< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

98/12/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: بررسی ثمرات / استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد/ مقدمه علم اصول

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد قرار دارد که أدله مدعیان امتناع استعمال لفظ در اکثر از معنا مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه قول به عدم صحت استعمال لفظ در اکثر از معنا در عین امکان آن مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه ثمرات مطرح شده در مورد استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

1استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد

بحث در مواردی است که استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد در فقه در آنها مطرح شده است که در مباحث پیشین به سه مورد اشاره شده و مورد بررسی قرار گرفت.

1.1د: امکان انشای حمد، مدح یا قصد دعا در عین قصد قرائت

چهارمین مورد از موارد استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد این است که مکلف می تواند در هنگام قرائت سوره حمد در نماز، قصد انشاء هم داشته باشد. به عنوان مثال در هنگام قرائت آیه شریفه ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ قصد انشای حمد کرده و در هنگام قرائت آیه ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ قصد انشای دعاء داشته باشد و قصد انشاء منافاتی با قصد قرائت قرآن نخواهد داشت.

اما برخی از فقهاء مانند شیخ طوسی از قصد انشاء همراه با قصد قرائت منع کرده و فرموده: این عمل مستلزم استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد خواهد بود؛ چون وقتی مکلف تعبیر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ را به کار می برد، تا زمانی که قصد حکایت الفاظ قرآن کریم نداشته باشد، قرائت قرآن صدق نخواهد کرد و لذا باید لفظ ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ در حکایت از الفاظ قرآن استعمال شود که در عین حال اگر در کنار آن انشای حمد صورت گیرد، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد خواهد بود.

1.1.1مناقشه

در مورد اشکال مطرح شده دو پاسخ مطرح شده است:

1.1.1.1الف: استعمال نبودن قصد انشاء

پاسخ اول که از سوی مرحوم حکیم در کتاب مستمسک بیان شده، این است که به عنوان مثال قصد دعا یا قصد اخبار به معنای استعمال لفظ در معنا نیست.

توضیح مطلب این است که وقتی مکلف تعبیر ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ یا ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ را به کار می برد، این آیات در قصد حکایت از الفاظ قرآن استعمال شده است، اما انشای دعا در کنار قصد حکایت نیازمند استعمال لفظ در معنای انشاء نیست بلکه شبیه کنایه است که در آن تعبیر «زید کثیر الرماد» به کار برده شده و این تعبیر به قصد اخبار از سخیّ بودن زید بوده است، اما این جمله در سخاوت زید استعمال نمی شود، بلکه در همان مدلول مطابقی آن که کثرت رماد است، استعمال شده است. بنابراین در عین اینکه «زید کثیر الرماد» در معنای مطابقی خود که کثرت رماد است، به کار رفته است، قصد اخبار از سخاوت زید نیز وجود دارد و استعمال لفظ در دو معنا نخواهد بود بلکه مستعمل فیه کثرت رماد زید است ولی این جمله به داعی اخبار از سخاوت او بیان شده است. در مورد تعبیر﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ هم مکلف قصد حکایت الفاظ قرآن کریم دارد، اما این استعمال به داعی انشای دعا و بدون استعمال در انشای دعاء است.[1]

1.1.1.1.1پاسخ

به نظر ما کلام مرحوم حکیم صحیح نیست؛ چون قصد انشاء مانند دعا یا قصد اخبار، خارج از مستعمل فیه نیست. شاهد این مطلب این است که اگر کسی با استفاده از تعبیر «هل جاء أحد؟» از آمدن افراد سوال کرده و فردی که در حال نماز است، آیه شریفه ﴿وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ﴾[2] را به قصد بیان آمدن فردی از راه دور تلاوت کند، مسلماً با وجود قصد اخبار، این جمله مبرز آمدن آن شخص قرار داده شده است و با این حال نمی توان بیان کرد که این جمله در معنای اخبار به کار نرفته است.

البته ممکن است که این آیه شریفه به عنوان ذکر تلاوت شده و صرفا داعی این گونه باشد که این معنا بدون اینکه گوینده قصد اخبار داشته باشد، در ذهن مخاطب خطور کند. در این صورت مشکلی وجود نخواهد داشت، اما در صورتی که متکلم قصد اخبار داشته باشد، نمی توان این معنا را خارج از مستعمل فیه دانست.

مثال دیگر این است که فرد در هنگام نماز خواندن آیه شریفه ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾[3] را که از زبان حضرت موسی است، تلاوت کرده و قصد دعای بر خود کند. در این صورت نمی توان بیان کرد که قصد دعا برای خود نمازگزار ربطی به معنای مستعمل فیه ندارد.

در مورد مثال کثرت رماد نیز در صورتی که تعبیر «زید و عمرو کثیر الرماد» به کار برده شده و در مورد زید مقصود از کثرت رماد سخاوت بوده و در مورد عمرو همان معنای مطابقی که کثرت رماد است، مقصود باشد، نیازمند دو لحاظ خواهد بود که در واقع استعمال لفظ در دو معنا خواهد بود.

بنابراین پاسخ مرحوم حکیم صحیح نیست.

1.1.1.2ب: خارج بودن قصد خواندن قرآن از استعمال لفظ در معنا

دومین پاسخ از اشکال ذکر شده که از سوی مرحوم آقای خویی بیان شده، این است که قصد خواندن قرآن خارج از مقوله استعمال لفظ در معنا است و لذا وقتی آیه شریفه ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ تلاوت می شود، این الفاظ به داعی حکایت از طبیعی الفاظ قرآن کریم به کار رفته است و لذا در حکایت از الفاظ قرآن کریم استعمال نمی شود بلکه فردی مشابه الفاظ قرآن به داعی حکایت از آن ایجاد می شود. مطلب ذکر شده شبیه این است که فردی شعر متنبّی را بخواند که شعر خواندن او ایجاد لفظ مشابه با شعر متنبّی به قصد حکایت از طبیعی شعر متنبّی است، اما اساسا خارج از مقوله استعمال لفظ در معنا خواهد بود.

برای روشن شدن بیشتر خواندن قرآن می توان به این مثال اشاره کرد که فردی گنجشک ندیده و از دیگری سوال از چیستی گنجشک کند. در این حال اگر دیگری گنجشک را در دست گرفته و به او بیان کند که این پرنده گنجشک است، کسی که گنجشک را نشان می دهد، با نشان دادن گنجشک و ارائه یک فرد، قصد دارد که سوال کننده طبیعی گنجشک را بفهمد. بنابراین ارائه یک فرد به قصد حکایت از طبعیت صورت گرفته است. در این شرائط لفظ «عصفور» برای گنجشکی که نشان داده شده است، وضع نشده است.

بنابراین قصد قرآن خواندن، استعمال لفظ در یک معنا نیست و با تعابیری همچون «ضَرَب فعل ماضٍ» متفاوت خواهد بود؛ چون وقتی تعبیر «ضرب فعل ماضٍ» به کار برده می شود، با لفظ «ضرَب» قصد بیان فعل ماضی وجود دارد و در نتیجه «ضرب» در نوع آن استعمال شده است که استعمال لفظ و اراده نوع آن است، اما قصد قرآن خواندن این گونه نیست بلکه قصد تلفظ به یک لفظ مماثل الفاظ قرآن کریم به داعی حکایت از قرآن کریم است.

با توجه به مطالب ذکر شده وقتی قصد قرآن خواندن از مقوله استعمال خارج شود، در صورتی که در کنار قصد قرآن خواندن، الفاظ تلفظ شده در معنای خودش استعمال شود، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد نخواهد شد کما اینکه اگر به فرد گفته شده باشد که قرآن بخواند و او تعبیر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ را به کار برده و قصد انشای حمد نداشته باشد، این جمله در معنایی استعمال نشده است، بلکه الفاظی تلاوت شده است که مماثل الفاظ قرآن بوده و به داعی حکایت از قرآن کریم بوده است.[4]

به نظر کلام مرحوم آقای خویی صحیح و متین است. خلاصه فرمایش ایشان این است که قرائت قرآن از مقوله استعمال لفظ در معنا نیست و با تعبیر «ضرب فعل ماض» متفاوت است؛ چون محکی ضرَب در «ضرب فعل ماضٍ» نوع لفظ است که طبیعی فعل ضرب است و لذا در مثال «قلب ملوم مولم» در صورتی که مقصود این باشد که معکوس کردن لفظ «ملوم» به صورت «مولم» می شود و همچنین مقصود این باشد که قلب انسان ملامت شده دردناک است، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد خواهد شد؛ چون وقتی گفته می شود که «قلب ملوم مولم» و دو معنای ذکر شده قصد می شود، تعبیر «ملوم» در طبیعی این لفظ استعمال شده است. اما قرائت قرآن این گونه نیست بلکه همین که لفظ مماثل قرآن کریم به داعی حکایت از الفاظ قرآن به کار برده شود، قرائت قرآن صدق خواهد کرد ولو اینکه هیچ معنایی قصد نشده و یا اینکه معنایی غیر از معنای آیه شریفه قصد شده باشد. به عنوان مثال در صورتی که نماز گزار از تعبیر ﴿رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ﴾ استفاده کرده و داعی حکایت از الفاظ قرآن داشته باشد، اما مقصود او دعا کردن برای خودش باشد، معنای آن غیر از معنای آیه شریفه خواهد بود که کلام حضرت موسی علیه السلام است کما اینکه اگر شعر حافظ خوانده شده و مقصود از آن مدح معشوق خود فرد باشد، در حالی که حافظ آن را برای مدح معشوق خود سروده است، قرائت شعر حافظ خواهد بود؛ چون شعری که مماثل شعر حافظ بوده تلفظ شده و داعی قرائت شعر حافظ هم وجود داشته است، اما معنایی قصد شده است که متفاوت با معنایی است که حافظ قصد کرده است که در این صورت خواندن شعر حافظ صادق خواهد بود.

از مطالب ذکر شده روشن می شود که کلام منتقی الاصول مبنی بر اینکه قرائت قرآن تلفظ به لفظ قرآن به داعی ایجاد فرد مماثل با لفظ قرآن است، خالی از مسامحه نخواهد بود؛ چون ممکن است که داعی ایجاد فرد مماثل با قرآن کریم به قصد اقتباس از قرآن کریم باشد، اما قرائت قرآن متقوم به تلفظ الفاظ قرآن کریم به داعی حکایت از قرآن است، اما این امر استعمال نبوده و لذا با استعمال الفاظ قرآن در یک معنا منافات نخواهد داشت، حتی در صورتی که معنایی مقصود باشد که غیر از مقصود خدای متعال باشد. به عنوان مثال تعبیر ﴿رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي﴾[5] به کار برده شود که از زبان یکی از انبیای الهی است، اما وقتی نمازگزار این آیه را به زبان جاری می کند، در عین اینکه قصد قرائت قرآن وجود دارد، اما استعمال در این می شود که خود نمازگزار ظلم بر نفس خود کرده است که این مطلب با اشکالی مواجه نیست.

1.1.2تفصیل مرحوم بروجردی بین آیات از زبان خدای متعال و آیات از زبان غیر او

مرحوم آقای بروجردی بین ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ یا ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ و بین آیات قبل از آن تفصیل داده و فرموده اند: آیات ابتدائی سوره حمد کلام خدای متعال است که خدای متعال انشای حمد برای خود کرده است، اما ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ کلام خدای متعال نبوده و قبل آن فعل «قل» در تقدیر است؛ چون معنا ندارد که خدای متعال تعبیر ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ را بیان کند. بنابراین در ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ یا ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ از این باب کلام خدای متعال است که متعلق به یک «قل» در تقدیر است و خدای متعال امر به استعمال این تعابیر به همان معانی که بندگان بیان می کنند کرده است. بندگان هم همین عمل را انجام می دهند و لذا لازم است که قصد معانی آنها ولو به نحو اجمالی وجود داشته باشد که در مورد این آیات وجود قصد دعاء لازم است.

بنابراین خدای متعال امر کرده است که تعابیری مانند ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ با معنای خودشان به کار برده شود که بر این اساس نه تنها قصد انشای دعا با این آیات جایز خواهد بود بلکه اجمالا لازم هم خواهد بود؛ چون فرض این است که خدای متعال امر کرده است که این آیات طبق همان معانی خودشان گفته شوند. اما تعبیر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ انشای حمد از سوی خدای متعال نسبت خود خودش است و وقتی نمازگزار این آیه شریفه را تلاوت کرده و قصد انشای حمد از سوی خود داشته باشد، غیر از مفاد این آیه خواهد شد و در صورتی که با تلاوت این آیه قصد قرائت قرآن کریم و قصد انشای حمد برای خدای متعال صورت گیرد، استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد خواهد بود.[6]

1.1.2.1مناقشه

به نظر ما در مورد آیات ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ یا ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ قصد معنا لازم نیست؛ چون نمازگزار صرفا ملزم به قرائت الفاظ قرآن کریم است و لذا حتی اگر قصد معنای الفاظ قرآن کریم را نداشته و صرفا به داعی حکایت لفظ باشد، قرائت صدق کرده و مشکلی ایجاد نمی شود.

در مورد ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ نیز انشای حمد از سوی نمازگزار ممنوع نیست؛ چون اگرچه در مورد تعبیر ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِين﴾ احتمال وجود دارد که انشای حمد از سوی خدای متعال صورت گرفته و تعبیر «قل» در تقدیر نباشد، اما لازم نیست که قصد معنای آیه شود، بلکه اگر تلفظ به آیه قرآن به داعی حکایت از الفاظ آن شده و قصد انشای حمد از سوی خود نماز گزار باشد، قرائت صادق خواهد بود کما اینکه اگر شعر حافظ که در مورد انسان عادی سروده شده است، به داعی حکایت شعر حافظ و در مدح امام عصر عجّ الله تعالی فرجه الشّریف خوانده شود، خواندن شعر حافظ صادق خواهد بود.

1.1.3بررسی جواز جواب دادن به سلام دیگری به قصد قرائت قرآن و جواب سلام

تاکنون بحث در مورد قصد دعا یا حمد در آیات سوره حمد در نماز روشن گردید. در اینجا مسأله دیگری مطرح شده است که گاهی نمازگزار در مورد جواز جواب دادن به سلام دیگری در حال نماز شک می کند. به عنوان مثال فردی سلام کرده و نمازگزار شک می کند که به او سلام داده شده است و یا اینکه سلام دهنده به فرد دیگری سلام داده است. در این صورت طبق صناعت با توجه به اینکه روشن نیست که سلام دهنده نمازگزار را قصد کرده باشد، نباید جواب سلام او توسط نماز گزار داده شود، اما صاحب عروه در صفحه 19 از جلد سوم عروة الوثقی محشّی، بیان کرده است که نمازگزار می تواند تعبیر «سلام علیکم» را بیان کرده و قصد قرائت قرآن و قصد جواب سلام داشته باشد، بلکه صاحب عروه ابتدای به سلام را به همین صورت که قصد قرائت قرآن و قصد انشای سلام وجود داشته باشد، جایز دانسته اند که بر فرد مخاطب هم جواب سلام دادن واجب خواهد شد.

مورد دیگر این است که نمازگزار در فرضی که دیگری اجازه دخول طلب می کند، آیه شریفه ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ﴾[7] را تلاوت کرده و قصد قرائت قرآن و انشای اذن دخول داشته باشد که از نظر صاحب عروه با اشکالی مواجه نخواهد بود. [8]

به نظر ما مطلب ذکر شده از سوی صاحب عروه صحیح نیست؛ چون در این موارد استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد مشکل ایجاد نمی کند بلکه مشکل این است که اگر قصد انشای سلام یا جواب سلام و یا قصد انشای اذن دخول وجود داشته باشد، مصداق کلام آدمی خواهد شد.

توضیح مطلب این است که ممکن است نمازگزار قصد انشاء نکرده و صرفا آیه شریفه را به داعی اخطار لازم آن به ذهن مخاطب تلاوت کند، یعنی تعبیر «سلام علیکم» به کار برده شده ولی قصد انشای تحیت به مخاطب وجود ندارد بلکه صرفا قصد وجود دارد که تصورا این مطلب به ذهن او خطور کند. بنابراین نماز گزار صرفا قصد قرائت قرآن دارد که در این فرض نماز دچار اشکال نشده و بر مخاطب هم جواب سلام واجب نخواهد بود.

اما در صورتی که قصد انشای تحیت یا جواب تحیت وجود داشته باشد، مصداق کلام آدمی خواهد شد و همان طور که در کلام مرحوم آقای خویی ذکر شده است، صرف قصد قرآنیت برای خارج شدن لفظ از کلام آدمی کافی نیست؛ چون تکلم مبطل نماز است و آنچه از آن استثناء شده است، مطلق قرائت قرآن نیست تا در صورت وجود قصد معنایی غیر از معنایی مقصود خدای متعال، نماز باطل نشود و لذا وقتی تعبیر ﴿ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ﴾ که کلام ملائکه به اهل بهشت است، در مورد انشای اذن به داخل شدن در منزل نمازگزار استعمال شود، خلاف منصرف دلیل جواز قرائت قرآن در نماز و مصداق تکلم به کلام آدمی است که مبطل نماز است.

مورد دیگر استفاده از تعبیر ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْك﴾[9] از سوی نماز گزار با قصد قرائت قرآن و انشای دعا برای مخاطب است که مشمول أدله جواز قرائت قرآن یا دعا نخواهد بود؛ چون أدله ای که قرائت قرآن کریم یا دعا را در نماز جایز دانسته اند، از فرضی که معنای آیه قرآن تغییر داده شده و معنای دیگری در نظر گرفته شود، انصراف دارد؛ لذا وقتی تعبیر ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْك﴾ برای انشای دعا برای مخاطب به کار برده شود، دعا نخواهد بود؛ چون صرفا دعایی که مصداق مناجاب با پروردگار باشد، جایز است و وقتی برای مخاطب دعا شود نماز باطل خواهد شد.

البته در صورتی که تعبیر«اللّهم اعف عن زید» یا «عفی الله عن زید» به قصد دعا برای زید به کار برده شود، تخطاب به غیر نبوده و مشکلی برای نماز ایجاد نمی کند.

به هر حال مطلب مهم این است که این بحث مربوط به استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد نیست بلکه مشکل آن تکلم به کلام آدمی است که از این جهت مبطل نماز خواهد بود.

تاکنون بحث در استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد به اتمام رسیده و در ادامه بحث اوامر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo