< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

81/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : رضاع محرم

خلاصه درس این جلسه:

در این جلسه روایت فضیل بن یسار (در مورد تحدید عدد معتبر در رضاع) از حیث متن و سند مورد بحث و بررسی قرار گرفته، سپس راجع به کلمه المجبورة مفصّلاً بحث و نظر نهایی استاد مدظله را در این زمینه بازگو خواهیم نمود.

بررسی روایات وارده در تحدید عدد معتبر در رضاعروایت فضیل بن یسار

یکی از روایاتی که برای قول به کفایت ده رضعه به آن تمسک شده است روایت فضیل بن یسار است، در این روایت جهات متعددی قابل بحث است که پس از ذکر متن روایت ذیلاً به آنها اشاره خواهیم کرد.

الاستبصار والتهذیب: «محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن الحسین عن محمد بن سنان عن حریز عن الفضیل بن یسار عن ابی جعفرعلیه السلام قال: لا یحرّم من الرضاع الّا المجبورة أو خادم أو ظئر قد رضع عشر رضعات یروی الصبی و ینام».[1]

نظیر این تعبیر در جای دیگری از تهذیب و همچنین در فقیه و معانی الاخبار صدوق نیز ذکر شده، در تهذیب آمده است: «علی بن الحسن بن فضال عن ایوب ابن نوح عن حریز عن الفضیل بن یسار عن عبدالرحمن ابن ابی عبدالله عن ابی عبدالله علیه السلام قال: لایحرّم من الرضاع الّا ما کان مجبوراً. قال: قلت: و ما المجبور؟ قال: (أمّ مربیّة) أمّ تربّی او ظئر تستأجر او خادم تشتری او ما کان مثل ذلک موقوفا علیه».[2]

در فقیه نیز مثل همین تعبیر آمده است[3] و در معانی الاخبار عبارت این است «ابی رحمه الله قال: حدثنا احمد بن ادریس عن محمد بن احمد عن احمد بن هلال عن ابن سنان عن حریز عن الفضیل بن یسار عن ابی عبدالله‌علیه السلام قال: لا یحرم... (و ذکر مثل ما فی التهذیب الّا انه اسقط قوله ـ أمّ تربّی ـ).[4]

بحث سندی و وثاقت «محمد بن سنان»

یک جهت بحث در روایت فضیل بن یسار بررسی سند آن است که به خاطر واقع شدن «محمد بن سنان» در طریق او محل اشکال واقع گردیده است.

مشهور قائل هستند که «محمد بن سنان» ثقه نیست و جزء غلات می‌باشد. و لیکن ما در مباحث سابقه درباره او بحث کرده‌ایم و بر خلاف مشهور و وفاقاً لشیخ المفید فی بعض کلماته[5] و العلامة فی المختلف[6] قائل به وثاقت او هستیم.

منشأ تضعیف ابن سنان به عقیده ما مطلبی است که در ترجمه او بدین صورت ذکر شده است «یتبع المعضلات» یعنی او یکسری از روایاتی که قابل هضم برای افهام عموم مردم نبوده است را دنبال می‌کرده، در جوامع حدیثی نیز بابی در همین مورد آمده است که از نقل چنین اموری نهی شده است اگر چه روایات صحیحی باشد، محمد بن سنان نیز از این دست روایات را بسیار دنبال می‌کرده و طبعاً با انکار شدید مردم و علماء مواجه شده است و عده‌ای او را به غلوّ نسبت داده‌اند و از طرفی غلات نیز از موقعیت او سوء استفاده نموده و طایفه‌ای از روایات جعلی و غیر واقعی خود را به او نسبت داده‌اند و البته این امر طبیعی است که گاهی شخصی که در امری خاص دارای ویژگی ممتازی است بسیار از امور غیر واقعی نظیر آن را به او نسبت می‌دهند و در حقیقت از شخصیت او سوء استفاده می‌شود.

مثلاً شما ملاحظه می‌کنید که مرحوم شیخ بهایی شخص بسیار عجیب و فوق العاده‌ای بوده است و بسیاری از کارهای خارق العاده را انجام می‌داده است و همین امر باعث شده که خیلی از کارهای کذب و غیر واقعی را بدون هیچگونه اساس و مدرکی را به او نسبت می‌دهند.

ولیکن به عقیده ما محمد بن سنان شخصی ثقه است و جزء غلات نیز نمی‌باشد و یکی از شواهد مهم بر این مطلب این است که حساس‌ترین شخصیت امامی مذهب در مقابل غلات یعنی احمد بن محمد بن عیسی که افراد را به خاطر غلوّشان از شهر بیرون می‌کرده است[7] ، محمد بن سنان را جزء یکی از مشایخ عمده خود قرار داده و احادیث زیادی را از او نقل کرده است، این خود دلیل بر این است که ابن سنان غالی و غیر ثقه نیست.

بحثی مبسوط درباره کلمه «المجبورة» و اختلاف نسخ در این زمینه

یکی از جهات مورد توجه در روایت فضیل بن یسار کلمه «المجبورة» و معنای آن است. در مورد این کلمه هم، اختلاف نسخ زیادی وجود دارد و هم معانی مختلفی برای آن ذکر شده است. مرحوم فیض در وافی در مورد کلمه «المجبور» که در نقل فقیه آمده بود می‌گوید دو نسخه وجود دارد 1ـ المجبور (با جیم) 2ـ المحبور (با حاء مهمله).[8]

طریحی در مجمع البحرین ذیل ماده «حبر» علاوه بر دو نسخه یاد شده نسخه سومی را نیز ذکر می‌کند که 3ـ المخبور (با خاء معجمه) است.[9]

کلام مرحوم آقای خویی ومیرداماد

مرحوم میرداماد می‌فرماید: «مجبور» تصحیف است و ارجح «مخبور» با خاء معجمه است[10] و در وسائل نیز همینطور با خاء معجمه آمده است[11] و مرحوم آقای خویی نیز نسخه «المخبور» با خاء معجمه را اصحّ از بقیه نسخ می‌دانند و چنین می‌فرمایند «و من هنا یظهر انّ نسخة «المخبور» بالخاء المعجمة اصحّ من بقیة النسخ، لانه مأخوذ من «خبر الارض اذا کثر زرعها» و اما المجبور بالجیم بمعنی الملزمة بالرضاع فهی قلیلة الاستعمال لانه یقل استعمال لفظ «الجبر» ثلاثیاً بهذا المعنی، و انما تستعمل من باب الإفعال، و یقال: أجبره علی ذلکای الزمه به».[12]

مرحوم میرداماد نیز در ردّ نسخه «مجبور» با جیم می‌گوید این تعبیر خیلی عذب و گوارا نیست.

با این تفسیر مرحوم آقای خویی می‌فرمایند وجه تعبیر از مرضعه به مخبورة این است که کأن در ردّ عامه که آنها قائل به کفایت یک رضعه و حتی کمتر از آن هستند، امام‌علیه السلام می‌فرمایند باید مرضعه بگونه‌ای باشد که از او زیاد بهره‌برداری شیری شده باشد و یک مرتبه، دو مرتبه و مانند آن کافی نیست.

نقد کلام مرحوم آقای خویی ومختار ما

ما به کتب مفصلی که در زمینه لغت نوشته شده مثل لسان العرب و تاج العروس و مانند اینها که مراجعه کردیم در هیچکدام «خبر الارض‌ای کثر زرعها» بدین صورت وجود ندارد. آنچه در کتب آمده است «خَبِرَت الارضُ خَبراً ای کثر خَبارُها» و «خبار» نیز یکی از معانی آن که در اینجا مناسب است معنای «سوراخ موش» است[13] و واضح است که بدین معنا تناسبی با مرضعه ندارد.

مضافاً به اینکه «خبرت الارض» لازم است و در روایت محل بحث مخبور از فعل متعددی استعمال شده است و اگر بخواهد از «خَبِر» باشد باید با باء متعدی شده باشد و بگوییم حرف جرّ او حذف شده است به نظر می‌رسد اگر قرار باشد به نسخه «المخبور» (با خاء

معجم) اخذ کنیم این کلمه از «أخبَرْتُ اللَّقْحَة: وجدتها مخبورةً ای غَزیرَةً»[14] می‌باشد و «اللقحه» هم به معنای زن مرضعه است و هم بمعنای ناقه شیردار[15] و معنای آن این است که زن را واجد شیر بسیار دیدم از باب اینکه مرتب به بچه شیر می‌دهد و شیر او تمام نمی‌شود مثل «احمَدْتُه‌ ای وجدُته محموداً».

اما آنکه مرحوم آقای خویی فرمودند «جبر» به معنای الزام از باب ثلاثی مجرد بسیار قلیل الاستعمال است. این هم اینگونه که ایشان می‌فرمایند نیست. روایت معروف «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین»[16] معنای «جبر» همان الزام است و ثلاثی مجرد به کار رفته است.

ترجیح نسخه «المجبورة» (با جیم)

همانطوری که گفتیم روایت فضیل بن یسار در تهذیب و استبصار «المجبورة» با جیم ضبط شده است و از بیانی هم که شیخ طوسی در استبصار در مقام ردّ این روایت دارد استفاده می‌شود که این کلمه با جیم است.

شیخ در ردّ این روایت می‌فرماید: «فهذا الخبر ایضا لاینافی ما قدمناه لانه متروک الظاهر بالاجماع لانه قد یحرّم من الرضاع مَن لا تکون مجبوراً و لا خادماً و لا ظئراً، بأن یکون أمرأة متبرّعة برضاع صبی أو تکون سئلت ذلک او بغیر ذلک من الاسباب».[17]

در این کلام مرحوم شیخ طوسی متبرعة را در مقابل «مجبورة» ذکر می‌کند و این موید این است که نسخه همان مجبوره با جیم می‌باشد، زیرا طبق معنایی که صاحب حدائق به نقل از پدر شیخ بهایی برای کلمه «المجبورة» با جیم ذکر می‌کند[18] معنای آن این است که یک مرتبه زن تصادفاً یک بار یا دو بار به بچه شیر می‌دهد ولی یک وقت است که زن چون می‌خواهد بچه خود را بزرگ کند و مربّی او باشد کأنّ یک نحوه اجبار و الزامی از جهت عاطفی دارد که متکفل شیر دادن او به طور مرتّب می‌شود همانطوری که گاهی کنیزی را (= خادم مثل حائض بدون تاء در مؤنث استعمال می‌شود) الزام به شیر دادن می‌کنند و

یا گاهی شخصی را به عنوان دایه (= ظئر) استیجار کرده و قهراً او ملزم است که بچه را به مقدار معینی که قرار شده است شیر بدهد. در مورد کلمه «المجبورة» نیز ایشان می‌خواهد بفرماید که معنای آن عبارت از این است که شیر دادن بچه تصادفی و از روی اتفاق نباشد. و به نظر می‌رسد این معنا، معنای مناسبی هم هست و آن ناگوارایی را که مرحوم میرداماد ادعا می‌کند ما احساس نمی‌کنیم.

از طرفی هم پدر شیخ بهایی و هم طریحی در مجمع البحرین[19] ذیل ماده «جبر» هر دو نفر از مرحوم شهید ثانی در شرح شرایع که همان مسالک او است نقل می‌کنند که مرحوم شهید می‌فرماید «مقنع» صدوق به خط خود مرحوم صدوق پیش من هست و در آن المجبور با جیم و باء، ضبط شده است.[20]

البته بنده که به مسالک مراجعه کردم چنین چیزی در متن مسالک وجود ندارد و لکن در بعضی از نسخ استبصار که من آنها را مقابله می‌کردم دیدم نوشته شده است که شهید ثانی در حاشیه مسالک این مطلب را فرموده است. این حاشیه در مسالک مطبوع نیامده است و همچنین در کتاب «مقنع» مطبوع نیز وجود ندارد ولی ممکن است «مقنع» تحریرهای متعددی داشته باشد و این امری معمول در کتب است که گاهی یک کتاب تحریرات متعددی دارد و نسخ آن کم و زیاد شده است مثلاً کتاب وسائل الشیعه چندین تحریر دارد که ایشان هر بار به احادیث جدیدی دست یافته و آنها را در متن وسائل افزوده است. لذا احتمال اینکه در بعضی از نسخ «مقنع» این مطلب باشد و شهید ثانی از آنها این مطلب را دیده باشد وجود دارد.

ذکر احتمالات دیگر در نسخه کلمه «المجبورة»

پدر شیخ بهایی «علیهما الرحمة»[21] احتمالات دیگری را نیز درباره این کلمه ذکر می‌کند.

یکی اینکه ایشان احتمال می‌دهد جای حرف باء، تاء دو نقطه باشد یعنی «مُجتَوِره» از أجتور به معنای اصتحب، یعنی مجاور و مصاحب بودن در ما نحن فیه یعنی زنی که مصاحب شیر دادن است و تصادفی و اتفاقی شیر نمی‌دهد.

احتمال دیگری که ایشان ذکر می‌کند این است که کلمه با خاء و ثاء مثلثه باشد «المخثورة» در لغت آمده «خَثِرَ الرّجل: اقام فی الحی ولم یخرُج مع القوم الی المیرَة، لحیاءٍ او ثقلٍ فی النفس» یعین قافله و جماعتی می‌خواهند خرید کنند و برای قبیله خود ببرند عده‌ای تثاقل می‌کنند و کأن تنبلی نشان می‌دهند و حرکت نمی‌کنند اصل «خَثِر» و «خاثر» به معنای ثقیل شدن است، یک چیزی را (مثل شیر) که می‌جوشانند ثقیل و بدون تحرّک می‌شود.[22]

البته واضح است که «المخثورة» اگر از «خثر» باشد باید حرف جری که او را متعدی کرده است حذف شده باشد زیرا «خثر» لازم است. یعنی «مخثورٌ بها» بوده است یعنی افرادی این زن را تثبیت نموده‌اند که بماند و شیر بدهد مثلاً دایه و مستأجر، یا اینکه خودش بر اثر وجود عواطف و مانند آن بچه را مرتباً شیر می‌دهد.[23]

این دو احتمالی را که ایشان ذکر می‌کند می‌توان در روایات، مؤیدی برای آنها پیدا کرد زیرا یکی در ذیل همین روایت فضیل بن یسار آمده بود «او ما کان مثل ذلک موقفا علیه» و هم در روایت موسی بن بکر جمله‌ای به این صورت آمده است «موسی بن بکر عن ابیالحسنعلیه السلام قال: قلت له: إن بعض موالیک تزوّج الی قوم فزعم النساء انّ بینهما رضاعا. قال: اما الرضعة والرضعتان والثلاث فلیس بشی الاّ أن تکون ظئراً مستأجرةً مقیمةً علیه».[24]

در ذیل این روایت نیز «مقیمةً علیه» آمده که تأییدی برای معنای «مصحَبه» و «ثقیلة» است.

در حدائق احتمال دیگری را نیز از پدر شیخ بهایی نقل می‌کند که کلمه «المحبوره» با باء و حاء بدون نقطه باشد.

مجلسی اول در روضة المتقین نیز همین احتمال را می‌دهد و چنین معنا می‌کند: «أی حسناً کاملاً».[25]

این معنا بسیار بعید است زیرا اگر «المحبوره» به رضاع نسبت داده شده بود معنای حسناً کاملاً صحیح بود ولی در روایت به خود مرضعه نسبت داده شده است.

جمع بندی نهایی در مورد متن روایت فضیل بن یسار

آنچه به نظر ما می‌رسد اصحّ اقوال همانطوری که نسخ نیز آن را تأیید می‌کند همان «المجبورة» با جیم و باء باشد و اگر از این قول بگذریم نسخه «المخبورة» با خاء و باء، (طبق آن معنایی که ما ذکر کردیم نه معنای آقای خویی) صحیح است و پس از آن نوبت به دو احتمالی که پدر شیخ بهایی ذکر کرده بود می‌رسد.

تا به حال راجع به سند و متن روایت بحث کردیم در جلسه آینده در مورد مفاد روایت و اینکه آیا مضمون آن خلاف اجماع است یا نه؟ بحث خواهیم نمود.

«والسلام»

 


[1] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 315، ح1305 والاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج3، ص: 196، ح709 و جامع احاديث الشيعه، ابواب ما يحرم بالنسب والرضاع، باب5، ح22.
[2] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 324، ح1334 و جامع احاديث الشيعه، ابواب ما يحرم بالنسب والرضاع، باب5، ح21.
[3] . من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 477، ح4672.
[4] . معاني الأخبار، ص: 214.
[5] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‌2، ص: .248. عبارت مفید در ارشاد:« فَمِمَّنْ رَوَى النَّصَّ عَلَى الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع بِالْإِمَامَةِ مِنْ أَبِيهِ وَ الْإِشَارَةِ إِلَيْهِ مِنْهُ بِذَلِكَ مِنْ خَاصَّتِهِ وَ ثِقَاتِهِ وَ أَهْلِ الْوَرَعِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ مِنْ شِيعَتِهِ .... مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ.».
[6] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج7، ص: 31.
[7] . استاد مدظله در خارج از جلسه درس: معروف اين است كه احمد بن محمد بن عيسي را به خاطر روايتهاي زيادي كه از ضعفاء دارد از قم اخراج كرد. وليكن حق اين است وي او را به خاطر گماني كه در حق برقي داشت كه وي جزء غلات است او را از قم اخراج نمود و منشأ اينكه مي‌گويند احمد بن محمد بن عيسي، برقي را به خاطر روايت از ضعفاء اخراج نمود اين است كه در ترجمه برقي آمده يروي عن الضعفاء و يعتمد المراسيل، اخرجه احمد بن محمد بن عيسي عن قم. خيال شده است كه چون عبارت اخير بعد از جمله يروي عن الضعفاء نقل شده است پس ابن عيسي او را به خاطر روايت از ضعفاء اخراج كرد در حالي كه از جمله فوق چنين چيزي استفاده نمي‌شود.
[8] . الوافي، ج21، ص: 239.
[9] . مجمع البحرين، ج3، ص: 257.
[11] . وسائل الشيعة، ج20، ص: 377، ح25870.
[12] . أحكام الرضاع في فقه الشيعة، ص: 107.
[13] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، ص: 326.
[14] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج6، ص: 329.
[15] . تاج العروس من جواهر القاموس، ج4، ص: 191.
[16] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 160، ح13.
[17] . الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج3، ص: 196.
[18] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 354.
[19] . مجمع البحرين، ج3، ص: 243.
[20] . استاد مدظله: بنده نيز در مسالك در باب كفارات همين تعبير را از مرحوم شهيد ديدم كه مي‌فرمايد «مقنع» شيخ صدوق بخط شريفش پيش من وجود دارد.
[21] . استاد: در حدائق اين مطالب را از «فوائد»ي منسوب به پدر شيخ بهايي نقل مي‌كند.
[22] . التهذيب7/324 و الاستبصار 3/196 و جامع احاديث الشيعه، باب5، ح19.
[23] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 354.
[24] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 324، ح1335.
[25] . روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، ج8، ص: 575.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo