< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

98/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تبیین معنای عدالت/ شروط مفتی/ اجتهاد و تقلید/ خاتمه

خلاصه مباحث گذشته:

یکی از شروط مفتی، عدالت است که به این مناسبت تعریف عدالت مورد بررسی قرار می گیرد.

1تبیین تعریف عدالت

به مناسبت شرطیت عدالت در مفتی، به صورت مختصر به تعریف عدالت پرداخته می شود.

1.1تعریف لغوی

عدالت در لغت به معنای استواء و استقامت آمده است. در لسان العرب تعبیر کرده است: «فلان يَعْدِل فلاناً أَي يُساوِيه.»[1] «العَدْل: ما قام في النفوس أَنه مُسْتقيم»[2] «وقال ابن الاعرابی: العدل هو الاستقامه و الاستقامه قد تکون حسیة کما یقال جدار عدل أی مستقیم و قد تکون معنویة کما یقال هذا کلام عدل أی مستقیم».

علت به کار رفتن عدالت در مقابل فسق، این است که شخص عادل اعوجاج ندارد بلکه دارای استقامت است.

عدالت گاهی در مقابل ظلم به کار برده می شود که در این صورت به معنای عدالت اجتماعی است و مقابل آن حاکم ظالم است، اما عدالتی که در حال حاضر محل بحث است، عدالت در مقابل فسق است و در نتیجه مراد از عادل کسی است که اعمال او استواء داشته و متعادل باشد؛ یعنی انحراف به چپ یا راست ندارد، بلکه اعمال او متعادل و متساوی است که گویا در جاده وسط حرکت می کند و در این حرکتِ بدون انحراف، دارای استقامت است.

1.2تعریف اصطلاحی

در مورد عدالت لازم به ذکر است که در روایات صرفاً تعبیر به عدالت ذکر نشده است، بلکه به عنوان مثال در مورد شاهد گاهی تعبیر «مرضی»، «خیر»، «صالح» یا «عفیف» به کار برده شده است. اما تعبیر رایج در مورد شاهد و امام جماعت عادل بودن است.

در مورد تعریف اصطلاحی عدالت شش قول قابل ذکر است.

1.2.1الف: ملکه نفسانی بودن

اولین تعریف در مورد عدالت که مورد پذیرش مشهور قرار گرفته این است که «العدالة ملکة نفسانیه باعثة علی اتیان الوجبات و ترک المحرمات».

طبق این تعریف عدالت ملکه نفسانی است که مورد پذیرش مشهور و از جمله علامه حلی قرار گرفته است. شیخ انصاری نیز این تعریف را بهترین تعریف برای عدالت می دانند.[3]

1.2.1.1کلام امام قدس سره مبنی بر زوال حکمی عدالت در صورت ارتکاب کبائر یا اصرار بر صغائر

تعریف اول مبنی بر ملکه نفسانی بودن عدالت مورد پذیرش امام قدس سره قرار گرفته است. ایشان در ادامه فرموده اند: «تزول صفة العدالة حكما بارتكاب الكبائر أو الإصرار على الصغائر، بل بارتكاب الصغائر على الأحوط، و تعود بالتوبة إذا كانت الملكة المذكورة باقية.»[4] طبق این کلام، امام قدس سره بیان کرده اند که ارتکاب کبیره موجب از بین رفتن حقیقی عدالت نمی شود، بلکه حکماً زائل خواهد شد؛ یعنی فرد عادلی است که تا قبل از توبه محکوم به فسق خواهد شد، بلکه ایشان حتی مرتکب صغیره را نیز در عین داشتن ملکه نفسانی در هنگام ارتکاب محکوم به فسق می دانند. فایده ملکه نفسانی این است که در صورت توبه، حکم به عدالت خواهد شد.

به نظر ما کلام امام قدس سره مبنی بر عدم زوال حقیقی عدالت و زوال حکمی آن نیازمند دلیل است؛ چون با ارتکاب فعل حرام، فرض این است که حقیقتا عدالت ساقط نشده است و در این صورت حکم به فاسق بودن او باید مستند به دلیل باشد. علاوه براینکه وجدان حکم به فاسق بودن چنین فردی می کند و همین امر شاهد خواهد شد که عدالت ملکه نفسانی نیست.

1.2.2ب: ترک واجبات و محرمات از روی ملکه نفسانی

دومین تعریف عدالت عبارت است از: «العدالة اتیان الواجبات و ترک المحرمات عن ملکة نفسانیه».

این تعریف از سوی شیخ صدوق، پدر ایشان و شیخ طوسی در نهایه ارائه شده است.

تفاوت تعریف دوم با تعریف اول در این است که طبق تعریف اول، عدالت صفت و ملکه نفسانی است که به سمت اتیان واجبات و ترک محرمات بعث می کند، اما طبق تعریف دوم، عدالت صفت فعل است.

مرحوم شیخ انصاری فرموده اند: بین تعریف اول و دوم ثمره عملیه وجود ندارد تا موجب تفاوت شود.[5]

البته برخی ادعاء کرده اند که طبق تعریف اول کسی که ملکه نفسانی را دارا است ولی بالفعل مرتکب کبیره بوده و توبه نکرده است، مثل اینکه به جهت عصابیت غیبت می کند، از عدالت ساقط نمی شود؛ چون ملکه عدالت به معنای عصمت نیست، بلکه ملکه عدالت این است که به صورت متعارف اتیان واجبات کرده و محرمات را ترک کند کما اینکه اگر فردی دارای مزاج گرم باشد، به معنای این نیست که هیچ گاه سرد نمی شود بلکه ممکن است که در شرائط خاص سرد شود یا اگر فردی شجاع باشد، به معنای این نیست که هیچ گاه ترس نداشته باشد. بنابراین ملکه نفسانی عدالت، مساوی عصمت نیست بلکه همزمان با ارتکاب کبیره ممکن است که ملکه نفسانی محفوظ باشد، لذا ادعاء می شود که طبق تعریف اول، فردی که مرتکب کبیره است ولی ملکه او باقی است، عادل خواهد بود. اما طبق قول دوم که عدالت اتیان واجبات و ترک محرمات است، عدالت باقی نخواهد ماند.

شیخ انصاری بعد از ذکر این اشکال فرموده اند: ممکن است کسی این مطلب را ذکر کرده و نتیجه بگیرد که تعریف اول با توجه به اینکه منجر به عادل بودن فرد مرتکب کبیره می شود، صحیح نیست و تعریف دوم صحیح است.

ایشان در پاسخ از اشکال ذکر شده می فرمایند: مقصود از ملکه باعث به انجام واجبات و ترک محرمات، ملکه باعثه بالفعل است و لذا در صورتی که فرد مرتکب کبیره بشود، اگرچه دارای ملکه است، اما بالفعل بعث به انجام واجبات و ترک محرمات وجود ندارد و لذا بین قول اول و دوم ثمره عملیه وجود ندارد بلکه صرفا طبق قول اول، عدالت صفت نفس و طبق تعریف دوم صفت فعل است.

1.2.3ج: اتیان واجبات و ترک محرمات

سومین تعریف در مورد عدالت توسط شیخ انصاری به علامه مجلسی و محقق سبزواری نسبت داده شده است.[6] در این تعریف آمده است: «العداله اتیان الواجبات و ترک المحرّمات».

به نظر ما تعریف سوم قابل پذیرش نیست؛ چون اگر کسی محرمات را به داعی الهی ترک نکند، بلکه صرفا اشتهاء به ارتکاب محرمات نداشته یا اینکه زمینه ای برای ارتکاب برخی از محرمات نداشته باشد، مثل اینکه صرفا به جهت مشکل داشتن خمرهای موجود در بازار، شرب خمر نداشته باشد، عادل نخواهد بود. البته فاسق به معنای مرتکب معصیت نیست، اما عادل به معنای عفیف، صائن یا کف کننده از گناه که در روایات آمده است، در مورد او صادق نیست.

1.2.4د: استقامت عملی در شریعت

چهارمین تعریف عدالت که به نظر ما بهترین تعریف است، این است که عدالت استقامت عملی در مسیر و جاده شریعت است و لذا عدالت به معنای عدم انحراف به سمت چپ و راست است که همراه با استقامت عملی است. استقامت عملی در فرضی است که به صورت مستمر و به داعی الاهی انجام واجبات و ترک محرمات صورت گیرد.

این تعریف مورد پذیرش محقق همدانی و محقق اصفهانی قرار گرفته که از صاحب سرائر هم نقل شده و مرحوم آقای خویی نیز پذیرفته اند.

لازم به ذکر است که طبق تعریف چهارم، نیازی به ملکه نفسانی وجود ندارد. ملکه نفسانی طبق تعریف مشهور این است که فرد واجد ملکه، به آسانی انجام واجبات کرده و محرمات را ترک کند، مثل اینکه وقتی شخص شجاع در حال جنگ است، جنگ برای او آسان است یا اینکه از فرد جواد، به آسانی جود صادر می شود، اما طبق تعریف چهارم این امر لازم نیست و لذا لازم نیست که فردِ عادل به آسانی محرمات را ترک کند بلکه در فرض ترک معصیت مثل نگاه به نامحرم عادل خواهد بود ولو اینکه ترک معصیت برای او همراه با مشقت بوده باشد.

بنابراین اگر فردی به تازگی بالغ شده و ملکه نفسانی نداشته باشد، اما علم وجود داشته باشد که انجام واجبات و ترک محرمات او به داعی الاهی بوده و مستمر است، عادل خواهد بود و احکام عدالت مثل جواز امامت جماعت مترتب خواهد شد. مطلب بالاتر اینکه حتی اگر علم به استمرار او در انجام واجبات و ترک محرمات وجود نداشته باشد و در عین حال در نزد او طلاق انجام شده و در آینده نسبت به استمرار او در انجام واجبات و ترک محرمات علم ایجاد شود، طلاق صحیح خواهد بود؛ چون با توجه به اینکه ملکه نفسانی شرط نیست، از همان روز اول عادل بوده و در مورد او تعابیری همچون «عفیف» و «صائن» نفس صادق است. البته اتیان واجبات و ترک محرمات به صورت موقت مانند ماه مبارک رمضان کافی نیست و عدالت محقق نمی شود؛ چون عرفا باید اتیان واجبات و ترک محرمات در نظر عرف مستمر باشد.

در مورد عدالت دو تعریف دیگر نیز ذکر شده است:

    1. «العدالة هی الاسلام مع عدم ظهور الفسق».

    2. «العدالة هی الاسلام مع حسن الظاهر».

تفاوت تعریف پنجم و ششم در مورد فردی است که ظهور فسق نداشته و حسن ظاهر هم نداشته باشد که طبق قول پنجم این فرد عادل است، اما طبق قول ششم با توجه به اینکه حسن ظاهر وجود ندارد، عادل نخواهد بود.

به نظر ما تعریف پنجم و ششم قطعا صحیح نیست؛ چون اینکه فرد در باطن مرتکب معاصی و فواحش باشد و صرفا فسق او ظاهر نشده باشد و نهایتا حسن ظاهر داشته باشد، قطعا عادل نیست و لذا همان طور که در کلام شیخ انصاری بیان شده است[7] ، اساساً مناسب نیست که این دو تعریف برای عدالت ذکر شود.

البته در مورد اماره بر عدالت ممکن است گفته شود که شارع أصالة العدالة را پذیرفته است و در نتیجه اگر کسی ادعای عدالت کرده و فسقی از او ظاهر نشده یا حسن ظاهر[8] داشته باشد، أماره بر عدالت خواهد بود. این مطلب قابل پذیرش است، اما ادعای عدالت واقعی فرد در صورت عدم ظهور فسق یا وجود حسن ظاهر قابل پذیرش نیست؛ چون ممکن است که در باطن مرتکب فواحش شده باشد که با عدالت سازگار نیست.

1.2.5مختار در تعریف عدالت

بنابراین با توجه به عدم صحت دو تعریف اخیر، به نظر ما تعریف صحیح عدالت، متعین در قول چهارم است که طبق آن عدالت وصف فعل است که با معنای لغوی عدالت هم سازگار است؛ چون در تعبیر «جدار عدل» یا «کلام عدل»، عدالت وصف خارجی دیوار یا کلام است و وقتی در مورد فردی تعبیر «عادل» به کار برده شود، به این معنا خواهد بود که انسان درستی بوده و رفتار صحیح دارد. مؤید این مطلب اینکه مرادف عادل هم همچون «مرضیّ»، «صالح»، «عفیف» و «صائن» که در روایات به کار رفته است، تماما وصف فعل هستند.

مرحوم آقای خویی فرموده اند: تعریف اول و دوم مورد پذیرش نیست بلکه تعریف چهارم مورد پذیرش ما است؛ چون در تعریف عدالت ملکه نفسانی لازم نیست بلکه أداء واجبات و ترک محرمات ولو اینکه از حالت نفسانی واثقه نبوده بلکه به جهت خوف از عقاب یا شوق به ثواب باشد، کافی است الا اینکه مشهور ادعاء کنند که مقصود از ملکه نفسانی اعم است نسبت به فرضی که انجام واجبات و ترک محرمات به شوق ثواب یا خوف از عقاب باشد.

ایشان در ادامه فرموده اند: البته صرف ادای واجبات و ترک محرمات هم کافی نیست؛ یعنی اگرچه ملکه نفسانی که در کلام مشهور ذکر شده، لازم نیست و انجام واجبات و ترک محرمات به جهت شوق ثواب یا خوف از عقاب کافی است، امّا باید انجام واجبات یا ترک محرمات به داعی الاهی باشد که حتی اگر داعی نفسانی هم وجود نداشت، امر الهی برای انجام واجبات و ترک محرمات کافی باشد. در نتیجه اگر فردی از ترس آبروی خود ادای دین کند، ادای دین که واجب توصلی است، صحیح خواهد بود، اما این فرد عادل نخواهد بود؛ چون عادل کسی است که اگر هیچ داعی نفسانی هم وجود نداشته باشد، به جهت داعی الاهی و امر خداوند متعال عمل را انجام دهد و در این فرد محقق نشده است کما اینکه اگر فردی به غرض حفظ آبروی خود از خوردن مسکرات اجتناب کند تا مست نشود، عادل نخواهد بود؛ چون کفّ نفس از حرام نکرده و صائن نفس نیست. [9]

این کلام مرحوم آقای خویی مطلبی است که مورد پذیرش ما قرار دارد. البته اختلاف ما و کلام مرحوم آقای خویی در این است که ایشان گذشت مدت زمانی را لازم می دانند تا در مورد فرد تعبیر «موثوق فی الدین» صدق کند. در نتیجه ایشان ابتدای بلوغ عدالت را صادق نمی دانند، اما به نظر ما ظاهر تعبیر «من تثق بدینه» این است که ملاک، عدالت است و وثوق طریق محض است. بنابراین وقتی فی علم الله، فرد تازه بالغ شده، مستمر در ادای واجبات و ترک محرمات به داعی الاهی باشد، از ابتداء عادل خواهد بود. فردی هم که به تازگی توبه کرده است، در صورتی که فی علم الله مستمر بر انجام واجبات و ترک محرمات به داعی الاهی باشد، از همان ابتداء عادل خواهد بود.


[8] حسن ظاهر در صورتی است که بعد از معاشرت معصیتی از فرد مشاهده نشود و یا اینکه دوستان او که مرتبط با او هستند، خبر از عدم مشاهده معصیت بدهند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo