< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1401/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: / /

استدلال به روایات اعاده صلات آیات قبل از انجلاء و نیز اعاده نماز به صورت جماعت، در کلام مرحوم آخوند در بحث اجزاء مطرح شده است. ایشان همانطور که در محل بحث یعنی دلالت صیغه امر بر مره و تکرار تفصیل داده اند بین جایی که امتثال امر، علت تامه حصول غرض است که در این صورت امتثال بعد از امتثال مجالی نخواهد داشت و جایی که علت تامه حصول غرض نیست که امتثال بعد از امتثال امکان خواهد داشت، در بحث اجزاء هم همین مطالب را تکرار کرده و دلیل هم ذکر کرده اند.

مرحوم آخوند در بحث اجزاء مطلبی را که قبلا به عنوان شاهد برای امکان امتثال مطرح شده بود که لو اریق الماء یجب اتیان الماء ثانیا، به عنوان دلیل بر مختار خود ذکر کرده و بعد از آن نیز به روایات مطرح شده استدلال کرده است. ایشان فرموده: و يؤيد ذلك‌ بل‌ يدل‌ عليه‌ ما ورد من الروايات في باب إعادة من صلى فرادى‌ جماعةً و أن الله تعالى يختار أحبهما إليه[1] .

نسبت به روایات اعاده صلات آیات، بیان شد که مضمون روایات، امر به اعاده صلات است و دلیل بر این نمی شود که امر اول یعنی امر وجوبی باقی باشد و در نتیجه امتثال ثانی مورد داشته باشد. زیرا امکان دارد که امر به اعاده به این خاطر باشد که در این موارد علاوه بر امر وجوبی که به صرف الوجود طبیعت تعلق گرفته است، امر استحبابی هم در عرض امر وجوبی به تکرار صلات تعلق گرفته باشد.

روایات وارد در اعاده صلات جماعةً لمن اتی به فرادی نیز سه طایفه بودند که مضمون طایفه اول مثل روایات اعاده صلات آیات، بیش از این نبود که بعد از اتیان نماز فرادی جا دارد که مکلف نمازش را به صورت جماعت اعاده کند. لذا اشکالی که در استدلال به روایات اعاده صلات آیات مطرح شده بود در اینجا نیز می آید و این طایفه از روایات هم دلالت بر بقاء امر اول و جواز امتثال بعد از امتثال ندارد. زیرا ممکن است که امر به اعاده به خاطر وجود امر استحبابی زائد بر امر وجوبی باشد. در نتیجه ارتباطی به بحث تبدیل امتثال به امتثال آخر پیدا نمی کند.

طایفه دوم نیز روایاتی هستند که در آنها بعد از امر به اعاده، این تعبیر وارد شده است که یجعلها الفریضة. تقریب استدلال در تایید مختار مرحوم آخوند این است که این تعبیر که "یجعلها الفریضة یعنی نمازی که به جماعت می خواند را نماز فریضه خود قرار دهد" به این معناست که آن را امتثال امر وجوبی قرار دهد و این نشان می دهد که امتثال بعد امتثال ممکن است و نماز جماعت مصداق امتثال امر اول است. بنابراین امر اول همچنان باقی است و گرنه امتثال معنا نخواهد داشت.

روایت اول این طایفه صحیحه هشام بن سالم است که مرحوم صدوق به سند خود از هشام بن سالم نقل می کند. مرحوم صدوق دو سند به هشام بن سالم دارد که هر دو صحیح هستند. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَال فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الصَّلَاةَ وَحْدَهُ ثُمَّ يَجِدُ جَمَاعَةً. قَالَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ يَجْعَلُهَا الْفَرِيضَةَ إِنْ شَاءَ[2] .

به همین مضمون روایت دیگری نیز در این باب از حفص بن بختری وجود دارد که البته در انتهای آن تعبیر "ان شاء" نیامده است[3] .

نسبت به این استدلال اشکالات متعددی شده است.

اشکال اول اشکالی است که در کلام مرحوم شیخ طوسی در تهذیب آمده است. ایشان در تهذیب بعد از نقل روایت حفص بن بختری، فرموده است که این روایت نمی خواهد بفهماند که بعد از اتیان نماز به صورت فرادا، دوباره همان صلات را با جماعت بخواند، بلکه می خواهد بگوید که اگر شخص در اثناء نماز فریضه بود و دید که نماز جماعت بر پا شده است، نماز فریضه فرادا را رها کند و وارد نماز فریضه با جماعت بشود. در حقیقت این روایت جزء روایاتی محسوب می شود که عدول از فریضه به نافله را جایز می داند. به حسب این روایت یکی از این موارد جواز عدول از فریضه به نافله جایی است که شخص مشغول نماز فریضه بوده و در اثناء دیده است که نماز جماعت برپا شده است. او نیت خود را به نافله بر می گرداند و زود نمازش را تمام می کند و بعد نمازفريضه اش را به جماعت می خواند.

بنابراین جواب اول از مرحوم شیخ طوسی این است که مورد روایت جایی است که شخص در اثناء نماز بوده و قبل از تمام شدن نماز می بیند که نماز جماعت برپا شده است. و المعنی فی هذا الحدیث انّ من صلّی و لم یفرغ بعدُ من صلاته و وجد جماعةً فلیجعلها نافلة ثم یصلی فی جماعة و لیس ذلک لمن فرغ من صلاته بنیة الفرض لانّ من صلّی الفرض بنیة الفرض فلا یمکن ان یجعلها غیر فرض؛معنا ندارد کسی امر اول را امتثال کرده و نماز فریضه اش را خوانده است آن را غیر فریضه و دیگری را فریضه قرار دهد. این همان حرف معروف است که امتثال بعد امتثال معنا ندارد. اما اینکه چرا باید این روایت حمل بر اثناء نماز شود، ایشان می فرماید دلیل بر آن موثقه سماعه است که در آن به صورت واضح بیان شده که کسی که مشغول فریضه بوده و دیده است که جماعت برپا شده نمازش را تبدیل به نافله می کند و بعد از آن، نمازش را به جماعت می خواند[4] .

نسبت به این بیانِ مرحوم شیخ، دو مناقشه شده است. مناقشه اول که در کلام مرحوم آقای خویی است و در کلام آقای صدر هم آمده این است که نمی توانیم این روایت را حمل بر اثناء صلات کنیم. ولو مرحوم وحید بهبهانی در تقریب و تأیید کلام شیخ طوسی فرموده قرینه بر اینکه این روایت مربوط به اثناء صلات است، تعبیر یصلی به صیغه مضارع است، زیرا یصلی یعنی هنوز مشغول نماز است نه اینکه از نماز خارج شده، ولی این حمل خلاف ظاهر روایت است. زیرا در روایت آمده است که "یصلی ثم یجد جماعةً؛ یعنی نماز را می خواند و سپس و بعد از آن می بیند که نماز جماعت برپا شده است نه اینکه در حال نماز دیده باشد. اگر وجدان جماعت در اثناء نماز بود تعبیر به ثم نمی شد؛ کما اینکه در موثقه سماعه هم مرحوم شیخ طوسی آن را دلیل بر مدعای خویش گرفته اند، تعبیر به "ثم" نیامده بلکه تعبیر شده است "کان یصلی فخرج الامام و قد صلی الرجل رکعة من صلاة الفریضة".

مناقشه دوم که در کلام مرحوم آقای صدر آمده این است که اگر روایت را به آن نحوی که مرحوم شیخ طوسی معنا کرده معنا کنیم لازمه اش این است که امام علیه السلام در جواب سوال حفص بن بختری یا هشام بن سالم، وظیفه او را نسبت به نمازی که مشغول آن بوده بیان نفرمایند بلکه حکم نماز دوم را بیان بفرمایند. اگرچه با بیان حکم نماز دوم، بالالتزام حکم نماز اول هم که در اثناء آن بوده فهمیده می شود ولی این خلاف رویه معمول در تکلم است. زیرا ابتدا باید حکم نمازی که مورد ابتلای اوست بیان شود و بعد حکم نمازی که هنوز به آن مبتلا نشده است نه اینکه ابتدا حکم آخر را بیان کنند و فهم حکم مبتلا به شخص را بر عهده خود او بگذارند. ولی اگر روایت را طبق ظاهر آن بر صورت فراغ از نماز اول حمل کنیم نه بر اثناء نماز، همان مورد سوال را امام علیه السلام به مدلول مطابقی لفظ بیان کرده اند.

این مناقشه قابل جواب است. زیرا آنچه مقتضای رویه تکلم در مقام جواب از سوال و قانون محاوره است این است که مورد سوال جواب داده شود و کلام به بیان حکم مورد سوال وافی باشد اما اینکه حتما جواب مورد سوال با دلالت مطابقی باشد لزومی ندارد. طبق تقریب مرحوم شیخ طوسی هم از اینکه امام علیه السلام فرموده اند نمازش را با جماعت بخواند فهمیده می شود که نمازی که در دست دارد را نباید ادامه دهد بلکه یا آن را رها می کند یا نهایتا تبدیل به نافله می کند. این مقدار هم که نماز فرادا را رها کند، بدون صعوبت برای همگان قابل فهم است.

اشکال دوم به استدلال به روایات طایفه دوم اشکال دیگری است که مرحوم شیخ در تهذیب ذکر کرده اند. ایشان بعد از اینکه روایت حفص بن بختری را با بيان اوّل توجیه کرده، احتمال دیگری را هم مطرح کرده اند که بر اساس آن نیز روایت از بحث تبدیل امتثال به امتثال آخر خارج می شود. فرموده اند که فرض را بر این می گیریم که یجعلها الفریضة بعد از فراغ از نماز باشد، ولی به این معناست که آن نمازی که به جماعت می خواند را قضای فرائض خودش قرار دهد یجعلها قضاءا لما ما فاته من الفرائض؛ به عبارت دیگر آن را فریضه قضایی قرار بدهد نه اینکه نماز فریضه همان روز. با این تقدیر دیگر ربطی به امتثال بعد امتثال نخواهد داشت. امتثال بعد از امتثال در جایی است که نماز دوم به قصد همان نمازی که قبلا فرادا خوانده شده ، باشد تا امتثال بعد امتثال شود.

خود مرحوم شیخ طوسی برای تایید این احتمال دوم فرموده است که شاهد بر این وجه، روایت اسحاق بن عمار است که در آن آمده: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام تُقَامُ الصَّلَاةُ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَقَالَ صَلِّ وَ اجْعَلْهَا لِمَا فَاتَ[5] . یعنی به جماعت نماز بخوان و اين نماز دوم را قضای ما فاتک من الصلوات قرار بده.

در کلام مرحوم آقای خویی همین احتمال به عنوان جواب اصلی از استدلال به طایفه دوم از روایات بیان شده است.

اشکالی که در این حمل وجود دارد و در کلام آقای صدر نیز آمده این است که در اینجا کلمه فریضه با الف و لام آمده است که ظاهر در عهد می باشد. لذا با توجه به اینکه شخص قبلا نماز را خوانده بوده است؛ الفریضه ظهور در اشاره به همان فریضه ای دارد که قبلا انجام داده است نه فرائضی که نخوانده و از او فوت شده است.

ولی ممکن است جواب داده شود که معلوم نیست الف ولام ظهور در عهد داشته باشد، بلکه گفته اند الف و لام به معنای اصلی اش یعنی جنس است نه عهد. لذا مثل این می ماند که امام علیه السلام بدون الف و لام بفرمایند یجعلها فریضة. چطور اگر بدون الف و لام بود ظهور در جنس داشت با الف و لام هم همان معنای جنس را دارد. چون یکی از فرایض، ما فاته من الفرائض است و چون نوعا از اشخاص فرائض فوت می شود يعنی نوعا برعهده اشخاص نماز فريضه فوت شده وجود دارد ، نماز فریضه فوت شده از او، مصداق برای الفریضه یعنی جنس فریضه می شود.

اشکال سوم استدلال به روایات طایفه دوم، این است که مقصود از فریضه، فریضه و واجب فعلی نیست، بلکه فریضه به معنای فریضه ذاتی است. در حقیقت فریضه اشاره به ذات صلوات یومیه دارد که فی حد ذاته واجب هستند؛ ولو در بعضی از موارد ممکن است مستحب شوند. مثلا شخص اگر یکبار صلوات یومیه را انجام داد چنانچه بخواهد دوباره انجام دهد مستحب می شود؛ یعنی از حیث عنوان فعلی مستحب است ولی از نظر ذات کما کان فریضه و واجب است. چنانکه صلات اللیل که به حسب ذات مستحب است ممکن است به خاطر طرو بعضی از عناوین مثل نذر واجب شود. ولی وجوب به خاطر نذر باعث نمی شود که از نظر ذاتی صلات اللیل از تطوع خارج شود. یجعلها الفریضه یعنی این را همان نماز ظهری که قبلا خوانده قرار بدهد. این کلمه عنوان مشیر به ذات صلات ظهر است نه اینکه مقصود از آن مایکون فریضة فعلا باشد. بنابراین مفاد طایفه ثانیه عین مفاد طایفه اولی می شود که فقط امر به تکرار نماز خوانده شده می کرد و نهایتا مطلوبیت وجود ثانی را دلالت می کرد اعم از اینکه به خاطر استحباب امر ثانی باشد یا بقاء امر اول. این طایفه دوم هم فقط می گوید که یکبار دیگر آن نماز مثلا ظهر را انجام دهد نه اینکه آن را فریضه فعلی قرار بدهد.

 


[1] - کفایه/83.
[2] - وسائل/8/401.
[3] - وسائل/8/403.
[4] - تهذیب/3/50.
[5] - تهذیب/3/51.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo