< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد حسین شوپایی

1401/06/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/صيغة الأمر /

 

مرحوم آخوند نه مبحث را در این فصل مطرح می کنند، هرچند بعضی از این مباحث قابل ادغام در بعضی دیگر است. مبحث اول در این‌باره است که آیا صیغه امرمدلول و معنای واحد دارد یا معنای آن متعدد است ؟ و در مبحث دوم بحث می شود که آیا صیغه امر حقیقت در وجوب است یا در ندب یا هر دو و مبحث سوم در اینکه آیا جمله خبریه که در مقام طلب استعمال می شود ظاهر در وجوب است یا خیر و مبحث چهارم در این‌باره که اگر صیغه امر حقیقت در وجوب نباشد آیا از جهت دیگر مثل اطلاق یا انصراف ظهور در وجوب دارد یا خیر. این مبحث چهارم را می توان با مبحث دوم ادغام کرد و در یک جهت از هر دو بحث کرد و آن بحث از دلالت صیغه امر بر وجوب است؛ البته ابتدا از دلالت وضعی بحث شود و بعد از دلالت اطلاقی و انصرافی. مبحث پنجم در اينکه آيا اطلاق صيغه اقتضای توصلی بودن وجوب (در مقابل وجوب تعبدی) را دارد يا خير؟ و مبحث ششم در اينکه اطلاق صيغه اقتضا می کند وجوب نفسی و تعيينی و عينی باشد(در مقابل وجوب غیری وتخییری و کفایی) . مبحث هفتم این است که اگر صیغه امر عقیب حظر یا توهم حظر واقع شود آیا دلالت بر وجوب دارد یا خیر. مبحث هشتم دلالت بر مره و تکرار و مبحث نهم نیز دلالت صیغه بر فور و تراخی است.

0.0.1- مبحث اول؛ مدلول صیغه امر

مرحوم آخوند فرموده اند که در کلمات اصولیین متقدم برای صیغه امر ، غیر از انشاء طلب، معانی متعددی ذکر شده است. در بعضی کتب مفصّل مثل هدایة المسترشدين به نقل از مرحوم علامه، پانزده معنا ذکر شده است. در کفایه هم آمده است: ربما يذكر للصيغة معان‌ قد استعملت فيها و قد عد منها الترجي و التمني و التهديد و الإنذار و الإهانة و الاحتقار و التعجيز و التسخير إلى غير ذلك‌.[1] مثال هر یک از این معانی هم در کتب مفصله ذکر شده است. معنای اصلی و اولی که انشاء طلب باشد که مثالش واضح است. در کلمات برای ترجی نوعا مثالی ذکر نکرده اند ولی بعضی به این آیه شریفه مثال زده اند که ﴿اذهبوا فتحسسوا من یوسف و اخیه﴾. البته در این مثال مناقشه می شود که معلوم نیست ﴿اذهبوا﴾ به معنای ترجی باشد بلکه ممکن است طلب حقیقی باشد. مگر اینکه گفته شود که حضرت یعقوب به این امید که شاید اینها این کار را انجام دهند گفته بوده است نه اینکه قاطع به امتثال آنها باشد. ولی ممکن است مواری در مثال های عرفی پیدا شود؛ مثلا پدری به فرزندش می گوید نماز بخوان ولی خیلی قاطع به انجامش نیست و صرفا از باب اینکه شاید انجام دهد به او می گوید. برای تمنی مثال معروفش ﴿الا یا ایها اللیل الطویل ألا انجلی﴾ است که به شب امر می شود که تمام گردد و باز شود. در این مورد امید تحقق مطلوب نیست ولی با این وجود به خاطر صرف آرزو این عبارت گفته می شود. یا کسی در سن پیری خطاب کند به جوانی اش که ﴿عُد ایها الشباب﴾ . برای تهدید هم مثال آورده اند که ﴿اعملوا ما شئتم﴾[2] . در این آیه از سر تهدید گفته شده که اگر کاری از دستتان بر می آید انجام دهید. انذار هم ﴿تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام﴾[3] . اهانت هم در سوره دخان است که ﴿ثم صبّوا فوق رأسه من عذاب الحمیم ذق انک انت العزیر الحکیم﴾ [4] امر به چشیدن در مقام توهین و اهانت نسبت به مخاطب است. مثال برای احتقار و کوچک شمردن نیز آیه ﴿القوا ما انتم ملقون﴾ [5] است که این در مقام احتقار و کوچک شمردن کاری است که سحره می خواستند انجام دهند. مثال تعجیز نیز این آیه در سوره بقره است که ﴿و ان کنتم في ريب مما نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورة من مثله﴾ [6] . معنای دیگر تسخیر یعنی از یک حال به حالی دیگر تغییر دادن مثل ﴿کونوا قردة خاسئین﴾ [7] .

همانطور که مرحوم آخوند هم آورده اند که الی غیر ذلک، در کلمات معانی دیگری نیز برای صیغه امر گفته شده است که یکی از آنها ارشاد است مثل ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾[8] است. دیگری امتنان مثل ﴿واشکروا لی﴾[9] . همچنین تسویه مثل ﴿فاصبروا او لا تصبروا﴾[10] که امر به صبر است ولی این صیغه در جایی استعمال شده که مورد طلب تحقق متعلق نیست بلکه در مقام تسویه بین متعلق و امر آخر است . اباحه مثل ﴿کلوا و اشربوا﴾[11] و دیگری دعا مثل ﴿ربنا اغفر لی و لوالديّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب﴾ [12] . تکوین نیز مثل ﴿اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون﴾[13] . در این آیه شریفه امر مولوی نیست که مخاطب بخواهد چیزی را انجام دهد بلکه مخاطب با همین صیغه ایجاد می شود. بعضی این معانی را به بیست و چهار معنا هم رسانده اند.

مرحوم آخوند می فرماید که هرچند در کلمات دیگران، اینها به عنوان معانی صیغه امر ذکر شده اند و مستعمل فیه در این موارد غیر از معنای اول یعنی طلب است، ولی حق این است که مستعمل فیه صیغه امر در این موارد، یکی است نه متعدد و آن انشاء طلب است و اختلافی که در این موارد وجود دارد در داعی بر انشاء است. گاهی داعی بر انشاء طلب، بعث و تحریک نحو المطلوب است و گاهی داعی امور دیگری مثل تمنی یا تهدید است. بنابراین حتی در مورد اول نیز که طلب و تکلیف حقیقی باشد، صیغه امر در طلب حقیقی استعمال نشده است بلکه در آنجا هم مستعمل فیه همان انشاء طلب است و طلب حقیقی فقط داعی بر استعمال است. در بقیه موارد هم معانی گفته شده، جزء دواعی استعمال هستند نه اینکه معانی مختلف صیغه امر باشند.

مرحوم آخوند فرموده اند نهایت چیزی که در مورد دواعی بر استعمال می شود گفت این است که این دواعی در عرض هم نیستند بلکه یکی از این دواعی که طلب و بعث حقیقی و تحریک نحو المطلوب باشد در وضع صيغه اخذ شده است ، یعنی واضع لفظ را برای معنای خاص که انشاء طلب باشد وضع کرده ولی در جایی که این انشاء طلب با داعی بعث و تحریک انجام شود. شبیه آنچه مرحوم اخوند در فرق بین معنای حرفی و اسمی فرموده بود که کلمه "من" با "ابتدا" موضوع له و مستعمل فیه واحدی دارند منتها کلمه "ابتدا" را واضع وضع کرده برای معنای ابتدا فیما اذا لوحظ مستقلا و "من" را وضع کرده برای معنای ابتدا ولی فیما اذا لوحظ آلةً. در صیغه امر هم فرموده است که یکی از این دواعی به عنوان شرط الوضع و قید علقه وضعیه اخذ شده است. نتیجه اش این می شود که اگر مستعمِل این صیغه امر را در انشاء طلب استعمال کرده به داعی تحریک و بعث، استعمال حقیقی است ولی اگر به داعی تمنی یا تهدید استعمال کرد می شود استعمال مجازی. اما اگر استعمال مجازی می شود به این خاطر است که شرط الوضع رعایت نشده است نه اینکه مستعمل فیه با موضوع له مغایر باشد. قصارى ما يمكن أن يدعى أن تكون الصيغة موضوعة لإنشاء الطلب فيما إذا كان بداعي البعث و التحريك لا بداع آخر منها فيكون إنشاء الطلب بها بعثا حقيقة و إنشاؤه بها تهديدا مجازا و هذا غير كونها مستعملة في التهديد و غيره فلا تغفل‌[14] .

مرحوم آخوند در ادامه فرموده انچه ما در مورد صیغه امر گفتیم در بقیه صیغ انشائیه مثل صیغه تمنی و ترجی و استفهام هم جاری است. موضوع له و مستعمل فیه در لیت و لعل و هل و ... در همه موارد شئ واحد است؛ در ترجی انشاء الترجی است و در تمنی انشاء التمنی و ... منتها داعی بر انشاء ترجی و انشاء تمنی مختلف است. گاهی داعی بر انشاء، ثبوت حقیقی این صفات در وعاء مناسب خودش یعنی عالم نفس است که در نوع موارد این چنین است. ولی گاهی نیز داعی چیز دیگری است. مثلا گاهی داعی برای انشاء ترجی در لعل، صرفا اظهار محبوبیت است نه وجود حقیقی صفت ترجی در نفس. مرحوم آخوند می فرماید که به این ترتیب مشکل استعمال این صیغ انشائیه در کلام خداوند متعال و قرآن مجيد حل می شود. اگر می بینیم که در آیات کلمه لعل بکار رفته است با اینکه لعل برای ترجی است و چون مستلزم عجزو نقص در قدرت است در مورد خدا معنا ندارد، با توجه به اينکه مستعمل فیه انشاء الترجی است ولی داعی اظهار محبوبیت است. دیگر لازم نیست در مورد مثل لعل و امثاله در کتاب مجید ملتزم شویم که از معنای حقیقی منسلخ شده اند و در معنای دیگری استعمال شده اند.

این قسمت از عبارت کفایه اشاره به کلام مرحوم شیخ در رسائل دارد که در ذیل آیه نفر نسبت به "﴿لعلهم یحذرون﴾" فرموده اند که لعل از معنای خودش منسلخ شده است. ایشان فرموده اند: أن لفظة لعل بعد انسلاخها عن‌ معنى‌ الترجي‌ ظاهرة في كون مدخولها محبوبا للمتكلم[15] . مرحوم آخوند می فرمایند که لازم نیست شما قائل به انسلاخ شوید. بلکه ملتزم می شویم که لعل در معنای خودش یعنی انشاء الترجی استعمال شده ولی داعی بر استعمال، اظهار محبوبیت مدخول لعل است. در نتیجه دیگر نیازی به انسلاخ نیست. انشاء ترجی و انشاء استفهام که مستلزم محذور نسبت به خداوند نیست، لذا حمل بر ان بلا اشکال است.

کلمات مرحوم آخوند در اين جهت(بيان مدلول صيغه امر و ما وضع له هيئت افعل) به چهار نقطه بر می گردد :

نقطه اول : صيغه امر معانی متعدد ندارد بلکه موضوع له و مستعمل فيه صيغه امر در همه موارد يک معنا است و امور متعددی که در کلمات به عنوان معانی صيغه امر گفته شد مثل تمنی و ترجی و....مستعمل فيه صيغه امر نيستند بلکه دواعی متعدد بر استعمال هستند بنابر اين تعدد در معنای صيغه امر نيست بلکه در دواعی بر استعمال است .

نقطه دوم : معنای واحدی که صيغه امر برای آن وضع شده و در آن استعمال می شود انشاء الطلب به صيغه و ايجاد طلب به وجود انشائی واعتباری است .

نقطه سوم : دواعی استعمال صيغه امر در انشاء طلب در عرض هم نيستند ، بلکه يکی از آنها که بعث و تحريک مخاطب نحو المطلوب باشد به عنوان قيد علقه وضعيه در وضع هيئت امر اخذ شده است و لذا استعمال صيغه امر به داعی بعث و تحريک مخاطب نحو المطلوب استعمال حقيقی و برطبق وضع است ولی استعمال آن به دواعی ديگر مثل تمنی يا ترجی يا تهديد استعمال مجازی است .

نقطه چهارم : آنچه که در مورد صيغه امر گفته شد(که موضوع له ومستعمل فيه معنای واحد است و تعدد فقط در دواعی بر استعمال وجود دارد ) در ساير صيغه های انشائی مثل تمنی و ترجی و استفهام هم جاری می شود .

 

 


[1] کفایه، ص69.
[14] کفایه، ص69.
[15] رسائل، ج1، ص127.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo