< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

81/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : احکام رضاع

خلاصه درس گذشته و این جلسه

در این جلسه ابتدا استدراکی نسبت به بحث خوردن شیر حیوان یا شیری که بدون مباشرت تولید شده خواهیم داشت. در ادامه به بررسی اقوال فقهاء و نیز روایات وارده در مورد مسأله خوردن شیر حاصل در زمان حمل و قبل از ولادت (لبن درّ) می‌پردازیم و در نهایت، مسأله خوردن شیر ولد زنا و اقوال موجود در این مسأله را مطرح می‌کنیم.

عدم نشر حرمت با خوردن شیر حیوان یا شیر زن در فرض عدم مباشرت

از نظر روایات و اتفاق علمای امامیه جای شکی نیست که در اینگونه موارد نشر حرمت نمی‌شود. البته در کتب عامّه و همچنین کتابهای شیخ[1] و علامه‌رحمه الله[2] از بعض السلف نقل شده که خوردن شیر حیوان را موجب نشر حرمت دانسته است و احتمالاً مقصود از بعض السلف بخاری است که امام اعظم اهل سنّت در حدیث می‌باشد.[3]

اعتبار شیر خوردن بعد از ولادت یا کفایت شیر خوردن در حال حمل برای نشر حرمت

در مورد این مسأله که اگر در زمان حمل در سینه زن شیر تولید شده آیا خوردن این شیر موجب نشر حرمت می‌شود یا نه؟ مشهور بین امامیه این است که ولادت معتبر است و ظاهراً تا زمان محقق، کسی فتوی به کفایت حمل نداده است. البته بعد از محقق، بعضی

مثل علاّمه یا فتوای صریح دادند یا تمایل پیدا کردند به این نظر[4] . همچنین علامّه از بعض الفقهاء آن را نقل می‌کند که یا مقصود ایشان از بعض الفقهاء محقق است و یا اینکه مقصود شیخ طوسی است، چون در یک جایی از مبسوط شیخ نیز، این مطلب نقل گردیده است.[5]

ولی با مراجعه به خود مبسوط برای شخص اطمینان حاصل می‌شود که شیخ هم ولادت را معتبر می‌داند، فقط یک عبارت غلط انداز در مبسوط هست که با ملاحظه عبارات دیگر اشکال بر طرف می‌شود. آن عبارت چنین است:

«قد ذکرنا انّ من وطئ وطئاً یلحق به النّسب فی نکاح صحیح او فاسد او وطی شبهة او بملک یمین فاحبلها و نزل لها لبنٌ فارضعت به مولوداً العدد الذی یحرّم فانّ المرضع[6] ولدهما معاً من رضاعه».[7]

از این عبارت استفاده شده که مرحوم شیخ احبال و حمل را کافی می‌داند ولی با ملاحظه عبارتهای قبل و بعد معلوم می‌شود مقصود ایشان این نیست. مثلاً قبل از عبارتی که نقل شد، چنین می‌گوید:

«اللبن الذی ینزل عن الاحبال لا حرمة له و انّما الحرمه ما ینزل عن الولادة».[8]

شاهد دیگر اینکه در مورد شیر خوردن از سینه خنثی که زن یا مرد بودنش معلوم نیست، ایشان ولادت را نشانه قطعی زن بودن به حساب آورده و می‌گوید:

«و عندی انّ هذا محالٌ لانّ اللبن لا یکون له حرمة الاّ ما کان عن ولادة و اذا ولدت کانت امراةً قطعاً».[9]

البته اینکه آیا از نظر صغروی این مطلب تمام است یا نه، بحث دیگری است.

در ابتدای عبارت اول هم که با تعبیر «قد ذکرنا» به بحثهای قبلی ارجاع داده، ناظر به عبارتی در اول کتاب الرضاع است که در آنجا نیز چنین می‌گوید:

«متی وطئ امرأة وطئاً یلحق به النسب بنکاح صحیح او فاسد او وطئ شبهه او ملک یمین فخلق الولد بینهما و هو ابنهما معاً...»[10] پس معلوم می‌شود در آن عبارت لاحق هم مقصود ایشان از «فأحبلها» احبال است از آن حیث که مقدمه ولادت می‌باشد، چون در عبارت سابق تصریح کرده که بچه باید به دنیا آمده باشد. بنابراین قبل از محقق حلّی هیچ مخالفی در مسأله پیدا نکردیم.

تنها کسانی که حمل را برای نشر حرمت کافی دانسته‌اند عبارتند از محقّق حلّی[11] ، علاّمه حلّی در قواعد[12] که عبارتش صریح در مطلب است و همچنین در ارشاد[13] و تلخیص المرام[14] به لحاظ اینکه ولادت را به عنوان یکی از شرایط ذکر نکرده، عبارت اشعار به کفایت حمل دارد، ابن فهد در مهذّب البارع[15] و شهید ثانی در روضه[16] و مسالک[17] و حاشیه ارشاد[18] به این مطلب قائل شده‌اند. همچنین سبزواری در کفایه می‌گوید[19] : حکم به کفایت حمل بعید نیست و فیض در مفاتیح[20] اظهار تردید کرده و دو وجه در مسأله ذکر نموده است. اما غیر از این عدّه، بقیه فقها ولادت را معتبر دانسته‌اند. خود علامه در تحریر[21] صریحاً فتوای داده و در تذکره[22] تمایل پیدا کرده به اعتبار ولادت. عبارات قدماء تقریباً کالنص است. در مقنع «لبن ولدک» تعبیر می‌کند[23] ، ابوالصلاح در کافی «لبن ولادة»[24] و شیخ در نهایه «لبن

المرضعه»[25] تعبیر می‌کند[26] و واضح است که مرضعه در مقابل حامل است یعنی زنی که بچه دارد و به او شیر می‌دهد. قاضی ابن برّاج در جواهر «لبن الولادة»[27] تعبیر کرده و در مهذّب می‌گوید[28] : معتبر است که لبن درّ نباشد و معلوم است که شیر قبل از ولادت بچه، مصداق لبن درّ است. ابن زهره در غنیه هم می‌گوید[29] : «لبن ولادت» معتبر است نه لبن درّ، به اجماع طائفه و همینطور در خلاف[30] و در سرائر هم می‌گوید[31] : «لبن ولادت» در نزهه هم «لبن فحل»[32] را معتبر دانسته، در مقابل لبن درّ. در اصباح «لبن المرضعه»[33] و یحیی بن سعید در جامع هم «لبن مرضعه»[34] تعبیر کرده است[35] . در بین متأخرین هم محقق ثانی در جامع المقاصد[36] و صاحب مدارک در نهایة المرام[37] ولادت را معتبر دانسته‌اند. صاحب وسائل نیز از ظاهر عنوانی که برای باب قرار داده این مطلب استفاده می‌شود[38] . کاشف اللثام[39] هم متمایل شده به اعتبار ولادت و در حدائق[40] و ریاض[41] و مستند[42] و جواهر[43] نیز همین قول مشهور را اختیار کرده‌اند. بنابراین، گذشته از دعوی اجماع بر اعتبار ولادت، این قول از شهرت بسیار قوی برخوردار است.

بررسی روایات مسأله

صاحب حدائق برای اثبات اعتبار ولادت به چهار روایت نیز استدلال کرده است که بعضی از آنها صحیح السند است.

روایت اول: صحیحه برید العجلی: « کُلُّ امْرَأَةٍ أَرْضَعَتْ مِنْ لَبَنِ فَحْلِهَا وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَی مِنْ جَارِیَةٍ أَوْ غُلَامٍ فَذَلِکَ الرَّضَاعُ الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ..... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ مَا یَحْرُمُ مِنَ النَّسَبِ ».[44]

البته استدلال به این روایت تمام نیست، چون در روایت لبن المولود یا مثل آن تعبیر نشده، بلکه لبن الفحل تعبیر شده و لبن الفحل یعنی شیری که به واسطه مباشرت فحل ایجاد شده است و این ملازمه ندارد با اینکه بچه هم به دنیا آمده باشد.

روایت دوم: روایت یونس بن یعقوب « عَنِ امْرَأَةٍ دَرَّ لَبَنُهَا مِنْ غَیْرِ وِلَادَةٍ فَأَرْضَعَتْ جَارِیَةً وَ غُلَاماً بِذَلِکَ اللَّبَنِ هَلْ یَحْرُمُ بِذَلِکَ اللَّبَنِ مَا یَحْرُمُ مِنَ الرَّضَاعِ قَالَ لَا. ».[45]

اشکالی در دلالت این روایت نیست، چون معیار را ولادت بچه قرار داده است و درّ لبن بدون ولادت را معتبر ندانسته است و واضح است که درّ لبن در زمان حمل، مصداق درّ لبن من غیر ولادة است چون کلمه ولادت و مشتقات آن به حسب اطلاقات اختصاص به مواردی دارد که زایمان صورت گرفته و بچه به دنیا آمده باشد.

روایت سوم: روایت عبداللَّه بن سنان «قال سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لَبَنِ الْفَحْلِ قَالَ هُوَ مَا أَرْضَعَتِ امْرَأَتُکَ مِنْ لَبَنِکَ وَ لَبَنِ وَلَدِکَ وَلَدَ امْرَأَةٍ أُخْرَی فَهُوَ حَرَامٌ. »[46] در این روایت هم لبن ولدک تعبیر شده که دلالت بر اعتبار ولادت دارد، با توجه به اینکه سؤال از ملاک و معیار لبن الفحل بوده و در بین عامّه هم این مطلب مطرح بوده که حکم دائر مدار لبن الفحل است، حضرت هم در تفسیر لبن الفحل ولادت را معتبر کرده است.

صاحب حدائق‌رحمه الله یک نکته خوبی در توضیح این استدلال دارد. ایشان می‌گوید[47] : حکمت اینکه خداوند لبن را ایجاد کرده این است که بعد از ولادت بچه غذای او باشد چون قبل از ولادت، بچه نیازی به لبن ندارد و از حیض تغذیه می‌شود. لذا تعبیر لبن الولد

یا لبن الولادة به معنای لبنی است که خداوند پس از تولد برای تغذیه او قرار داده است و در مورد لبنی که در هنگام حمل تولید شده و بچه نیازی به آن ندارد چنین تعابیری مناسب نیست و خلاف ظاهر است.

عدم نشر حرمت با خوردن شیر ولد زنا

عدّه زیادی در این مسأله دعوای اجماع کرده‌اند که شیر باید منشأ حلال داشته باشد و اگر بچه‌ای شیر ولد زنا را بخورد نشر حرمت نمی‌شود. در مقابل این دعواهای اجماع، ما به قائل صریحی که به طور کلّی بخواهد مخالفت کند برنخوردیم. البته فاضل مقداد در تنقیح به بعضی نسبت داده که لبن زنا را هم موجب نشر حرمت دانسته‌اند که این نسبت ناتمام است، ایشان پس از بیان قول مشهور می‌گوید: «خالف ابن الجنید فی ذلک والشیخ فی المبسوط ایضاً حیث لم یعتبر النکاح الشرعی و حرّما بلبن الزناو اختاره العلاّمه فی المختلف... و لیس بشیءٍ».[48]

ما که مراجعه کردیم مشخص شده که ایشان نسبت به شیخ و علاّمه به طور کامل و نسبت به ابن جنید فی الجمله اشتباه کرده است. شیخ در هیچ جای مبسوط چنین مطلبی در مورد لبن زنا نگفته است و بلکه تصریح به خلاف آن کرده است. تعبیر شیخ در مبسوط این است: «اذا اتت بولدٍ من زنا فارضعت بلبنه مولوداً لقومٍ صارت امه من رضاع‌، و لم یکن الزّانی أباه من الرضاع »[49] از اهل سنّت نقل می‌کند که در چنین فرضی زانی پدر رضاعی طفل نمی‌شود اما زانیه که به او شیر داده، مادر رضاعی می‌شود. بعد می‌فرماید: «ویقتضی مذهبنا انّها لا تصیر امّه لانّ نسبه عندنا لا یثبت شرعاً من جهتها ولا ترثه بحال»[50] و عبارتهای دیگری نیز دارد که البته این عبارت از بقیه صریح‌تر است که نه پدر، پدر رضاعی می‌شود و نه مادر، مادر رضاعی می‌شود.

علامه در مختلف هم پس از نقل سخن ابن جنید و نقل سخن شیخ و نیز سخن ابن ادریس راجع به وطی به شبهه، می‌گوید[51] : « الوجه: ما قاله الشیخ » و کلام ایشان هیچ اشعاری به مخالفت با نظر مشهور ندارد.

اما ابن جنید، او در مسأله تفصیل داده و می‌گوید: نشر حرمت نسبت به مرضعه و اقارب او ثابت است کما یقوله العامّه اما نسبت به زانی نشر حرمت نمی‌شود هر چند احتیاط استحبابی این است که در این طرف نیز اجتناب کنند. عبارتی که علامه در مختلف از وی نقل کرده چنین است: «قال ابن الجنید و لو ارضعت بلبن حمل من زنا حرمت و اهلها علی المرتضع و کان تجنّبه اهل الزانی احوط و اولی»[52] این هم تفصیلی که ابن جنید داده است و علامه هیچ موافقتی با آن نکرده بلکه نظر شیخ‌رحمه الله را صحیح دانسته و گفتیم شیخ هم قائل به نظر مشهور است. البته علامه در تذکرة عبارتی دارد که در جلسه آینده آن را بررسی می‌کنیم.

«والسلام»

 


[1] . الخلاف، ج5، ص: 103.
[2] . تذكرة الفقهاء (ط - القديمة)، ص: 614.
[3] ـ مطلبي كه از حاج شيخ عباس قمي‌رحمه الله نقل كرديم اينطور تصحيح مي‌كنيم كه ايشان در هدية الاحباب مي‌گويد: «يك سالي كه از حاجي نوري استفاده مي‌كرديم با ايشان به كوفه رفته بوديم و در آنجا صبحها شير گاو مي‌خورديم. حاجي نوري به من فرمود: طبق فتواي بخاري من و تو برادر رضاعي همديگر هستيم چون بخاري طبق آنچه از وي مشهور است خوردن شير بز، شير گاو، شير خر و مانند اينها را موجب نشر حرمت مي‌داند» كه ما اشتباهاً اين مطلب را به ابوحنيفه نسبت داديم.
[4] . قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، ج3، ص: 21.
[5] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 310.
[6] ـ ظاهراً «المرتضع» صحيح است. استاد مدظله.
[7] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 310.
[8] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 308.
[9] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 314.
[10] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 291.
[11] . شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج2، ص: 226.
[12] . قواعد الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، ج3، ص: 21.
[13] . إرشاد الأذهان إلى أحكام الإيمان، ج2، ص: 19.
[14] . تلخيص المرام في معرفة الأحكام، ص: 190.
[15] . المهذب البارع في شرح المختصر النافع، ج3، ص: 235.
[16] . الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - كلانتر)، ج5، ص: 156.
[17] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، ج7، ص: 209.
[18] . حاشية الإرشاد، ج3، ص: 144.
[19] . كفاية الأحكام، ج2، ص: 108.
[20] . مفاتيح الشرائع، ج2، ص: 237.
[21] . تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط - الحديثة)، ج3، ص: 447.
[22] . تذكرة الفقهاء (ط - القديمة)، ص: 617.
[23] مقنع ص:329.
[24] . الكافي في الفقه، ص: 285.
[25] آدرس یافت نشد.
[26] . النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص: 461.
[27] . جواهر الفقه - العقائد الجعفرية، ص: 198.
[28] . المهذب (لابن البراج)، ج2، ص: 190.
[29] . غنية النزوع إلى علمي الأصول و الفروع، ص: 336.
[30] . الخلاف، ج5، ص: 108.
[31] . السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج2، ص: 520.
[32] . نزهة الناظر في الجمع بين الأشباه و النظائر، ص: 93.
[33] آدرس یافت نشد.
[34] آدرس یافت نشد.
[35] . الجامع للشرائع، ص: 435.
[36] . جامع المقاصد في شرح القواعد، ج12، ص: 204.
[37] . نهاية المرام في شرح مختصر شرائع الإسلام، ج1، ص: 101.
[38] . وسائل الشيعة، ج20، ص: 398.
[39] . كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج7، ص: 129.
[40] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 326.
[41] . رياض المسائل (ط - الحديثة)، ج11، ص: 130.
[42] . مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج16، ص: 234.
[43] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 326.
[44] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 442.
[45] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 446.
[46] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 440.
[47] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 327.
[48] . التنقيح الرائع لمختصر الشرائع، ج3، ص: 43.
[49] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 307.
[50] . المبسوط في فقه الإمامية، ج5، ص: 307.
[51] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج7، ص: 39.
[52] . مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج7، ص: 39.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo