< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: موافقت و مخالفت امر غیری و ترتب ثواب و عقاب

در محور اول از کلام مرحوم آخوند در جهت ثالثه که مربوط به ترتب ثواب و عقاب بر موافقت و مخالفت امر غیری است، بیان شد که با توجه به اختلاف نظر علماء در مساله ترتب ثواب که آیا از باب استحقاق است یا از باب تفضل و نیز در مسأله ترتب عقوبت که از باب استحقاق است یا تجسم عمل و لازمه تکوینیه آن، باید دید که آیا در موافقت و مخالفت امر غیری، حکم به ترتب ثواب و عقاب می شود یا خیر.

مرحوم آقای خویی فرمودند که اگر طبق نظر معروف، ترتب ثواب بر واجب نفسی را از باب استحقاق بدانیم به این معنا که عبد با موافقت امر نفسی، حقّ مطالبه اجر داشته باشد، در امتثال امر غیری نمی توان قائل به ترتب ثواب شد. زیرا استحقاق ثواب به خاطر اطاعت امر مولی است. در واجب نفسی امر مولوی وجود دارد و لذا اطاعت محقق می شود، ولی چون واجب غیری مطلوبیت مستقل ندارد، اطاعت مستقلی هم در مورد آن محقق نمی شود تا استحقاق مستقلی بیاورد. اما بنابر نظر صحیح در واجب نفسی که ترتب ثواب از باب تفضل می باشد، شخصی که مامور به را انجام می دهد، اهلیت برای دریافت ثواب و تفضل از ناحیه خداوند را پیدا می کند و همانطور که با موافقت واجب نفسی اهلیت برای اعطای ثواب در مکلف پیدا می شود، در جایی نیز که واجب غیری به قصد توصل به ذی المقدمه انجام می گیرد، اهلیت و قابلیت برای اعطای ثواب و اجر پیدا می شود. زیرا مناط اهلیت و قابلیت این است که عمل شخص، مصداق اظهار عبویت در مقابل خداوند متعال و جری طبق وظیفه عبودیت باشد. همانطور که این مناط در موافقت واجب نفسی وجود دارد در موافقت واجب غیری هم وجود دارد.

مرحوم آقای تبریزی فرموده اند که حتی اگر شخص در اتیان به مقدمه و واجب غیری، قصد توصل به ذی المقدمه را نداشته باشد و صرفا مقدمه را به داعی امر متعلق به آن انجام داده باشد، باز هم نمی شود از آن نفی اهليت برای تفضل کرد. لازم نیست که برای تحقق اهلیت، حتما مقدمه را به قصد توصل به ذی المقدمه انجام دهد. لذا در جایی که شخص مقدمه را انجام می دهد ولی به خاطر طرو عجز، قدرت بر انجام ذی المقدمه پیدا نمی کند، عقل مستقل است به حسن تفضل و احسان نسبت به چنین شخصی.

اشکال می شود که در جایی که مکلف عمل را به قصد اتیان به واجب نفسی انجام دهد، عنوان انقیاد بر فعل او صادق است و از این جهت استحقاق مثوبت پیدا می کند، ولی اگر قصد توصل به ذی المقدمه را نداشته باشد و فقط به خاطر امر غیری به مقدمه، آن را انجام دهد، عقل حکم به استحقاق مثوبت نمی کند. مثلا اگر شخص مقدمه را به قصد امر غیری انجام دهد، ولی تردید داشته باشد که ذی المقدمه را بعد از آن انجام دهد یا خیر، عقل حکم به استحقاق مثوبت نمی کند. این نشان می دهد که ثبوت عنوان انقیاد به خاطر توصل به ذی المقدمه است. والا اگر اتیان به مقدمه مستقلا موضوع استحقاق مثوبت باشد، باید در این مورد هم حکم به استحقاق می شد و حال آنکه عقل حکم نمی کند.

مرحوم آقای تبریزی از این اشکال جواب داده اند به اينکه بالوجدان فرق است بین جایی که مکلف مقدمه را به قصد توصل به ذی المقدمه انجام می دهد ولی پس از آن عجز از ذی المقدمه پیدا می کند و بین جایی که مکلف قصد انجام مقدمه را دارد ولی به خاطر طرو عجز، مقدمه را هم انجام نمی دهد. درحکم عقل به استحقاق مثوبت ، بين اين دو مورد فرق است ، ما اصل فرق بين اين دو مورد را انکار نمی کنيم ولی فرق بين دو مورد در مراتب انقياد است که موجب اهليت شخص برای تفضل و احسان می شود نه اينکه در اصل انقياد و اهليت برای تفضل بين اين دو فرق باشد به اينکه در يکی اهليت وجود داشته باشد و در ديگری وجود نداشته باشد ، وفرق بين مراتب انقياد مثل فرق بين مراتب تجری امر ممکن و غيرقابل انکار است ، بنابر اين در واجب غيری ملتزم می شويم که اتيان مقدمه به قصد توصل به ذي المقدمه يا به قصد امر غيری به مقدمه موجب اين می شود که عبد در موقع تفضل قرار گيرد و اهليت برای تفضل و احسان پيدا کند .

ممکن است که به فرمایش مرحوم آقای خویی و مرحوم آقای تبریزی به دو وجه مناقشه شود.

وجه اول مناقشه: به مرحوم آقای خویی گفته می شود که اگر طبق مبنای تفضل، صرف اینکه شخص در مقام اطاعت مولی باشد و طبق وظیفه عبودیت حرکت کند، برای ترتب ثواب کافی باشد، طبق مبنای استحقا‌ق به معنای طلب‌کاری عبد از مولی نیز ممکن است گفته شود که همانطور که در واجب نفسی، انجام عمل مامور به موجب استحقاق مثوبت می شود، در واجب غیری هم موجب استحقاق خواهد شد. زیرا نکته استحقاق مثوبت در واجب نفسی این است که عبد طبق وظیفه عبودیت حرکت و در مقابل مولی اظهار عبودیت می کند. این نکته در واجب غیری نیز وجود دارد.

وجه دوم مناقشه: با قطع نظر از مبنای استحقاق حتی بنابر مبنای تفضل که فرمودید در واجب نفسی اگر شخص مقدمه را به قصد توصل به ذی المقدمه انجام دهد، اهلیت اعطای اجر پیدا می کند، اشکال می شود که صرف اهلیت عبد برای تفضل، دلیل بر ترتب ثواب نمی شود. یعنی نمی توانیم به صورت جزمی بگوییم که فلان عمل ثواب دارد. این در حالی است که محل بحث همانطور که مرحوم آخوند فرمود، ترتب ثواب بر انجام واجب غیری است اذا اتی به بقصد الامتثال. مگر اينکه در مورد انجام دادن مقدمه وعده ثواب از ناحیه خداوند وجود داشته باشد و از باب اینکه خلف وعده بر خداوند متعال قبیح است، حکم به ترتب ثواب شود. بنابراین چون امر ترتب ثواب، دائر مدار وعده خداوند است، باید دید کجا وعده ثواب داده شده است. ممکن است نسبت به مورد خاصی وعده ثواب داده شده باشد. مثلا در مثل مشی الی زیارة الحسین علیه‌السلام ممکن است گفته شود که در صورتی که مشی متنهی به زیارت شود، بر خود مشی نیز ثواب مترتب می شود. چنانکه ممکن است در موردی، اتیان به ذات مقدمه کافی برای ترتب ثواب باشد ولو قصد توصل به ذی المقدمه در آن وجود نداشته نباشد. در روایات وارده شده است که یکی از خصوصیات مومن این است که تسبیحی از ترتب سید الشهدا علیه‌السلام داشته باشد؛ اگر با آن تسبیح ذکر بگوید برایش ثواب نوشته می شود و چنانچه حتی ذکر هم گفته نشود و فقط در دست داشته باشد باز هم ثواب نوشته می شود. عن الصادق علیه السلام: مَنْ أَدَارَ الْحَجَرَ مِنْ تُرْبَةِ الْحُسَيْنِ فَاسْتَغْفَرَ بِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعِينَ مَرَّةً وَ إِنْ أَمْسَكَ السُّبْحَةَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُسَبِّحْ بِهَا فَفِي كُلِّ حَبَّةٍ مِنْهَا سَبْعُ مَرَّات[1] . یا در روایت دیگر است که لَا يَسْتَغْنِي شِيعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ يُصَلِّي عَلَيْهَا وَ خَاتَمٍ يَتَخَتَّمُ بِهِ وَ سِوَاكٍ يَسْتَاكُ بِهِ وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِينِ قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام[2] . در این امور که توصلی هستند، ولو قصد امتثال وجود نداشته باشد، وعده ثواب داده شده است. ممکن است در مورد مقدمه نیز ولو به قصد توصل به ذی المقدمه و امتثال امر غیری متعلق به خود هم نباشد اما وعده ثواب داده شود. بنابراین حکم ترتب ثواب، دائر مدار مقدار وعده ثواب است. در نتیجه نمی توان گفت که حتما باید طبق مبنای تفضل، قصد توصل به ذی المقدمه يا قصد امر غيری به مقدمه وجود داشته باشد. همه چیز به چگونگی وعده بستگی دارد.

به صورت قاعده ای ممکن است به بعضی از آیات قرآن استشهاد شود که در آنها حتی نسبت به واجب غیری وعده ثواب داده شده است. در سوره آل عمران آمده است که أنی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر أو انثی[3] ؛ یعنی هر عملی که شخص انجام دهد آن عمل ضایع نمی شود و به آن اجر داده می شود حتی اگر مقدمه یک واجب باشد. یا در آیه دیگر آمده است: وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفرة و اجر عظیم[4] ؛ عمل صالح موجب اجر می شود و عنوان عمل صالح هم بر واجب نفسی صادق است و هم بر مقدمه آن.

این آیات به تنهایی اطلاق دارند و عمل، واجب غیری ولو به قصد امتثال هم نباشد را می گیرند. در نتیجه اینکه در کلمات اصولیین گفته شده که ثواب متوقف بر قصد امتثال است، نفی می شود. اما جواب این است که به حسب روایات معتبره مثل این روایت صحیحه که لاعمل الا بالنیة[5] یا روایات دیگری که ملاک ارزش عمل را انگیزه از انجام آن معرفی می کند، مثل لکل امرء ما نوی[6] ، مشخص می شود که مقصود از آیه شریفه ای که می گوید هر عملی که شخص انجام بدهد خداوند به او اجر می دهد، عملی است که در آن عنوان انقیاد و اظهار عبودیت باشد، نه عملی که به داعی نفسانی یا ساهیا و یا از روی عبث انجام شود. بله ممکن است در موارد خاصی بر عمل بدون نیت هم وعده ثواب داشته باشد، اما به عنوان قاعده کلی، واجبات غیری اگر مصداق انقیاد باشند و اضافه به خداوند متعال پیدا کنند، مورد ترتب ثواب می شود و همانطور که قصد توصل به ذی المقدمه باعث می شود که عمل اضافه به خداوند پیدا کند، اتیان آن به عنوان اینکه واجب غیری است که مرحوم آقای تبریزی فرمودند اضافه به خداوند پیدا می کند ولو قصد توصل در آن نباشد.

در نتیجه بنابر مبنای تفضل، موجب ترتب ثواب و استناد اعطای ثواب بر مقدمه به خداوند متعال، وعده خداوند است و وعده نیز به حسب آیه شریفه، هم در مورد واجب نفسی وجود دارد و هم واجب غیری؛ ولی با این قید که وعده ثواب در جایی داده شده است که قصد قربی وجود داشته و مضاف به خداوند متعال باشد . البته همانطور که قبلا گفته شد، این نیز ممکن است استثناء داشته باشد و در بعضی از موارد مقدمه عمل، وعده ثواب داشته باشد ولو قصد قربی وجود نداشته باشد.

 


[1] - وسائل الشیعه/6/456.
[2] - وسائل الشیعه/5/359.
[3] - آل عمران/159.
[4] - مائده/9.
[5] - وسائل الشیعه/1/47.
[6] - وسائل الشیعه/1/49.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo