< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1401/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: صیغه امر

نتیجه بحث در نقطه رابعه این شد که بر خلاف نظر مرحوم آخوند، می توان از طریق تعدد امر قصد امر را در متعلق اخذ کرد. بله اگر قائل شده باشیم که اخذ قصد امر در متعلق امر اول ممکن است دیگر مجالی برای اخذ قصد امر در متعلق امر ثانی باقی نمی ماند اما اگر کسی آن را انکار کند نوبت به اخذ قصد الامر در متعلق امر ثانی می رسد.

0.0.0.1- بررسی کلام مرحوم آخوند در نقطه پنجم(اخذ قصد قربت به معانی دیگر غیر از قصد الامر)

مرحوم آخوند در این قسمت فرموده است که قصد قربت به معانی دیگر مثل اتیان عمل به داعی حسن عمل و یا اتیان عمل به خاطر مصلحت آن و یا اتیان عمل به خاطر خداوند متعال، هرچند اخذ آن در متعلق امر ممکن است یعنی محاذیری که در اخذ قصد الامر بود در آنها وجود ندارد و در نتیجه ثبوتا ممکن است، اما قطع و یقین داریم که قصد قربت به این معانی، در متعلق امر اخذ نشده است. زیرا بلا اشکال اگر مکلفین عبادات خود را با قصد الامر انجام دهند، عمل آنها صحیح واقع می شود و با این کار تکلیف متعلق به عمل ساقط می گردد. این نشان می دهد که قصد قربت به سایر معانی در متعلق تکلیف اخذ نشده است. زیرا اگر قصد قربت به آن معانی معتبر بود بدون رعایت آن، عمل صحیح نمی گردید. نتیجه می گیریم قصد قربت به سایر معانی در متعلق تکليف اخذ نشده است.

بحث در این نقطه در دو مرحله واقع می شود. مرحله اول این است که آیا قصد قربت و مقربیت الی الله با قصد معانی دیگر محقق می شود یا خیر و مرحله دوم این است که اگر گفتیم قصد قربت با سایر معانی هم تحقق پیدا می کند، آیا اخذ قصد قربت به آن معانی در متعلق تکليف ممکن است يا نه ؟ ودر فرض امکان اخذ آيا اين اخذ واقع شده است یا خیر؟

0.0.0.1.1- مرحله اول:

از عبارت مرحوم آخوند در کفایه استفاده می شود که همانطور که قصد الامر مصداق قصد القربه است و موجب مقربیت عمل می شود، قصد سایر المعانی هم باعث مقربیت عمل می شود. بنابراین تحقق قصد قربت متوقف بر قصد الامر نیست. چنانکه معروف در السنه بین متاخرین هم این است که برای حصول مقربیت کافی است فعل به خداوند متعال اضافه شود و انتساب و اضافه فعل به خداوند نیز انحاء مختلفی دارد؛ ممکن است از این راه حاصل شود که شخص در مقام عمل قصد کند که برای امر خداوند و به خاطر اینکه او امر کرده است عمل را انجام دهد و ممکن است در مقام عمل شخص بگوید که من به خاطر مصلحت و ملاکی که در فعل وجود دارد این عمل را انجام می دهم. آنچه موجب قربی شدن عمل می شود و عبادیت عمل را درست می کند عنوان جامع اضافة العمل الی الله است ولی راه های این اضافه مختلف و متعدد است.

اما در مقابل این نظر، از کلمات صاحب جواهر استفاده می شود که آنچه قصد قربت را در عمل درست می کند، همان اتیان العمل بقصد الامر و بداعی امتثال الامر است. از کلام مرحوم سید صاحب عروه هم در شرایط وضوء همین مطلب استفاده می شود؛ منتها اتیان العمل به داعی امر ممکن است از دواعی مختلفی ناشی شده باشد که آن معانی دیگر همین داعی را درست کند. زیرا اگرچه مکلف عمل را با قصد الامر و قصد الامتثال می آورد اما چه چیزی باعث شد که او به سمت امتثال امر خداوند برود؟ داعی قصد الامر و امتثال ممکن است فرار از عقاب یا رسیدن به ثواب باشد و یا مصلحت فعل و محبوبیت آن باشد. اینها محقق قصد قربت نیستند بلکه داعی بر قصد قربت می باشند. مرحوم سید در شرط دوازدهم از شرایط وضوء فرموده است: الثانی عشر: النيّة و هي القصد إلى الفعل، مع كون الداعي أمر اللّه تعالى، إمّا لأنّه تعالى أهل للطاعة و هو أعلى الوجوه أو لدخول الجنّة و الفرار من النار و هو أدناها و ما بينهما متوسّطات. بنابراین این معانی در طول قصد الامر هستند نه اینکه در عرض آن باشند.

لذا مرحوم آقای حکیم در مستمسک ذیل کلام مرحوم سید فرموده است که برای تحقق عبادت لازم است كون الإتيان بالفعل عن داعي أمر المولى، بمعنى كون أمر المولى هو الموجب لترجيح وجود الفعل على عدمه في نظر العبد، الموجب ذلك لتعلق إرادته به. امر مولی باید باعث شود که عبد از بین فعل و ترک، فعل را ترجیح دهد و اراده اش به انجام فعل تعلق بگیرد. منتها چون خود امر بذاته موجب رجحان در نظر عبد نمی شود احتیاج به چیزی دارد که باعث داعویت امر شود. هذا و لأجل أن مجرد كون الفعل مأموراً به لا يوجب رجحانه في نظر العبد ذاتاً، و إنما يوجب رجحانه عرضاً بلحاظ عناوين أخر، تعرض المصنف رحمه اللّه كغيره لتلك العناوين فمنها كون الفعل حقاً من حقوق المولى، فيفعله أداء لحقه و منها كونه شكراً له على نعمة‌ و منها كونه موجباً للرفعة عنده و القرب منه... و منها كونه موجباً للتفصي عن البعد عنه و منها كونه موجباً لحصول الثواب الأخروي و منها كونه موجباً للأمن من العقاب كذلك و منها كونه موجباً للثواب الدنيوي و منها كونه موجباً للأمن من العقاب كذلك. مرحوم آقای حکیم فرموده است که ظاهر عده ای از علماء این است که این معانی همه در عرض قصد الامتثال هستند نه در طول آن. لأنهم ذكروا للقربة المعتبرة في العبادة معاني، أحدها قصد الامتثال و الباقي الدواعي المذكورة، فتكون ملحوظة للفاعل دواعي له على فعله، في قبال قصد الامتثال و في عرضه. ایشان فرموده است که این مطلب تمام نیست. اذ الظاهر ان تلک الدواعی انما تلحظ فی طول قصد الامتثال و دواعی الیه کما ذکر فی المتن لأنها إنما تترتب عليه، و لا تترتب على ذات الفعل[1] .

مرحوم آقای حکیم در حقایق الاصول هم در ذیل این کلام مرحوم آخوند که قصد قربت معانی دیگری نیز دارد فرموده اند : اکتفاء به سایر معانی بدون قصد امر محل اشکال است، اشکال کرده اند که قصد حسن یا مصلحت عمل که مقربیت برای عمل ایجاد نمی کند. أما داعي المصلحة أو الحسن فلعدم‌ اقتضائه‌ المقربية المعتبرة في العبادة و ليست نسبة الفعل المأتي به بالداعي المذكور إليه سبحانه الا كنسبته إلى سائر العقلاء فكما لا يكون عبادة لهم لا يكون عبادة له تعالى، و كما لا يستحق به عليهم ثوابا لا يستحق عليه تعالى ثوابا أيضا. یعنی اگر شخص عمل را به خاطر حسن ذاتی انجام دهد چه ارتباطی به خداوند متعال دارد؟ نسبت این عمل ذو مصلحت به خداوند مثل نسبت آن به سایر عقلاء است و همانطور که عبادت دیگران محسوب نمی شود عبادت خداوند نیز به حساب نمی آید. برای مقربیت و عبادیت عمل باید ارتباط عمل و اضافه عمل به خداوند متعال را درست کنیم. بله ممکن است کسی مصلحت را به امر و اراده خداوند برگرداند و بگوید این عمل چون مصلحت دارد متعلق امر خداوند متعال است و چون اراده خدا به آن تعلق گرفته است من آن را انجام می دهم. ایشان نسبت به معنای سوم هم که اتیان العمل لله تعالی باشد فرموده که این معنا نیز نمی تواند موجب مقربیت شود. زیرا اتیان عمل لله یعنی چه؟ یعنی خدا علت این عمل است؟ ذات خداوند که ارتباط خاصی با این فعل ندارد ، نسبت ذات خداوند با اين فعل خاص مثل نسبت آن با سايرافعال عباد است در نتيجه نمی تواند داعی به انجام اين فعل خاص باشد[2] . بنابراین طبق نظر مرحوم آقای حکیم هم معنای دیگری نداریم که در عرض قصد الامر باشد.

در فرمایش مرحوم اصفهانی در تعلیقه کفایه هم به همین نحو اشکال شده است. ایشان فرموده اند که شرط استحقاق ثواب و مدح نسبت به عمل، این است که عمل دارای حسن باشد و مبغوض نباشد و ثانیا ارتباط با خداوند متعال پیدا کند. آنچه موجب ارتباط می شود اتیان العمل بداعی امر خداوند متعال است. امور دیگر موجب اضافه شدن به خداوند نمی شود.

مرحوم آقای خویی اصل این قاعده را قبول کرده اند که برای اینکه عمل صلاحیت تقرب به مولی را داشته باشد باید اضافه و ارتباط به خداوند پیدا کند، اما فرموده اند که محقّق اصلی این اضافه و ارتباط همان اتیان العمل به داعی امر است ولی منحصر در آن نیست. همانطور که اتیان العمل به داعی امر محقق مقربیت و موجب عبادیت می شود اتیان العمل به داعی محبوبیت عمل پیش خداوند متعال نیز اضافه را درست می کند. در تنقیح در ذیل همین بحث شرط دوازدهم وضوء فرموده اند که محقق عبادیت عمل دو شئ است یکی اتیان العمل به قصد امتثال امر مولی و دیگری اتیان عمل به قصد ما هو ملاک الامر که همان محبوبیت پیش خدا باشد.

مرحوم آقای خویی همین مقدار دارند اما ممکن است اضافه کنیم که اتیان العمل به این داعی که خداوند از عبد راضی شود این هم موجب اضافه عمل می شود. شأن عبد این است که کاری انجام دهد که موجب رضایت خداوند متعال شود. ولی ممکن است کسی بگوید که اتیان عمل به داعی رضایت خدا به همان اتیان العمل به داعی محبوبیت بر می گردد. چون رضایت خداوند فقط با کاری که مورد محبوبیت است تحقق پیدا می کند. اما معانی دیگر اضافه عمل درست نمی کند و همه در طول اضافة العمل هستند.

با این بیانات معلوم می شود که آنچه در کلام مرحوم آخوند مورد پذیرش واقع شد مبنی بر اینکه در عرض قصد امر و قصد امتثال، قصد قربت از راه قصد المصلحه و قصد الحسن و ایجاد عمل لله نیز حاصل می شود، تمام نیست. نسبت به مصلحت و نسبت به حسن اشکال اعلام وارد است، اگرچه نسبت به معنای سوم که اتیان العمل لله باشد ممکن است مرحوم آخوند جواب دهد که اتیان عمل برای خدا یعنی اتیان عمل برای رضایت خداوند که به همان اتیان عمل به خاطر محبوبیت آن پیش خداوند بازگشت می کند.

 


[1] - مستمسک العروة/2/461.
[2] - حقائق الاصول/1/174.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo