< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: محور سوم : توجیه روایات دال بر ترتب ثواب بر مقدمات

گفته شد که مرحوم اصفهانی، ابتدا وجهی برای استحقاق من حین ترک المقدمه بیان کرد ولی آن را مورد اشکال قرار داد. نظر نهایی ایشان این شد که استحقاق عقوبت از زمان ترک واجب است.

بعض الاعلام در منتقی فرموده اند محقق اصفهانی نقطه اصلی اشکال در محل بحث را حل نکرده است ، کاری که محقق اصفهانی در حلّ مسأله انجام داده اند تبعيد للمسافة و نقل للبحث الی جهة غير ما ينبغي تحريره ، آنچه که ينبغي ان يقال در حلّ مسأله اين است که التزام به احد الوجهين در محل بحث یعنی استحقاق من حین ترک المقدمه و استحقاق من حین ترک الواقع را به آنچه در بحث تجری به آن ملتزم می شويم احاله دهیم. چون حقیقت بحث در تجری این است که ملاک ثواب و عقاب آیا نفس مخالفت و موافقت تکلیف است یا ملاک صفت ثواب و عقاب صفت نفسانی عبد است، یعنی همین که عبد متصف به این صفت شده باشد که در مقام اطاعت و امتثال بر آمده یا در مقام معصیت و مخالفت مولی بر آمده و این صفت از او ظاهر شده باشد، واجد ملاک ثواب و عقاب گشته اگرچه مخالفتی واقعا از او سر نزده باشد. لذا اگر در تجری قائل شدیم که عقاب بر نفس تجری و صفت نفسانی ظاهر شده مترتب می شود و لو لم یحصل مخالفة التکلیف که مرحوم آخوند در بحث تجری قائل شد، در محل بحث هم باید قائل شویم که عقاب عند ترک المقدمه می آید. زیرا عبد به محض ترک مقدمه، عدم مبالات و تجری و در مقام طاعت نبودن خود را نشان داده است. به همین خاطر است که مرحوم آخوند در ما نحن فیه قائل شده است که عقاب من حین ترک المقدمه است. اما اگر در بحث تجری قائل شدیم که عقاب بر نفس تجری نیست بلکه عقاب بر مخالفت با تکلیف مولی است و به همین جهت در مواردی که شخص قصد طغیان دارد مادامی که تجری او مصادف با واقع نشود مستحق عقوبت نیست که مبنای مرحوم شیخ در بحث تجری است، در ما نحن فیه هم باید ملتزم شویم که ترتب عقاب من حین ترک المقدمه نیست، بلکه از زمان خود واجب است. زیرا ترک واجب و مخالفت با امر نفسی در زمان خود واجب محقق می شود نه در زمان ترک مقدمه.

اما به نظر می رسد که آنچه مرحوم اصفهانی در حل مسأله مطرح کرده، ولو فی حد نفسه تمام نیست و مواجه با اشکال می باشد، اما تمرکز بر روی نقطه اصلی بحث است نه دور کردن مسیر حل مسأله. زیرا با توجه به اینکه محل بحث این است که استحقاق عقوبت بر معصیت از چه زمانی می آید، مرحوم اصفهانی در مقام تعیین زمان معصیت که موضوع استحقاق عقوبت است، در ابتدا فرمود که زمان معصیت همان زمان ترک مقدمه است، ولی در نهایت اشکال کرد و فرمود که زمان تحقق معصیت زمان خود واجب است نه زمان ترک مقدمه. در نتیجه مرحوم اصفهانی دست بر نقطه اصلی بحث که تعیین زمان معصیت باشد گذاشته است. بله، وجهی که ایشان در نهایت برای اثبات استحقاق عقوبت در زمان ترک واقع بیان کرد، تمام نیست. ایشان همان اشکال مرحوم سید یزدی در تقریرات بحث خود را مطرح کرد. سید فرموده بود که زمان تحقق معصیت زمان خود واجب است. زیرا اطاعت و معصیت متقابل هستند و چون در زمان ایجاد مقدمه اطاعت ذی المقدمه صدق نمی کند، در نتیجه عصیان ذی المقدمه هم نباید در آن زمان صدق کند. حاصل اشکال مرحوم اصفهانی هم همین است که انقیاد و عصیان متناقضان هستند و از حیث زمان متحد می باشند. وقتی انقیاد واجب نفسی فقط در ظرف واجب محقق شود، عصیان هم فقط در همان ظرف محقق می شود. به این اشکال جواب داده شد که در واجبات مقیده و مرکبه، هرچند با اتیان قید و جزء اول اطاعت مطلق محقق نمی شود، اما اگر قید و مقدمه، متقدم باشد یا جزء اول مرکب زمان مقرر داشته باشد، چنانچه در همان زمان ایجاد مقدمه، مکلف مخالفت کند، عصیان نسبت به واجب از همان زمان محقق می شود. بنابراین ولو اطاعت و عصیان متناقضان هستند، اما در واجبات مرکبه کیفیت حصول اطاعت و عصیان به شکل گفته شده است. بله، اطاعت مطلق نسبت به واجب نفسی هیچ وقت قبل از زمان واجب صدق نمی کند، اما مانع نمی شود که از باب اینکه مرکب ینتفی بانتفاء بعض اجزائه عنوان عصیان صدق کند. بنابراین اشکال مرحوم اصفهانی اشکال واردی نمی باشد. وجهی هم که مرحوم اصفهانی برای تبیین این مطلب ذکر کرد که عصیان ذی المقدمه از زمان ترک مقدمه محقق می شود، این بود که چون وجوب مقدمه معلول وجوب ذی المقدمه است، انقیاد نسبت به مقدمه معلول انقیاد نسبت به ذی المقدمه است. بر این اساس در مواردی که مکلف مقدمه را ترک می کند، انقیاد به مقدمه ندارد و چون انقیاد نسبت به مقدمه معلول انقیاد در برابر ذی المقدمه است، کشف می کنیم که انقیاد نسبت به ذی المقدمه ندارد و نداشتن انقیاد نسبت به ذی المقدمه یعنی عصیان آن. ولو نیاز به این وجه نیست و همان دو وجه مذکور در کلام مرحوم شیخ در اثبات مدعا یعنی استحقاق از زمان ترک مقدمه کفایت می کند، ولی این وجه نیز تام است و همانطور که گفته شد اشکال محقق اصفهانی به این وجه وارد نیست.

بنابراین راه طی شده توسط مرحوم اصفهانی برای حل مسأله صحیح است. بلکه به نظر می رسد ارجاع این بحث به بحث تجری که در منتقی آمده است دور کردن راه باشد. چون محل بحث تعیین زمان استحقاق عقاب بر معصیت است. لذا بايد بحث کنیم که آیا زمان عصیان زمان ترک مقدمه است یا زمان ترک واجب. اگر بتوانيم مسأله را در نقطه اصلی خودش حل کنیم وجهی ندارد که به بحث دیگری برگردانیم. شاهد بر عدم ارتباط این بحث به بحث تجری این است که مرحوم شیخ که در بحث تجری قائل به عقاب بر تجری نمی باشد، ولی در این بحث فرمود که من حین ترک المقدمه استحقاق عقوبت می آید. پس این بحث ربطی به بحث تجری ندارد.

محقق ایروانی مسأله را به این نحو مطرح کرده است که قول به ترتب عقاب من حین ترک المقدمه در ما نحن فیه مبتنی بر این است که ما استحقاق عقوبت بر معصیت را به ملاک حصول جرأت علی المولی بدانیم. بر این اساس چون در محل بحث جرأت علی المولی همان حین ترک مقدمه حاصل شده است عقاب نیز از همان زمان می آید. اما اگر گفتیم که ملاک استحقاق عقوبت، ترک واجب یا فعل حرام است نه جرأت بر مولی، دیگر معنا ندارد که عقاب بر ترک واجب نفسی از حین ترک مقدمه بیاید. هرچند فعل واجب همان حین ترک مقدمه مستحیل شده است، اما اگر قبل از اینکه موجب العقاب محقق شود عقاب بیاید قصاص قبل الجنابه می شود. اگر عقاب چنین شخصی در حین ترک مقدمه صحیح باشد، باید در جایی نیز که شخص مقدمه را انجام داده است و لذا قدرت بر انجام یا ترک ذی المقدمه را دارد، اما چون می دانیم که در آینده از او عصیان محقق می شود عقابش صحیح باشد. این در حالی است که کسی نمی تواند به آن ملتزم شود.

با توجه به مطالب قبل معلوم می شود که این فرمایش تمام نیست. زیرا با توجه به دو وجهی که قبلا از مرحوم شیخ ذکر شد، ولو استحقاق عقوبت به ملاک ترک واجب یا فعل حرام در خارج باشد، اما در این موارد چون تکلیف به ذی المقدمه فعلی است و لذا اقتضا می کند که مقدمه را قبل از زمان واجب انجام دهیم، مخالفت با واجب از همان زمان ترک مقدمه محقق می شود. چون چنانکه گفته شد مخالفت با واجب یعنی اینکه مجموع قید و مقید را ترک کنیم که در زمان ترک مقدمه ترک اين مجموع صورت گرفته است چون مرکب ينتفي بانتفاء بعض اجزائه و مقيد ينتفي بانتفاء قيده .

0.0.0.1- محور سوم : توجيه روايات دال بر ترتب ثواب بر مقدمات

محور سوم فرمایش مرحوم آخوند در این جهت آثار وجوب نفسی و غیری این است که چون به حکم عقل و به تعبیر کفایه بالبداهه، انجام مقدمه ثواب ندارد، روایاتی که بیانگر ثواب بر بعضی از مقدمات هستند، یا باید حمل بر تفضل شود و بگوییم که شخص با اتیان مقدمه مستحق مثوبت نمی شود ولی خداوند تفضلا به او ثواب می دهد یا حمل بر ازدیاد ثواب بر ذی المقدمه شود. زیرا اگر ذی المقدمه دارای مقدماتی باشد که بخاطرآنها اشق و احمز الاعمال بشود مثل زیارت سید الشهدا علیه السلام با پای پیاده، ثواب ذی المقدمه اکثر می گردد. حمل سومی نیز در تقریرات مرحوم آخوند آمده مبنی بر اینکه شاید در این موارد عنوان راجح نفسی دیگری مثل تعظیم شعائر بر این مقدمات مترتب است که موجب ثواب می گردد، نه اینکه بما انه مقدمه لعمل آخر ثواب داشته باشد.

حمل بر تفضل مشکلی ندارد و اساسا در خود واجب نفسی نیز گفته شد که ترتب ثواب از باب تفضل است.

حمل اخیر هم که انطباق عنوان راجح نفسی موجب ثواب بیشتر غیر از ثواب ذی المقدمه شود، خالی از اشکال است.

اما حمل دوم که می گفت ذی المقدمه به خاطر مقدماتی که دارد در قیاس با ذی المقدمه ای که این مقدمات را ندارد احمز و اشق است و لذا خود ذی المقدمه ثواب بیشتری دارد نه مقدمه آن، در کلمات مواجه با اشکال شده است. یک اشکال اين است که این کبرا که افضل الاعمال احمزها تمام نیست. چنین تعبیری در جوامع روایی ما نیست و فقط در منابع عامه ذکر شده است. بله در کلمات متقدمین مثل مرحوم محقق در معارج و ... آمده است ولی به عنوان یک روایت مرسل از پیامبر صلی الله علیه. در آراؤنا نیز اشکال کرده اند که حتی اگر روایت من حیث السند معتبر باشد من حیث الدلاله تمام نیست. شاید مقصودشان این باشد ولو این معنا از روایات دیگری هم استفاده می شود مثل اینکه در روایتی مرسل آمده که هرگاه دو عمل بر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه می شد ، حضرت عمل اشد و اشق را انتخاب می کرد، ولی از بعضی از روایات استفاده می شود که لزوما احمز و اشد بودن سبب افضل بودن نیست؛ مثلا در باب احرام داریم که افراد متعددی با وضعیت های متفاوتی مُحرم شده بودند، حضرت فرمودند که مطلوب نیست انسان دنبال عمل شاق باشد، بلکه رویه‌ی من این است که اگر دو عمل باشد یکی با یُسر همراه باشد و دیگری با عسر، عمل با یسر را اختیار می کنم. بنابراین این روایت معارض روایات قبل حساب می شود. در نتیجه روایت افضل الاعمال احمزها نه من حیث الدلاله و نه من حیث السند تمام نیست.

اما اشکال اصلی این است که حمل مذکور با تعبیراتی که در آیات و روایات آمده سازگاری ندارد؛ در آیه آمده است: ذلک بانهم لایصیبهم ظمأ و لا نصب و لا مخمصة فی سبیل الله و لا یطئون موطئا یغیظ الکفار و لا ینالون من عدو نیلا الا کتب لهم به عمل صالح ان الله لا یضیع اجر المحسنین. در این آیه شریفه خود قدم برداشتن عمل صالح نوشته می شود، نه اینکه جهاد به خاطر مقدماتش ثواب بیشتری پیدا کند. در روایات هم آمده است نفس مشی علی الاقدام ثواب دارد نه اینکه زیارت ثواب بیشتری واجد شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo