< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1401/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: / /

مرحوم آخوند درباره جواز امتثال بعد الامتثال فرمود که باید تفصیل دهیم بین مواردی که امتثال الامر علت تامه برای حصول غرض است و بین جایی که امتثال الامر علت تامه برای حصول غرض نیست و بعد از امتثال هم هنوز بعضی از شرایط تحقق غرض محقق نیست. در جایی که امتثال الامر علت تامه برای حصول غرض است امتثال بعد از امتثال و تبدیل امتثال به امتثال آخر ممکن نیست. زیرا با حصول غرض، امر ساقط می شود و دیگر امری نیست تا امتثال معنا پیدا کند. اما اگر امتثال علت تامه حصول غرض نباشد، امتثال معنا دارد. زیرا غرض نهایی هنوز حاصل نشده است و لذا امری که به خاطر آن غرض از مولی صادر شده است همچنان باقی است. در نتیجه امتثال امر ثانیا ممکن خواهد بود.

اعلامی مثل مرحوم اصفهانی و مرحوم ایروانی و مرحوم آقای خویی به این تفصیل از مرحوم آخوند اشکال کرده اند که در همه موارد، امتثال الامر علت تامه برای حصول غرض است. غرضی که رعایت آن بر مکلف لازم است، همه جا با امتثال الامر حاصل می شود. بله ممکن است در کنار غرض ادنی که با امتثال الامر حاصل می شود، غرض دیگری برای مولی وجود داشته باشد که با امتثال الامر حاصل نشود، ولی رعایت آن غرض از حیطه تکلیف و وظیفه عبد خارج است. موضوع بقاء و سقوط امر غرض ادنایی است که مرتبط به فعل مامور به می شود و غرض دیگر که غرض اقصی باشد سقوط و بقاء امر ربطی به آن ندارد.

مرحوم آقای صدر خواسته از این اشکال جواب دهد که هرچند در مثال مرحوم آخوند یعنی طلب الماء للشرب غرضی که رعایتش بر مکلف لازم است غرض ادنی یعنی همان تمکن مولی از رفع عطش می باشد، ولی این غرض، غرض نفسی نیست بلکه غرض مقدمی و غیری است و خودش موضوعیت ندارد. تمام المناط است همان ارتواء مولی و رفع العطش مولی است. هرچند تمکن المولی از شرب الماء با امتثال الامر حاصل شده است ولی اين غرض ،غرض مقدمی و غیری است نه نفسی و استقلالی. وقتی غرض ادنی غرض مقدمی غیری یا حتی غرض نفسی ضمنی باشد نه مستقل، لا یتحقق الا بعد الوصول الی تمام النتیجة. غرض در متعلق وجوب غیری و حبّ در مقدمه در صورتی تحقق پیدا می کند که ذی المقدمه حاصل شود. طبق این مبنا که متعلق وجوب در مقدمه واجب، خصوص مقدمه موصله باشد که نظر عده ای از اعلام مثل مرحوم آقای خویی است، مقدمه واجب در صورتی واجد محبوبیت و حامل غرض می شود که موصل به ذی المقدمه بشود و ذی المقدمه در طول آن محقق شود. تا وقتی که ذی المقدمه حاصل نشود، عملی که انجام شده به عنوان مقدمه محبوبیت ندارد و مورد غرض نیست و لذا متعلق وجوب هم نخواهد بود. وقتی غرض ادنی که تمکن مولی از شرب الماء باشد غرض غیری شد نه نفسی، حتی اگر محقق شود اما در صورتی مورد غرض و محبوبیت قرار می گیرد که ذی المقدمه یعنی ارتواء مولی تحقق پیدا کند. تا وقتی ارتواء محقق نشود اصلا غرض ادنی محقق نشده است. وقتی تمکن المولی من رفع العطش به عنوان غرض محقق نشد باعث می شود که امر به آن همچنان باقی باشد. بنابراین طبق مختار مرحوم آقای خویی در مقدمه واجب، تمکن المولی از رفع عطش در ما نحن فیه اصلا به عنوان غرض مولی محقق نشده است تا امر به آن ساقط شود.

مناقشه در جواب مرحوم آقای صدر این است که هرچند در بحث مقدمه واجب اختلاف نظر وجود دارد و بر اساس نظر مشهور و مرحوم آخوند متصف به وجوب غیری ذات مقدمه است نه مقدمه به قصد توصل و مقدمه موصله اما عده ای از اعلام قائل هستند که وجوب غیری به خصوص مقدمه موصله تعلق می گیرد نه ذات مقدمه، ولی حتی بنابر اینکه متعلق وجوب غیری، مقدمه موصله باشد نه ذات مقدمه، نتیجه تغییر نمی کند. زیرا اینکه عده ای مثل مرحوم آقای خویی قائل شده اند که تا ذی المقدمه حاصل نشود مقدمه متصف به محبوبیت نمی شود، در جایی است که ذی المقدمه مربوط به فعل عبد باشد و مورد طلب مولی قرار بگیرد. اما در محل بحث، هرچند تمکن مولی از شرب الماء حالت مقدمیت دارد اما غرض اقصی که ارتواء مولی باشد متوقف بر فعل خود مولی است و چون متوقف بر فعل خود مولی است، معنا ندارد که مولی آن را از عبد طلب کند و لذا عبد نسبت به تحصیل این غرض اقصی تکلیفی ندارد. تنها چیزی که عبد نسبت به آن وظیفه دارد این است که تمکن مولی از شرب را ایجاد کند که آن هم حاصل شده است. بنابراین اشکالی که اعلام مثل مرحوم اصفهانی و ایروانی و مرحوم آقای خویی کرده اند، به مرحوم آخوند وارد است.

نتیجه بحث در امتثال بعد امتثال این شد که با توجه به اینکه طبق نظر مشهور اصولیین متعلق امر صرف الوجود طبیعت است و غرض نیز در همین صرف الوجود طبیعت وجود دارد، اگر مکلف اولین وجود از وجودات طبیعت را محقق کند غرضی که باعث امر و علت برای تعلق امر بوده، حاصل می شود. بعد از حصول غرض، امر هم که برای تحصیل غرض باشد باید ساقط شود. در نتیجه امتثال ثانی و ثالث مجالی نخواهد داشت.

این قاعده ای است که در همه موارد تعلق امر به طبیعت، حاکم است و تفصیلی که مرحوم آخوند داده اند تمام نیست. لذا به مقتضای صناعت و به حسب اعتبار عقلی، بعد از صدق امتثال اول، چون امر ساقط می شود امتثال ثانی معقول نخواهد بود.

اشکالی باقی می ماند که بر اساس آن باید از نتایج گذشته رفع ید کنیم. اشکال این است که چطور امتثال بعد امتثال را انکار می کنید و حال آنکه در دو مساله از مسائل شرعیه، امتثال بعد امتثال واقع شده است. با وقوع آن چطور می توان معقولیت و امکان آن را انکار کرد؟ ادلّ دليل بر امکان شیء وقوع آن است .

مورد اول در صلات آیات است. در بعضی از روایات صلات آیات آمده است که هنگام کسوف، مطلوبيت دارد اشخاص تا وقتی که آیه وجود دارد نماز خود را طولانی کنند، واگر نماز آیات تمام شد و هنوز انجلاء صورت نگرفته بود، مطلوب است که مکلفین نماز را اعاده کنند. ولو اعاده واجب نیست ولی امر مطلوبی است.

مورد دوم نماز جماعت است که در روایات وارد شده است که کسی که نمازش را فرادا خوانده و سپس جماعت منعقد می شود مطلوبیت دارد که نماز خودش را با جماعت اعاده کند. یا در جایی که شخص نمازش را خوانده ولی از او می خواهند که نمازش را اعاده کند و امامت جماعت کند، مطلوب است که نمازش را دوباره بخواند.

این نشان می دهد که امر ساقط نشده است و لذا امتثال ثانی بعد از امتثال اول معنا دارد. وقتی دلیل بر وقوع امتثال بعد از امتثال داشته باشیم تشکیک در معقولیت آن جا نخواهد داشت.

نسبت به مورد اول که اعاده نماز آیات باشد جواب این است که ما در این مورد یک دسته روایت بیشتر نداریم که در آنها فقط امر به اعاده نماز آیات شده است. عنوان مامور به عنوان اعاده است. در صحیحه معاویة بن عمار امام صادق علیه السلام می فرمایند که اگر هنوز گرفتگی وجود دارد نماز را اعاده کند. قال ابوعبد الله علیه السلام: صلاة الکسوف اذا فرغت قبل ان ینجلی فأعد[1] . همانطور که روشن است در این روایت صرفا امر به اعاده شده است و نمی تواند دلیل بر وقوع امتثال بعد امتثال و تبدیل امتثال به امتثال آخر باشد. زیرا امر به اعاده صلات الایات منحصر در این نیست که امر اول متعلق به صلات آیات هنوز باقی باشد. بلکه این احتمال نیز وجود دارد که امر به اعاده نماز آیات به این خاطر باشد که در کنار امر وجوبی به صلات آیات عند الکسوف، امر استحبابی به اعاده و تکرار آن نیز وجود داشته باشد؛ یعنی دو امر داشته باشیم، یکی امر وجوبی که با امتثال اول ساقط شده است و یکی هم امر استحبابی به اتیان نماز آیات در مرتبه دوم. اگر امر ثانی امر استحبابی در کنار امر وجوبی اول باشد، دیگر ربطی به تبدیل امتثال ندارد.

در مورد دوم هم سه طایفه از روایات وجود دارند. لسان طایفه اول همان لسان روایات اعاده صلات الایات است و بیش از اینکه نماز را یک بار دیگر بخوان دلالت بر چیز دیگری ندارند و فقط امر به اعاده می کنند. مثل موثقه عمار که دارد: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي الْفَرِيضَةَ ثُمَّ يَجِدُ قَوْماً يُصَلُّونَ جَمَاعَةً أَيَجُوزُ لَهُ أَنْ يُعِيدَ الصَّلَاةَ مَعَهُمْ قَالَ نَعَمْ وَ هُوَ أَفْضَلُ قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ[2] .

مثل همین روایت است صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع. كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام أَنِّي أَحْضُرُ الْمَسَاجِدَ مَعَ جِيرَتِي وَ غَيْرِهِمْ فَيَأْمُرُونَنِي بِالصَّلَاةِ بِهِمْ (یعنی من امامت جماعت برای آنها کنم) وَ قَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ أَنْ آتِيَهُمْ وَ رُبَّمَا صَلَّى خَلْفِي مَنْ يَقْتَدِي بِصَلَاتِي وَ الْمُسْتَضْعَفُ وَ الْجَاهِلُ فَأَكْرَهُ أَنْ أَتَقَدَّمَ وَ قَدْ صَلَّيْتُ لِحَالِ مَنْ يُصَلِّي بِصَلَاتِي مِمَّنْ سَمَّيْتُ لَكَ فَمُرْنِي فِي ذَلِكَ بِأَمْرِكَ أَنْتَهِي إِلَيْهِ وَ أَعْمَلُ بِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَكَتَبَ علیه السلام صَلِّ بِهِمْ[3] . محمد بن اسماعیل بن بزیع می گوید که من نماز خودم را فرادا خوانده ام . اما با این وجود از من می خواهند که برایشان نماز جماعت بخوانم. چه بسا کسانی که به من اقتدا می کنند بعضی واجد شرایط باشند و بعضی واجد شرایط نباشند و من دوست ندارم جلو بایستم. شاید به این خاطر که چون احتمال می داده است که نمازش باطل باشد و در نتیجه نماز آنها خراب شود کراهت داشته امامت جماعت کند. من چون قبلا نمازم را خوانده ام دوباره بخواهم امامت کنم حالت کراهت دارم. محمد بن اسماعیل بن بزیع به امام رضا علیه السلام نوشته است که شما دستور دهید که چه کنم. هرچه بفرمایید ان شاءالله انجام می دهم[4] . امام علیه السلام فرمودند: صلّ بهم.

این طایفه اولی است که در مورد اعاده نماز به صورت جماعت بعد از اتیان به فرادا است. باتوجه به اینکه لسان همان لسان روایات نماز آيات است، همان جواب هم در اين طايفه داده می شود. زیرا مطلوبیت تکرار نماز به جماعت دلیل نمی شود که امر اول هنوز باقی باشد و این نماز دوم امتثال امر اول باشد. بلکه مطلوبیت آن ممکن است به خاطر این باشد که در کنار امر وجوبی به صلات ظهر مثلا که با اتیان فرادا به آن امتثال شده و امر ساقط شده، امر استحبابی به اتیان نماز ظهر جماعةً هم وجود داشته باشد. اگر اعاده به خاطر امر استحبابی در کنار امر وجوبی باشد هیچ ارتباطی با بحث امتثال بعد از امتثال پیدا نمی کند.

 


[1] - وسائل/7/498.
[2] - وسائل/8/403.
[3] - وسائل/8/402.
[4] - این ادبیات گفتاری در کلام محمد بن اسماعیل بن بزیع که در مخاطبه با امام علیه السلام با ادب خاصی می گوید هرطور شما دستور بفرمایید عمل می کنم، معنایش این است که ما سلم محض در برابر فرمایش شما هستیم و تشکیکی در فرمایش شما نمی کنیم. این نوع تادب در برابر ائمه علیهم السلام در گفتار برخی دیگر از اصحاب هم دیده می شود. خود این حالت تادب در محضر امام علیه السلام آثاری دارد که شاید یکی از آنها این باشد که حتی در عالم برزخ هم این حالت کارگزار بودن و در خدمت امام بودن برایشان پیدا شود. در حالات مرحوم بحرالعلوم نوشته اند که آن شبی که خواست متولد شود پدرش خواب دیده بود که امام رضا علیه السلام به وسیله محمد بن اسماعیل بن بزیع چراغی را بالای خانه اش روشن کرده است. از این خواب از طرفی فهمیده می شود که در آن زمان در آن خانه کسی متولد می شود که حالت علامیت دارد و راهنمای مردم است. از طرف دیگر نشان می دهد که محمد بن اسماعیل بن بزیع در عالم برزخ هم در خدمت حضرت رضا علیه السلام است، وفرامين حضرت را انجام می دهد . شبیه این را در حالات دیگران هم گفته اند. بعضی که اهل احضار ارواح بوده اند و ارواح علماء را احضار می کرده اند، نقل کرده اند که هرچه کردند نتوانستند روح سید بن طاووس را احضار کنند، وقتی از بقيه پرسيدند گفته بودند که چند نفر هستند که متمحض در خدمت امیرالمومنین علیه السلام می باشند یکی سید بن طاووس و دیگری ابن فهد حلی و لذا دیگران نمی توانند آنها را از این حالت خارج کنند.جهت اصلی این حالات و کمالات این می باشد که آنها در دنیا تسلیم محض در مقابل امام بودند و آنچه وظیفه ماموم نسبت به امام علیه السلام بوده است را انجام داده اند. نتیجه اش این می شود که در عالم برزخ هم به این مراحل برسند.جا دارد که ما نیز درس بگیریم که در مقابل حضرت حجت عجل الله فرجه همین حالت را داشته باشیم. این فراز از دعای ندبه بسیار جای توجه و تامل دارد که "و اعنا علی تادیة حقوقه الیه و الاجتهاد فی طاعته و اجتناب معصیته". باید مدام متذکر باشیم که وظیفه ما در مقابل امام این است که در صدد ادای حقوق حضرت باشیم و در اطاعت از فرامین ایشان و اجتناب از معصیت امام علیه السلام تلاش و سعی داشته باشیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo