< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جهت پنجم / دوران رجوع القید الی الهیئة او الی المادة /

در تعلیق چهارم بر کلام مرحوم آخوند، سومین اشکالی که مطرح شد اشکالی بود که با توجه مطالب سابق مرحوم آقای تبریزی به تعلیل مرحوم آخوند در مورد استثنائات ذکر شده وارد می شود. مرحوم آقای تبریزی فرمودند که اگر تبعیت وجوب غیری از وجوب نفسی به معنای ترشح و علیت وجوب نفسی برای وجوب غیری همانند علیت نار برای حرارت باشد، تعلیل مرحوم آخوند برای موارد استثناء از وجوب غیری صحیح است، ولی تبعیت به معنای ملازمه بین الایجابین است؛ به این معنا که اگر مولی بعد از بعث به چیزی، ملتفت باشد که مقدمه وجودی دارد، حتما مقدمه را هم واجب خواهد کرد. این معنای صحیح تبعیت وجوب غیری از نفسی است نه ترشح و علیت. با توجه به این نکته، تعلیل مرحوم آخوند برای استثناء ذکر شده، حتی در مورد اول و دوم هم صحیح نیست. زیرا ایشان فرمود که اگر مقدمه وجوبیه قبل از حصول قید واجب شود، ذی المقدمه وجوب نفسی ندارد و نمی شود وجوب از آن به مقدمه ترشح کند. زیرا تقدم معلول بر علت لازم می آید. بعد از حصول قید نیز اگر قید و مقدمه واجب شود، طلب حاصل خواهد شد. با توجه به بيان مرحوم آقای تبریزی به فرض قبل از حصول قید اشکال می شود که ولو ذی المقدمه وجوب نفسی ندارد، ولی وجوب غیری مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه مستلزم تقدم معلول بر علت نیست. چراکه رابطه وجوب غیری و وجوب نفسی رابطه علت و معلول نیست. بله، اگر تبعیت به معنای ترشح و علیت می بود این استدلال صحیح بود، ولی چون به معنای ترشح نیست محذور گفته شده که تقدم معلول بر علت باشد منتفی است و در نتیجه با تقریب مرحوم آخوند نمی توان وجوب غیری مقدمه را قبل از حصول قید، از این جهت نفی کرد. لذا باید دلیل را به این شکل تقریب کرد که چون فرض این است که وجوب ذی المقدمه مشروط به حصول قید است، اگر مقدمه وجوبیه بخواهد متعلق وجوب غیری قرار بگیرد، یا وجوب آن مطلق است نسبت به آن قید یا مشروط. اگر وجوب مقدمه وجوبیه مطلق باشد با تبعیت وجوب غیری از وجوب نفسی در اطلاق و اشتراط سازگاری ندارد و حال آنکه مرحوم آخوند و دیگران ملتزم به تبعیت در اطلاق و اشتراط هستند و اگر وجوب غیری، مشروط به همان شرط ذی المقدمه باشد طلب حاصل می شود. در نتیجه اشکال به تعلیل در مورد اول وارد می شود.

همین اشکال به تعلیل مرحوم آخوند در مورد دوم هم وارد است. مورد دوم جایی است که قید عنوان مکلف است؛ مثل المسافر یقصّر. در این مورد نیز به مرحوم آخوند گفته می شود که هرچند قبل از حصول قید یعنی سفر، وجوب نفسی تقصیر فعلیت ندارد، چراکه فعلیت حکم متوقف بر وجود موضوع آن است و قبل از تحقق موضوع حکم فعلیت ندارد، ولی در عین حال اگر مقدمه بخواهد وجوب غیری پیدا کند، محذور تقدم معلول علی العله لازم نمی آید. زیرا رابطه میان وجوب غیری و نفسی رابطه علت و معلول نیست. در نتیجه نمی توانیم به لحاظ قبل حصول قید با اين دليل بگوییم وجوب غیری ممکن نیست. بلکه باید دلیل به این نحو اقامه شود که در مورد دوم چون عنوان سفر در موضوع حکم اخذ شده است و اخذ عنوان در موضوع حکم به معنای اشتراط حکم و تکلیف به تحقق قید است. زیرا همانطور که مرحوم نایینی تنقیح فرموده است، قضایای جعل احکام اگر به مفاد قضیه حقیقیه باشد به قضایای شرطیه ای بر می گردند که شرط آن، وجود موضوع و قیود موضوع است و جزای آن ثبوت الحکم است. بر این اساس گفته می شود که در المسافر یقصّر چون سفر قید موضوع است و شرط تحقق حکم قرار داده شده است، وجوب ذی المقدمه یعنی نماز قصر مشروط به حصول قید می شود. در نتیجه اگر قبل از حصول قید، مقدمه وجوب غیری پیدا کند یا وجوبش مطلق است یا مشروط به شرط ذی المقدمه؛ اگر مطلق باشد خلف تبعیت لازم می آید و اگر مشروط باشد طلب الحاصل می شود.

 

0.0.0.1- جهت پنجم؛ دوران الامر بین رجوع القید الی الهیئة أو الی المادة

اگر قیدی در خطاب تکلیف ذکر شده باشد، ولی معلوم نباشد که به هیئت بر می گردد و وجوب مقید است یا به ماده بر می گردد و وجوب بلاقید است و ماده متعلق طلب، مقید است. مثلا اگر در بیان وجوب زکات فطره دلیل داشته باشیم که أدّوا الفطرة عند دخول لیلة العید و مشتبه شود که عند دخول لیلة العید، قید وجوب است یا قید واجب. در این موارد آیا به مقتضای قاعده، وجهی وجود دارد که احد الطرفین را تعیین کند.

این بحث در کفایه به عنوان تتمه در ذیل تقسیم دوم یعنی تقسیم واجب به واجب معلق و منجز ذکر شده است. با اینکه به نظر می رسد که جاداشت مرحوم آخوند این بحث را ذیل تقسیم اول یعنی تقسیم واجب به مطلق و مشروط مطرح کند. اما ممکن است مرحوم آخوند به این جهت طرح بحث دوران القید را در اینجا مطرح کرده است که در نظر ایشان واجب معلقی که مرحوم صاحب فصول مطرح کرده، در حقیقت قسمی از واجب مشروط به تفسیر مرحوم شیخ است. در نتیجه انگار بحث واجب مشروط قبل از بحث واجب معلق تمام نشده است و بحث از واجب مشروط بحث از واجب معلق را هم می گیرد. پس در واقع مرحوم آخوند بحث دوران القید را ذیل بحث واجب مشروط و مطلق مطرح کرده است.

نکته دیگر اینکه معلوم است که بحث مقتضای قاعده در دوران الامر بین رجوع القید به ماده یا هیئت، مبتنی بر امکان رجوع قید به هیئت است. اما اگر کسی مثل مرحوم شیخ قائل شد که همه قیود به ماده بر می گردد و مفاد هیئت قید ندارد و اساسا امکان تقیید آن نیست، دیگر مجالی برای این بحث وجود ندارد. لذا مرحوم شیخ هم که در مطارح الانظار این بحث را مطرح کرده، فرموده است که علی مذاق القوم این بحث را مطرح می کنیم.

مرحوم آخوند فرموده است که عند الدوران به هیچ یک از دو اطلاق یعنی اطلاق هیئت و اطلاق ماده نمی توانیم اخذ کنیم. زیرا اگر قید متصل باشد اجمال پیدا می شود و اگر خطاب اصل تکلیف و خطاب قید منفصل باشند، چون علم اجمالی به ورود قید به احد الاطلاقین داریم نمی توانیم به هیچ یک از دو اطلاق اخذ کنیم و در حکم مساله باید مقتضای اصل عملی را بررسی کنیم.

مرحوم آخوند بحث را چنین مطرح کرده است که از مطالب گذشته معلوم شد که قیود در مورد تکلیف، انحاء مختلفی دارند؛ بعضی قید هیئت هستند و وجوب مشروط است و بعضی قید ماده هستند و واجب مقید است. در جایی که قید به هیئت بر گردد نیز یا وجوب مشروط به شرط مقارن است یا مشروط به شرط متاخر. در جایی که قید به واجب بر می گردد نیز یا قید مورد تکلیف و لازم التحصیل است یا خیر بلکه وجود اتفاقی آن اخذ شده است.

با توجه به انحاء مختلفی که برای قیود در مورد تکلیف وجود دارد، اگر بتوانیم با قرائن خاصه تعیین احد الاطراف کنیم، به مقتضای آن اخذ می شود، اما گر نتوانیم تعیین کنیم مرجع اصول عملی است. قد عرفت اختلاف القيود في وجوب التحصيل و كونه موردا للتكليف و عدمه فإن علم حال قيد فلا إشكال و إن دار أمره ثبوتا بين أن يكون راجعا إلى الهيئة نحو الشرط المتأخر أو المقارن و أن يكون راجعا إلى المادة على نهج يجب تحصيله أو لا يجب فإن كان في مقام الإثبات ما يعين حاله و أنه راجع إلى أيهما من القواعد العربية فهو و إلا فالمرجع هو الأصول العملية[1] .

هرچند مرحوم شیخ دو وجه ذکر کرده است که مقتضای قاعده عام در دوران رجوع القید الی الماده أو الهیئه، اخذ به اطلاق الهیئه است ولی هیچ کدام تمام نیست.

وجه اول مرحوم شیخ برای تقیید ماده این است که دوران قید بین رجوع به ماده یا هیئت از موارد تعارض بین اطلاق شمولی و اطلاق بدلی است. زیرا اطلاق وجوب به این معناست که وجوب در همه حالات ثابت است هم در حالت وجود قید و هم در حالت عدم وجوب قید و لذا اطلاق شمولی می شود ولی چون متعلق طلب، صرف الوجود ماده و طبیعی ماده است، اطلاق آن بدلی است؛ یعنی یا در ضمن این فرد یا در ضمن فرد دیگر. در تعارض و تنافی بین اطلاق بدلی و اطلاق شمولی، تقدیم با اطلاق شمولی است . زیرا اطلاق شمولی اقوی از اطلاق بدلی است. لذا باید اطلاق شمولی (اقوی) را حفظ اقوی کرد و تصرف در غیر اقوی یعنی اطلاق بدلی کرد.

 


[1] - کفایه/105.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo