ش: آیه ۱۷ سوره حج، شبیه آیه 62 سوره بقره است اما در آنجا مشرکین را هم ذکر کرده و البته از رستگاری صحبتی نیست.
﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾ استاد: این آیه در مورد فرق گذاشتن و فصل و جدایی انداختن بین این دستهها ست. آن آیه مثل این آیه محل بحث ما نیست.
مطلبی میخواهم عرض کنم که مشهور در حوزهها نیست اما به نظر ثابت است. تفسیر فخر رازی، همهاش مال فخر رازی نیست بلکه بعد از فوت فخر رازی شخص دیگری آن را ادامه داده است و بعد هم او فوت کرده است و نفر سومی باقی را نوشته است اما عمده آن از فخر رازی است و بخش کمی از آن مربوط به این دو نفر دیگر است. شهاب الدین خویی بخشی از آن را نوشته است و بعد از فوت او نجم الدین قمولی باقی را تمام کرده است. حالا اینکه تا کجا مال فخر رازی است و چقدر آن از دیگری است در کتابهای معمولی نیست و من هم ندیدم جایی تعیین کرده باشند البته اصل اینکه این فخر رازی همه تفسیر را تمام نکرده است در کتب دیگر هم مذکور است و حتی در ... (۳:۵۶) الاحباب هم هست. در کشف الظنون هم آمده است.
از مرحوم آیت الله زاده مازندرانی شنیدم که ایشان میگفت من یک نسخه خطی از تفسیر فخر رازی دیدم که آنجا، جایش را تعیین کرده بود که تا کجا از فخر رازی است اما ذکر نکرد که کجا بود.
من تفسیر آیه شریفه ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ﴾ (الفتح ۱ و ۲) را نگاه غیر مستوفی کردم، تاریخی که متناسب با زمان فخر رازی است تا همین سوره فتح است. فخر رازی در شوال ۶۰۶ قمری فوت کرده است و مطالب قبل تاریخ دارد و سوره فتح هم تاریخ داد که ۶۰۳ قمری است که سه سال قبل از فوت فخر رازی است ولی آنهای دیگر را در سابق که نگاه کردم تقریبا ۶۰ یا ۷۰ سال بعد از فخر رازی فوت کردهاند و آنها مناسب با این تاریخها نیست.
چیز دیگری هم من وقت نکردم نگاه کنم و سابق دیده بودم این بود که فخر رازی اسم خودش را در سورههایی که تفسیر کرده ذکر کرده است ولی این اواخر حتی در بخشی از قسمتها که تاریخ هم دارد، اسمی از او ذکر نشده است. آنها که اسمش ذکر شده است که قطعی است که مال خود فخر رازی است و آن چند تایی هم که ذکر نشده است چون تاریخش با فخر رازی سازگار است و با آن دو نفر دیگر تطبیق نمیکند باید مال خود فخر رازی باشد.
ش: فخر رازی اهل ری بوده است؟
استاد: اهل جای دیگری بوده است ولی در ری متولد شده و بزرگ شده است.
در هر حال در مورد این آیه سوالی که مطرح میشود این است که با مذهب امامیه که پیامبر را معصوم از گناه و خطا میدانند (البته خطا محل بحث است) چطور تطبیق پیدا میکند؟ شاید اشکال بدوی به نظر برسد.
از این اشکال جواب دادهاند و البته من فرصت نشد که کامل مراجعه کنم اما به نحو اجمال از سابق در ذهنم هست و مختصری هم بعدا نگاه کردم که دو جواب بیان شده است.
یکی اینکه معنای ذنب در گناه منحصر نیست تا گفته شود این آیه برای پیامبر گناه اثبات کرده است و با مذهب امامیه ناسازگار است. به تبعه عمل، ذنب گفته میشود و شاید تبعهای که فشار داشته باشد را ذنب بگویند. پیامبر که ادعای رسالت کرد فشار زیادی به پیامبر وارد شد و طبعا این ادعا باعث میشود که مردم فاصله بگیرند و با او رفت و آمد نکند و معامله نکنند و از او بدگویی کنند و از خیلی از نعمتهای مادی معمولی محروم میشود. پس ذنب در گناه منحصر نیست بلکه به فشاری که به وسیله کاری به انسان وارد میشود ذنب شخص گفته میشود. تبعات ادعای رسالت و فشار آن زیاد بود هم در مکه و هم در مدینه.
ش: غفران هم متناسب با همان معنا میشود.
استاد: بله. و آیه میگوید ما شما را فاتح قرار دادیم تا این تبعات از بین برود چون وقتی برای کسی قدرت حاصل شد، دیگران جرأت نمیکنند کارهای غلطی که قبلا انجام میدادند را ادامه بدهند و روی بدگوییها و بد رفتاریهای آنها سرپوش گذاشته میشود. این خاصیت خود قدرت است.
در هر حال چه ما امامیه که پیامبر را معصوم میدانیم و چه عامه که اثبات ذنب میکنند باید صدر و ذیل آیه را با هم مرتبط کنند. بین فتح مبین و بخشیده شدن ذنب چه ارتباطی هست؟ ارتباط همین است که تبعات و فشاری که هست و قطع ارتباط و معامله نکردن و ... که هست همه از بین میروند.
ش: ارتباط این نیست که چون تو جهاد کردی خداوند این پاداش را به تو میدهد؟
استاد: آن یک بحث دیگری است. اینکه چه ارتباطی بین صدر و ذیل هست باید روشن شود. اگر آیه به معنای گناه باشد، چه تناسبی هست که آیه بگوید برای اینکه شما گناه نکنید ما شما را فاتح قرار دادیم؟ این خودش قرینه است بر اینکه منظور از ذنب گناه نیست بلکه منظور تبعات است و کسی که فاتح است آن تبعات را ندارد.
این یک جواب است.
ش: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ﴾ (الزمر ۶۵) هم شبیه همین آیه است؟
استاد: آن جا «لئن» دارد اثبات گناه نمیکند. آن آیه مشکلی ندارد. همه اگر دستور خدا را عمل نکنند جهنم میروند.
در هر حال این یک جواب است که منظور از ذنب، تبعات است و البته من درست نگاه نکردم ما تقدم و ما تأخر چه بوده است و تفاسیر مختلفی در مورد آن هست. در هر حال اینکه بخواهیم وضع جامعه را منتقل کنیم و اینکه روی تبعاتی که برای شخص وجود داشته است بعد از فتح سرپوش گذاشته میشود این است که بین گناهان دور و گناهان نزدیک در عرف تفاوت وجود دارد. اموری که نزدیک است تغییر میکنند، مثلا کسی جنایتی را در چند روز قبل مرتکب شده باشد دنبال میکنند اما مثلا پنجاه سال قبل فرد کاری انجام داده باشد نوعا پرونده مختومه میشود و کمتر دنبال میشود.
ش: ما تأخر به معنای ما یأتی نیست؟
استاد: نه. برخی خیال کردهاند به معنای یأتی است ولی این اشتباه است. بلکه مثل قدماء و متأخرین که هر دو ماضی هستند ولی گاهی ماضی نزدیک است و گاهی ماضی دور است. آیه میگوید آنچه در ماضی دور که متعارفا در جامعه دنبال نمیشوند اتفاق افتاده و آنچه نزدیک بوده است بعد از فتح روی همه آنها سرپوش گذاشته میشود.
ش: یعنی آیه خطاب به امت است؟
استاد: نه آیه خطاب به پیامبر است به امت ربطی ندارد.
و بر فرض که ذنب را گناه معنا کنیم برای اینکه صدر و ذیل آیه با هم همخوانی داشته باشند معنایش این است که شما در این جامعه گناه کار بودید. فردی که ادعای رسالت میکند قهرا گناه بزرگی را ادعا کرده است و ما فتح دادیم و این گناه سرپوش گذاشته میشود. این نتیجه قدرت است.
ش: یعنی جنبه اثباتی دارد؟ اینکه قبلا شما را گناهکار تلقی میکردند و الان نمیکنند؟
استاد: بله. الان در همین قم، بعضی از روسای طراز اول در اینکه فلسفه چطور است و ... مخالف خیلی داشتهاند و تا قبل از غلبه، شخص را گناه کار حساب میکردند اما بعد که غلبه پیدا کردند کسی جرأت نمیکند که بدگویی کند و قهرا روی آنها سرپوش گذاشته میشود. پس اگر به گناه هم تفسیر شود منظور گناه مردمی است یعنی ما فتح دادیم چون تو در بین مردم گناه کار بودی و روی آن سرپوش گذاشته شود. بنابراین آیه شریفه با اصول اعتقادی ما هیچ گونه تضادی ندارد.
ش: این که مراد از ذنبک، ذنب امت تو است در روایت هست.
استاد: آیا حدیث صحیح السند است؟ هر حدیثی که قابل اعتماد نیست. اگر صحیح السند باشد باید فکر کرد چطور به آن ملتزم شد که خلاف ظاهر هم نباشد. و گرنه ما ملتزم نیستیم هر چیزی که به اسم حدیث وارد شده باشد از آن دفاع کنیم. بله آنچه ثابت است ما ملتزم هستیم که از آن دفاع معقول کنیم.
ش: مرحوم علامه هم در المیزان خیلی از احادیثی که معوج هستند را میگوید اینها از اسرائیلیات است.
استاد: همه آنها را نمیتوانیم بگوییم اسرائیلی است ولی لازم نیست ما مدافع احادیثی باشیم که انتساب آنها به معصوم ثابت نیست. در اینکه مشتی دروغگو بودهاند که حرفهایی را جعل میکردهاند قابل انکار نیست و روایتی هم که سند معتبر نداشته باشد به آنها ملتزم نیستیم. البته انکار هم نمیکنیم. در خود روایات هم هست که آنچه را شما نفهمیدید نفی و اثبات نکنید. گاهی توجیهاتی دارد که به ذهن آدم نمیرسد و باید به خود ائمه واگذار شود.
ش: شما قبلا بحثی داشتید که تأمین دادن از عقاب نسبت به آینده غیر عقلی است و خلاف لطف هست.
استاد: ما عرض میکردیم که خیلی از آقایان اشتباه کردهاند و ما تقدم و ما تأخر را به معنای ما مضی و ما یأتی معنا کردهاند و این که اجازه بدهند انسان بعدا هر کاری بخواهد بکند غلط است. ما تقدم و ما تأخر هر دو ماضی هستند که عرف متعارف هر دو را مشمول عفو میدانند.
ش: من این مطلب شما را جایی نقل کردم. برخی روایات را در مورد حج ذکر کردند که بعضی از آنها صراحت دارد که گناهان آینده هم بخشیده میشود.
استاد: اگر چنین چیزی هم باشد یعنی خداوند ملکه شبیه به عصمتی برای شخص ایجاد میکند که او دیگر گناه نمیکند و این اشکالی ندارد.
ش: چه اشکالی دارد که این طور بگوییم که خداوند به نحو اجمال میگوید که برخی به میزانی مقرب شدهاند که گناهان جزئی در آینده برای آنها نوشته نمیشود اما تعیین نکرده است که چه افرادی هستند.
استاد: اجازه دادن نسبت به ارتکاب گناه در آینده حتی فی الجملة هم اشکال دارد.
ش: چرا؟ وقتی تعیین نشده باشد هیچ کس جرأت نمیکند مرتکب گناه شود.
استاد: خود اجازه گناه دادن ممکن نیست ربطی به ارتکاب و عدم ارتکاب ندارد.
ش: منظور اجازه گناه نیست بلکه یعنی حرامی که از آن عفو میشود.
استاد: اینکه خدا اخبار بدهد از تامین از عقاب نسبت به آینده خلاف عقل است. آقای نایینی هم این بحث را دارد. اینکه خداوند واقعا ببخشد اشکالی ندارد ولی اینکه تامین بدهد به شخص که تو اگر گناهی کردی من میبخشم این خلاف عقل است. این مال آقای نایینی هم نیست بلکه مال متکلمین سابق است.
ش: یعنی شما حرام معفو را خلاف عقل میدانید؟
استاد: اینکه اخبار کنند که شما خاطرتان جمع باشد که ما میبخشیم خلاف عقل است.
ش: مثل ظهار که با اینکه حرام است و کفاره دارد اما عقاب ندارد.
استاد: این طور نیست و حرام معفو نیست.
ش: در مورد زیارت حضرت رضا علیه السلام هم هست که کسی که زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده او را میبخشد.
استاد: این معنا درست نیست و خلط است. همه آنها فعل ماضی است و مال گذشته است اما دور و نزدیک دارد.