درس خارج فقه آيتالله سیدموسی شبیریزنجانی
كتاب الصوم
89/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طرق اثبات هلال/ اعتبار شهادت عدلین/
اعتبار شهادت عدلین برای اثبات هلال
در این جلسه حضرت استاد ـ دام ظله ـ بعد از تذکر دو نکته از درس گذشته و بیان وجه دیگری برای قول سلار، شروع به ذکر روایات قول مشهور و اعتبار شهادت عدلین برای اثبات هلال میکنند.
نکته ای در مورد سند روایت
راجع به حسن بن علی بن مهزیار: به طوری که آقای خویی داشتند علی بن حاتِم در کتب اربعه از حسن بن علی بن مهزیار روایتی ندارند، و یکی از آقایان بحث گفتند که در علل الشرایع، علی بن حاتم از حسن بن علی بن مهزیار روایت دارد.[1] و این هم همان را که ما گفتیم که مراد از حسن بن علی در روایت قبلی مورد بحث، حسن بن علی بن مهزیار است، تأکید میکند و اعتبار سند موکول میشود به اینکه آیا وقوع شخص در اسناد کامل الزیارات را از موجبات توثیق بدانیم یا نه؟ تا اینکه حسن بن علی بن مهزیار را به جهت وقوع در اسناد آن موثق بدانیم و الا سند روایت معتبر نمیشود.
نکته ای در مورد شارح کتاب مراسم
و اما در مورد شارح رساله سلار: من به الذریعه مراجعه کردم، دیدم که ایشان میگوید: در نزد شیخ محمد سماوی، یک نسخه خیلی عتیقی از این رساله دیده است که اولش ناقص بوده است و اجازه قطب راوندی که در 573 وفات نموده، بر آن رساله بوده است و آن رساله مشتمل بر مراسم سلار و همینطور شرح شارح مراسم هم در آن نسخه بوده است. و میگوید بنابراین، شارح آن باید یک شخص قریب به زمان سلار بوده باشد. ولی آن را تعیین نکرده است، پس به هر حال یکی از قدماء بوده است.
وجه دیگری برای قول سلار
من به ذهنم این است که منشأ قول سلار[2] این روایت محمد بن قیس نیست و ربطی به قول او ندارد، و منشأ قول سلار صحیحه داود بن الحصین است که چنین است:
در ابواب فضل الصوم و فرضه باب 6:[3] «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِی الْفِطْرِ إِلَّا شَهَادَةُ رَجُلَیْنِ عَدْلَیْنِ وَ لَا بَأْسَ فِی الصَّوْمِ بِشَهَادَةِ النِّسَاءِ وَ لَوِ امْرَأَةً وَاحِدَةً»[4] . «سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ... عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ» این یک طریق است و طریق دیگرش این است «وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ» یعنی سعد بن عبدالله از محمد بن الحسین بن ابی الخطاب «وَ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» و سند هر دو طریق صحیح است «فِی حَدِیثٍ ... إِلَّا شَهَادَةُ رَجُلَیْنِ عَدْلَیْن» در افطار باید دو مرد عادل باشد ولی راجع به اول ماه رمضان میفرماید «وَ لَا بَأْسَ ...» یک زن هم اگر شهادت داد کافی است. و بنابراین، اگر یک مرد شهادت بدهد به طریق اولی کفایت خواهد کرد. در مراسم هم که مراجعه کردم کلمه «رجل واحد» نداشت، بلکه میگوید «بواحد» یعنی به واحدٍ ثابت میشود.
پس به نظر میرسد که منشأ قول سلار این روایت صحیحه است که مطابق قول سلار نسبت به صوم شهادت شخص واحد را کافی دانسته است نه روایت محمد بن قیس که نسبت به افطار شهادت واحد را کافی میداند.
تعارض روایت مورد استناد سلار با روایات دیگر
این روایت با روایات کثیری معارض است که آنها را خواهیم خواند و در جمع بین این روایات شیخ طوسی بیانی دارد که اگر کسی آن را بپسندد که فَبِها، و الا با توجه به شهرت و قطعی بودن آن روایات، این روایت را باید کنار گذاشت.
جمع مرحوم شیخ طوسی
ایشان اینطور جمع کرده است که مراد از «لَا بَأْسَ فِی الصَّوْمِ بِشَهَادَةِ النِّسَاءِ وَ لَوِ امْرَأَةً وَاحِدَةً» این است که روزه گرفتن اشکالی ندارد یعنی میخواهد در روزه گرفتن آن روز ـ اگر چه یوم الشک است ـ تأکید بکند و این را نمیخواهد بگوید که با گفته او ماه رمضان ثابت میشود و چنین تعبیری در روایت نیست، بلکه میخواهد بگوید که حتی اگر احتمال ماه رمضان بودن هم حاصل بشود، که با شهادت یک زن چنین احتمالی میآید، اگر بخواهد روزه بگیرد اشکالی ندارد؛ یعنی لابأس بالصوم احتیاطاً.[5] خود ما هم این را در مورد یوم الشک اختیار کردیم که لازم نیست که به عنوان ماه شعبان روزه بگیرد بلکه اگر به رجاء ماه رمضان بودن هم روزه بگیرد که خلاف احتیاط نکرده باشد، اشکالی ندارد و تعبیرش هم «لابأس بالصوم» است و نگفته است که «لابأس بالصوم بنیة شهر رمضان» و نمیگوید که «یثبت صوم شهر رمضان» و لذا این روایت منافاتی با روایات زیادی که میگوید ماه رمضان ثابت نمیشود مگر با شهادت عدلین، پیدا نمیکند.
روایات مستند مشهور
ذکر روایاتی که شهادت عدلین را در اینجا معتبر میدانند:
و ما گفتیم که ما اگر مانند آقای خویی شهادت عدل واحد را هم معتبر بدانیم ولی در اینجا کفایت نمیکند به جهت روایاتی که شهادت عدلین را در اینجا معتبر میکنند.
در ابواب فضل الصوم و فرضه باب 3:
1. روایت سوم باب[6] : صحیحه عبیدالله بن علی الحلبی عن ابی عبدالله علیه السلام: که سند و متنش چنین است: «عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَهِلَّةِ قَالَ هِیَ أَهِلَّةُ الشُّهُورِ فَإِذَا رَأَیْتَ الْهِلَالَ فَصُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَهُ فَأَفْطِرْ قَالَ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَقْضِی ذَلِکَ الْیَوْمَ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ بِذَلِکَ بَیِّنَةٌ عُدُولٌ فَإِنْ شَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ ذَلِکَ فَاقْضِ ذَلِکَ الْیَوْمَ»[7] . «سَأَلْتُهُ ... قُلْتُ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَقْضِی ذَلِکَ الْیَوْمَ» یعنی یوم الشک را روزه نگرفته است
و در شب سی ام هلال ماه شوال دیده شده است، حالا سؤال میکند که آیا باید یک روز را طبق گفته اصحاب العدد ـ که میگویند ماه رمضان همیشه سی روز است ـ قضاء نماید یا اینکه طبق گفته اصحاب الرؤیة ـ که ماه رمضان را مثل سایر ماهها مختلف میدانند ـ نیازی به قضاء نیست؟ حضرت میفرمایند که نه قضاء ندارد. بله اگر ثابت شده باشد که ماه درباره یوم الشک دیده شده است، در این صورت قضاء دارد ولی اینکه به صرف حرف اصحاب العدد و سی روز بودن دائمی ماه رمضان، بخواهد قضاء نماید، نیازی نیست.
تصحیح یک اشتباه در ضبط روایت
صدر همین روایت را به سند دیگری که آن هم به عبیدالله حلبی میرسد یعنی ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان عن عبیدالله بن علی الحلبی عن ابی عبدالله علیه السلام است. در روایت قبلی از همین جامع الاحادیث نقل میکند، منتها به طریق دیگری به ابن ابی عمیر میرسد که عبارت است از «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْأَهِلَّةِ فَقَالَ ...»[8] در حالی که طریق روایتی که خواندیم اینچنین بود: «عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْر»؛ یعنی با دو سند این روایت از ابن ابی عمیر نقل شده است. منتها یک اشتباهی در خیلی از جاها شده است و آن اینکه تعبیر کردهاند که «إِنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْأَهِلَّةِ» در حالی که صحیحش «انه سأَل عن الاهلة» است و نگاه کردم ببینم که آیا در کافی ـ که با 73 نسخه مقابله شده است و خیلی دقیق هم رویش کار شده است ـ چطور است؟ دیدم که متأسفانه در آنجا هم «سُئل» ذکر کردهاند. در حالی که بخشی از عین همین روایتی که خواندیم در آنجا آمده است و در اینجا دارد که عبیدالله میگوید «سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَهِلَّة»، پس در آنجا هم «عن الحلبی عن ابی عبدالله ع انه سأَل عن الاهلة» باید باشد و تعبیر به «سئِل» غلط است، یعنی با توجه به اینکه یک روایت بیشتر نیست و به قرینه طریق و نقل دیگر بودن، عبارت روایت باید «سأل» باشد و ضبط آن به صورت «سُئِل» درست نیست.
2. روایت پنجم باب[9] : «عُمَرُ بْنُ الرَّبِیعِ الْبَصْرِیُّ قَالَ: سُئِلَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الْأَهِلَّةِ قَالَ هِیَ أَهِلَّةُ الشُّهُورِ فَإِذَا رَأَیْتَ الْهِلَالَ فَصُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَهُ فَأَفْطِرْ فَقُلْتُ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَقْضِی ذَلِکَ الْیَوْمَ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ یَشْهَدَ لَکَ عُدُولٌ أَنَّهُمْ رَأَوْهُ فَإِنْ شَهِدُوا فَاقْضِ ذَلِکَ الْیَوْمَ»[10] . در اینجا هم که در متن دارد «فَقُلْتُ»، ظاهرش این است که سائل خود عمر بن الربیع است، پس باید «سأل» باشد و «سئل» نیست.
و این روایت به طریق دیگری هم نقل شده است که چنین است «و روی الحسین بن سعید عن محمد بن الفضیل عن ابی الصباح الکنانی عن ابی عبدالله علیه السلام و ذکر نحوه»[11] پس تا به اینجا سه نفر این مطلب را نقل کردهاند: عبیدالله حلبی، عمر بن الربیع و ابوالصباح کنانی.
3. روایت ششم باب روایت زید شحّام و مفضل است[12] : «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْأَهِلَّةِ فَقَالَ هِیَ أَهِلَّةُ الشُّهُورِ فَإِذَا رَأَیْتَ الْهِلَالَ فَصُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَهُ فَأَفْطِرْ قُلْتُ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَقْضِی ذَلِکَ الْیَوْمَ فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ لَکَ بَیِّنَةٌ عُدُولٌ فَإِنْ شَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ ذَلِکَ فَاقْضِ ذَلِکَ الْیَوْمَ»[13] .
4. روایت هفتم روایت عبدالله بن سنان است[14] : «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَهِلَّةِ فَقَالَ هِیَ أَهِلَّةُ الشُّهُورِ فَإِذَا رَأَیْتَ الْهِلَالَ فَصُمْ وَ إِذَا رَأَیْتَهُ فَأَفْطِرْ قُلْتُ إِنْ کَانَ الشَّهْرُ تِسْعَةً وَ عِشْرِینَ یَوْماً أَقْضِی ذَلِکَ الْیَوْمَ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ تَشْهَدَ بَیِّنَةٌ عُدُولٌ فَإِنْ شَهِدُوا أَنَّهُمْ رَأَوُا الْهِلَالَ قَبْلَ ذَلِکَ فَاقْضِ ذَلِکَ الْیَوْمَ»[15] .
با توجه به اینکه مسأله اصحاب العدد مهم و مبتلیبه بوده است در این روایات یا تک تک و یا همه با هم این مسأله را سؤال نموده و نقل کردهاند. بیرونی ـ ظاهراً ـ در کتاب الآثار الباقیة میگوید این روایات عدد توسط ابوالخطاب جعل شده است. به هر حال این مسأله
در زمان امام صادق علیه السلام خیلی مطرح بوده است و عدهای مهم جزو اصحاب عدد هستند مثل صدوق که خیلی قاطع هم بر آن تأکید میکند و خود مفید هم ابتداء از اصحاب عدد بوده است، بعداً برگشته است.
5. روایت سیزدهم باب که صحیحه منصور بن حازم عن ابی عبدالله علیه السلام است[16] : «صُمْ لِرُؤْیَةِ الْهِلَالِ وَ أَفْطِرْ لِرُؤْیَتِهِ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکُمْ شَاهِدَانِ مَرْضِیَّانِ بِأَنَّهُمَا رَأَیَاهُ فَاقْضِهِ»[17] .
مقنعه هم این مطلب را نقل کرده است و در رساله عددیه[18] شیخ مفید هم هست؛ منتها در رساله عددیه شیخ مفید و مقنعه، عبارت اینطور است: «قال: صُمْ لِرُؤْیَةِ الْهِلَالِ وَ أَفْطِرْ لِرُؤْیَتِهِ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ شَاهِدَانِ مُؤْمِنَانِ أَنَّهُمَا رَأَیَاهُ فَاقْضِهِ»[19] و به نظر میرسد که کلمه «مؤمنان»، تصحیف کلمه «مرضیان» است؛ چرا که در کتابت بسیار شبیه به هم نوشته میشوند، پس مقصود همان دو شاهد مرضی و عادل است. و همین روایت را عبدالله بن مسکان و زید شحام به طریق دیگری از ابی عبدالله علیه السلام نقل کردهاند: صفوان بن یحیی عن عبدالله بن مُسکان عن ابی عبدالله علیه السلام... و ابی جمیله عن زید الشحام عن ابی عبدالله علیه السلام...[20] .
6. روایت پانزدهم باب[21] : مقنعه مفید: «روی ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سمعته یقول لَا تَصُمْ إِلَّا لِلرُّؤْیَةِ أَوْ یَشْهَدَ شَاهِدَا عَدْلٍ»[22] .