< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: ترتب عقاب بر مخالفت واجب نفسی از زمان ترک مقدمه یا زمان واجب نفسی

بحث از ترتب ثواب بر واجبات غیریه، با توجه به مبانی مختلفی که در ترتب ثواب بر واجبات نفسیه وجود داشت تمام شد. در ترتب عقاب بر مخالفت واجب نفسیه نیز مبانی مختلفی وجود دارد که در بررسی ترتب عقاب بر واجب غیری باید لحاظ گردند.

قول صحیح در ترتب عقاب بر مخالفت واجبات نفسیه این است که ترتب عقاب از باب استحقاق شخص عاصی نسبت به عقاب و از باب جزاء عمل است که به شخص داده می شود. زیرا مخالفت امر مولی، تمرد و طغیان بر مولی و خروج از رسم عبودیت محسوب می شود و لذا این کار عبد در مخالفت واجب، مصداق ظلم خواهد شد. در نتیجه عقاب بر آن قبحی نخواهد داشت بلکه حسن خواهد بود؛ چه حسن عدل و قبح ظلم از احکام عقل عملی مستقل با قطع نظر از بناءات عقلائیه باشد و چه از قبیل قضایای مشهوره و آراء محموده ای باشد که تطابقت علیه آراء العقلاء. در هر صورت چون عقاب بر مخالفت واجب نفسی از باب عقوبت بر ظلم است، مخالفت با واجب غیری همانطور که مرحوم آخوند هم در کفایه و هم در تقریرات فرموده است عقاب ندارد. در تقریرات تعلیل شده است که عقوبت وجودا و عدما و وحدة و تعددا دائر مدار تحقق عصیان و تمرد است. با توجه به اینکه با ترک مقدمات واجب نفسی هرچند این مقدمات متعدد باشند، معصیت مستقلی غیر از عصیان ذی المقدمه محقق نمی شود، عقاب مترتب بر آن نیز عقاب واحد خواهد بود. لذا مخالفت واجب غیری بعنوانه عقابی ندارد.

اما بنابر مبنای دیگر در ترتب عقاب بر واجبات نفسیه که مبنای لازمه تکوینی بودن عمل باشد، باتوجه به اینکه فقط ظاهر عمل بر ما مکشوف است و نمی دانیم که به حسب واقع عمل چه اثری و خصوصیتی دارد و چهره آن چگونه است و اینکه آیا ارتکاب آن باعث ملکه تصور صور می شود یا خیر، نمی توان نفيا يا اثباتاً در ترتب عقاب بر مخالفت واجب غيری نظر داد ، اگر هم کسی ادعای ترتب یا عدم ترتب عقاب بر واجب غیری کند، حجیت ندارد و ادعای بلا دلیل است.

بله، بنابر مبنای تجسم اعمال و لازمه تکوینی بودن، احتمال عقاب وجود دارد و ادله برائت من العقلیه و الشرعیه نیز نمی توانند این احتمال را دفع کنند. زیرا مفروض این است که تعلق تکلیف به مقدمه محرز است اما شرعا او عقلا و با علم به تعلق تکلیف به مقدمه، مجالی برای جریان برائت نیست تا نفی عقاب احتمالی از آن کند. با احتمال عقاب نیز قاعده دفع ضرر محتمل می آید .

0.0.0.1- محور دوم : ترتب عقاب بر مخالفت واجب نفسی از زمان ترک مقدمه است يا از زمان واجب نفسی

محور دوم بحث در جهت ثالثه این است که بنابر اینکه مخالفت واجب غیری عقاب مستقلی نداشته باشد، بلکه عقاب بر همان مخالفت واجب نفسی مترتب شود، در واجبات نفسیه ای که دارای مقدمات می باشند در صورتی که مکلف مقدمه ای از مقدمات واجب را ترک کند که با ترک آن مقدمه ، ذی المقدمه در زمان خودش که زمان مستقبل است، دیگر امکان تحقق نداشته باشد، مثل انجام مناسک حج که اگر بخواهد در زمان خودش انجام شود باید مقدمات آن که تهیه وسائل و حرکت با کاروان باشد از قبل فراهم شود، اگر شخص مقدمه ای را ترک کند و با ترک آن واجب در زمان خودش مستحیل الوقوع شود، آیا در این موارد استحقاق عقاب بر ذی المقدمه، از زمان ترک مقدمه می آید یا از زمان واجب نفسی؟

مرحوم آخوند فرموده است که استحقاق عقوب از حین ترک مقدمه است. در تقریرات توضیح داده شده است که لأدائه الی ترک الواجب و صیرورته لسوء اختیاره ممتنعا علیه في زمانه . یعنی چون ترک مقدمه منجر به ترک واجب می شود و باعث می شود که واجب در زمان خودش که زمان استقبال است امتناع به سوء اختیار پیدا کند، از حین ترک مقدمه استحقاق عقوبت بر مخالفت ذی المقدمه به وجود می آید.

مرحوم شیخ این مسأله را در اصول، در فصل شرایط جریان اصول عملیه بعد از بحث اشتغال و قبل از بحث استصحاب مطرح کرده است و به تبع مرحوم شیخ نیز بعضی از تلامذه ایشان مثل مرحوم آشتیانی و مرحوم سید آن را بحث کرده اند. مرحوم محقق اصفهانی و محقق ایروانی نیز این مسأله را در بحث مقدمه واجب مطرح کرده اند و به تبع آنها در منتقی الاصول نیز در بحث مقدمه واجب طرح شده است.

مرحوم شیخ بحث را اینگونه آغاز کرده است که اگر کسی بدون فحص، اخذ به برائت کرد، آیا مستحق عقوبت می شود یا خیر. ایشان فرموده است که مشهور قائل هستند که ولو خود ترک تعلم عقاب مستقلی ندارد ولی اگر جریان برائت در فعل مشکوک منجر به ارتکاب حرام واقعی شود، عقاب بر مخالفت واقع می شود. اما اگر منجر به ارتکاب حرام واقعی نشود عقاب نمی گردد. فالمشهور أنه على‌ مخالفة الواقع‌ لو اتفقت‌ فإذا شرب العصير العنبي من غير فحص عن حكمه فإن لم يتفق كونه حراما واقعا فلا عقاب و لو اتفقت حرمته كان العقاب على شرب العصير لا على ترك التعلم. در مقابل نظر مشهور، صاحب مدارک به تبع استادش محقق اردبیلی قائل شده است که جاهل، بر ترک تعلم عقاب می شود. زیرا ترک تعلم موجب غفلت مکلف نسبت به حرمت شئ در زمان ارتکاب حرام می شود و در ظرف غفلت نمی شود شخص را عقاب کرد. چراکه عقاب غافل قبیح است. پس باید عقاب بر ترک مقدمه باشد.

مرحوم شیخ فرموده است که بعضی از مدققین که ظاهرا محقق خوانساری در شرح لمعه باشد، از کلام صاحب مدارک استفاده کرده اند که شخص را بر ترک مقدمه عقاب می کنند نه بر ترک ذی المقدمه. ولی مرحوم شیخ در رسائل نظرش این است که کلام صاحب مدارک قابل توجیه است که مرادش این باشد که زمان تحقق عقاب، ترک مقدمه است نه اینکه عقاب بر ترک مقدمه باشد. استحقاق عقوبت بر ذی المقدمه از حین ترک مقدمه نیز مطلب صحیحی است که لا محیص عنه. ایشان دو وجه برای استحقاق عقوبت از حین ترک مقدمه ذکر کرده است.

وجه اول: چون عصیان مولی نسبت به واجب نفسی متقوم به ترک مقدمه است در حقیقت مخالفت با واجب نفسی در این موارد از همان زمان ترک مقدمه محقق می شود. لذا وجهی ندارد که استحقاق عقوبت معطل رسيدن زمان واجب باشد .

وجه دوم: کلیه عقلاء شهادت می دهند که اگر شخص کاری را انجام دهد که منجر به ارتکاب حرام بشود، از همان ابتداء او مستحق مذمت می شود. مثلا اگر کسی تیری بیاندازد که بعد از مدتی به زید اصابت می کند و او را به قتل می رساند، عقلاء شخص را از همان زمان انداختن تیر، به خاطر قتل زید مواخذه می کنند.

مرحوم شیخ فرموده است اگر مقصود مشهور این است که عقاب بر مخالفت با واقع هنگام مخالفت است نه قبل از آن، محل اشکال است. لا وجه لترقب حضور زمان المخالفه. ایشان همان دو وجه بالا را مطرح کرده است. اما اگر مقصود مشهور این است که مستحق عقاب بر ترک واقع می شود ولی از همان زمان که ترک تحصیل معرفت کرد فهو حسن لا محیص عنه.

مرحوم آخوند در این فرمایش موافق مرحوم شیخ مشی کرده است. محقق آشتیانی هم از مرحوم شیخ دفاع کرده و کلمات ایشان را توضیح داده است. تعبیر ایشان در بحر الفوائد این است که نظر محققین همین می باشد.

اما در مقابل مرحوم سید یزدی به حسب تقریرات بحث ایشان و نیز محقق اصفهانی و محقق ایروانی قائل شده اند که عقاب بر ذی المقدمه است ولی در زمان خود واجب. قبل از ایشان در کلمات محقق سبزورای نیز آمده است که اگر بگوییم عقاب قبل از زمان واجب است از قبیل قصاص قبل الجنایه می شود.

مرحوم سید یزدی، دو وجه مذکور در کلام مرحوم شیخ را رد کرده است. اما مرحوم اصفهانی و نیز محقق ایروانی و بعض الاعلام در منتقی الاصول با قطع نظر از کلام مرحوم شیخ در بحث شرایط جریان اصول عملیه، بحث را بر اساس نکته دیگری مطرح کرده اند.

مرحوم سید یزدی در ردّ نظر مرحوم شیخ فرموده است که عقاب مترتب بر عصیان است. عصیان واجب هم عدم اتیان به واجب است و عدم اتیان به واجب در زمان خود واجب محقق می شود، وگرنه زمان ترک مقدمه زمان عصیان نیست. زیرا عصیان مقابل اطاعت است. آیا می شود زمان ترک مقدمه را زمان اطاعت واجب نفسی گفت؟ خیر. وقتی آن زمان، زمان اطاعت نباشد، زمان عصیان نخواهد بود. لذا وجهی ندارد قبل از زمان واجب قائل به تحقق عقاب شویم.

مرحوم سید در پاسخ به وجه اول مرحوم شیخ نیز فرموده است که هرچند به واسطه ترک مقدمه، واجب مستحیل الوقوع می شود، ولی مستحيل الوقوع شدن فعل به ترک مقدمه، موجب علم به تحقق استحقاق عقوبت در زمان حصول مخالفت واجب می شود نه اينکه موجب تحقق عقوبت از حين ترک مقدمه می شود، زیرا موضوع عقوبت عصیان است، و عصيان در زمان خود واجب محقق می شود . در پاسخ به وجه دوم هم فرموده است که قبول داریم عقلاء شخص رامی را مواخذه می کنند اما این مواخذه مبنی بر مسامحه است. زیرا آنچه عقوبت دارد ظلم و معصیت است و شخصی که تیر انداخته ولی فعلا اصابت نکرده است، هنوز ظلم به زید نکرده است. لذا اگر مواخذه می کنند از روی مسامحه است. شاهدش این است که عقلاء شخص رامی را مواخذه می کنند، هم در جایی که تیر بعد از دقایقی به زيد اصابت بکند و هم در جایی که قبل از اصابت تیر، زيد خودش بمیرد. این نشان می دهد که مواخذه رامی، به خاطر صدور قتل نیست بلکه از روی مسامحه است، و الا در فرض دوم که زید قبل از اصابت رمی مرده است رامی کسی را نکشته است. بنابراین حق این است که استحقاق عقاب از همان زمان ترک مقدمه است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo