< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1401/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: / /

علاوه بر دو اشکال گذشته به تمسک به اطلاق هیئت برای اثبات نفسیت که پاسخ آنها نیز داده شد، اشکال سومی به این وجه در کلام مرحوم آقای صدر مطرح شده است؛ هرچند به عنوان اشکال بیان نشده ولی حاصلش اشکال به این وجه است. اشکال این است که وجه اول که تمسک به اطلاق هیئت برای اثبات نفسیت باشد صحیح است و همانطور که مرحوم آقای خویی فرموده اند اطلاق در مقام اثبات کاشف از اطلاق در مقام ثبوت است، منتها مشکل این است که این وجه همه موارد شک در نفسیت و غیریت را نمی گیرد. چراکه این وجه در صورتی تمام است که وجوب فعلی که در نفسیت و غیریت آن شک داریم، با وجوب فعل آخر ملازم نباشد. مثلا اگر به نحو مطلق وارد شده باشد که اذا مسست میتا فاغتسل و ندانیم که وجوب غسل مسّ ميت وجوب نفسی است یا غیری، ولی مولی با خطاب "اذا زالت الشمس فصلّ" نماز را هم مقید به زوال شمس بر ما واجب کرده باشد و احتمال بدهیم که وجوب غسل مسّ میّت از باب مقدميت صلات باشد، در این صورت که وجوب مشکوک النفسیه و الغیریه ملازم با وجوب فعل آخر نیست بلکه وجوبِ مشکوک مطلق است و وجوب واجب آخر مقید به زوال، وجه اول که تمسک به اطلاق هیئت باشد جاری می شود. زیرا وقتی مولی که در مقام بیان است طلب اغتسال کند و آن را مقید به وجوب نماز نکند بلکه مطلق بگذارد با تمسک به اطلاق اثبات می کنیم که وجوب نفسی است. وجه اول در این موارد مفید است. زیرا قبل از زوال، نماز واجب نیست ولی با تمسک به اطلاق هیئت و اثبات وجوب نفسی اغتسال می گوییم که قبل از زوال غسل مسّ میت واجب است. در حالی که اگر وجوب غیری بود قبل از وجوب نماز واجب نبود.

اما اگر وجوب مشکوک النفسیه و الغیریه ملازم با وجوب فعل آخر باشد به این شکل که همان قیدی که برای وجوب فعل آخر می باشد در وجوب مشکوک النفسیه و الغیریه هم بیاید. مثلا مولی بگوید اذا زالت الشمس فصلّ و در غسل مسّ میّت هم بگوید اذا مسست میتا فاغتسل اذا زالت الشمس. در این فرض ولو احتمال نفسی بودن و غیری بودن وجوب اغتسال وجود دارد اما نمی توانیم از وجه اول استفاده کنیم و با تمسک به اطلاق، نفی غیریت و اثبات نفسیت کنیم. زیرا زمانی وجود ندارد که وجوب صلات در آن زمان فعلی نباشد تا به لحاظ آن، وجوب غیری از اغتسال نفی شود و وجوب نفسی اثبات گردد و مکلف را به سمت عمل بکشاند.

لا یقال که در فرضی که هم وجوب مشکوک النفسیه و الغیریه قید زوال را دارد و هم وجوب فعل آخر، تعیین نفسی بودن یا غیری بودن هیچ اثری ندارد. زیرا قبل از زوال که هیچ کدام واجب نیستند و بعد از زوال هم که هر دو واجب می باشند و باید اتیان شوند. با توجه به اینکه در هر دو ظرف، وظیفه معلوم است دیگر اثری ندارد تا معین کنیم وجوب اغتسال غیری است یا نفسی. بله بر اساس اشکال گفته شده وجه اول یعنی تمسک به اطلاق هیئت نمی آید ولی تعیین نفسیت یا غیریت هم در این فرض اثری ندارد تا به عنوان نقص بر وجه اول مطرح گردد.

این اشکال در کلام آقای صدر آمده و خود ایشان جواب داده اند که تعیین نفسیت و غیریت در این مورد اثر مهم دارد. زیرا اگر اغتسال وجوب نفسی مثل صلات داشته باشد، هر دو به صورت مستقل بر عهده مکلف است و لذا اگر با هر دو مخالفت کند موجب تعدد عقاب می شود، ولی اگر وجوب غیری باشد مکلف اگر هر دو را ترک کند مستحق یک عقاب بیشتر نیست. لذا تعیین نفسیت و غیریت در این فرض هم مهم است و چنانچه وجه اول در آن کارایی نداشته باشد، می شود که اشکال کرد که همه موارد احتیاج را شامل نمی شود.

ممکن است جواب داده شود که اولا در موارد شک به حسب واقع خارجی ادله، قید در هر دو وجوب نیامده است؛ کما اینکه در دلیل وجوب غسل مسّ میّت وارد شده "اذا مسست جسده حین یبرد فاغتسل"[1] و قید واجب آخر در آن نیامده است. بنابراین طبق واقعیت خارجی ادله، همه موارد شک همان فرضی می شوند که شما تمسک به اطلاق را در آن فرض قبول دارید و فرضی که به عنوان اشکال مطرح شد واقع خارجی ندارد تا بدان احتیاجی داشته باشیم.

ثانیا بر فرض وجوبی که ما شک در نفسیت و غیریت آن داریم، مقید به قیدی باشد که در واجب آخر هم اخذ شده است، باز هم اطلاق کارایی دارد. زیرا وجوب غیری از دو جهت دارای قید است؛ یک قید همانی است که در کلام همه اعلام آمده است و آن اینکه وجوب غیری مقید به وجوب فعل دیگر است. اگر از این لحاظ شک کنیم اطلاق اقتضای عدم تقیید دارد. اما قید دیگری هم در وجوب غیری ثابت است. در فصل مقدمه واجب بحث شده است که وجوب غیری به چه چیزی تعلق می گیرد. مرحوم آخوند معتقد است که متعلق وجوب غیری ذات مقدمه است. در مقابل این نظر، دو نظر دیگر نیز وجود دارد؛ یکی اینکه مقدمه به قصد توصل به ذی المقدمه، متعلق وجوب است و نظر دیگر که نظر صاحب فصول و مختار مرحوم آقای خویی و آقای تبریزی و خود آقای صدر می باشد این است که وجوب غیری به مقدمه موصله تعلق می گیرد و الا اگر شخص مقدمه را انجام دهد ولی به ذی المقدمه منتهی نشود، متصف به وجوب غیری نخواهد شد. اگر متعلق وجوب غیری نظر سوم یعنی مقدمه موصله باشد، چنانچه وجوب غیری بخواهد به اغتسال تعلق بگیرد، شرطش این است که بعد از آن ذی المقدمه را انجام دهیم. لذا اتیان ذی المقدمه قید دوم وجوب غیری می شود. بر این اساس، اگر متکلم در مقام بیان باشد و این قید را ذکر نکند و فقط بگوید اذا مسست میتا فاغتسل، معنایش این است که نه به نحو اول تقیید در آن وجود دارد و نه به نحو دوم. لذا حتی اگر قید اذا زالت الشمس را بیاورد و ملازم با وجوب آخر هم باشد، باز هم می توانیم تمسک به اطلاق و نفی غیریت کنیم.

البته استفاده از اختلاف موجود در مقدمه واجب برای تقریب تمسک به اطلاق و اثبات نفسیت، در کلام خود مرحوم آقای صدر هم آمده است ولی نه برای تمسک به اطلاق هیئت بلکه برای تمسک به اطلاق ماده . ایشان در وجه دوم آورده است که بنابراین که مقدمه موصله فقط واجب باشد اطلاق ماده اقتضا می کند که وجوب غیری نباشد. زیرا اگر وجوب غیری باشد باید واجب مقید به اتیان نفس صلات شود.

ولی از این مطلب برای تصحیح وجه اول هم می توانیم استفاده کنیم. زیرا اگر پذیرفتید که در مقدمه واجب، فقط مقدمه موصله وجوب دارد، نه تنها واجب مقید می شود بلکه اصل وجوب هم مقید خواهد شد. لذا در هر وجوب غیری دو گونه تقیید وجود دارد و اگر وجه اول به لحاظ تقیید اول نتواند در همه موارد جاری شود و موارد تلازم بین دو وجوب را در بر نگیرد، به لحاظ تقیید دوم می تواند جاری شود و بر اساس آن با تمسک به اطلاق نفی وجوب غیری واثبات وجوب نفسی می کنیم.

بنابراین وجه اول که تمسک به اطلاق هیئت باشد وجه تامی است و اشکالات مطرح شده به آن وارد نیست.

دلیل دوم برای اثبات نفسیت در مقابل غیریت تمسک به اطلاق ماده است. منتها نه اطلاق ماده واجبی که شک در نفسیت و غیریت آن داریم بلکه اطلاق ماده واجب آخر. مثلا اگر امر به نماز یا قرائت قرآن هنگام رویت هلال شود و در کنار آن به وضوء هم امر شده باشد و ندانیم که آیا مطلوبیت وضوء نفسی است یا غیری و به عنوان مقدمه نماز و قرائت قرآن . مرحوم آقای خویی فرموده اند که به اطلاق واجب آخر که احتمال می دهیم مشکوک النفسیه مقدمه آن باشد، تمسک می کنیم و می گوییم شارع امر به نماز یا قرائت کرده و متعلق طلب را مطلق گذاشته و مقید نکرده است که عن وضوء باشد و اطلاق ماده اقتضا می کند که ذات متعلق واجب باشد نه حصه مقید به طهارت. وقتی اطلاق دلیل گفت که ماده متعلق وجوب مطلق است نه مقید، بالالتزام نیز کشف می کنیم که واجب مشکوک النفسیه هم واجب غیری نیست بلکه نفسی است. زیرا مدلول التزامی خطاب از لوازم اماره است و مثبتات امارات هم حجت است. مرحوم آقای خویی در مصباح فرموده اند که اگر واجب آخر اطلاق داشته باشد به آن تمسک می کنیم و الا به اطلاق هیئت که وجه اول باشد تمسک می کنیم. اما در تقریرات دیگر تمسک به اطلاق هیئت و تمسک به اطلاق ماده به عنوان دو وجه مستقل در عرض هم ذکر شده اند.

در کلام مرحوم آقای صدر آمده که این وجه نیز در همه موارد مفید نیست. زیرا برای اینکه بتوانیم با تمسک به اطلاق ماده نفسیت را اثبات کنیم، باید چهار امر تحقق یابد؛ اول اینکه در مقابل این وجوب مشکوک، امر دیگری داشته باشیم که وجوب نفسی آن معلوم باشد. دوم اینکه دلیل دال بر واجب آخر، دلیل لفظی باشد و شرایط مقدمات حکمت و اطلاق در آن تمام باشد. سوم اینکه واجب مشکوک از موارد مقدمه عقلی برای واجب آخر نباشد، به عبارت دیگر به گونه ای نباشد که واجب آخر تکوینا متوقف بر آن باشد، بلکه اگر مقدمه است، مقدمه شرعی باشد. زیرا اگر واجب آخر توقف عقلی بر آن داشته باشد حتما مقيد به آن خواهد بود ، چطور می توانیم با تمسک به اطلاق بگوییم که واجب آخر توقف ندارد. چهارم اینکه دلیلی که واجب مشکوک النفسیه و الغیریه را واجب کرده است، متصل به دلیل واجب آخر نباشد و الا اگر متصل به دلیل واجب آخر باشد، اجمال واجب مشکوک النفسیه و الغیریه به آن دلیل هم سرایت می کند و باعث می شود که دیگر اطلاق نداشته باشد.

ولی این مطالب را باید به عنوان توضیح وجه دوم در نظر بگیریم نه اشکال بر آن. چون خود مرحوم آقای خویی فرموده اند که اگر دلیل واجب آخر اطلاق داشته باشد به آن تمسک می کنیم. این وجه از همان اول برای همه موارد شک در نفسیت و غیریت نبود بلکه فقط برای مواردی بود که اطلاق در آن محقق است و الا در جایی که اطلاق وجود ندارد مرحوم آقای خویی هم نفرموده اند که این وجه جاری می شود.

 


[1] - وسائل/3/290.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo