درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
89/03/16
بسم الله الرحمن الرحیم
المسئلة السادسة عشر
مسئله شانزدهم این است که اگر امام جماعت کارهایی را انجام می دهد که از نظر ماموم ترکش واجب است، آیا میتواند به چنین امامی اقتدا کند یا نه؟
مثال1
فرض کنید بعد از سجدتین، جلسهی استراحت را انجام نمیدهد و حال آنکه از نظر من (ماموم) که یا مجتهدم یا اینکه مقلّد من جلسهی استراحت را واجب میداند. ولی او بعد از سجدتین جلسهی استراحت را انجام نمی دهد. چرا؟ زیرا یا خودش مجتهد است یا مقلد کسی است که میگوید جلسه استراحت مستحب است
مثال2
یا تسبیحات اربعه را یک بار می خواند. چرا؟ چون یا خودش مجتهد است یا مقلّد کسی است که بیش از یکبار واجب نمیداند و حال آنکه من سه بار واجب میدانم، چرا؟ زیرا یا خودم مجتهدم یا مقلد کسی میباشم که گفتن سه بار را واجب میداند.
آیا من می توانم به چنین کسی اقتدا بکنم یا نمی توانم و اگر اقتدا کردم،آیا نماز من صحیح است یا نه؟
دیدگاه صاحب عروة الوثقی
مرحوم سید می فرماید: اذا ترک الإمام جلسة الاستراحة لعدم کونها واجبة عنده لایجوز للمأمونم الّذی یقلد من یوجبها أو یقول بالأحتیاط الوجوبی ان یترکها، و گذا إذا اقتصر فی التسبیحات علی مرة مع کون المأموم مقلدا لمن یوجب الثلاث و هکذا.
ولی ما میگوییم در اینجا دو مسئله است، که یکی را مرحوم مصنف فرموده، اما دیگری را نفرموده است، آن را که اینجا فرموده این است که اگر إمام چنین واجبی را ترک کند، مأموم حق ندارد آن را ترک کند، مثلاً امام میگوید که من یا مجتهدم یا مقلد کسی که جلسه استراحت را واجب میداند و همچنین تسبیحات اربعة بیش از یکبار واجب نمیداند، در اینجا «کل علی مذهبه»،یعنی
مامومی که میگوید جلسه استراحت واجب است یا معتقد است بر این که تسبیحات اربعه سه بار است. این نباید کار امام را بهانه بگیرد و خودش ترک کند، بلکه باید به وظیفه خود عمل کند و آن را انجام بدهد. این را مرحوم مصنف در متن بیان کرده است،
ولی مسئله دوم را متعرض نشده است و آن این است که آیا اصولاً من میتوانم به چنین امامی که از نظر من واجب را ترک میکند اقتدا کنم یا نه؟ ایشان مطلب را در اینجا متذکر نشده است، چرا؟ چون بعدها این مسئله انشاء الله می آید.
امام مسئله اول خیلی روشن است و آن اینکه « کلّ علی مذهبه»، امام مذهبش این است که جلسه استراحت واجب نیست یا خواندن تسبیحات یک بار کافی است فلذا ایشان عمل به وظیفه کرده است، اما جناب ماموم که مجتهد است یا مقلد کسی است که جلسه را واجب می داند و یا خواندن تسبیحات اربعه را بیش از یکبار واجب میداند، چنین آدمی باید به وظیفهی خود عمل کند و الا اگر عمل نکند، یقین پیدا می کند که نمازش باطل است.
بنابراین فعل امام نباید بهانه بشود که ماموم جلسه استراحت را ترک کند، چون با ترک جلسهی استراحت نمازش از نظر خودش باطل است.
مطلب دوم
اما مطلب دومی که مرحوم سید آن را بیان نفرمود و شاید که در آینده تفصیلش بیاید این است نمازی که امام دارد از نظر من باطل است، اما از نظر او صحیح است، آیا من میتوانم به چنین امامی اقتدا کنم یا نه؟ این مهم است و الا اولی را همه می دانیم که هر کسی باید به طبق وظیفهی خود عمل کند، امام جماعت می گوید واجب نیست، انجام ندهد، ماموم که معتقد است واجب میباشد، باید انجام بدهد.یعنی عمل او (امام) هرگز سبب نمیشود که ماموم بر خلاف عقیدهاش عمل کند، این مطلب روشن است.
« إنّما الکلام» آیا امامی که از نظر من نمازش کامل نیست، من میتوانم به او اقتدا کنم یا نه؟
اینجا ما قائل به تفصیل هستیم، اجمالش را امروز عرض میکنم، تفصیلش برای بعد می ماند و آن این است: امامی که واجبی را ترک میکند دو جور است:
الف: گاهی یک واجبی را ترک میکند که هم از نظر من باطل است و هم از نظر خودش مثل اینکه «خمسة» را ترک کند «لا تعاد الصلاة إلّا من خمسة» مثلاً رکوع را ترک میکند یا سجود، طهارت و یکی از آن خمسه را ترک میکند، پس اگر مشکل در آن بنج تا باشد، قطعاً نماز او باطل است حتی به عقیده خود امام حالا توجه ندارد مسئلهای دیگر است.
بنابراین؛ اگر امامی واجبی را ترک میکند که جزء یکی از آن مستثی ها باشد (مستثنی پنج تاست) در اینجا من نمیتوانم بر امامی اقتدا کنم که نمازش هم عندی و هم عند الإمام و هم فی الواقع باطل است.
ب: اما چیزهایی را ترک میکند که از نظر من موجب بطلان است، اما از نظر قانون مأذون است مثل اینکه جلسه استراحت را ترک میکند یا تسبحات را یک بار میگوید، خلاصه کارهایی انجام میدهد که داخل در مستثنی منه است نه داخل در مستثی، یعنی داخل است تحت «لا تعاد»، در اینجا از نظر قانونی نماز این آدم صحیح است، یعنی اگر این آدم بعد از نماز بفهمد فرض کنیم که بعد هم اگر عقیده یا تقلیدش عوض بشود، اعاده این نماز برای او واجب نیست. چرا؟ «لاتعاد الصلاة إلّا من خمس» سه طایفه را میگیرد و آن سه طایفه عبارتند از:
1:ناسی،2: جاهل،3: عامد معذور، این امام که این واجب ها را ترک میکند ولو عامد باشد، اما عمدش «عن عذر» است، یعنی یا مقلد است یا مجتهد.
پس مبنای ما این است که تفصیلش را انشاءالله در آینده میخوانیم.
بنابراین، شما هر کجا که باشید و بر هر امامی اقتدا کنید و امام هم واجباتی را ترک میکند، اگر چیزی را ترک میکند که جنبهی رکنی دارد مثل آن پنچ تا، نمیتوانید به چنین امامی اقتدا کنید چون نمازش ظاهراً و واقعاً باطل است.
اما اگر چیزهایی را ترک میکند که داخل در مستثنی نیست داخل در مستثنی منه است شرع مقدس این نماز غیر صحیح را صحیح تلقی کرده است و گفته است یا ناسی یا جاهل و یا عامد، این آدم عامد است، منتها عمدش عن عذر است.
پس در مسئلهی شانزدهم دوتا فرع داشتیم:
الف: گفتیم اگر امام واجبی را ترک میکند، این سبب نمیشود که من هم ترک کنم،او باید بر طبق مذهب خود عمل کند و من هم طبق مذهب خود.
ب: آیا به چنین امامی میشود اقتدا کرد یا نه؟
گفتیم اگر امام «أخلّ بالأرکان»، نمیشود به او اقتدا کرد، اما اگر اخلّ بغیر الأرکان،«لا تعاد» میگوید این نمازش صحیح است ولو تقبّلاً، ولو عامداً باشد،چون عمدش عن عذر است فلذا اشکالی ندارد.
پس اگر از ما سوال شود که امامی که نمازش اخلال دارد، خلل دارد،میشود به او اقتدا کرد یا نه؟
در جواب میگوییم «لو أخلّ بالأرکان» نمیشود به او اقتدا کرد،اما «لو أخلّ بغیر الأرکان»،نمازش محکوم به صحت است فلذا انسان میتواند به او اقتدا کند، البته من نباید مثل او رفتار کنم، بلکه من باید طبق مذهب خود عمل کنم، اما نماز او (امام) هر چند طبق مذهب من باطل است، ولی شرع مقدس آن را محکوم به صحت کرده است و میگوید ولو عامد است،اما عمدش عن عذر است فلذا نمازش درست است و من به نماز صحیح عند الإمام اقتدا کردم.
المسألة السابعة عشر
مسئلهی هفدهم این است که امام در رکعت سوم اشتباهاً قنوت گرفت،و حال آنکه من معتقدم جای قنوت نیست، یعنی خیال کرده که رکعت دوم است،در رکعت سوم قنوت گرفت،من هم به رکوع رفتم به خیال اینکه رکعت سوم است فلذا به رکوع رفتم، بعد دیدم که امام اشتباهاً قنوت گرفته، و ظیفهی من چیست؟این خودش دو حالت دار:
الف: آیا من به همین حالت رکوع بمانم یا بر گردم و به امام ملحق بشوم،
ب: حالا که ملحق شدم، من هم قنوت بگیریم یا وا ایستم؟
من باید بر گردم و به امام ملحق بشوم، چرا؟ عملاً به قانون تبعیت، اما حق ندارم که قنوت بگیرم،بلکه باید صاف بایستم، جمع بین ادله این است که از یک طرف تبعیت را حفظ کنیم، از طرف دیگر هم در نماز چیزی را اضافه نکنیم، من به خیال اینکه امام میخواهد به رکوع برود، به رکوع رفتم، بعد دیدم که امام اشتباهاً قنوت گرفته، در این صورت وظیفهی من این است که بر گردم وا ایستم، تا تبعیت محفوظ بماند، اما حق گرفتن قنوت را ندارم.
مثال دیگر
رکعت سوم است و باید بر خیزیم، من بر خاستم و دیدم امام نشسته و تشهد را میخواند،اینجا چه کنم؟ قیام را باید بشکنم،اما حق گفتن تشهد را ندارم،چرا؟ جمعاً بین الدلیلین، از یک طرف تبعیت واجب است،از طرف دیگر «من زاد فی صلاته» حرام است،من که بلند شدم، باید فوراً بنشینم تا امام تشهد خودش را تمام کند بعد از آنکه تشهدش تمام شد، پا میشویم،من باید بنشینم، اما حق گفتن تشهد را ندارم. این قانون کلی است.
المسألة السابعة عشر
إذا رکع المأموم ثمّ رأی الإمام یقنت فی رکعة لا قنوت فیها، یجب علیه العود إلی القیام، لکن یترک القنوت، و کذا لو رآه جالساً یتشهد فی غیر محلّه وجب علیه الجلوس معه، لکن لا یتشهد معه، و کذا فی نظائر ذلک.
جمع بین ادله این است که هم تبعیت کنیم و هم چیزی را در نماز زیاد نکنیم.
المسألة الثامنة عشر
مسئله هیجدهم پنج چهار فرع دارد:
فرع اول
فرع اول خیلی روشن است و آن این است که اگر از اول نماز من با امام بودم، امام دو رکعت اول، حمد را از طرف من میخواند و من ساکت است،اما در دو رکعت اخیر چطور؟ اگر امام در آنجا حمد را خواند،آیا از من ساقط است یا نه؟ساقط نیست، فقط در دو رکعت اول ساقط است،اما در دو رکعت دوم هر چند امام حمد و قرائت را بخواند،قرئت او از من ساقط نیست و من باید حتماً قرائت یا تسبیحات را بخوانم، امام فقط در دو رکعت اول از طرف من ضمانت دارد،اما در دو رکعت اخیر اگر تسبیحات را بخواند،قطعاً از من ساقط نیست،اما اگر حمد را بخواند باز ساقط نیست.
فرع دوم
فرع دوم این است که اگر من از اول امام را درک نکردم، بلکه در رکعت سوم و چهارم درک کردم،امام هم حمد را میخواند،آیا از من ساقط است؟ ساقط نیست،من باید خودم حمد را بخوانم.
بنابراین،فرع اول در ا ین است که من امام را از اول درک کردم، فرع دوم در جایی است که امام را در رکعت سوم و چهارم درک کردم، و محل بحث ما در جایی است که امام حمد را بخواند نه تسبیحات را،آیا از من ساقط است یا نه؟ روایات شاهد مسئله است، این مسئله دلیلش روائی است.
متن عروة الوثقی
لا یتحمّل الإمام عن المأموم شیئاً من أفعال الصلاة غیر القراءة فی الأولتین إذا إئتمّ به فیهما (من اول الصلاة، سواء قرأ الإمام الحمد أو التسبیحات)، و أمّا فی الأخیرتین فلا یتحمّل عنه، بل یجب علیه بنفسه أن یقرأ الحمد – که اقل ثواباً است) أو یأتی بالتسبیحات- که اکثر ثواباً است-، و إن قرأ الإمام فیهما و سمع قراءته- قرائت امام،مکفی از قرائت من نیست، هر موقع کلمهی قرائت را گفتیم، مراد قرائت حمد است-
الفرع الثانی: و إذا لم یدرک الأولتین مع الإمام – امام دو رکعت را خوانده بود که من رسیدم، یعنی من در رکعت سوم و چهارم به امام رسیدم،سوم و چهارم امام است، اول و دوم من است،اینجا هم - وجب علیه القراءة فیهما لأنّهما أوّلتا صلاته- سوم و چهارم امام است،ولی اول و دوم من است، اتفق الفقهاء بر اینکه در اول و دوم انسان حمد را بخواند و تسبیحات کافی نیست.
ادلهی فرع اول
أما الفرع الأول،یعنی اینکه من از اول با امام بودم،در رکعت سوم و چهارم باید خودم بخوانم،یا حمد را بخوانم یا تسبیحات را،یعنی نمیتوانم لال باشم و بگویم امام از طرف من نائب است
و قد مرّ الکلام فیه فی المسألة الأولی من هذا الفصل.
ما در اول فصل این مسئله را خواندیم که در سوم و چهارم امام ضامن جناب ماموم نیست- عند قول المصنّف:«و أمّا فی الأخیرتین من الإخفاتیة أو الجهریة،فهو کالمنفرد فی وجوب القراءة أو التسبیحات مخیّراً بینهما، سواء قرأ الإمام فیهما، أو أتی بالتسبیحات،سمع قراءته أو لم یسمع» و ذکرنا دلیل المسألة هناک،فراجع.
«إنّما الکلام فی الفرع الثانی»، فرع دوم این بود که رکعت اول و دوم من است، و سوم و چهارم امام است حتما من باید بخوانم،و حتماً هم باید حمد را بخوانم،دو مسئله است،اولاً من نمیتوانم سکوت کنم،ثانیاً حتماً باید حمد را بخوانم
الفرع الثانی: إذا لم یدرک الأولتین مع الإمام، وجب علیه ا لقراءة فیهما، لأنّهما أوّلتا صلاته.
قال الشیخ الطوسی: و من فاتته رکعة مع الإمام أو رکعتان، فلیجعل ما یلحق معه أول صلاته.
و قال فی المبسوط : من صلّی مع الإمام الظهر أو العصر و فاتته رکعتان، قرأ فی الرکعتین معه: الحمد، و السورة إن تمکن، فإن لم یمکن ، اقتصر علی الحمد و حدها، ثم صلّی بعد تسلیم الإمام رکعتین، یقرا فیهما الحمد و حدها أو یسبحّ.
ما سه دلیل داریم:
الف: روی الحلبی،عن أبی عبد الله علیه السلام أنّه قال:«إذا فاتک شیء مع الإمام فلجعل أوّل صلاتک ما استقبلت منها و لا تجعل أوّل صلاتک آخرها» الوسائل: ج5،الباب 47 من ابواب صلاة الجماعة،الحدیث 1.
این روایت چه میگوید؟ حلبی میگوید امام صادق علیه السلام به من فرمود اگر در وسط نماز به امام رسیدی،مبادا اول نماز خود را آخر نماز قرار بدهی،یعنی چه؟ اگر آخر نماز من بود،من چه میخواندم؟ تسبیجات را میخواندم، حضرت میفرماید:تسبیجات را نخوان،بلکه حمد را بخوان، اولین رکعت خود را، آخرین رکعت خود قرار نده، حالا که در رکعت سوم رسیدی،نگو که این رکعت سوم من است،این رکعت اول توست، در رکعت اول وظیفه چیه؟یا باید امام بخواند یا من بخوانم،امام که رکعت اولش نیست،قهراً باید خودم بخوانم،این روایت دلیل خوبی است.
ب: روی الشیخ بسند صحیح عن زرارة ، عن أبی جعفر علیه السلام ، قال:« إذا ادرک الرّجل بعض الصلاة و فاته بعض خلف إمام یحتسب بالصلاة خلفه –یعنی امامی مذهب است نه سنی- ، جعل أول ما أدرک، أول صلاته- شاهد اینجاست- إن أدرک من الظهر أو من العصر أو من العشاء، رکعتین و فاتته رکعتان، قرأ فی کلّ رکعة ممّا أدرک خلف الإمام فی نفسه بأمّ الکتاب و سورة- فی نفسه،یعنی آهسته اخفاتی بخواند- فإن لم یدرک السورة تامّة أجزاته أمّ الکتاب، فإذا سلّم الإمام – امام رکعت چهارمش است، سلام گفت و حال آنکه رکعت دوم من است،آن دو رکعت دوم را فرادی میخوانم- قام فصلّی رکعتین لا یقرأ فیهما- حمد را نمیخواند نه اینکه تسبیحات را نمیخواند- لأنّ الصلاة إنّما یقرأ فیها فی الأولتین فی کلّ رکعة بأم الکتاب و سورة ، و فی الأخیرتین لا یقرأ فیهما، إنّما هو تسبیح و تکبیر و تهلیل و دعاء لیس فیهما قراءة، و إن أدرک رکعة قرأ فیها خلف الإمام، فإذا سلّم الإمام قام فقرأ بأم الکتاب و سورة ثمّ قعد فتشهد، ثمّ قام فصلی رکعتین لیس فیهما قراءة»
الوسائل: ج5،الباب 47 من ابواب صلاة الجماعة،الحدیث4.
ج: وروی عبد الرحمن بن أبی عبد الله، عن أبی عبد الله ، قال: «إذا سبقک الإمام برکعة فأدرکت القراءة الأخیرة قرأت فی الثالثة من صلاته و هی ثنتان لک، و إن لم تدرک معه إلّا رکعة واحدة قرأت فیها و فی الّتی تلیها، و إن سبقک برکعة جلست فی الثانیة لک و الثالثة له حتی تعتدل الصفوف قیاماً»
الوسائل: ج5،الباب 47 من ابواب صلاة الجماعة،الحدیث3.
بنابراین،ادله مسئله روشن شد که اگر ازاول خدمت امام بودم،در رکعت سوم و چهارم،امام قرائتش از من کافی نیست،یا من حمد را میخوانم یا تسبیحات،بنابراینکه هردو جایز است.
اما اگر در رکعت سوم و چهارم درک کردم،امام هر کاری بخواهد بکند،من وظیفهآم خواندن حمد است،در حدیث حلبی میگوید:« و لا تجعل أوّل صلاتک آخرها».