< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

99/01/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: معانی ماده امر/ ماده امر/ اوامر/ مباحث الفاظ

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در ماده أمر قرار دارد که یکی از مباحث مربوط به آن بررسی معنای ماده أمر است. در این زمینه اینکه أمر دارای معنای طلب است، مناقشه ای وجود ندارد، اما معانی دیگر أمر مورد اختلاف واقع شده است که برخی سعی کرده اند که سایر معانی أمر غیر از طلب را به معنای واحدی برگردانند که این مطلب مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

1ماده امر

در مورد ماده أمر معانی متعددی ذکر شده است که یکی از آنها طلب فعل از دیگری است. در کنار این معنا، معانی دیگری مانند «شأن»، «فعل» و «شیء» ذکر شده است.

در مورد معنای ماده أمر دو تلاش صورت گرفته است:

    1. در مورد غیر از معنای طلب جامعی تصویر شود تا معانی ذکر شده از قبیل شأن، فعل و شیء مصادیق آن بوده و ماده أمر مشترک لفظی بین معنای طلب و آن معنای جامع باشد.

    2. برای همه معانی أعم از طلب و سایر معانی جامعی تصویر شود.

1.1بررسی بیان های جامع برای ماده أمر در کنار معنای طلب

در جلسه پیشین در مورد جامع برای معانی ماده أمر غیر از معنای طلب، پنج تصویر مطرح شد که هیچ یک از آنها تمام نبودند.

1.1.1و: بازگشت سایر معانی به معنای مبهم مختص به حدث و شبیه آن

به نظر ما بیان صحیح برای تصویر جامع بین معانی غیر از طلب این گونه است که ماده أمر برای دو معنا وضع شده است. یکی از معانی طلب فعل از دیگری و معنای دوم معنای مبهمی است که اختصاص به حدث و شبیه آن مانند اوصاف دارد[1] و شامل ذوات و اعیان خارجی نمی‌شود. بنابراین ماده أمر بر غیر ذوات و اعیان خارجی اطلاق شده و جمع آن به صورت «أمور» خواهد بود، در حالی که امری که به معنای طلب از غیر است، به صورت «أوامر» جمع بسته می‌شود.

به نظر ما معنای ماده أمر در سایر لغات هیچ مرادفی ندارد. به عنوان مثال در زبان فارسی ما مرادفی برای معنای ماده أمر پیدا نکردیم.

1.2بررسی بیان های جامع برای همه معانی ماده امر

همان طور که ذکر شد دومین تلاش در مورد ماده أمر این است که برای همه معانی ماده أمر أعم از طلب فعل از دیگری و غیر آن جامعی ذکر شود که بر این اساس ماده أمر مشترک معنوی در آن معنای جامع خواهد بود که یک فرد آن طلب فعل از دیگری و فرد دیگر آن معنایی است که در تلاش اول سعی بر تصویر جامع برای آن شد.

برای تصویر جامع بین همه معانی ماده أمر سه بیان وجود دارد که عبارتند از:

1.2.1الف: بازگشت همه معانی به واقعه دارای اهمیت فی الجمله

اولین بیان برای تصویر جامع بین همه معانی ماده أمر که از سوی محقق نائینی مطرح شده، به این صورت است که معنای طلب به معنای دوم ارجاع داده شود.

محقق نائینی فرموده اند: معنای ماده امر، واقعه دارای اهمیت فی الجمله است که أمر به معنای طلب هم از مصادیق این معنا خواهد بود و لذا برای ماده أمر جامع معنوی تصویر می‌شود که شامل طلب فعل از دیگری و معانی دیگر می‌شود.[2]

1.2.1.1مناقشه

به نظر ما کلام محقق نائینی صحیح نیست و چهار اشکال به آن وارد است:

أولاً: ماده أمر اختصاص به واقعه دارای اهمیت ندارد؛ چون بدون هیچ عنایت و مجاز می‌توان از تعابیر «هذا أمر غیرمهم» یا «هذا أمر لایعبأ به» استفاده کرد.

ثانیاً: واقعه به معنای رخداد است و أمر اختصاص به واقعه ندارد؛ چون تعبیر «عدم مجیء زید أمر عجیب» یا «اجتماع النقیضین أمر محال» در عین اینکه عدم مجیء زید و اجتماع نقضین رخداد نیست، صحیح است.

البته ممکن است که اصرار وجود داشته باشد که به نظر عرفی، واقعه و رخداد حتی بر عدم یک شیء یا مواردی مانند اجتماع نقیضین صادق است. در این صورت به تعبیر «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»[3] یا تعبیر «الکلام یقع فی أمور» نقض می‌کنیم که در این موارد قطعا أمر به معنای رخداد نیست.

ثالثاً: ارجاع طلب فعل از دیگری به این معنا از واقعه خالی از غرابت نیست؛ چون آنچه واقعه و رخداد است، طلب فعل از غیر است و لذا باید تعبیر «أمر طلب الصلاة» به نحو اضافه بیانیّه به معنای امری که عبارت از طلب صلات است، صحیح باشد، در حالی که تعبیر «أمر طلب الصلاة» به کار برده نمی‌شود بلکه از تعابیری همچون «الأمر بالصلاة» به کار برده می‌شود.

رابعاً: بر طلب تکوینی یک شیء در عین اینکه رخداد است، أمر گفته نمی‌شود. به عنوان مثال در صورتی که فرد به دنبال گمشده خود باشد، در عین اینکه واقعه ای است که فی الجمله دارای اهمیت است، در مورد آن «أمر بالضالّه» گفته نمی‌شود. بنابراین منشأ اطلاق کلمه «أمر» بر طلب فعل از دیگری این نیست که واقعه دارای اهمیت است؛ چون باید بر طلب تکوینی یک شیء هم أمر گفته شود، در حالی که گفته نمی‌شود.

1.2.2ب: بازگشت معانی ماده أمر به مبرز اراده

دومین بیان برای تصویر جامع در مورد همه معانی ماده أمر که در تعلیقه نهایة الاصول ذکر شده، این است که بین طلب و سایر معانی أمر جامع معنوی وجود دارد که طبق آن، أمر چیزی است که مبرز اراده باشد که گاهی مبرز اراده تشریعی است که همان طلب فعل از غیر است. در این صورت مشتق خواهد بود و تعابیر «أمر و یأمر و...» به کار برده شده و جمع آن به صورت «أوامر» خواهد بود.

گاهی هم أمر مبرز اراده تکوینی است که در این صورت أمر از جوامد بوده و جمع آن به صورت «أمور» خواهد بود. [4]

1.2.2.1مناقشه

به نظر ما مطلب ذکر شده در تعلیقه نهایة الاصول صحیح نیست؛ چون در مورد امری که جامد بوده و جمع آن به صورت «أمور» است، اساساً مبرز اراده تکوینی بودن لحاظ نشده است. به عنوان مثال وقتی تعبیر «اجتماع النقیضین أمر محال» به کار برده می‌شود، هیچ مبرزی برای اراده تکوینی وجود ندارد کما اینکه در صورت استفاده از تعبیر «عدم مجیء زید أمر عجیب» هیچ مبرزی برای اراده تکوینی وجود ندارد.

1.2.3ج: بازگشت همه معانی به معنای طلب

سومین بیان برای تصویر جامع در مورد همه معانی ماده أمر که توسط محقق اصفهانی ذکر شده، به این صورت است که تمامی ‌ماده أمر به معنای طلب بازگشت می‌کند.

ایشان در ابتداء فرموده اند: مراد از «أمر» در غیر فرض اراده معنای طلب، فعل و کار است، اما در ادامه فرموده اند: ممکن است که معنای أمر در همه موارد طلب باشد؛ چون وقتی در موارد غیر طلب مانند افعال که انجام آن از دیگری طلب نمی‌شود، أمر استفاده می‌شود، مراد معنای اسم مفعول است. در نتیجه أمر که مصدر است، استفاده شده و اسم مفعول که مطلوب است، اراده می‌شود. البته مقصود مطلوب بالفعل نیست بلکه مطلوب شأنی است که طبق آن چیزی خواهد بود که شأنیت مطلوب بودن تکوینی یا تشریعی را خواهد داشت که این معنا در مورد افعال وجود دارد.

البته روشن است که معنای ذکر شده برای ماده أمر اختصاص به افعال داشته و شامل اعیان خارجی و صفات نخواهد شد کما اینکه اگر تعبیر به «مطلب» یا «مقصد» شده باشد، مراد «ما تعلق به الطلب فعلاً» نیست بلکه مراد چیزی است که در معرض طلب و قصد است.

بنابراین أمر مشترک لفظی بین دو معنا که یکی از آنها طلب و دیگری شیء باشد، نخواهد بود بلکه مشترک معنوی در جامعی است که یک مصداق آن طلب و مصداق دیگر آن فعلی خواهد بود که شأنیت تعلق طلب را داراست. [5]

1.2.3.1مناقشه

در مورد اینکه ماده أمر دارای معنای واحدی باشد که مشترک بین تمامی معانی آن باشد، دو شاهد بر خلاف وجود دارد که عبارتند از:

    1. جمع أمر به معنای طلب به صورت «أوامر» بوده و جمع أمر به معنای غیر طلب، «أمور» است، در حالی که اگر معنای أمر واحد باشد، متعارف نیست که صیغه جمع آن به لحاظ مصادیق متفاوت باشد.

بنابراین اختلاف در نحوه جمع در مورد أمر به معنای طلب و غیر طلب، کاشف عرفی از این است که بین این معانی اشتراک معنوی وجود ندارد، بلکه اشتراک لفظی ثابت است.

    2. أمر به معنای طلب مشتق است و لذا تعابیر «أمر، یأمر، آمر و مأمور» به کار برده می‌شود، اما أمر به معنای غیر طلب جامد است که این مطلب حاکی از این است که اشتراک لفظی بین این دو معنا وجود دارد.

در مورد دو شاهد ذکر شده سعی بر پاسخ دادن صورت گرفته است. محقق اصفهانی از شاهد اول این گونه پاسخ داده اند که منشأ اختلاف جمع که أمر به معنای طلب به صورت «أوامر» جمع بسته شده و أمر به معنای غیر طلب به صورت «أمور» جمع بسته می‌شود، این است که در أمر به معنای طلب، طلب بالفعل لحاظ شده است و لذا در آن معنای حدثی که طلب کردن فعل از دیگری است، لحاظ شده است و لذا به صورت «أوامر» جمع بسته شده است، اما در صورتی که أمر بر افعال اطلاق می‌شود، در عین اینکه به همان معنای طلب است، اما در این صورت طلب بالفعل لحاظ نشده است بلکه معنای «ما من شأنه أن یتعلق به الطلب» لحاظ شده است و لذا گویا مستعمل فیه متمحض در همان معنای اصلی جامع خواهد بود که طلب به معنای مطلوب شأنی است و در نتیجه حالت جامد لحاظ شده و به صورت «أمور» جمع بسته شده است. در حالی که در مورد أمری که تطبیق بر طلب فعل از غیر می‌شود، حیث زائدی که طلب فعلی از غیر است، لحاظ شده است که به این جهت به صورت «أوامر» جمع بسته می‌شود. [6]

این پاسخ محقق اصفهانی می‌تواند پاسخ از شاهد دوم نیز باشد.

آقای سیستانی نیز در پاسخ از شاهد اول فرموده اند: اساساً «أوامر» جمع أمر نیست بلکه جمع «آمره» بوده و به معنای صیغه آمره است؛ چون اجماع علمای ادب بر این است که جمع مصدر به صورت «فواعل» نخواهد بود. برخی از اهل لغت مانند ازهری نیز تصریح کرده اند که «الأمر ضد النهی واحد الأمور» که طبق این تعبیر أمر ضد نهی بوده و مفردی است که جمع آن أمور است. در نتیجه «أوامر» جمع أمر نیست تا بخواهیم بر اساس آن استشهاد کنیم که معنای امری که جمع آن أوامر است، غیر از معنای امری است که جمع آن به صورت أمور است.

به نظر ما اگر مقصود از ادعای ارجاع معانی أمر به معنای واحد این باشد که از کلمه أمر بالفعل معنای واحد به ذهن خطور می‌کند، انصاف این است که هر دو شاهد برای ردّ این نظریه کافی است؛ چون نتیجه پاسخ محقق اصفهانی این است که أمر گاهی به صورت طلب فعلی و گاهی به صورت طلب شأنی است که این بیان دو معنا برای أمر تصویر کرده است. اما در صورتی که معنای واحد بالفعل وجود داشته باشد، عرفی نخواهد بود که به لحاظ مصادیق دارای جمع متفاوت بوده و از نظر مشتق و جامد بودن هم دارای تفاوت باشد.

پاسخ آقای سیستانی هم به نظر ما قابل پذیرش نیست؛ چون أوامر جمع آمره نبوده و خلاف متفاهم عرفی است که در مورد تعبیر «خالفت بعض أوامرک» که در دعای کمیل به کار رفته است، به معنای «خالفت بعض صیغ أمرک» باشد. بنابراین ظاهرا «أوامر» جمع أمر است ولو اینکه این جمع بر خلاف قیاس باشد کما اینکه «نواهی» جمع نهی است.

مؤیّد کلام ما این است که اگر جمع أمر به معنای طلب به صورت «أمور» باشد، باید بتوان جایگزین تعبیر «خالفت بعض أوامرک» از تعبیر «خالفت بعض أمورک» استفاده کرد، در حالی که بالوجدان این تعبیر صحیح نیست.

اما کلام أزهری هم قابل توجیه است؛ چون می‌توان بیان کرد که تعبیر «الأمر ضد النهی» یک معنا برای أمر بوده و تعبیر «واحد الأمور» معنای دوم برای أمر باشد.

بنابراین اگر مقصود از ارجاع معانی ماده أمر به معنای واحد این باشد که بالفعل معنای واحد به ذهن خطور کند، قطعا نادرست است. اما در اینجا احتمال دیگری نیز وجود دارد. توضیح مطلب اینکه مقصود از ارجاع معانی ماده أمر به معنای واحد این باشد که ریشه معنای دوم امر، در معنای اول که طلب است، قرار داشته باشد، یعنی معنای اصلی امر، طلب فعل از غیر بوده است و بعدا توسّع در استعمال حاصل شده و از امر، اراده «ما من شأنه أن یتعلق به الأمر» شده و با توسعه مجدد حتی مواردی که تعلق فعلی أمر مانند اجتماع نقضین امکان ندارد را شامل شده است.

بنابراین أمر بالفعل مشترک لفظی بین معنای طلب و معنای دوم آن شده است کما اینکه شبیه این مطلب در کلمه «شیء» که مصدر «شاء یشاء» است، صورت گرفته است؛ چون «شیء» در اصل به معنای «مشیّت» است و بعدا به معنای «ما تعلق به المشیّه» استعمال شده و آرام آرام به «ما من شأنه أن یتعلق به المشیّه» تبدیل شده و معنای عرفی جدید آن معنایی شده است که معادل فارسی آن تعبیر «چیز» است و عملا اسم جامد شده است.

مطلب بیان شده قابل ذکر است، اما در مورد «أمر» اینکه بر أشیاء و افعال به لحاظ اینکه «ما من شأنه أن یتعلق به الامر» بوده اند، اطلاق شده باشد، خلاف وجدان است و به همین جهت است که جایگزین تعبیر «ألا الی الله تصیر الأمور» از تعبیر «ألا الی الله تصیر المأمور به» به کار برده نمی‌شود.

البته کلمه «أمر» با تعبیر «مطلب» متفاوت است؛ چون «مطلب» به معنای «مایتعلق به الطلب» بوده است که در ادامه به صورت «ما من شأنه أن أن یتعلق به الطلب» شده و توسعه پیدا و تعبیر «مطلب» بر موارد متعددی اطلاق شده است ولو اینکه بالفعل مانند اجتماع نقیضین محال باشد. لذا اینکه محقق ایروانی بیان کرده اند که بعید نیست أمر به معنای «شیء» از أمر به معنای طلب اخذ شده باشد؛ چون شیء قابل تعلق طلب است و مراد از أمر متعلق به شیء، «ما تعلق به الطلب» بوده است که توسعه پیدا کرده و بر امور محال هم اطلاق شده است، کلام قابل بیانی است، اما خلاف وجدان عرفی است و شاهدی هم بر آن وجود ندارد.

بنابراین انصاف این است که لفظ «امر»، مشترک لفظی بین معنای طلب و معنای غیر طلب است.


[1] در مورد اوصاف می‌توان به تعبیر «جمال یوسف أمر عجیب» اشاره کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo