< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1402/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقدمات مفوته

مرحوم آخوند این اشکال را مطرح کرد که اگر وجوب غیری مقدمات مفوّته قبل از زمان واجب، کشف إنّی از وجوب ذی المقدمه قبل از زمان واجب کند، لازمه اش این است که بقیه مقدمات نیز ولو مفوته نباشند واجب باشند، ولو به نحو واجب موسع ، وآثار واجب موسع بار شود زیرا در واجبات موسع اگر مکلف در ابتدا قدرت داشته باشد اما بعد از گذشت یک ساعت قدرت خود را از دست می دهد، مبادرت لازم می شود. مثلا اگر ساعت اول ظهر قدرت بر انجام نماز واجد شرائط داشته باشد، ولی در ادامه به خاطر سفر، قدرت بر انجام آن نداشته باشد، حکم این است که باید مبادرت به انجام واجب کند. اشکال این است که اگر وجوب مقدمات مفوته کاشف از وجوب ذی المقدمه باشد باید جمیع مقدمات وجوب داشته باشد، ولو به نحو واجب موسع و لذا حکم واجب موسع در مورد آنها جاری می شود. این در حالی است که حکم لزوم مبادرت قبل از زمان واجب، فقط در مورد مقدمات مفوته وجود دارد. نسبت به سایر مقدمات، مکلف باید صبر کند که اگر وقت واجب رسید و تمکن داشت، انجام دهد و اگر متمکن نبود خیر. لو کان وجوب المقدمة فی زمان کاشفا عن سبق وجوب ذی المقدمة لزم وجوب جمیع مقدماته ولو موسعا و لیس کذلک بحیث یجب علیه المبادرة لو فرض عدم تمکنه منها لو لم یبادر.

مرحوم آخوند در جواب فرموده است که به این لازم ملتزم می شویم. بله، حکم واجب موسع به شرطی در سایر مقدمات جاری می شود که قدرت اخذ شده بر واجب از ناحيه مقدمه، قدرت خاصه نباشد. اگر قدرت اخذ شده قدرت خاصه باشد به این معنا که قدرت بر انجام واجب در زمان واجب ماخوذ در تکلیف باشد نه قدرت مطلق، حکم واجب موسع را ندارد و بر مکلف لازم نیست که آن مقدمات را قبل از وقت واجب انجام دهد، ولو اگر مبادرت به آنها نداشته باشد، قدرت بر واجب را در زمان خودش از دست بدهد. ولی اگر قدرت اخذ شده، قدرت مطلقه باشد، یعنی قدرت بر انجام عمل از زمان علم به ایجاب، حتی اگر مکلف قبل از وقت هم قدرت داشته باشد باید آن را حفظ کند.

در تقریرات مرحوم آخوند این مسأله در قالب مثال بیان شده است که در روایت آمده اذا دخل الوقت وجب الطهور و الصلاة و از آن استفاده می شود که شارع خصوص قدرت بر طهارت در وقت را شرط قرار داده است. وقتی طهارت به این شکل واجب شده باشد، قبل از وقت تحصیل آن واجب نمی شود تا در جایی که می داند بعد از وقت دسترسی به آن ندارد حفظ الماء قبل از وقت واجب باشد. از خود آیه شریفه اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم ... نیز همین معنا فهمیده می شود. زیرا معنای آیه این است که وقتی شما اراده نماز داشتید، چنانچه واجد ماء بودید وضوء بگیرید و اگر فاقد ماء بودید تیمم کنید. این نشان می دهد که قدرت بر وضوء بعد از وقت اخذ شده است.

حاصل فرمایش مرحوم آخوند در جهت چهارم این شد که عویصه وجوب مقدمه قبل از زمان واجب، از سه طریق گفته شده حل می شود و منحصر در واجب معلق نیست. چون نقطه اصلی حل اشکال که فعلیت وجوب قبل از زمان واجب باشد در هر سه طریق وجود دارد. لذا اگر در مقام اثبات به خطابی برخورد کردیم که مقدمات مفوته، واجب به وجوب غیری شده بود می توانیم به ظاهر خطاب ملتزم شویم و از آن کشف وجوب ذی المقدمه کنیم. بله لو فرض علم به عدم سبق وجوب ذی المقدمه، نمی توانیم به ظهورش در وجوب غیری اخذ کنیم و باید حمل بر وجوب نفسی تهیّئی شود.

0.0.0.0.1- بررسی کلام مرحوم آخوند در جهت چهارم

با اینکه مرحوم آخوند در جهت رابعه، تدقیق و تحقیق زائد الوصفی داشته است، اما اين کلام از سوی اعلام در بعضی از موارد مواجه با اشکال شده است. این اشکالات در ضمن تعالیقی مطرح می شود.

تعلیق اول:

در کلام ایشان آمده است که در موارد فعلیت وجوب ذی المقدمه، اتصاف مقدمه به وجوب غیری ممکن است. این قسمت، فرمایش تامی است. همینطور اينکه فرمود بر اساس یکی از این سه راه‌حل( یعنی واجب معلق صاحب فصول و واجب مشروط به تفسیر شیخ و واجب مشروط به تفسیر مشهور با اشتراط به شرط متاخر )، وجوب ذی المقدمه قبل از زمان واجب فعلیت پیدا می کند و لذا عویصه وجوب مقدمات مفوته حل می شود. اين هم مطلب صحيح و تامی است ، اما بحث در این است که آیا این سه راه‌حل، سه طریق مستقل هستند و هر کدام در مقابل طریق دیگر است، یا اینکه این سه به امر واحد بر می گردند.

خود مرحوم آخوند در عبارت کفایه فرموده بود که تفصی از این عویصه منحصر به التزام به واجب معلق یا بما یرجع الیه نیست. یعنی بازگشت طریق مرحوم شیخ را به واجب معلق دانسته است. ولی راهی را که خود ایشان ارائه کرد که همان التزام به واجب مشروط به تفسیر مشهور از باب شرط متاخر باشد، به عنوان راه‌حلی مستقل مطرح کرد. در این قسمت به ایشان اشکال شده است. مرحوم اصفهانی اشکال کرده است که التزام به واجب مشروط به شرط متاخر نمی تواند مشکل و عویصه مقدمات مفوته را حل کند، مگر با ضم به التزام به واجب معلق و اگر کسی به واجب معلق ملتزم باشد، خود واجب معلق به تنهایی مشکل را حل می کند و نیازی به التزام به اشتراط به شرط متاخر نیست. ایشان توضیح داده است که در محل بحث، مفروض این است که می خواهیم وجوب مقدمات مفوته را توجیه کنیم. یعنی می خواهیم بگوییم که مقدمات مفوته قبل از زمان واجب وجوب پیدا می کنند. بنابراین فرض این است که زمان واجب، متاخر است و مکلف قبل از زمان واجب نمی تواند واجب را انجام دهد. در این موارد اگر از راه اشتراط به شرط متاخر بخواهید وجوب مقدمات مفوته را درست کنید، چون التزام به شرط متاخر معنایش این است که وجوب ذی المقدمه قبل از زمان واجب حالی است و حال آنکه زمان واجب هنوز نیامده است، اعمال این راه حل معنایش این است که زمان وجوب ذی المقدمه از زمان واجب انفکاک دارد. بنابراین انفکاک زمان واجب از زمان وجوب در راه حل واجب مشروط به شرط متاخر نیز همچنان وجود دارد. با توجه به اینکه این انفکاک محل اشکال است، اگر اشکال این انفکاک را با التزام به واجب معلق حل کردید و گفتید وجوب از ابتدا وجود دارد و فقط واجب استقبالی است، با نفس التزام به واجب معلق مبنی بر اینکه قید زمان فقط به واجب بخورد مشکل حل می شود و لازم نیست که وجوب را هم مقید کنید. قد عرفت: عدم كفاية الالتزام بالشرط المتأخّر عن التعلّق بالتعليق، خصوصا في الموقّتات لانفكاك زمان الوجوب عن زمان الواجب إمّا مطلقا، أو في خصوص الموقّتات، فلا بدّ من تصوّر المعلّق و القول به، و معه‌ فلا مجال‌ للالتزام‌ بشرطية المتأخّر أيضا[1] .

تعلیق دوم :

تعليق دوم این است که از کلام مرحوم آخوند بالصراحه استفاده می شود که مناط فعلیت وجوب غیری در مقدمه، فعلیت وجوب ذی المقدمه است. وگرنه مستحیل است که مقدمه وجوب غيری پیدا کند. دلیلش این است که در نظر مرحوم آخوند وجوب غیری تابع وجوب نفسی است و به منزله معلول برای علت است و معلوم است که معلول نمی تواند قبل از علت و مقدم بر علت محقق شود.

این مطلب نیز مورد مناقشه قرار گرفته است. یک اشکال در کلام مرحوم آقای تبریزی و اشکال دیگری هم در کلام مرحوم آقای خویی آمده است. مرحوم آقای تبریزی اشکال کرده اند که این فرمایش مبتنی بر این است که تبعیت وجوب غیری از وجوب نفسی به معنای ترشح و معلولیت وجوب غیری از وجوب نفسی باشد. اما تبعیت وجوب غیری از وجوب نفسی به معنای معلولیت نیست. زیرا این دو وجوب دو امر اعتباری هستند و لذا معنا ندارد که احد الایجابین علت تحقق ایجاب آخر باشد. تبعیتی که در وجوب غیری نسبت به نفسی قابل قبول می باشد به این معناست که اگر مولی فعلی را طلب کرد که نیاز به مقدمه داشت اراده مولی نسبت به ذی المقدمه مستلزم اراده نسبت به مقدمه آن نیز می باشد. لذا اگر تکلیف به الف تعلق بگیرد لازمه اش این است که به مقدمه اش هم تکلیف کند. ملازمه در همین حد است که اگر التفات به مقدمیت باء برای الف داشته باشد لأراده و أوجبه. این معنای صحیح از تبعیت اقتضا ندارد که برای فعليت وجوب غیری مقدمه لزوما بايد وجوب نفسی ذی المقدمه فعلی باشد، بلکه می تواند در زمان متاخر نیز فعلی شود. مولی که اراده و بعث او تعلق به ذی المقدمه بعد طلوع فجر گرفته است، چون ملتفت به این است که غسل قبل طلوع فجر مقدمیت برای آن دارد، اراده و بعث نسبت به ذی المقدمه مستلزم بعث و اراده مقدمه قبل از وجوب ذی المقدمه نیز می باشد. مرحوم آقای تبریزی تعبیر می کردند که اگر وجوب غیری یک‌جا بخواهد فايده و اثر داشته باشد اینجاست که با وجود اینکه وجوب ذی المقدمه هنوز فعلی نشده اما مقدمه آن واجب است .

 


[1] - نهایه الدرایه/2/89.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo