< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله شبیری

80/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ازدواج با زن مدعی خلیه بودن

خلاصه درس قبل و این جلسه

در جلسه گذشته استاد دام ظله فرمودند که در مورد ادعای زن به خلیه بودن چهارده روایت وجود دارد که دو روایت در واقع یک روایتند و مجموعاً سیزده روایت در مقام وجود دارد. چهار روایت از این روایات در جلسه گذشته نقل شد. در این جلسه ده روایت دیگر را نقل نموده به بررسی اسنتاد آنها می‌پردازند. البته دو روایت از این روایات ظاهر در عدم حجیت قول زن در این زمینه است که جمع بین این دو دسته روایات به جلسه آینده موکول می‌شود.

دنباله دلیل چهارم حجیت ادعای زن در خلیه بودن

روایت ابان بن تغلب[1]

عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد عن محمد بن علی عن محمد بن اسلم عن ابراهیم بن الفضل عن ابان بن تغلب.

«قال قلت لابی عبداللهعلیه السلام انّی اکون فی بعض الطرقات فأری المرأة الحسناء و لا آمن ان تکون ذات بعل أو من العواهر قال لیس هذا علیک انما علیک ان تصدقها فی نفسها».

صحیحه عمر بن حنظله[2]

محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن علی بن الحکم عن عمر بن حنظله «قال قلت لابی عبداللهعلیه السلام انّی تزوجت امرأة فسئلت عنها فقیل فیها[3] فقال و انت لم سئلت ایضا لیس علیکم التفتیش».

بحث سندی: عمر بن حنظله به نظر مختار، ثقه است به خاطر اینکه اولاً اجلاء بسیاری از او نقل حدیث کرده‌اند و ثانیاً صفوان در دو جا از او نقل حدیث کرده، در یک جا معطوفاً با حارث بن مغیرة و منصور بن حازم از او نقل حدیث کرده که این البته دلیل وثاقت نیست زیرا ممکن است صفوان حدیث را به خاطر وثاقت آن دو نفر دیگر این حدیث را نقل کرده باشد و از قبیل ضمیمه کردن موثق به غیر موثق باشد. و در جایی دیگر صفوان از عمر بن حنظله منفرداً و بدون اینکه با دیگری معطوف باشد از او حدیث نقل می‌کند.

البته در کمال الدین صدوق، ابن ابی عمیر از عمر بن حنظله روایتی دارد اما این روایت به دلیل سقطی که بین ابن ابی عمیر و عمر بن حنظله واقع شده که ابی ایوب خراز است، دلیل وثاقت عمر بن حنظله نمی‌باشد.

صحیحه میسر یا میسرة[4]

محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن فضالة بن ایّوب عن عمر بن ابان عن میسّر.

«قال قلت لابی عبداللهعلیه السلام القی المرأة بالفلات التی لیس لها فیها احد فاقول لها لک زوج فتقول لا فأتزوجها قال نعم هی المصدقه علی نفسها».

بحث سندی: در کافی این روایت در دو جا آمده است که در یکی، فضاله از عمر بن ابان کلبی عن میسرة[5] و در دیگری، عمر بن ابان کلبی وجود ندارد[6] و سقطی صورت گرفته است زیرا که فضالة بدون واسطه از میسرة بن عبد العزیز روایت نمی‌کند به هر حال چه واسطه داشته باشد و چه نداشته باشد، روایت صحیحه است.

موثقه فضل مولی محمد بن راشد[7]

«روی محمد بن احمد بن یحیی عن علی بن سندی عن عثمان بن عیسی عن اسحاق بن عمار عن فضل مولی محمد بن راشد عن ابی عبدالله‌علیه السلام «قال قلت انی تزوجت امرأة متعة فوقع فی نفسی ان لها زوجا ففتشت عن ذلک فوجدت لها زوجا قال فَلِمَ فتشت».

بحث سندی: علی بن سندی ممدوح است. عثمان بن عیسی از ثقات واقفه است. اسحاق بن عمار به نظر مختار فطحی نیست و دوازده امامی و صحیح است. و فضل مولی محمد بن راشد نیز ثقه دوازده امامی است. البته اسم فضل در بعضی نسخ، تصحیف شده و به صورت فضیل نوشته شده است، امّا صحیح همان فضل است. در کتاب‌ها، تصحیف فضل به فضیل و بالعکس بسیار اتفاق می‌افتد مثلاً فضیل بن یسار در مکان‌های زیادی فضل بن یسار نوشته شده است. در مورد فضل مولی محمد بن راشد نیز در یک جای تهذیب[8] در بعضی نسخ خطی و در جایی، فضل به فضیل تصحیف شده، همچنین در رجال برقی[9] که با تصحیفات بیشتری نقل شده، در زمره اصحاب امام صادق اینگونه آمده است «فضیل بن محمد بن راشد مولی» که هم فضل به فضیل تصحیف شده و هم کلمه «ابن» اضافی است و هم کلمه مولی موخر ذکر شده است. و در جای دیگری از تهذیب و همچنین استبصار[10] روایتی از محمد بن ابی عمیر عن فضیل مولی راشد نقل شده که در اینجا نیز به احتمال قوی صحیح همان فضل مولی محمد بن راشد است که فضل به فضیل تصحیف شده و اختصاراً از باب اطلاق نام پدر بر پسر[11] و یا بر اثر سقط کلمه «ابن»، به جای مولی محمد بن راشد، مولی راشد گفته شده است. اما اسم صحیح او فضل مولی محمد بن

راشد است که در جاهای معتبر با این نام آمده است. در رجال برقی[12] که نسخه خطی شیخ نزد ابن داود بوده، فضل ذکر شده است. ترتیبی که شیخ در رجال اتخاذ کرده و هر کدام از فضل‌هاو فضیل‌ها را به صورت جداگانه ذکر کرده،[13] اقتضا می‌کند که صحیح فضل باشد. در یک جای تهذیب نیز فضل آمده است.[14] در نسخه‌ای که شهید ثانی از تهذیب تصحیح کرده و همچنین در استبصار [15] و در رجال کشی[16] ، فضل آمده است. پس این روایت از نظر فضل مولی محمد بن راشد نیز مشکلی ندارد. و روایت به خاطر عثمان بن عیسی که از ثقات واقفیه است، موثقه می‌باشد.

روایت اشعری[17]

محمد بن احمد بن یحیی عن الهیثم بن ابی مسروق النهدی عن احمد بن محمد بن ابی نصر و محمد بن الحسن الاشعری عن محمد بن عبدالله الاشعری «قال قلت للرضاعلیه السلام الرجل یتزوج بالمرأة فیقع فی قلبه ان لها زوجا قال ما علیه أرأیت لو سئلها البینه کان یجد من یشهد ان لیس لها زوج».

بحث سندی: در سند این روایت سه احتمال وجود دارد. احتمال اول اینکه منظور از عطف محمد بن الحسن الاشعری بر ما قبل این نیست که احمد بن محمد ابن ابی نصر و محمد بن الحسن الاشعری هر دو با هم از محمد بن عبدالله اشعری نقل کرده‌اند بلکه شیخ، حیلوله سندی انجام داده است[18] و خواسته است بگوید که این روایت به دو طریق روایت

شده یکی به طریق محمد بن احمد بن یحیی از احمد بن محمد بن ابی نصر، و دیگری از طریق محمد بن الحسن الاشعری از محمد بن عبدالله اشعری. این احتمال اول که حیلوله سندی از شیخ تحقق پیدا کرده باشد بعید است. به خاطر اینکه محمد بن حسن اشعری صاحب کتاب نبوده تا شیخ از کتاب او نقل کرده باشد.

احتمال دوم چیزی است که از عبارت مسالک[19] استفاده می‌شود و آن این است که حیلوله سندی در کتاب محمد بن احمد بن یحیی، صاحب نوادر الحکمه، انجام شده است و ایشان به دو طریق حدیث را از امام رضاعلیه السلام نقل کرده‌اند یکی طریق هیثم از ابن ابی نصر بزنطی، و دیگری طریق محمد بن حسن الاشعری از محمد بن عبدالله الاشعری که هر دو طریق هر کدام جداگانه به امام رضاعلیه السلام ختم می‌شود به طوری که بزنطی و محمد بن عبدالله اشعری هر کدام به طور مستقل سؤالی مشابه از امام‌علیه السلام پرسیده و یک جواب مشابه دریافت کرده‌اند. بنابراین صورت حیلوله هیچ شبهه و اشکالی در صحت سند روایت نخواهد بود چون به یک طریق راوی اول بزنطی است.

احتمال سوم که احتمال اصح است این است که اصلاً حیلوله‌ای واقع نشده بلکه محمد بن حسن اشعری بر خود احمد بن محمد بن ابی نصر عطف شده است و هر دو راوی با هم از محمد بن عبدالله اشعری نقل می‌کنند و تنها محمد بن عبدالله از امام رضا سؤالی پرسیده و جوابی گرفته است. به خاطر اینکه ابن ابی نصر از محمد بن عبدالله اشعری زیاد روایت دارد و شاهدی برای وقوع حیلوله وجود ندارد.

بنابراین این احتمال، گرچه محمد بن عبدالله اشعری که راوی اول روایت است توثیق صریحی در مورد او وارد نشده، ولی به نظر مختار که بزنطی را لا یروی و لا یرسل الا عن ثقة[20] می‌دانیم، محمد بن عبدالله اشعری از ثقات خواهد بود.

روایت اشعری

جعفر بن محمد بن عبیدالله (عبدالله) الاشعری عن ابیه قال سئلت اباالحسنعلیه السلام عن تزویج المتعه و قلت اتهمها بان لها زوجاً یحل لی الدخول بها قالعلیه السلام ارأیتک ان سئلتها البینه علی ان لیس لها زوج هل تقدر علی ذلک.

این روایت را مرحوم شیخ مفید در رسالة المتعه[21] نقل نموده که مضمون همان روایت قبلی است و ظاهر این دو روایت اخیر یک روایت واحد است منتها چون رسالة المتعه شیخ مفید مانند تهذیب و کتب اربعه مقابله نشده تا نسخه‌های صحیح و معتبر داشته باشند، دارای اشتباهات زیادی است و این روایت را نیز با تغییر و اشتباه نقل کرده است و عبارت «عن ابیه» بعد از الاشعری سقط شده اما در مستدرک[22] و بحار[23] «عن ابیه» در سند وجود دارد منتها در بحار تصحیفی دیگر صورت گرفته و به جای عبدالله الاشعری، عبیدالله الاشعری نوشته است.[24] همچنین در این روایت رساله متعه مرحوم شیخ مفید به جای «قلت للرضاعلیه السلام» «سئلت ابا الحسن‌علیه السلام» ذکر شده که مراد همان اباالحسن الرضاعلیه السلام است به هر حال مضمون دو روایت و راوی آنها یکی است و ظاهراً این دو روایت یک روایتند لذا اسقاط در سند هر چند این روایت را فی حد نفسه از اعتبار می‌اندازد ولی چون دو روایت را متحد دانستیم این روایت اخیر می‌تواند تأکیدی بر صحت روایت قبلی باشد که به نظر ما سندش معتبر بود.

مرسله مهران بن محمد[25]

عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قال قیل له ان فلانا تزوج امراة متعه فقیل له ان لها زوجا فسئلها فقال ابو عبداللهعلیه السلام و لم سئلها.

روایت یونس بن عبدالرحمن[26]

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْمَرْأَةُ تَتَزَوَّجُ مُتْعَةً فَیَنْقَضِی شَرْطُهَا- وَ تَتَزَوَّجُ رَجُلًا آخَرَ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِیَ عِدَّتُهَا- قَالَ وَ مَا عَلَیْکَ إِنَّمَا إِثْمُ ذَلِکَ عَلَیْهَا».

اینها روایاتی بود که حجیت ادعای زن را در خلیه بودن خود اثبات می‌نمود اما در مقابل دو روایت وجود دارد که قول زن را در این زمینه حجت نمی‌داند که این دو روایت ذیلاً نقل می‌شود.

بررسی روایات نافیه حجیت قول زن در خلیه بودن خود

روایت جعفریات[27]

« عن علیعلیه السلام انه قال فی امرأة قدمت علی قوم و قالت لیس لی زوج و لا یعرفها احد فقال لا یتزوج حتی تقیم شهوداً عدولاً انه لا زوج لها».

این روایت قابل اعتنا نیست زیرا روایت جعفریات نوعاً بر خلاف اصول حدیثی شیعه می‌باشند.

صحیحه ابی مریم[28] انصاری

محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن محبوب عن ابان عن ابی مریم عن ابی جعفرعلیه السلام انه سئل عن المتعه فقال: انّ المتعه الیوم لیست کما کانت قبل الیوم انهنّ کنّ یومئذ یؤمنّ و الیوم لا یؤمنّ فاسألوا عنهنّ.

در این روایت، عبارت «لا یؤمنّ» وجود دارد. مرحوم فیض[29] می‌فرماید در این عبارت دو احتمال هست یکی به کسر و دیگری به فتح میم، که بنابر کسر از ریشه ایمان است و به این معناست که چون در آن ایام ایمان به متعه نداشتند بدون تحقیق نباید با آنها ازدواج کنید اول تحقیق کنید و ببینید متعه را قبول دارند اگر قبول داشتند با آنها ازدواج کنید. و بنابر فتح به این معناست که مورد اطمینان و وثوق نیستند و ممکن است شوهردار باشند. این روایت بنابر قرائت فتح به ما نحن فیه ارتباط پیدا می‌کند.

صاحب حدائق[30] قرائت فتح را اختیار نموده، می‌فرماید که چون ازدواج موقت با زن مسن اشکالی ندارد وجهی برای قرائت کسر وجود ندارد.

این اشکال صاحب حدائق به مرحوم فیض وارد نیست به دلیل اینکه مرحوم فیض که از ریشه ایمان ذکر می‌کند همان مطلبی را می‌خواهند بگویند که در بعضی روایات دیگر هم آمده است که اگر سنی قبول داشته باشد که پیامبر متعه را حلال کرده و تحریم عمر را نپذیرد، ازدواج با او جائز است و گرنه از قبیل زنا خواهد بود چون کسی که حلیت متعه را قبول ندارد قصد ازدواج از او متمشّی نمی‌شود بلکه قصد زنا دارد و لذا ازدواج با او باطل است.

اما اشکال دیگری به قرائت کسر وجود دارد و آن این است که امام باقرعلیه السلام که می‌فرمایند «قبل الیوم یؤمن» اگر به کسر میم خوانده شود معنای روایت اینگونه خواهد شد که مثلاً در زمان پدرم و جدم به حلیت متعه ایمان داشته و الان در این زمان دیگر ایمان به متعه ندارند. در حالی که واقعیت خارجی اینگونه نبوده است و اهل سنت از زمان عمر تا زمان امام باقرعلیه السلام و بعد از آن و الی یومنا هذا حلیت متعه نمی‌پذیرفته و نمی‌پذیرند. روی این جهت قرائت کسر درست نمی‌باشد و همان قرائت فتح درست است و معنای روایت این است که قبلاً هنوز زن‌ها فاسد نشده بودند و زن شوهردار خود را بدون شوهر معرفی نمی‌کرد اما به تدریج فساد شیوع یافته بود و تا زمان امام باقر و بعد از آن همچنان اوضاع در سراشیبی انحطاط قرار گرفته بود و بر این اساس در زمان امام باقر و امام صادق‌علیهما السلام تفتش از وضع زن مدعیه خلیه بودن لازم بوده، در حالی که روایات قائله به عدم لزوم تفتیش نیز از همین دو امام همام صادر شده بود و لذا این دو دسته روایات با هم متعارض می‌شوند.

جمع بین این دو دسته روایات، بحث مختصری دارد که به جلسه آینده موکول می‌شود.

«والسلام»

 


[1] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 462. بَابُ أَنَّهَا مُصَدَّقَةٌ عَلَى نَفْسِهَا. اين تنها روايتي است كه صاحب جواهر آن را تمام دانسته و براي اثبات مدعا در مقام به آن استدلال نموده است.
[2] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 569، ح55.
[3] ـ يعني مردم او را به بدي ياد مي‌كردند و درباره او حرف‌هايي مي‌زدند.
[4] . وسائل الشيعة، ج20، ص: 301، ح25676. بَابُ أَنَّ الْمَرْأَةَ مُصَدَّقَةٌ فِي عَدَمِ الزَّوْجِ وَ عَدَمِ الْعِدَّةِ وَ نَحْوِ ذَلِكَ وَ لَا يَجِبُ التَّفْتِيشُ. كافي باب التزويج بغير ولي باب مصدقات علي انفسها اين راوي در اسانيد گاهي به نام ميسر و گاهي به نام ميسرة ذكر شده است كه او مسيرة بن عبد العزيز است. الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 462. بَابُ أَنَّهَا مُصَدَّقَةٌ عَلَى نَفْسِهَا.
[5] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 392. بَابُ التَّزْوِيجِ بِغَيْرِ وَلِيٍّ، ح4.
[6] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 462. بَابُ أَنَّهَا مُصَدَّقَةٌ عَلَى نَفْسِهَا، ح2.
[7] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 253، ح1092.
[8] تهذيب الأحكام، ج7، ص: 253، ح1092. و در بعضي نسخ حديث 271، که در معجم رجال مرحوم خويي به اشتباه 371 نوشته شده است.
[9] . رجال البرقي - الطبقات، ص: 34.
[10] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 238، ح1040. الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج3، ص: 138، ح496.
[11] ـ اين اطلاق در فرس و عرب بسيار رائج بوده است. مثلاً در رجال شيخ هست كه در مورد محمد بن عمر بن حنظله گفته كه «غلب عليه اسم ابيه» و به او عمر بن حنظله مي‌گويند. به عبدالكريم قاسم فقط قاسم مي‌گفتند با اينكه او پسر قاسم بوده است. به محمد بن سبكتكين فقط سبكتكين اطلاق مي‌شده و به حسين بن منصور بن حلاج، منصور حلاج مي‌گفتند.
[12] . رجال البرقي - الطبقات، ص: 34.
[13] . رجال الشيخ الطوسي - الأبواب، ص: 268 و 269.
[14] ـ تهذيب الأحكام، ج7، حديث 1092 و در بعضي نسخ حديث 271.
[15] در استبصار فضیل آمده نه فضلمَا رَوَاهُ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ فُضَيْلٍ مَوْلَى رَاشِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الاستبصار فيما اختلف من الأخبار؛ ج3، ص: 138.
[16] در رجال کشی فضیل آمدهحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْعَطَّارُ الْكُوفِيُّ، عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ، عَنْ فُضَيْلٍ غُلَامِ مُحَمَّدِ بْنِ رَاشِدٍ، ... رجال الكشي؛ ص: 110.
[17] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 253 ح1094.
[18] ـ منظور از حيلوله سندي اين است كه گاهي مقداري از سندي در سند ديگري وارد مي‌شود و صورت جمله معترضه به خود مي‌گيرد. براي مشخص شدن اين مطلب در نسخ خطي، حاء حطي قرار مي‌دادند كه اختصار حيلوله است.
[19] . مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، ج7، ص: 435.
[20] ـ استاد دام ظله گرچه نظر مشهور را كه روايت اصحاب اجماع را علامت توثيق همه راويان قبل از اصحاب اجماع مي‌دانند، نمي‌پذيرند اما اين را قبول دارند كه روايت ابن ابي نصر بزنطي و صفوان و ابن ابي عمير اماره وثاقت مروي عنه است.
[21] . المتعة (للشيخ المفيد)، ص: ح14، ح37.
[22] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص: 459 ح17283. قید عن ابیه ندارد.
[23] . بحار الانوار(ط- بیروت)، ج100، ص: 310، ح50.
[24] ـ اختلاف نسخه در مورد عبدالله الاشعري خيلي جاها وجود دارد و همين راوي با نام عبيدالله الاشعري به صورت تصحيف شده آمده است.
[25] . تهذيب الأحكام، ج7، ص: 253، ح1093.
[26] . وسائل الشيعة، ج21، ص: 31؛ ح26443- 2.
[27] . الجعفريات - الأشعثيات، ص: 100.
[28] . الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 453، بَابُ أَنَّهُ لَا يَجُوزُ التَّمَتُّعُ إِلَّا بِالْعَفِيفَةِ ح1.
[29] . الوافي، ج21، ص: 349، «باب التمتع بغير العفيفة و العارفة».
[30] . الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج24، ص: 130.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo