< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: لزوم قصد توصل به ذی المقدمه

فرمایش مرحوم آخوند در تنبیه بحث طهارات ثلاث درباره لزوم قصد توصل به ذی المقدمه بیان شد. این فرمایش در سه نقطه مندرج می شود. نقطه اول این است که بنابر مبنای مختار مرحوم که منشأ عبادیت طهارات ثلاث را مطلوبیت نفسی آنها می دانست، صحت عبادی وضوء و ... مشروط به قصد غایتی از غایات نیست، بلکه همین که وضوء را به قصد امر نفسی متعلق به آن انجام دهد صحیح است. نقطه دوم این است که بنابر مبنای مقابل که لزوم قصد قربت در طهارات ثلاث را به خاطر تعلق امر غیری به آنها می دانست، صحت عبادی طهارات ثلاث متوقف بر قصد غایتی از غایات است؛ به اين دليل که بنابر این مبنا، امتثال واجب غیری لازم است و امتثال آن بدون قصد توصل به ذی المقدمه محقق نمی شود. نقطه سوم این است که بر اساس مبنای عبادیت طهارات ثلاث به خاطر تعلق امر غیری، تعلیل لزوم قصد توصل، به وجهی که در مطارح الانظار بیان شده است تمام نیست.

نقطه اول که مرحوم آخوند فرمود بنابر مبنای مختار که طهارات ثلاث مطلوبیت نفسی دارند، صحت عمل نیاز به قصد توصل به ذی المقدمه ندارد، بلکه با خود قصد امر نفسی طهارات، عمل به نحو عبادت واقع می شود، جای مناقشه و تردید ندارد. زیرا وقتی طهارات مطلوبیت نفسی داشتند و ذاتا عبادت بودند، معلوم است که برای تحقق عبادیت آن لازم نیست که حتما غایتی از غایات قصد شود. اما بحث در این است که بنابر مبنای مختار مرحوم آخوند که مبنای صحیحی نیز می باشد و عده ای از اعلام هم همین نظر را قبول کردند، صحت عبادی عمل، متوقف بر قصد امر نفسی آنهاست یا خیر. مرحوم آخوند در این تنبیه راجع به لزوم قصد امر نفسی طهارات چیزی نفرموده است و فقط اصل احتیاج به قصد توصل را نفی کرده است، اما ایشان قصد امر نفسی طهارات را لازم می دانند. چراکه خود ایشان در بحث قبل و در جواب اشکال ثالث که یک قیاس استثنایی بود، فقط بطلان تالی را رد کرد و نه ملازمه را. اشکال این بود که اگر منشأ عبادیت، مطلوبیت نفسی باشد، وقوع طهارات به صورت عبادت، متوقف بر قصد امر نفسی است و با قصد امر غیری نباید صحیح باشد و حال آنکه می بینیم با قصد امر غیری نیز صحیح است. مرحوم آخوند در جواب اشکال فقط بطلان تالی را رد کرد. عدم ردّ ملازمه نشان می دهد که ایشان ملازمه را قبول دارد. در نتیجه وقوع طهارات به نحو عبادت به نظر مرحوم آخوند متوقف بر قصد امر نفسی است، هرچند قصد امر نفسی به واسطه قصد امر غیری باشد. بنابراین نظر ایشان لزوم قصد امر نفسی برای تحقق عبادیت طهارات ثلاث است.

به همین خاطر مرحوم آقای تبریزی در همین بحث، اشکال کرده اند. اشکال، همانی است که مرحوم آقای خویی در تحقیق جواب از اصل اشکال فرموده بودند که ممکن است منشأ عبادیت مطلوبیت نفسی باشد، ولی در وقوع عمل به نحو عبادی، نیاز به قصد امر نفسی نداشته باشیم. زیرا مناط در وقوع عبادی عمل، اضافه آن به خداوند متعال است و همان‌طور که قصد امر نفسی طهارات ثلاث باعث اضافه شدن عمل به خداوند متعال می شود، قصد توصل به ذی المقدمه یا حتی به قول مرحوم آقای تبریزی قصد امر غیری نیز باعث اضافه عمل به خداوند می شود.

نقطه دوم که فرمودند بنابر مبنای مقابل که امر نفسی به طهارات ثلاث را قبول ندارد و قائل است که به خاطر تعلق امر غیری، باید طهارات به نحو عبادت محقق شوند، برای تحقق عبادی آنها قصد توصل به ذی المقدمه لازم است؛ زیرا اصل قصد قربت به خاطر امر غیری لازم شده است و امتثال امر غیری نیز لا یتحقق الا بقصد غایتی از غایات. امتثال امر غیری به این است که امر غیری داعی عمل شده باشد و داعویت امر غیری فقط در صورتی است که غایتی از غایات قصد شده باشد.

ممکن است اشکال شود که هرچند امر غیری، به طهارات ثلاث به وجه قربی تعلق گرفته است، اما وقوع آنها به شکل عبادت، متوقف بر قصد توصل به ذی المقدمه نیست. زیرا حتی اگر کسی ملتزم شود که امتثال الامر لا یصدق الا اینکه امر قصد شود و امر داعی باشد، ولی صحت عمل نیاز ندارد که عمل به داعی امر انجام شود. همان‌طور که در نقطه قبل گفته شد، صحت عبادی عمل، صرفا نیاز به اضافه کردن عمل به خداوند متعال دارد، در اینجا نیز گفته شود که هرچند متعلق امر غیری، وقوع آن به نحو عبادت است، ولی مکلف همین مقدار که بگوید این عمل را به خاطر خدا انجام می دهم، عمل به صورت صحیح واقع شده است. پس چرا پذیرفتید که صحت عبادی وضوء متوقف بر قصد غایتی از غایات است؟

این اشکال جواب دارد. جوابش این است که هرچند قصد قربت و وقوع عبادی عمل، نیاز به قصد امر ندارد و مطلق اضافه کردن موجب قربی بودن عمل می شود و همین که عمل را برای خدا بیاوریم موجب اضافه کردن عمل به خداوند می شود، ولی لله بودن عمل، به این است که عمل یک نحوه ارتباط به خداوند داشته باشد. در بحث تعبدی و توصلی برخی گفته بودند که اگر کسی عمل را به داعی مصلحت موجود در عمل انجام دهد، قصد قربت محقق می شود. ولی اشکال شد. زیرا اینکه شخص عمل را به خاطر مصلحت موجود در آن انجام دهد، چه ربطی به خدا دارد؟! بله، اینکه کسی عمل را انجام دهد به داعی محبوبیت آن عمل برای خدا، این موجب اضافه عمل به خدا می شود. بنابراین اضافه عمل به خداوند، در جایی محقق می شود که مکلف در مقام قصد، عمل را مرتبط به خداوند متعال کند. در واجبات نفسیه نیز چون مطلوبیت نفسیه دارند همین که مطلوبیت عمل را قصد کند کفایت می کند. اما در واجب غیری که عمل، محبوبیت و مطلوبیت نفسی ندارد تا عمل به این عنوان که محبوب خداوند است اضافه گردد. در نتیجه با توجه به اینکه عمل محبوبیت ندارد و رضایت خداوند نیز وجود ندارد، آنچه موجب اضافه شدن عمل به خداوند می شود، این است که چون خداوند به ذی المقدمه امر کرده و محبوب خداوند است، این مقدمه را به خاطر رسیدن به آن ذی المقدمه انجام می دهم. این چنین، عمل ارتباط به خداوند متعال پیدا می کند.

نقطه ثالثه این است که بنابر مبنای مقابل مبنی بر انکار مطلوبیت نفسی طهارات ثلاث، دلیل مرحوم شیخ بر لزوم قصد توصل به ذی المقدمه صحیح نیست و عدم صحتش به خاطر بطلان مقدمه اول آن است.

همان‌طور که توضیح داده شد وجه مذکور در مطارح الانظار سه مقدمه داشت که با ابطال یکی از این مقدمات، این وجه باطل می شود. مقدمه اول این بود که عنوان مقدمیت، ماخوذ در متعلق امر است. مرحوم آخوند اشکال کرد که عنوان مقدمیت، ماخوذ نیست و این عنوان فقط حیثیت تعلیلیه است نه تقییدیه.

مرحوم اصفهانی فرموده است که این اشکال تمام نیست و باید ملتزم شد که عنوان مقدمه، حیثیت تقییدیه است نه تعلیلیه. زیرا وقتی به حکم عقل به خاطر اینکه لا یتم الواجب الا باتیان المقدمه، حکم به وجوب مقدمه شد، عنوان مقدمه که حیثیت تعلیلیه دارد، باید حیثیت تقییدیه قرار بگیرد. زیرا در جای خود اثبات شده است که در احکام عقلیه، حییثیات تعلیلیه به حیثیات تقییدیه باز می گردند. در کلام مرحوم آقای تبریزی برای احکام عقلی نظری مثال زده شده است که اگر عقل حکم به استحاله چیزی کند لاستلزامه الدور، موضوع حکم عقل همین استلزام دور است. در عقل عملی هم اگر عقل حکم به حسن ضرب یتیم کند للتادیب، در واقع عقل حکم به حسن تادیب کرده است. حسن تأدیب که حیثیت تعلیلیه بوده است، حیثیت تقییدیه و مصب اصلی حکم عقل می شود. با این بیان، دیگر اشکال مرحوم آخوند از بین می رود و ماخوذ در متعلق امر، حیثیت تقییدیه مقدمیت می شود.

مرحوم آقای تبریزی مناقشه کرده اند که آنچه در محل بحث محوریت دارد، وجوب شرعی طهارات ثلاث است، نه وجوب عقلی. بله، عقل می گوید که اگر مولی صلات را واجب شرعی کرده و صلات متوقف بر وضوء باشد، ملازمه دارد با ایجاب شرعی وضوء. بنابراین هرچند عقل، ملازمه بین ایجابین را درک می کند، اما دو طرف این ملازمه، وجوب شرعی است نه عقلی. لذا اگر برای این حکم شرعی، علتی وجود داشته باشد که علت همین توقف و مقدمیت می باشد، حیثیت تقییدیه حکم شرعی قرار نمی گیرد. در نتیجه اشکال مرحوم آخوند وارد است که عنوان مقدمه، علت وجوب است نه موضوع وجوب.

اما آیا اشکال به این وجه مطارح، منحصر در اشکال به مقدمه اول است، یا به مقدمه دوم و سوم هم وارد می شود؟

مرحوم مشکینی فرموده است که هر سه مقدمه باطل است. مقدمه دوم این بود که اگر عنوان خاصی متعلق وجوب قرار گرفت، لا یتحقق الامتثال الا به قصد آن عنوان ماخوذ در متعلق تکلیف. نسبت به این مقدمه، مرحوم آقای تبریزی اشکال کرده اند که حتی اگر قبول کنیم عنوان مقدمیت، ماخوذ در متعلق تکلیف باشد، ولی تحقق امتثال متوقف بر قصد آن نیست. زیرا وقتی قصد عنوان متعلق تکلیف لازم است که اساسا آن عنوان، قصدی باشد، مثل عنوان ظهر که قصدش برای تحقق امتثال صلات واجب ظهر لازم است. اما اگر عنوان ماخوذ، از عناوین ذاتیه و قهری باشد و انطباقش بر مصادیق وابسته به قصد آن نباشد، برای تحقق امتثال، قصد آن لازم نیست، هرچند به عنوان حیثیت تقییدیه در متعلق تکلیف اخذ شده باشد؛ مثل عنوان اکل و شرب و حرکت یا تصرف. اگر این عناوین مصبّ و موضوع حکم نیز قرار بگیرند، قصد آنها در مقام امتثال لازم نیست. در محل بحث نیز عنوان ماخوذ در متعلق، عنوان مقدمیت است و این عنوان، قصدی نیست، بلکه قهری است و برای انطباق بر مصداق نیاز به قصد ندارد. لذا در تحقق امتثال، قصد آن شرط نیست. مرحوم مشکینی همین اشکال را این چنین فرموده است: فان لازم القصد من العناوین الماخوذة هو القصدی منها و عنوان المقدمة امر قهری.

مقدمه سوم نیز این بود که قصد مقدمیت، منفک از قصد توصل به ذی المقدمه نیست. پس صحت طهارات متوقف بر قصد غایات است.

مرحوم مشکینی و نیز مرحوم آقای حکیم اشکال کرده اند و حاصل اشکال این است که می توان مقدمیت را قصد کرد، بدون قصد توصل به ذی المقدمه.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo