< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدجواد شبیری

95/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تفسیر آیه و جاهدوا فی الله حق جهاده

در جلسه قبل اشاره شد: باید در بحث از آیات قرآنی اموری تتبعی مانند رجوع به کتب لغت، رجوع به کتب تفسیری و رجوع به روایاتی که در ذیل آیه وارد شده است، رعایت شود. رجوع به قول اهل لغت از باب حجیت تعبدی قول اهل لغت نیست بلکه با رجوع به کتب لغت در بسیاری از موارد اطمینان به معنا ایجاد می شود.

رجوع به کتب تفسیری نیز از باب حجیت تعبدی قول آنها نیست بلکه در جایی که تمام مفسرین مشهور و مورد اعتماد تفسیری را ارائه داده اند، استظهار بر خلاف آن دشوار است و در مواردی که اتفاقی وجود ندارد، تفسیر مفسّرین در فهم معنای آیه الهام بخش است. موضوع حجیت، فهم نوع مردم معاصر نزول آیه است و کلام مفسرین می تواند موجب نزدیک شدن به فهم متعارف زمان صدور باشد. به خصوص در مواردی که اتفاق مفسرین بر معنایی وجود دارد، اطمینان به فهم متعارف زمان صدور ایجاد می شود.

از سویی دیگر باید به روایاتی که ذیل آیه وارد شده است نیز در فهم معنای آیه، رجوع کرد. در روایات گاه با اثبات حجیت از باب صحت سند یا تکرر روایات و اطمینان به صدور استدلال می شود و گاه به روایت برای شناخت معنای واژه استدلال می شود که در این فرض اگر حجیت ثابت نشود، در عرض سایر متون آن عصر برای اثبات معنای لغت، اعتبار دارد

کتب لغت

راغب در مفردات می نویسد: ﴿ و الْجِهَادُ و الْمُجَاهَدَةُ: استفراغ الوسع في مدافعة العدو، و الْجِهَادُ ثلاثة أضرب:- مجاهدة العدو الظاهر.- و مجاهدة الشيطان.- و مجاهدة النفس. و تدخل ثلاثتها في قوله تعالى: وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَ‌ جِهادِهِ[1] ‌ ، وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌ [2] ، إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ‌[3] [4] ﴾ راغب جهاد را به معنای به کار گرفتن نهایت تلاش در مقابله با دشمن ترجمه کرده و دشمن را به سه قسم دشمن ظاهری، شیطان و نفس تقسیم کرده است.

سید علی خان در الطراز الاول، فی الله در آیه شریفه را «من اجله»[5] معنا کرده است و طریحی در مجمع البحرین فی الله را «فی عباده الله»[6] ترجمه کرده که متناسب با معنای کلی جهاد است. البته این احتمال وجود دارد که فی عباده الله به معنای لاجله باشد که در اینصورت با معنای خاص جهاد، قابل تطبیق است.

استعمال آیه در روایات

در مراجعه به آیات علاوه بر روایاتی که مستقیما این آیه را به کار برده است، به مواردی که اقتباس از آیه نیز بوده رجوع شده است تا بتوان معنایی دقیق تر از آیه را استنباط کرد. رجوع به موارد اقتباس شده از آیه در فهم معنای آیه بسیار سودمند است. بنده در مقاله سرچشمه های حدیث، یکی از سرچشمه های حدیث که در فهم معنای حدیث، تأثیر گذار است را آیات قرآنی بیان کرده ام. عکس این مطلب نیز ثابت است و برای فهم معنای آیه، روایاتی که اقتباس شده از آیه هستند بسیار سودمند هستند.

با رجوع به آیات دو مطلب روشن است. معنایی که شهید صدر بیان کرده اند و آیه را به معنای «بذل غایه الجهد فی معرفه الله» تفسیر کرده اند، معنایی است بعید که حتی احتمال آن نیز نمی رود. ثانیا ظاهرا جهاد به معنای پیکار با عدو است و امکان دارد جهاد با نفس را نیز شامل شود. این مطلب از مجموع موارد استعمال آیه در روایات، به دست می آید که مراد از جهاد پیکار است حال یا مطلق پیکار یا خصوص پیکار با دشمن خارجی و در هر صورت این مطلب کشف می شود که آیه ارتباطی به احتیاط در شبهات بدویه ندارد.

در وقعه صفین از زبان امیر مؤمنین ع در وصف پیامبر ص دارد: حَتَّى مَضَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ مُطِيعاً لِلَّهِ صَابِراً عَلَى مَا أَصَابَهُ مُجَاهِداً فِي‌ اللَّهِ‌ حَقَ‌ جِهادِهِ‌ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ[7] [8] ظاهرا «مجاهدا فی الله حق جهاده» در فضای «صابرا علی ما اصابه» است که در این صورت معنایی که شهید صدر ارائه داده اند، از معنای آیه دور خواهد بود.

در غارات در زیارتنامه حضرت امیر ع وارد شده است: أشهد أنّك جاهدت في‌ اللَّه‌ حقّ‌ جهاده‌ و عملت بكتابه و اتّبعت سنن نبيّه حتّى دعاك اللَّه الى جواره و قبضك إليه باختياره[9] [10] این که مراد مشغول بودن حضرت تا پیش از شهادت در شناخت خدا و معرفه الله باشد، بسیار بعید است.

در کافی در گفت و گوی زید و امام باقر ع عبارتی وارد شده است که به روشنی می توان از آن اختصاص معنای جهاد به پیکار را استظهار کرد: قَالَ فَغَضِبَ‌ زَيْدٌ عِنْدَ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ لَيْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ جَلَسَ فِي بَيْتِهِ وَ أَرْخَى سِتْرَهُ وَ ثَبَطَ عَنِ الْجِهَادِ وَ لَكِنَّ الْإِمَامَ مِنَّا مَنْ مَنَعَ حَوْزَتَهُ وَ جَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ[11] ظاهرا ثَبَطَ در این روایت صحیح است و به معنای جهاد نکردن است نه ثبّط به معنای از جهاد بازداشتن. ظاهرا «جاهد فی سبیل الله» اقتباس از آیه است و به جای «فی الله» «فی سبیل الله» بیان شده است. این مطلب مؤید نکته ای که بیان شد اگر در آیه تقدیری وجود داشته باشد، بهترین تقدیر کلمه سبیل است.

باز هم در کافی وارد شده است: أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ نَصَحْتَ لِلْأُمَّةِ وَ تَلَوْتَ الْكِتَابَ‌ حَقَّ تِلاوَتِهِ‌ وَ جَاهَدْتَ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِهِ‌ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ حتی اتاک الیقین [12] ظاهرا مراد از جهاد در این آیه واجب خاص است و واجب خاص چیزی جز پیکار با دشمن نیست.

روایت بعدی: إِنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ إِذَا بَعَثَ أَمِيراً لَهُ عَلَى سَرِيَّةٍ أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‌ الی ان قال: فَإِنْ أَعْطَوُا الْجِزْيَةَ فَاقْبَلْ مِنْهُمْ وَ كُفَّ عَنْهُمْ وَ إِنْ أَبَوْا فَاسْتَعِنِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ وَ جَاهِدْهُمْ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِه [13] در استعمالات در کلمه «سَرِيَّة» و سُرِیّه وجود دارد. اولی در مقابل غزوه است و به معنای جماعتی است که برای نبرد اعزام می شوند و دومی منسوب به سرّ یعنی جماع است و به معنای کنیز می باشد. در برنامه جامع الاحادیث در غالب موارد، صحیح ضبط شده است. البته در برخی از موارد، غلط نیز مشاهده شده است. در این روایت، برای «جاهد» مفعول «هم» ذکر شده است که از ذکر مفعول روشن می شود به معنای پیکار است و سیاق نیز مؤید این معناست.

امیر مؤمنین ع در مقام تحریک به جهاد و پیکار می فرماید: وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سُيُوفِ الْعَاجِلَةِ لَا تَسْلَمُونَ مِنْ سُيُوفِ الْآجِلَةِ فَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصِّدْقِ فَإِنَّمَا يَنْزِلُ النَّصْرُ بَعْدَ الصَّبْرِ فَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ [14] جهاد فی الله در این روایت نیز با توجه به مقام که تحریک بر پیکار است، به معنای نبرد است.

روایت بعدی: عن عَمَّارٍ قَالَ: كُنْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ وَ قَتَلَ عَلِيٌّ ع أَصْحَابَ‌ الْأَلْوِيَةِ وَ فَرَّقَ جَمْعَهُمْ وَ قَتَلَ عَمْرَو بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْجُمَحِيَّ وَ قَتَلَ شَيْبَةَ بْنَ نَافِعٍ أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص‌ فَقُلْتُ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ إِنَّ عَلِيّاً قَدْ جَاهَدَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ فَقَالَ لِأَنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْه[15] رایت در مقابل لواء به کار می رود. لواء نمادی از لشکر بوده است که از سایر پرچم ها بزرگ تر بوده و در سپاه واحد بوده است اما رایت پرچم های کوچک تری بوده است که در لشکر متعدد وجود داشته است. در باره حضرت اباالفضل ع عمدتا «صاحب لوائی» وارد شده البته در برخی از موارد «رایت» نیز گفته شده است که معمولا در یک لشکر کوچک تنها یک پرچم وجود داشته است. در این روایت عمار می گوید: حضرت امیر ع اصحاب الالویه را می کشد و همین مبارزه را عمار «جاهد فی الله حق جهاده» بیان کرده است.

روایت بعدی: جابر جعفی به امام باقر ع عرض می کند: قُلْتُ فَلِمَ قَعَدْتُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ دَعْوَاكُمْ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُم ‌قَالَ فَمَا بَالُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَعَدَ عَنْ‌ حَقِّهِ‌ حَيْثُ لَمْ يَجِدْ نَاصِراً أَ وَ لَمْ تَسْمَعِ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي قِصَّةِ لُوطٍ قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‌ رُكْنٍ شَدِيدٍ[16] در این روایت، جهاد در مقابل قعود عن الحق بیان شده و حضرت ع نیز شرط جهاد را ناصر داشتن بیان کرده که روشن می شود مراد از جهاد، نبرد با دشمن است.

در کفایه الاثر پس از نقل ماجرایی از یحیی بن زید پسر زید شهید نقل می کند: ثُمَّ قَالَ رَحِمَ‌ اللَّهُ‌ أَبِي‌ زَيْداً كَانَ وَ اللَّهِ أَحَدَ الْمُتَعَبِّدِينَ قَائِمٌ لَيْلَهُ صَائِمٌ نَهَارَهُ يُجَاهِدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّ جِهَادِهِ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَكَذَا يَكُونُ الْإِمَامُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ يَا بَا عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ أَبِي لَمْ يَكُنْ بِإِمَامٍ وَ لَكِنْ كَانَ مِنْ سَادَاتِ الْكِرَامِ وَ زُهَّادِهِمْ وَ كَانَ مِنَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ [17]

در تحف العقول ذیل نامه حضرت امیر ع به امام حسن ع وارد شده است: وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَكُنْ‌ مِنْ‌ أَهْلِهِ‌ وَ أَنْكِرِ الْمُنْكَرَ بِلِسَانِكَ وَ يَدِكَ وَ بَايِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِكَ وَ جَاهِدْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ وَ لَا تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ [18]

در تحف العقول ذیل خطبه معروف به دیباج وارد شده است: وَ جاهِدُوا أَنْفُسَكُمْ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ فَإِنَّهُ‌ شَدِيدُ الْعِقابِ* وَ جَاهِدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ [19] در این روایت، جهاد فی الله هم به معنای جهاد با نفس گرفته شده و هم به معنای جهاد فی سبیل الله و پیکار معنا شده است.

در کامل الزیارات ذیل زیاتنامه حمزه سید الشهدا وارد شده است: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اللَّهِ‌ وَ أَسَدَ رَسُولِهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ جَاهَدْتَ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ وَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِه‌[20] در این تعبیر نیز ظاهرا مراد از «جاهدت فی الله»، پیکار و نبرد است.

در کامل الزیارات ذیل زیارتنامه حضرت امیر ع وارد شده است: اَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ تَلَوْتَ الْكِتَابَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ جَاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ جُدْتَ بِنَفْسِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً- مُجَاهِداً عَنْ دِينِ اللَّهِ [21] جمع «جاهدت فی الله» و «مجاهدا عن دین الله» مؤید استعمال جهاد در پیکار است.

در کامل الزیارات ذیل زیارتنامه امام صادق ع وارد شده است: أَشْهَدُ أَنَّكَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً وَ أَنَّ قَاتِلَكَ فِي النَّارِ وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ جَاهَدْتَ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ لَمْ تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم‌[22] این احتمال وجود دارد که «لَمْ تَأْخُذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم» تفسیر «جَاهَدْتَ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌» باشد کما اینکه در کتب تفسیری مانند جامع البیان طبری[23] آیه به همین معنا تفسیر شده است.

زیارت جامعه کبیره: وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ‌ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ‌ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ‌ دَعْوَتَهُ‌ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِه[24] ‌ جهاد در زیارتنامه مقدمه ای برای اعلان دعوت بیان شده و این با پیکار و نبرد تناسب دارد. «بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ» امکان دارد عطف به «أَعْلَنْتُمْدَعْوَتَهُ» بوده یا به «جَاهَدْتُمْ‌ فِي اللَّهِ» عطف شده باشد.

در عیون اخبار الرضا ع ذیل قضیه زید بن موسی امام رضا ع در پاسخ مأمون به تنظیر زید بن موسی به زید بن علی در دفاع از زید بن علی، می فرماید: فَإِنَّهُ كَانَ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ غَضِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَجَاهَدَ أَعْدَاءَهُ حَتَّى قُتِلَ فِي سَبِيلِه‌ الی ان قال: وَ كَانَ زَيْدٌ وَ اللَّهِ مِمَّنْ خُوطِبَ بِهَذِهِ الْآيَةِ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ[25] زید بن موسی فرزند امام کاظم ع در بصره قیام می کند و خانه های بنی العباس را به آتش می کشد و به زید النار معروف می گردد. پس از مدتی دستگیر شده و او را پیش مأمون می برند. در برخی از منابع نقل شده که مأمون به زید می گوید بعد از قیام چرا خانه پسر عموهایت را آتش زدی و خانه دشمنان ما بنی امیه را آتش نزدی؟ زید که اهل شوخی بوده است در پاسخ می گوید: اشتباه کردم و در قیام بعدی خانه های آنها را آتش می زنم. مأمون به خاطر امام رضا ع از او می گذرد و امام ع نیز قسم یاد می کند که هیچ گاه با او سخن نگوید. [26] در این روایت امام رضا ع مقایسه زید بن موسی و زید بن علی را صحیح ندانسته و از زید بن علی تمجید می کند. مجموعه این نکات مؤید اراده پیکار از «جاهدوا فی الله» است.

روایت بعدی: عبد اللّه بن عبيد باسناده، عن عمر بن الخطاب، أنه قال: كنا نقرأ فيما نقرأ: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» في آخر الزمان، كما جاهدتم‌ في‌ أوله‌. فقيل له: فمتى يكون ذلك؟ فقال: إذا كان بنو أميّة الأمراء و بنو المغيرة الوزراء. و هذا التوقيف على بني أميّة، فليس ممّا يكون مثله موقوفا على‌ عمر لأنه من علم ما يكون، و لا يكون ذلك إلا ممّا سمعه عمر من رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله، و ان لم يرفعه إليه.[27] [28] عبد الرحمن بن عوف از عمر درباره جهاد در آخر الزمان پرسش می کند و عمر آن زمان را زمانی دانسته که بنو امیه امراء و بنو مغیره وزراء می شوند. قاضی نعمان در ذیل روایت بیان کرده است که عمر علم غیب نداشته است و حتما این خبر را از پیامبر ص شنیده است. جدای از صحت و سقم این سخن، روشن است که «جاهدوا فی الله» در این حدیث به معنای پیکار و نبرد با دشمن است.

خلاصه

با توجه به معنای لغوی جهاد فی الله و هم چنین کلام مفسرین و استعمال آیه در روایات به نظر می رسد؛ جهاد به معنای پیکار است که این احتمال وجود دارد به معنای پیکار عام بوده و شامل پیکار با نفس و شیطان را نیز شامل شود. به هر حال آیه شریفه در مورد احتیاط در شبهات بدویه نیست و نمی توان به این آیه بر الزام احتیاط استدلال کرد.

آیه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

آیه بعدی که برای لزوم احتیاط در شبهات بدویه به آن تمسک شده است، آیه 59 سوره نساء است. برای بهتر روشن شدن معنای آیه، آیه قبل و بعد را نیز با هم مرور می کنیم.

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّواْ الْأَمَانَاتِ إِلىَ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُم بَينْ‌َ النَّاسِ أَن تحَْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكمُ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ سمَِيعَا بَصِيرًا(58)

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ‌ْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَ‌ْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِكَ خَيرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً(59)

أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلىَ الطَّغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالَا بَعِيدًا(60)

تقریب استدلال به آیه

در این آیه شریفه در مورد تنازع در امر، دستور به ردّ به خدا و رسول ص داده شده است و موارد شبهات بدویه، در صورتی که علما اختلاف داشته و برخی قائل به حرمت و برخی قائل به اباحه بودند باید در آن احتیاط کرد و امر آن را به خدا و رسول ص ردّ کرد.

اشکال شهید صدر بر استدلال به آیه

شهید صدر در مقام اشکال به استدلال، آیه را موضوعا و محمولا بی ارتباط به بحث احتیاط در شبهات بدویه می داند. در بیان ایشان موضوع آیه بحث تنازع است و موضوع در لزوم احتیاط، شک در حکم است. از نظر محمولی نیز آیه حکم به ردّ به خدا و رسول ص کرده و لازمه ردّ، فحص از قول خدا و رسول ص است. پس آیه دال بر لزوم فحص است اما این که بعد از فحص و نرسیدن به حکم خدا و رسول ص وظیفه احتیاط است یا نه، آیه در مقام بیان آن نیست. [29]

بررسی بیان شهید صدر

به نظر می رسد؛ آیه بی ارتباط به شک نباشد و بتوان موضوع آن را شک دانست. می توان استدلال را این گونه تقریب کرد تا این اشکال دفع شود: در مورادی که بین فقها اتفاق در حکم وجود داشته باشد، یقین به حکم ایجاد می شود و در صورتی که بین فقها اختلاف باشد، هر چند هر یک از فقها به قول و نظریه خویش یقین داشته باشند اما؛ با اختلاف شک حاصل شده و باید برای از بین بردن این شک به خدا و رسول ص امر را ردّ کرد. در این تقریب، متنازعین نیز باید به خدا و رسول ص رجوع کنند و مراد از تنازع تنها تنازع بالفعل نیست و تنازع بالقوه را نیز شامل است. به این معنا که هر آنچه در آن زمینه اختلاف وجود دارد و در مواردی که اجماع بر حکم نباشد، زمینه تنازع وجود دارد.

اما اشکال دیگر شهید صدر که ردّ کردن به معنای احتیاط نیست، صحیح به نظر می آید. بنده در بحث تعادل و تراجیح، مفصل درباره معنای ردّ به خدا و رسول ص بحث کرده ام. به نظر می رسد؛ ردّ به خدا و رسول ص به این معناست که در موراد تنازع و برای حل تنازع، به کلام خدا و رسول ص رجوع کنید و ببینید آنها چه حکمی در مسأله دارند. این احتمال نیز در معنا ردّ به خدا و رسول ص وجود دارد که در شبهات موضوعیه، باید به حاکمی که خدا و رسول ص تعیین کرده اند رجوع کرد و نباید به حکام جور، رجوع داشت.

شهید صدر در بحوث[30] معنایی عجیب را برای آیه بیان کرده که در مباحث وجود ندارد. ایشان «فان تنازعتم» را به معنای این گرفته است که اگر با اولی الامر دعوا و نزاع پیش آمد به خدا و رسول رجوع کنید. این معنا نه تنها با ظاهر آیه در تنافی است بلکه با توجه به روایات متعدد این معنا صحیح نمی باشد. در روایات ما اولی الامر به ائمه معصومین ع تفسیر شده است و تفسیر شهید صدر با تفسیر اهل سنت که اولوا الامر را مطلق حاکم معنا کرده اند، تطابق دارد.

اگر شهید صدر با مراجعه به روایات، آیه شریفه را معنا می کردند به این اشتباه دچار نمی شدند. قرآن کلامی «حمال ذو وجوه»[31] است و آیات متشابهی دارد که خداوند می فرماید: « وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‌ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ»[32] پس باید برای تبیین معنای آیه، روایات نیز مد نظر باشد.

در جلسه آینده معنای ذکر شده در کلام شهید صدر را توضیح داده و روایات ذیل آیه را بیان خواهیم کرد.


[27] الدر المنثور، ج4، ص371.
[30] بحوث في علم الأصول، السيّد محمود الهاشمي الشاهرودي، ج5، ص85.«ويحتمل قويا إرادة النزاع بين الأمة و ولي الأمر في الأمور العامة لأنها وردت بعد قوله تعالى (أطيعوا اللَّه و الرسول و أولي الأمر منكم فان تنازعتم في شي‌ء فردوه إلى اللَّه و الرسول) فيكون تأكيدا لمزيد الطاعة و لزوم تحكيم اللَّه و الرسول في المنازعات
[31] بحار الأنوار، العلامة المجلسي، ج2، ص245، ط مؤسسةالوفاء.«نهج البلاغة مِنْ وَصِيَّتِهِ ع لِابْنِ عَبَّاسٍ لَمَّا بَعَثَهُ لِلِاحْتِجَاجِ عَلَى الْخَوَارِجِ لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ‌ ذُو وُجُوهٍ‌ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ وَ لَكِنْ حَاجِّهِمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo