< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ترتب عقاب از زمان ترک مقدمه متقدمه یا زمان حصول ترک واجب

در این بحث که ترتب عقاب بر مخالفت واجب نفسی از زمان ترک مقدمه متقدمه آن است یا از زمان حصول ترک واجب است، مرحوم سید فرمود که ترتب عقاب از زمان ترک واجب اصلی است نه ترک مقدمه. زیرا عقاب مترتب بر عصیان است و عصیان نیز در زمان خود واجب اتفاق می افتد نه در زمان ترک مقدمه، هرچند ترک مقدمه منجر به ترک ذی المقدمه بشود. چرا که عصیان با اطاعت متقابل و متناقض هستند و در متناقضین وحدت زمانی شرط است. وقتی اطاعت ذي المقدمه در زمان ایجاد مقدمه صادق نباشد، عصیان ذی المقدمه نیز بر فرض ترک مقدمه در آن زمان صادق نیست. بنابراین همانطور که زمان اطاعت واجب نفسی زمان واجب است نه زمان مقدمه، زمان عصیان هم زمان واجب است نه زمان ترک مقدمه. اگر عقابی قبل از زمان واجب عند ترک المقدمه مترتب شود، اشبه شئ به قصاص قبل از جنایت است[1] .

ولی ممکن است هم در دلیل مرحوم سید و هم در مناقشه ایشان به دو وجه مرحوم شیخ مناقشه شود.

نسبت به دلیل مرحوم سید ممکن است مناقشه شود که همانطور که در کلام مرحوم آشتیانی در توضیح کلام مرحوم شیخ آمده است، مفروض در محل بحث این است که تکلیف به ذی المقدمه از زمان ایجاد مقدمه، فعلیت و تنجز دارد. لذا وقتی مکلف با التفات به اینکه اگر مقدمه را انجام ندهد ذی المقدمه قابل تحقق نیست، مقدمه را در زمان خودش ترک کند، معصیت نسبت به ذی المقدمه از همان زمان مقدمه حاصل شده است و کسی منتظر رسیدن زمان واجب نمی شود. زیرا مکلف به سوء اختیار خودش کاری کرده است که تکلیف منجز، در زمان خودش ممتنع الحصول شود.

ولی مرحوم سید دلیل آورد که موضوع عقاب معصیت است و معصیت نیز در بعد حاصل می شود و لذا عقاب هم در بعد حاصل می شود. اما چرا معصیت در زمان واجب است نه قبل از آن، چون عصیان و اطاعت متقابل و متناقض می باشند.

اشکال این است که اطاعت در واجبات مرکبه و مقیده، متوقف بر ایجاد جمیع اجزاء و شرایط است، ولی عصیان آنها با ترک بعض الاجزاء یا به صرف ترک قید محقق می شود. بر این اساس در مواردی که واجب نفسی دارای مقدمه متقدم باشد مثل انجام سفر برای انجام حج یا غسل جنابت قبل از طلوع فجر برای صوم فردا، اگر در زمان ایجاد مقدمه، مکلف به وظیفه اش عمل کند و مقدمه را اتیان کند، اطاعت نسبت به واجب از جهت مقدمه انجام شده است ولی اطاعت کامل وقتی محقق می شود که عمل را کامل انجام دهد. مثل واجبات مرکبه که اگر کسی رکعت اول نماز را بخواند اطاعت امر نفسی از جهت جزء اول آن محقق شده است ولی اطاعت مجموع وقتی محقق می شود که همه چهار رکعت را بیاورد. اما چنانچه مکلف در زمان مقدمه، آن را ایجاد نکرد، چون واجب لا یتحقق الا بتحقق هذه المقدمه، از همین زمان اول که مقدمه را ترک کرده است عصیان واجب نفسی و ذی المقدمه محقق شده است. هرچند تقابل بین اطاعت و عصیان صحیح است، ولی باتوجه به اینکه در مرکبات عصیان و اطاعت در کیفیت تحقق متفاوت هستند، در جایی که مقدمه را ترک کند عصیان نسبت به ذی المقدمه محقق گشته و اطاعت کامل دیگر منتفی شده است. چون مقید ینتفی بانتفاء قیده. اینکه مرحوم سید فرموده که در زمان ایجاد مقدمه نمی گویند اطاعت کرده است، اگر مقصود ایشان اطاعت کامل باشد که واضح است محقق نشده است ، اما اگر مقصود این باشد که اصلا اطاعت محقق نمی شود صحیح نیست، بلکه اطاعت از جهت آن مقدمه محقق شده است. به عبارت دیگر آنچه با عصیان متناقض است، اطاعت کامل است که با انتفاء یکی از اجزاء و شرایط دیگر عنوان اطاعت کامل صدق نخواهد کرد بلکه عنوان عصيان صدق می کند .

اما مناقشه ای که مرحوم سید به دو وجه مذکور در کلام مرحوم شیخ کرد؛ وجه اول این بود که چون ترک مقدمه موجب استحاله ذی المقدمه در زمان خودش می شود، باعث می شود که عقاب از همان قبل ثابت شود. مرحوم سید مناقشه فرمود که ترک مقدمه موجب ترتب عقاب از قبل نمی شود بلکه صیرورة الفعل مستحیلة الوقوع انما یوجب العلم بتحقق الاستحقاق فيما بعد عند حصول المخالفة ؛ یعنی ولو با ترک مقدمه، واجب در زمان خودش مستحیل می شود، اما استحاله باعث می شود که از همان زمان ترک مقدمه علم پیدا کنیم که در زمان واجب، واجب حاصل نمی شود و در نتیجه آن در همان زمان استحقاق عقوبت پیدا شود، نه اینکه از قبل استحقاق بیاید. جواب این است که همین مستحیل الوقوع شدن واجب به ترک مقدمه واجب، باعث استحقاق عقوبت از زمان ترک مقدمه می شود. زیرا همانطور که مرحوم شیخ فرمود استحقاق متفرع بر عصیان است و عصیان ذی المقدمه هم در زمان ترک مقدمه محقق می شود . وجه دوم هم این بود که عقلاء تطابق بر حسن مواخذه شخصی دارند که تیری برای کشتن دیگری انداخت، ولی هنوز تیر اصابت نکرده است. اینکه عقلاء این شخص را مذمت می کنند معلوم می شود که موجب استحقاق عقوبت، این است که شخص کاری کند که معصیت و مخالفت در ادامه زمان به صورت قهری محقق شود. در محل بحث هم مکلف با ترک مقدمه واجب، کاری انجام داده است که با آن کار معصیت قهرا محقق خواهد شد. مرحوم سید مناقشه کرد که مواخذه عقلاء چه بسا از باب مسامحه باشد و الا حقیقتا نمی توانند مواخذه کنند. مواخذه قبل از زمان معصیت، از قبیل قصاص قبل از جنایت خواهد بود. مناقشه مرحوم سید اگر به همین مقدار باشد قابل جواب است. زیرا بالوجدان ما می بینیم که عقلاء مواخذه می کنند. اینکه ادعا کنیم مواخذه آنها از باب مسامحه است و حقیقتا به خاطر انجام همان مقدمه است نه ذی المقدمه، مسموع نیست، بلکه آنها بر خود قتل مواخذه می کنند. در مثال رمی، با توجه به اینکه کار قابل صدور از شخص برای تحقق قتل، همین رمی است و الا قتل که فعل مباشری او نیست و مکلف فقط اسباب قتل را فراهم می کند و او نیز این فعل مباشری را انجام داده است، دیگر وجهی ندارد که مواخذه عقلاء را حمل بر مسامحه کنیم، بلکه او را حقيقتا مواخذه می کنند. بله ممکن است نسبت به استشهاد عقلاء به این نحو مناقشه شود که مؤاخذه حقیقی در مثال مرحوم شیخ مربوط به محل بحث نمی شود. زیرا همانطور که توضیح داده شد اگر عقلاء مؤاخذه می کنند به این جهت است که رابطه بین رمی و قتل، رابطه سبب و مسببی است و قتل نتیجه قهری فعل مکلف است و در اختیار او نیست. در موارد فعل تولیدی گفته می شود که اساسا تکلیف و حرمت و قبح روی سبب می رود. زیرا حرمت به چیزی تعلق می گیرد که در اختیار مکلف باشد و در این موارد، سبب در اختیار مکلف است. وقتی ما هو الحرام قتل نبود، بلکه سبب حرام بود، شخص با انجام سبب مرتکب حرام شده است و لذا مؤاخده او هم صحیح خواهد بود. اما محل بحث اینگونه نیست و از صحت مؤاخذه در مثال رمی نمی توان استفاده کرد که بر ذی المقدمه از زمان ترک مقدمه عقاب ثابت است. زیرا مفروض این است که بین مقدمه و ذی المقدمه رابطه سبب و مسببی وجود ندارد تا تکلیف حقیقتا به سبب تعلق گرفته باشد.

مگر اینکه استشهاد به بنای عقلاء را تصحیح کنیم به اين که به بنای عقلاء در خصوص محل بحث استشهاد کنيم ؛ یعنی مواردی که ذی المقدمه، مقدمه متقدم دارد و شخص با ترک مقدمه در زمان متقدم، قدرت بر ایجاد ذی المقدمه در زمان خودش را از دست داده است. در اين موارد عقلاء از همان زمان ترک مقدمه شخص را مؤاخذه وملامت می کنند که چرا ذی المقدمه را ترک می کنی مثل جایی که بناست شخص در یک هفته آینده عمل جراحی شود، ولی مقدماتی دارد که باید از قبل فراهم گردد (مثل انجام آزمايشات يا عکسبرداری) ، اگر مسئول مربوطه با اینکه می داند در صورت ترک مقدمات، انجام عمل در زمان خودش ممکن نیست، مقدمات را فراهم نکند و اهمال در آنها کند، از همان زمان ترک مقدمات، عقلاء او را به خاطر انجام ندادن عمل جراحی مذمت می کنند.

بنابراین در مواردی که واجب مقدمه متقدمه ای دارد که ترک آن موجب ترک واجب فی زمانه می شود، زمان استحقاق عقوبت همان زمان ترک مقدمه است.

باتوجه به مطالبی که در ذیل کلام مرحوم سید بیان شد معلوم می شود فرمایش مرحوم اصفهانی و صاحب منتقی نیز تمام نیست.

مرحوم اصفهانی ابتدا وجهی برای ترتب عقوبت از زمان ترک مقدمه ذکر می کند و سپس در آن مناقشه می کند. ایشان در وجه استحقاق عقوبت من حین ترک المقدمه فرموده است که ملاک استحقاق عقوبت، معصیت مولی است و اطاعت و معصیت، انقیاد عبد در برابر امر مولی و عدم انقیاد اوست. اگر انقیاد داشته باشد اطاعت مولی حساب می شود و اگر طغیان کند مصداق معصیت می شود. در محل بحث یعنی در جایی که واجب، مقدمه متقدمه دارد، چون وجوب مقدمه وجوب معلولی است و رابطه بین مقدمه و ذی المقدمه رابطه بین معلول و علت است، عدم انقیاد نسبت به مقدمه کاشف از عدم از انقیاد نسبت به ذی المقدمه است. به عبارت دیگر از عدم لازم کشف می کنیم که ملزومی هم در کار نیست و انقیاد نسبت به واجب نفسی وجود ندارد. با این بیان نتیجه گرفته می شود که چون از زمان ترک مقدمه، مشخص می گردد که شخص انقیادی نسبت به واجب ندارد، از همان زمان هم استحقاق عقوبت می آید.

مرحوم اصفهانی به این وجه اشکال کرده است که انبعاث نسبت به هر امری با عصیان آن متناقض است و این دو باید اتحاد زمانی داشته باشند و چون انقیاد نسبت به واجب نفسی در همان زمان واجب نفسی است، عدم انقیاد و عصیان حقیقی نیز که نقیض انقیاد است، در همان زمان حاصل می شود. وقتی زمان عصیان زمان واجب باشد، استحقاق عقوبت هم در همان زمان حصول ذی المقدمه حاصل می شود نه قبل از آن.

 


[1] - حاشیه فرائد الاصول/2/497.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo