحد نبايد سمت چپ، يعني طرف يسار امام بايستد، آنگاه ايشان مي‌فرمايد من نمي‌دانم كه چرا آقايان با اين روايات مخالفت مي‌كنند در حالي كه روايات صريح داريم كه در خلف امام و يسار امام نباشد بلكه در سمت راست امام بايستد

قد خالف صاحب الحدائق من المتأخرين فقال: لا أعرف لما ذكره الأصحاب من الإستحباب هنا مستنداً سوي الإجماع الذي ادعاه في المنتهي، و لا اعرف لحكم السيد صاحب المدارك بضعف قول ابن الجنيد، و جهاً مع عدم الدليل علي خلافه و قيام الأدلة و تكاثرها علي ما نقلوه عنه إلي أن قال: و جميع ما حضرني من روايات هذه المسألة علي كثرتها و تعددها لا إشارة في شيء منها فضلاً عن الدلالة إلي الاستحباب، بل المتبادر من سياقها هو الوجوب.

تا اينجا جغرافياي مسئله روشن شد كه در چه حدي است، مشهور قائل به استحباب هستند، چند نفر ديگر (مانند صاحب حدائق، ابن جنيد و آية الله خوئي) قائل به وجوب مي‌باشند.

و ممن وافقه من الأعلام السيد الخوئي فأنّه بعد ما نقل روايات المسألة قال: إنّ رفع اليد عن ظاهر هذه الأخبار في الوجوب يحتاج إلي الدليل فأن العبادة توفيقية ولم تثبت المشروعية بغير هذه الكيفية بعد الأمر بها في هذه النصوص . أقول لا شك أن ظاهر الروايات يؤيد القول بالوجوب، و إليك ما يلي :

١. محمّد بن الحسن الطوسي (متوفاي460،) باسناده عن الحسين بن سعيد الأهوازي صحيحة صفوان(صفوان بن يحيي، صفوان غير منصرف است) عن العلاء (علا بن رضي) عن محمد (محمد بن مسلم، به چه دليل اين محمد،‌همان محمد بن مسلم است؟ چون راويه‌ي محمد بن مسلم، علاء بن الرضي است) عن أحدهما قال:« الرجلان يؤمّ أحدهما صاحبه، يقوم عن يمينه ، فإن كانوا أكثر من ذلك قاموا خلفه».الوسائل: ج 5، الباب 26 من أبواب صلاة الجماعة، الحديث1، همين روايت در شماره 7 نيز هست، تفاوتش اين است كه روايت اول را شيخ نقل كرده، روايت هفتم را صدوق نقل نموده است.

2: محمّد بن عليّ بن الحسين باسناده عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام «أنّه سئل عن الرّجل يؤمّ الرجلين،‌ قال:‌يتقدمهما و لا يقوم بينهما، و عن الرّجلين يصلّيان جماعة، قال: نعم يجعله عن يمينه» الوسائل: ج 5، الباب 26 من أبواب صلاة الجماعة، الحديث7. اين دو روايت در حقيقت يك روايت هستند.

3. محمّد بن يعقوب(متوفاي 329) عن جماعة (اين جماعت چهار گروهند در كليات في العلم الرجال مراجعه شود)، عن أحمد بن محمد‌(ظاهراً عيسي است)،‌عن الحسين بن سعيد،‌عن فضالة، عن حمّاد بن عثمان، عن إبراهيم بن ميمون، عن أبي عبد الله عليه السلام (سند خوب است) : «في الرجل يؤمّ النساء ليس معهن رجل في الفريضة؟ قال:

« نعم، و أن كان معه صبي فليقم إلي جانبه» . الوسائل: ج 5، الباب 26 من أبواب صلاة الجماعة، الحديث5.

4: و عن الحسن بن ظريف، عن الحسين بن علوان (زيدي مذهب است) عن جعفر، عن أبيه،‌عن عليّ عليه السلام أنّه كان يقول: «المرأة خلف الرّجل صفّ (زن پشت سر امام مي‌ايستد) و لا يكون الرّجل خلف الرّجل صفّاً،‌إنّما يكون الرّجل إلي جنب الرّجل عن يمينه» الوسائل: ج 5، الباب 26 من أبواب صلاة الجماعة، الحديث12.

اگر ما اين روايايت را حجت بدانيم كما اينكه اسناد شان هم صحيح است، ظاهراً حمل بر وجوب مي‌شود، منتها بايد ديد كه معارض دارند يا معارض ندارند؟

معارض دارند، منتها اگر معارض‌ها دلالت شان تمام باشد.

روايات معارض

معارض‌ها دو طائفة هستند:

الطائفة الأولي: ما دلّ علي جواز قيام المأموم في الصفّ وحده و منها:

1: محمّد بن الحسن (شيخ طوسي متوفاي 460) باسناده عن سعد بن عبد الله(چرا باسناده گفت؟ چون سعد در سال301، يا 299 فوت كرده، بينهما فاصله خيلي زياد است، ناچار است كه سندش را به كتاب سعد نقل كند، فلذا مثل عصر و زمان نيست، چون ما از طريق وجادة نقل مي‌كنيم، وجادة از وجد، يجد وجادة گرفته شده، يعني در كافي مي‌بينيم و نقل روايت مي‌كنيم، الآن اين كار صحيح است، اما در زمان سابق كه كتاب‌ها سندش قطعي نبود، وجاده صحيح نبود، از اين رو شيخ طوسي ناچار اين كتاب را بر شيخي خوانده و يا شيخي بر او خوانده است، يا شيخي كتاب را تصحيح كرده تا برسد به سعد بن عبد الله قمي ) عن موسي بن الحسين، عنن أيّوب بن نوع، عن صفوان بن يحيي، عن سعيد بن عبد الله الأعرج (صحيحه است) سألت أبا عبد الله عليه السلام «عن الرّجل يدخل المسجد ليصلّي مع الإمام فيجد الصفّ متضائقاً(مي‌بيند صف‌ها پر است، يعني در هيچ يكي از صفّ‌ها جا نيست، نه در صف اولي جاست و نه در ساير صفوف، حضرت مي‌فرمايد خودش به تنهاي صف تشكيل بدهد) بأهله فيقوم وحده حتي يفرغ الإمام من الصلاة، أيجوز ذلك له؟ قال: نعم لا بأس» الوسائل: ج5، الباب 57 من ابواب صلاة الجماعة، الحديث 1.

با اين روايت مي‌خواهند بگويند كه «تك» اشكالي ندارد، ولي خود شما مي‌دانيد كه اين روايت ربطي به محل بحث ما ندارد، چون بحث ما در جايي است كه يك ماموم باشد، در يك چنين موردي، نبايد ماموم پشت سر امام بايستد، بلكه بايد در سمت راست امام قرار بگيرد، اين غير از آن روايت است كه مي‌گويد صف‌ها پر است و او خودش به تنهايي يك صف تشكيل مي‌دهد.

بنابراين، اين روايت معارض صحيح براي روايات قبلي نيست.

2: و عنه(يعني عن سعد بن عبد الله)، عن أيّوب بن نوح، عن محمّد بن الفضيل، عن أبي الصباح قال: «سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الرّجل يقوم في الصفّ وحده، فقال: لا بأس، إنّما يبدو واحد بعد واحد» الوسائل: ج5، الباب 57 من ابواب صلاة الجماعة، الحديث2.

اين روايت هم نمي‌تواند معارض باشد، چون اين روايت مي‌گويد لازم نيست كه شما منتظر بنشينيد، يعني شما بايستد، كم كم ديگران هم خواهد آمد فلذا تا آمدن ديگران، اين آدم صف را تشكيل مي‌دهد.

بنابراين؛ اگر روايات قبلي قوي باشند، اين روايات معارض نيست.

الطائفة الثانية:‌ما دلّ علي أنّ الإمام يحول الواقف في يساره إلي يمينه

رواياتي كه مي‌گويد اگر ماموم سمت چپ امام بايستد، امام از پشت سر دست ماموم را مي‌گيرد، از يسار مي‌گيرد و طرف يمين مي‌آورد، اين چطور دلالت بر جواز مي‌كند؟ چون معلوم مي‌شود كه نماز اين آدم صحيح بوده و الا اگر در يسار ايستادن باطل باشد، و يمين واجب باشد، اصلاً نماز اين آدم باطل بوده و حضرت چه گونه مي‌تواند باطل را صحيح كند؟!

روايات طائفه‌ي دوم

1: محمّد بن يعقوب (الكليني متوفاي 329) عن محمّد بن يحيي (عطّار قمي،‌ ثقه است)، عن أحمد بن محمّد (يا أحمد بن محمد بن خالد است يا أحمد بن محمّد بن عيسي مي‌باشد) قال: ذكر الحسين، يعني ابن سعيد اهوازي:« أنّه أمر من يسأله عن رجل صلّي إلي جانب رجل فقام عن يساره و هو لا يعلم ثمّ علم و هو في صلاته، كيف يصنع؟ قال: يحوّله عن يمينه» الوسائل: ج5، الباب24 من ابواب صلاة الجماعة، الحديث1. كلمه‌ي «عن» در اينجا يا به معناي «إلي» است يا اسم است و به معناي «جانب»،‌يعني «يحوّله جانب يمينه».

2: محمّد بن الحسن باسناده عن أحمد بن محمّد بن عيسي، عن علي بن أحمد بن أشيم، عن الحسين بن يسار المدائني أنّه سمع من يسأل الرضا عليه السلام «عن رجل صلّي إلي جانب رجل فقام عن يساره و هو لا يعلم ثم علم و هو في الصلاة كيف يصنع؟ قال: يحوّله عن يمينه» الوسائل: ج5، الباب24 من ابواب صلاة الجماعة، الحديث2.

ما تا اينجا روايات معارض را خوانديم، در جلسه‌ي آينده نظر خود را در باره اين روايات خواهيم گفت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo