< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدجواد شبیری

1401/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصل مثبت /تنبیهات /استصحاب

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسات گذشته وارد بحث از مواردی شدیم که به فرمودۀ محقق خراسانی به اشتباه از مصادیق اصل مثبت تلقی شده است.

آخرین موردی که مطرح شد استصحاب موضوعات خارجیه بود که در این جلسه به تکمیل مباحث مربوط به آن می پردازیم.

 

1- مثبت بودن یا نبودن استصحاب موضوعات خارجیه

محقق خراسانی در تنبیه هشتم فرمودند جریان استصحاب به منظور ترتیب اثر مستصحب است و در این جهت بین اثری که مستقیما بر مستصحب مترتب می شود و اثری که به توسیط یک عنوان کلی بر مستصحب مترتب می شود فرقی وجود ندارد مشروط به این که آن عنوان کلی با فرد مورد نظر اتحاد وجودی داشته باشد و اصطلاحا ذاتی مستصحب و یا خارج محمول مستصحب باشد اما اگر محمول بالضمیمه باشد نمی توان با جریان استصحاب ذات، اثری که برای عنوان کلیی که محمول بالضمیمه است را مترتب کرد.

الثامن [في موارد ليست من الأصل المثبت‌]

أنه لا تفاوت في الأثر المترتب على المستصحب بين أن يكون مترتبا عليه بلا وساطة شي‌ء أو بوساطة عنوان كلي ينطبق و يحمل عليه بالحمل الشائع و يتحد معه وجودا كان منتزعا عن مرتبة ذاته أو بملاحظة بعض عوارضه مما هو خارج المحمول لا بالضميمة فإن الأثر في الصورتين إنما يكون له حقيقة حيث لا يكون بحذاء ذلك الكلي في الخارج سواه لا لغيره مما كان مباينا معه أو من أعراضه مما كان محمولا عليه بالضميمة كسواده مثلا أو بياضه و ذلك لأن الطبيعي إنما يوجد بعين وجود فرده كما أن العرضي كالملكية و الغصبية و نحوهما لا وجود له إلا بمعنى وجود منشإ انتزاعه فالفرد أو منشأ الانتزاع في الخارج هو عين ما رتب عليه الأثر لا شي‌ء آخر فاستصحابه لترتيبه لا يكون بمثبت كما توهم.[1]

‌ ایشان می فرماید می توان فرد را استصحاب کرد و اثر کلی را مترتب نمود چون کلی و فرد در عالم خارج متحد هستند؛ البته مطلب مذکور، شامل محمول بالضمیمه نمی شود.

1.1- توضیح اجمالی اصطلاحات وارد شده در کلام محقق خراسانی

عبارت فوق واجد چند اصطلاح است که تعریف آنها و احکامی که بر آن ها مترتب شده نیازمند تبیین می باشد:

    1. ذاتی: یعنی عنوانی که از مرتبه ذات انتزاع می‌شود؛ مانند انسانیتی که بر زید حمل می شود.

    2. خارج محمول: یعنی عنوانی که از مرتبۀ ذات انتزاع نمی شود بلکه نیاز به ضمّ ضمیمه از خارج دارد ولی بعد از تحقق ضمیمه، عنوان منتزع به عنوان یک وجود منحاز و مستقل ملاحظه نمی شود؛ مانند عالمیت یا فوقیت و تحتیت یا زوجیت و ملکیت که از امری خارج از مرتبۀ ذات موضوع، انتزاع شده و بر آن حمل می شوند و به عنوان یک وجود منحاز ملاحظه نمی شوند. چون فوقیت و تحتیت و امثال آن وجودی ورای وجود معروضشان ندارند

البته مثال عالم مثال روشنی نیست و در ادامه نیز به توضیح بیشتری پیرامون آن خواهیم پرداخت.

    3. محمول بالضمیمه: یعنی عنوانی که از مرتبۀ ذات انتزاع نمی شود و نیاز به ضمّ ضمیمه از خارج دارد و حتی بعد از تحقق آن ضمیمه، عنوان منتزع به عنوان یک وجود منحاز و مستقل از منشأ انتزاعش ملاحظه می شود؛ مانند اسود بودن که از خارج از مرتبۀ ذات زید انتزاع شده و بر زید حمل می شود و به عنوان یک وجود منحاز از زید ملاحظه می شود.

بنابراین در عناوینی همچون زوجیت و تحتیت و فوقیت که وجودشان منجاز از وجود موضوع نیست می توان با استصحاب فرد حکم مترتب بر عنوان کلی را اثبات کرد اما در عناوینی همچون اسود که وجودشان از وجود ذات منجاز است نمی توان استصحاب را جاری دانست پس اشکال اصل مثبت تنها در قسم اخیر وارد است یعنی نمی توان با جریان استصحاب در ناحیۀ ذات، اثری که به توسیط عنوان اسود بر آن مترتب است را اثبات کرد چون ذات مستصحب وجودی غیر از وجود اسود دارد.

1.2- توضیح تفصیلی اصطلاحات وارد شده در کلام محقق خراسانی

هم اکنون به شکل تفصیلی به تبیین اصطلاحات ذکر شده و تفاوت آن با اصطلاحات قوم می پردازیم.

    1. حمل اولی و شائع: حمل بر دو قسم است؛ چنانچه ظرف اتحاد موضوع و محمول، ذهن باشد، حمل اولی ذاتی و چنانچه ظرف اتحاد موضوع و محمول، عالم خارج باشد، حمل شائع صناعی نامیده می شود.

مثلا در قضیۀ «الانسان انسان» که حمل الشیء علی نفسه است و به طور کلی حمل الشیء علی ذاتیاته مانند «الانسان حیوان» که حمل جنس بر نوع است یا «الانسان ناطق» که حمل فصل بر نوع است یا حمل جنس و فصل بر یکدیگر، ظرف اتحاد، ذهن است لذا از قبیل حمل اولی ذاتی است چون نمی خواهیم بگوئیم انسان خارجی ناطق است یا انسان خارجی حیوان است بلکه می خواهیم بگوئیم مفهوم ذهنی انسان به نحوی است که با مفهوم ناطق اتحاد دارد و موطن این اتحاد عالم مفاهیم یا همان عالم ذهن است.

حمل شایع به حملی گفته می شود که در آن، ظرف اتحاد موضوع و محمول، عالم خارج است مثل این که می گوئیم «زیدٌ انسانٌ» و مقصودمان این است که زید موجود در عالم خارج، انسان است.

البته در امثال حمل «الانسان حیوان» می توان ظرف اتحاد را خارج قرار داد و آن را به حمل شائع صناعی بازگرداند پس در برخی موارد اولی بودن حمل و شایع بودن آن بستگی به نحوۀ لحاظ موضوع و محمول دارد.

لازم به ذکر است مقصود از عالم خارج، که در تعریف حمل شایع بر آن تکیه می شود، اوسع از ظرف وجود بوده و شامل مطلق نفس الامر می شود لذا در رابطه با قضیۀ «شریک الباری ممتنع» نیز می توان گفت حمل شایع صناعی است چون این قضیه هر چند در عالم خارج به معنای عالم وجود محقق نیست اما در عالم نفس الامر تقرر داشته و صادق است.

این اصطلاحی است که قوم بر اساس آن مشی نموده اند هرچند مرحوم آقای صدر اصطلاح خاصی دارند که فعلا به آن کاری نداریم.

    2. ذاتی: محمول گاهی ذاتی موضوع است و گاهی عرضی موضوع است؛ باید دانست تعبیر ذاتی دارای چند اصطلاح است.

یک اصطلاح، ذاتی باب ایساغوجی یا ذاتی باب کلیات خمس است که به جنس و فصل اطلاق می شود چون جنس و فصل که بر نوع حمل می شوند نسبت به آن جنبۀ مقوّم دارند پس در این اصطلاح ذاتی به معنای مقوم است چنانچه جنس و فصل، مقوّم ذات ماهیت هستند؛ بر اساس این اصطلاح حمل ذاتی بر یک موضوع، می تواند حمل اولی یا حمل شائع.باشد و این بستگی به نحوۀ لحاظ حمل دارد که ناظر به عالم مفهوم است یا ناظر به خارج.

اصطلاح دیگر برای ذاتی، مربوط به ذاتی باب برهان است که به هر آنچه از مرتبۀ ذات انتزاع شود اطلاق می شود همانند «الانسان ممکن» که وصف امکان مقوّم ماهیت انسان نبوده و در مفهومش اخذ نشده است لذا ذاتی باب ایساغوجی محسوب نمی شود ولی با نظر به ذات انسان می توان وصف امکان را از آن انتزاع کرد و بهمین اعتبار به آن ذاتی باب برهان گفته می‌شود؛ بر اساس این اصطلاح، حمل تنها می تواند از قسم حمل شایع باشد چون به لحاظ ذهنی، مفهوم محمول در مفهوم موضوع اخذ نشده است تا بتوان در عالم مفاهیم این دو را بر یکدیگر حمل کرد لذا ظرف اتحادشان صرفا در عالم خارج است.

    3. خارج محمول و محمول بالضمیمه: گاهی یک مفهوم از مرتبۀ ذات انتزاع نمی شود لذا برای انتزاعش نیاز به ضمّ ضمیمه ای از خارج از ذات است و این امر انتزاعی، به عنوان یک وجود منحاز ملاحظه می شود که به آن خارج محمول گفته می شود ولی گاهی یک مفهومی که از خارج از متبۀ ذات انتزاع می شود، بعنوان یک وجود منحاز ملاحظه نمی شود که به آن محمول بالضمیمه می گویند.

آقای مروج در منتهی الدرایه مثال هایی برای قسم اخیر مطرح می کنند:

الثالث: أن يكون المحمول عنوانا مشتقا من مبدأ قائم بالموضوع قياما انضماميا أي من دون أن يكون المبدأ ذاتيا برهانيا و لا إيساغوجيا للموضوع، و هو إما لا وجود له في الخارج كالعلم و العدالة و الملكية و الزوجية و الأبوة و جميع الأمور الاعتبارية، و نحوها الأمور الانتزاعية كالفوقية و التحتية.

و أما له وجود في الخارج كالسواد و البياض و نحوهما من الأعراض الخارجية المنضمة إلى الأجسام الموجودة، فان مفاهيم هذه العناوين الاشتقاقية كالعالم و العادل و الوكيل و الفقيه و الأسود و الأبيض و نظائرها ليست منتزعة عن نفس الذوات كالإمكان، بل منتزعة عنها بانضمام مبادئ الاشتقاق من المصادر الأصلية كالعلم و العدل و الوكالة و السواد و البياض، أو المصادر الجعلية كالحرية و الرقية و الزوجية و نحوها إليها.[2]

مثال های ایشان محل تأمل است چون در امثال ملکیت و زوجیت و فوقیت و تحتیت می توان وجود منحاز نداشتن را پذیرفت اما به نظر می رسد بین وصف عالم و وصف اسود تفاوتی نیست و می توان برای هر دو وجودی منحاز از ذات در نظر گرفت چون همانطور که اسود بودن یک شیء به اعتبار وصف سوادی است که دارای وجود منحاز از ذات است، عالم بودن ذات نیز به اعتبار وصف علم است که وجودی منحاز از ذات دارد هر چند سواد امری خارجی و علم امری ذهنی است ولی این تفاوت فارق بین این دو نیست لذا به نظر می رسد هر دو محمول بالضمیمه محسوب می شوند.

ممکن است توهم شود با توجه به اتحاد علم و عالم و معلوم، حقیقت علم، وجودی منحاز از حقیقت عالم ندارد بر خلاف وصف اسود که این گونه نیست.

و لکن به نظر می رسد این فرق فارق نیست چون علیرغم اتحاد علم و عالم و معلوم، عالم بودن ذات مرتبه ای ارتقاء یافته از مرتبۀ ذات است و این مرتبۀ ارتقا یافته به یک معنا وجودی منحاز از ذات دارد.

آقای مروج در ادامه به کلام مرحوم سبزواری استشهاد می کنند که صدر و ذیل عبارت اقای مروج قدری نامفهوم است:

ان بعض أهل المعقول اصطلح على بعض المحمولات بالخارج المحمول و على بعضها بالمحمول بالضميمة، و الأول هو الأمور الانتزاعية المحمولة على المعروض بعد انتزاعها من حاقّ الذات و صميمها كعوارض الماهية، و الثاني هو الأمر المتأصل المحمول على المعروض بضميمة الوجود أو بواسطته كعوارض الوجود. قال الحكيم السبزواري في شرح قوله: «و الخارج المحمول من صميمه يغاير المحمول بالضميمة» ما لفظه: «أي: قد يقال العرضي، و يراد به أنه خارج عن الشي‌ء و محمول عليه كالوجود و الموجود و الوحدة و التشخص و نحوها مما يقال: انها عرضيات لمعروضاتها، فان مفاهيمها خارجة عنها، و ليس محمولات بالضمائم. و قد يقال: العرضي و يراد به المحمول بالضميمة كالأبيض و الأسود في الأجسام، و العالم و المدرك في النفوس» هذا.و لكن ليس مقصود المصنف (قده) من هذين الاصطلاحين مفهومهما عند أهل المعقول ...‌

بر اساس عبارت مرحوم سبزواری، وجود و موجود و امثال آن خارج محمول هستند در حالی که آقای مروج محمولاتی که بواسطۀ وجود یا به ضمیمۀ وجود بر موضوع حمل می شوند را محمول بالضمیمه نامیدند پس اصطلاح اقای مروج بر خلاف اصطلاحی است که از مرحوم سبزواری نقل نموده اند ولی ادعا می کنند که اصطلاح ایشان با اصطلاح مرحوم سبزواری یکی است.

طبق عبارت مرحوم سبزواری اسود در اجسام، و عالم و مدرک در نفوس، محمول بالضمیمه محسوب می شود لذا هتمانطور که گفته شد حتی اگر اتحاد عالم و معلوم و علم را مطرح کنیم بهر حال عالم بودن ذات، مرتبۀ دیگری از ذات است و همانند اسود باید محمول بالضمیمه دانست هشود.

ایشان پس از نقل عبارت مرحوم سبزواری به اختلاف اصطلاح محقق خراسانی با اصطلاح مرحوم سبزواری اشاره می کند. آقای مروج ابتدا تعریفی از این اصطلاحات فوق ارائه می دهند و در ادامه کلام مرحوم سبزواری را نقل نموده و آن را مطابق تعریف خودشان می دانند در حالی که اصطلاح این دو بزرگوار با یکدیگر فرق دارد و در ادامه می فرماید اصطلاح محقق خراسانی بر خلاف اصطلاح مرحوم سبزواری است.

این سه اصطلاح و تفاوت آنها نیازمند تأمل بیشتری است.

بر اساس اصطلاح محقق خراسانی، تفاوت خارج محمول با محمول بالضمیمه در وجود منحاز داشتن یا نداشتنِ عنوان اشتقاقی است اما بر اساس اصطلاحی که مرحوم سبزوای (طبق نقل آقای مروج) بیان نمودند خارج محمول امری است که به جهت وجود بر موضوع حمل می شوند مانند وجود و موجود، ولی اموری که به جهت غیر وجود بر موضوع حمل می شوند محمول بالضمیمه نامیده می شود.

عجیب آن است که تعریف آقای مروج از خارج محمول و محمول بالضمیمه کاملا با تعریف مرحوم سبزواری متفاوت است اما ایشان تعریف خود را با تعریف مرحوم سبزواری یکی دانسته است.


[1] كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص: 416.
[2] منتهی الدرایه فی توضیح الکفایه: ج7: ص550.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo