< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

1400/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتماع امر و نهی

 

بحث راجع به مشکل قصد قربت در اتیان عبادت در ضمن فرد حرام بود مثل وضوء با آب غصبی یا نماز در مکان غصبی که عرض کردیم مشکل در جایی است که شخص عالم عامد باشد یا جاهل مقصر یا ناسی مقصر که عملش مبعد از مولی است و موجب استحقاق عقاب است و عملی که مبعد از مولی است و موجب استحقاق عقاب است در ارتکاز عقلایی و متشرعی صلاحیت مقربیت ندارد.

و لکن اگر جاهل قاصر بود هر چند عملش به عنوان غصب مبغوض هست اما به عنوان وضوء یا نماز که حساب می‌کنیم این عمل مصداق وضوئی است که محبوب خداست، مصداق نمازی است که محبوب خداست و وافی است این عمل به ملاک وضوء یا نماز محبوب الهی و لذا هیچ ارتکازی مانع از این نمی‌شود که این عمل به عنوان عبادت صحیح باشد. بله، از آن حیثی که معنون است به عنوان مبغوض از آن حیث صلاحیت مقربیت ندارد مثل این‌که پسر مولی را به خیال این‌که دشمن مولی است این عمل معنون است به عنوان قتل ابن مولی که صلاحیت تقرب به مولی را ندارد عملی نیست که معنون باشد به عنوان محبوب خدا ولی فرض این است که در این‌جا دو عنوان است: وضوء، غصب. از حیث این‌که وضوء است و وضوء محبوب خداست و این عمل وافی است به محبوب خدا، مشکلی در ناحیه قصد قربت نخواهد داشت، برای خدا وضوء گرفته است و این عمل هم و لو به عنوان غصب مبغوض است اما ارتکاز بر این‌که این عمل به عنوان عبادت صحیح نباشد ما نداریم.

در این‌جا دو مطلب هست که عرض می‌کنیم: یکی از مرحوم نائینی است و دیگری از مرحوم صاحب کفایه است.

مرحوم نائینی در وضوء با آب غصبی چون ترکیب را اتحادی می‌بینند با این‌که طبق مبنای خودشان ‌که در عناوین مبدئیه ترکیب، انضمامی است و لذا صلات و غصب ترکیب‌شان انضمامی است یعنی در خارج ما دو وجود داریم دو معنون داریم، و این‌ها ترکیب‌شان در خارج اتحادی نیست، انضمامی است، همین بیان در وضوء و غصب هم می‌آمد ولی ایشان در وضوء و غصب فرمود ترکیب، اتحای است در خارج یک وجود است که هم معنون است به عنوان وضوء و هم معنون است به عنوان غصب و لذا در این‌جا فرمودند وضوء حتی از جاهل و ناسی یا مکره و مضطر باطل است چون عملش مبغوض است و عمل مبغوض صلاحیت مقربیت ندارد. و این خلاف فتوای ایشان در عروه است، عروه محشی جلد 1 صفحه 385 فقط وضوء عالم عامد و جاهل مقصر را باطل دانست، اما وضوء جاهل قاصر یا مکره و مضطر را باطل ندانست.

و اساسا فرمایش‌شان هم فرمایش متینی نیست. ما که منکر نیستیم، جاهل قاصر فعلش مبغوض است و لو مبعد عن المولی نیست، ‌موجب استحقاق عقاب نیست، ولی بالاخره یک عملی است که شارع ترخیص داده در ارتکابش، رفع عن امتی ما لایعلمون، ترخیص داده شارع در ارتکاب این غصب در حق جاهل قاصر، وقتی خود شارع ترخیص داد ما ارتکازی نداریم که بگوید این وضوء از جاهل قاصر به غصب صحیح نیست و نمی‌تواند عبادت خدا باشد، چرا؟ وقتی قصد قربت از او متمشی شد و عملش هم مبعد عن المولی نبود ما مشکلی نداریم در عبادیت این عمل. این‌که وضوء‌ را بخاطر خدا می‌آورد، فرض این است که برای خدا وضوء می‌گیرد انتخاب این فرد که به عنوان غصب مبغوض هست می‌خواهیم ببینیم مانع هست از این‌که بگوییم او بخاطر خدا وضوء گرفت؟ می‌بینیم مانع نیست. آیا مانع است از این‌که بگوییم این عمل صلاحیت مقربیت دارد به عنوان مصداق وضوء؟ می‌بینیم هیچ ارتکازی نیست که بگوید مانع است از عبادیت این عمل به عنوان وضوء. و ناسی هم همین‌طور است، ‌مثل جاهل قاصر است. مکره و مضطر که امرشان اسهل است چون اصلا چه بسا واجب است بر مکره و مضطر که تحمل اکراه و اضطرار نکند و تن بدهد به آن اکراه و اضطرار و وضوء‌ بگیرد با این آب که مکره است به تصرف در آن، ‌مضطر است به تصرف در آن. و لذا حیث صدور این عمل از این مکره و مضطر اصلا مبغوض نیست، ذات این عمل مبغوض است کسی که مجبور می‌شود خودش را بیندازد داخل در یک حوض و الا تهدید شده است به این‌که او را می‌کشند، حیث غصبش مبغوض است اما حیث صدور این فعل از این شخص مکره که مبغوض نیست و بلکه اصلا چه بسا مولی واجب می‌کند این کار را برای حفظ نفس. و لذا آن‌جا هم هیچ مشکلی نیست.

در صلات در مکان مغصوب، مرحوم نائینی فرموده ترکیب، ‌انضمامی است یعنی در خارج ما دو چیز داریم متصل به هم، یک وجود نماز است یک وجود غصب، چون عناوین مبدئیه مثل صلات و غصب معنون‌شان هم در خارج متحد است. این‌جور فرموده محقق نائینی. ولی باز فرموده که فقط جاهل قاصر و ناسی قاصر نمازش در مکان مغصوب صحیح است. [اقول] این‌جا دیگر چرا؟ شما که ترکیب را انضمامی می‌دانید در صلات و غصب یعنی در خارج ما دو وجود داریم یکی معنون به عنوان صلات و دیگری معنون به عنوان غصب، ‌این‌جا دیگر چرا نماز در مکان مغصوب در حال علم و عمد یا جهل تقصیری باطل است؟ ایشان فرموده نکته‌اش این است: امر به صلات تعلق می‌گیرد به صلات مقدوره، صل انصراف دارد به امر به صلات مقدوره چون خطاب تکلیف که به داعی بعث و تحریک هست متعلقش باید قابل انبعاث و تحرک باشد، نمی‌شود امر به داعی بعث باشد ولی متعلقش چیزی باشد که قابل انبعاث نیست. پس امر به نماز به داعی بعث و تحریک به نماز است متعلقش باید چیزی باشد که قابل انبعاث باشد یعنی باید مقدور باشد متعلق امر. نماز در مکان مغصوب و لو متحد نیست با غصب اما ملازم با غصب هست، ملازم با حرام ترخیص در ارتکاب ندارد، ملازم با حرام چون ترخیص در ارتکاب ندارد شرعا مقدور نیست.

نگویید امر ترتبی درست می‌کنیم به این نماز در مکان مغصوب، می‌گوییم: اگر غصب کردی نماز بخوان در این مکان مغصوب. ایشان فرموده است این معقول نیست چون غصب در این‌جا دو فرد دارد:‌ یک فرد غیر صلاتی که مباین است با نماز، غصب غیر صلاتی مثل این است که بخوابد در این مکان، نمی‌شود که شارع بگوید اگر غصب غیر صلاتی را موجود می‌کنی پس غصب صلاتی را موجود کن، یعنی اگر آن حرام را مرتکب می‌شوی حرام دیگری را هم مرتکب بشو. پس ترتب باید به این نحو باشد که اگر غصب صلاتی را ایجاد می‌کنی پس نماز بخوان، این‌که طلب الحاصل است.

ممکن است کسی بگوید ما از راه ملاک درست می‌کنیم امر ترتبی هم نمی‌خواهیم. نماز در مکان مغصوب اصلا امر ندارد فدای سرتان، ‌ملاک که دارد، ‌با ملاک تصحیح می‌کنیم نماز در مکان مغصوب را. ایشان فرموده است تصحیح از راه ملاک در واجب توصلی معنا دارد در واجب تعبدی معنا ندارد در حال علم و جهل تقصیری. چرا؟ برای این‌که ملاک نماز در مکان مغصوب و لو مشکلی ندارد اما مبتلا به مزاحم هست، مزاحمش چیست؟ قبح فاعلی. این شخصی که دارد در مکان مغصوب نماز می‌خواند قبح فاعلی دارد و این قبح فاعلی مانع است از تقرب با این نماز در مکان مغصوب. ملاک در نماز در مکان مغصوب کافی نیست برای تصحیح آن، چون مبتلا به تزاحم با این قبح فاعلی هست.

نگویید که وقتی که ترکیب، ‌انضمامی بود ایجاد نماز غیر ایجاد غصب است و این شخص قبح فاعلی دارد در ایجاد غصب، قبح فاعلی که ندارد در ایجاد نماز، چرا نمازش صلاحیت تقرب نداشته باشد؟ محقق نائینی در جواب گفته: درست است که ترکیب بین نماز و غصب انضمامی است، این‌ها دو وجود هستند ولی دو وجود متلاصق به هم، ‌دو وجود ممتزج با هم، ما نمی‌توانیم اشاره کنیم در خارج به این، این نماز است این غصب است، آنقدر این‌ها با هم متلاصق هستند کانه شیء واحد هستند. و لذا ایجاد می‌شوند به ایجاد واحد و کسی که نماز در مکان مغصوب می‌خواند و لو دو وجود را ایجاد می‌کند اما به ایجاد واحد دو وجود را ایجاد می‌کند، ‌با یک ایجاد دو وجود را ایجاد می‌کند. این شخص در ایجادش نسبت به این غصب قبح فاعلی دارد و دیگر نمی‌شود این ایجاد مقرب الی المولی باشد.

بله، اگر شخص جاهل قاصر است اصلا او قادر هست بر نماز در مکان مغصوب، چون آنی که مانع می‌شود از قدرت، تکلیف منجز است، تکلیف غیر منجز که سلب قدرت نمی‌کند. و لذا شخص جاهل قاصر نماز در مکان مغصوب که می‌خواند شرعا بر آن قادر است چون جهل قصوری مانع از تنجز تکلیف که می‌شود دیگر نمی‌تواند سلب کند قدرت بر این نماز را و این نماز مصداق صلات مقدوره خواهد بود.

خلاصه فرمایش محقق نائینی این شد:‌ در وضوء‌ به ماء مغصوب چون ترکیب، ‌اتحادی است حتی در حال جهل قصوری حتی در حال اکراه و اضطرار، وضوء با آب غصبی باطل است. ولی نماز در مکان مغصوب چون ترکیبش انضمامی است در خارج دو وجود هستند متلاصق به هم، جاهل قاصر اگر باشیم مشکلی نداریم چون این نماز صلات مقدوره است ائت بالصلاة شامل آن می‌شود. ولی اگر تکلیف از اجتناب از غصب بر ما منجز باشد، عالم عامد یا جاهل مقصر باشد این نماز مصداق صلات مقدوره نیست چون این نماز ملازم است با غصب محرم و ملازم با حرام ترخیص در ارتکاب ندارد و لذا این نماز، نماز مقدروه نیست و نه با امر ترتبی می‌توان آن را تصحیح کرد و نه با ملاک. این محصل فرمایش محقق نائینی است در اجودالتقریرات جلد 1 صفحه 269.

می‌گوییم:‌ جناب محقق نائینی اگر ترکیب بین نماز و غصب ترکیب انضمامی است که ما از شما شنیدیم ولی قبول نداریم این را، در نماز و غصب به لحاظ سجود ترکیب را اتحادی می‌بینیم و لکن طبق مبنای شما که در خارج دو وجود است یکی وجود نماز دیگری وجود غصب، در فرض مندوحه که ما می‌توانیم در مکان مباح نماز بخوانیم اصلا نیاز به ترتب نداریم. می‌شود مثل نماز در اول وقت که مزاحم است با ازاله نجاست از مسجد، ما نیاز به ترتب نداریم. صل اطلاقش هیچ قیدی ندارد شامل نماز در اول وقت هم می‌شود، این‌که شما می‌گویید: (در همین مثال نماز در وقت ازاله هم ایشان می‌گوید) "این نماز مقدور نیست"، این درست نیست. این نماز مصداق صرف الوجودی است که این صرف الوجود مقدور است. همین کافی است. آنی که اقتضاء می‌کند امر این است که این صرف الوجودش مقدور باشد چون امر به صرف الوجود شدیم صرف الوجود باید مقدور باشد. این‌جا هم همین طور است. ما امر شدیم به نماز صرف الوجود نماز باید مقدور باشد. الجامع بین المقدور و و غیر المقدور مقدور، همین که یک فرد از نماز مقدور باشد کافی است که نماز صرف الوجودش مقدور باشد، ‌ما بیشتر از این چیزی نمی‌خواهیم. صرف الوجود نماز مقدور است و لو به این‌که در مسجد بخوانیم حالا ما خودمان به سوء اختیار رفتیم در مکان غصبی شروع کردیم نماز خواندیم، ‌امر به نماز نیاز به ترتب ندارد.

[سؤال: ... جواب:] ما که ترخیص در تطبیق را ترخیص حیثی می‌دانیم، از حیث این‌که این نماز هست ترخیص در تطبیق داریم و لو این نماز ملازم است با غصب، ‌از آن حیث ترخیص در تطبیق نداریم.

ثانیا: می‌گویید: با ترتب نمی‌شود این‌جا ما یک امر ترتبی داشته باشیم به این نماز در مکان مغصوب، چرا نمی‌شود؟ شارع می‌گوید اگر جامع غصب را ایجاد می‌کنید، یعنی اگر وارد این مکان مغصوب شوید جامع غصب را ایجاد می‌کنید، پس نماز بخوان. نه این‌که بگوید اگر غصب غیر صلاتی را ایجاد می‌کنی پس غصب صلاتی را هم ایجاد کن. نه این‌که اگر غصب ملازم با صلات را ایجاد می‌کنی صلات را ایجاد کن. او هم نه. جامع غصب را اگر ایجاد می‌کنی یعنی اگر می‌خواهی مرتکب غصب این مکان بشوی بایّ‌ نحو من الانحاء، خوش انصاف! لااقل بیا نماز بخوان، تو که می‌خواهی غصب کنی این مکان را، تو که وارد این مکان مغصوب می‌شوی، امرت دائر است برود بخوابی یا نماز بخوانی جامع غصب را مرتکب می‌شوی پس خوش انصاف لااقل نماز بخوان. این ترتب چه محذوری دارد؟‌

در ترکیب اتحادی هم عقلا می‌شود این را گفت. که اگر جامع غصب را مرتکب می‌شوی وضوء بگیر با این آب، جامع غصب این آب را مرتکب می‌شوی وضوء بگیر با این آب ولی آن‌جا خلاف مرتکز عقلاء هست چون وجود، واحد است، اما فرض این است شما در ترکیب انضمامی قبول دارید وجود متعدد است. مثال ترکیب انضمامی اگر بخواهم بزنم روشن باشد مثال خیاطت در مکان مغصوب، قرائت قرآن در مکان مغصوب، چقدر واضح است، مولی گفته که یک جزء قرآن بخوان امروز چون نذر داری، شما هم رفتی در فضای مغصوب در یک مکان مغصوب شروع کردی قرآن خواندن، باشد، ترکیب انضمامی است، بر فرض نیاز داشته باشیم به ترتب که این قرائت قرآن در این مکان مغصوب امرش به نحو ترتبی باشد چه اشکال دارد مولی می‌گوید اگر جامع غصب را ایجاد می‌کنی مانعی ندارد در این مکان مغصوب قرآن بخوانی، خود قرآن خواندن که مصداق غصب نیست، ملازم است با غصب قرآن خواندن در مکان مغصوب. ترکیب، انضمامی است، این فرد از قرائت قرآن ترکیبش با غصب ترکیب انضمامی است.

ثالثا: جناب محقق نائینی!‌ آخه این چه فرمایشی بود فرمودید که این نماز در مکان مغصوب ملاکش مبتلا است به تزاحم با قبح فاعلی. کسی که می‌گوید نماز و غصب دو وجود هستند چطور می‌تواند بگوید این دو وجود ایجاد می‌شوند به ایجاد واحد؟! مگر ایجاد با وجود فرق می‌کند؟ ایجاد همان وجود است، اختلاف‌شان به اعتبار است. وجود را وقتی انتساب می‌دهیم به من صدر عنه الوجود می‌شود ایجاد. وجود دو تا است ایجاد یکی؟! یعنی چه؟ پس اگر وجود دو تا است، ‌وجود غصب با وجود نماز دو تا است پس ایجاد غصب هم با ایجاد نماز دو تا است، در ایجاد غصب قبح فاعلی دارد در ایجاد نماز قبح فاعلی ندارد حسن فاعلی دارد.

[سؤال: ... جواب:] اگر نظر به دو نفر دو فعل است، دو ایجاد هم هست. دو ایجاد است، ایجاد می‌کند نظر به این شخص را و ایجاد می‌کند نظر به شخص دیگر را. دو ایجاد است.

بله، بعضی‌ها یک شبهه‌ای دارند و لو در ترکیب انضمامی، و آن این است که می‌گویند مقدمات قریبه به عمل اگر حرام باشد، عقلاء مانع می‌بینند این را از مقرب بودن عمل. مقدمات گاهی بعیده است، سوار ماشین غصبی می‌شود می‌رود مسجد نماز می‌خواند، سوار ماشین غصبی می‌شود می‌رود نماز جمعه، ‌مقدمات بعیده است. اما مقدمات قریبه، لوازم قریبه این‌ها اگر حرام باشد برخی گفته‌اند این مانع از مقربیت عمل هست. ترکیب انضامی بین نماز و غصب اگر قائل به ترکیب انضمامی بشویم یعنی مقدمات و لوازم قریبه نماز حرام است، مثلا هوی الی الرکوع، حرکت به سمت رکوع، این مصداق غصب است، چون تکان خوردن در فضای مغصوب مصداق غصب است. درست است رکوع با هوی الی الرکوع دو وجود هستند، رکوع آن هیئتی است که حاصل می‌شود در بدن انسان، هوی الی الرکوع علت رکوع است، دو چیز هستند، اما عقلاء نمی‌پذیرند که هوی الی الرکوع غصب محرم باشد اما وقتی شارع آن رکوع را که می‌بیند می‌گوید بنازم به این رکوع. قیام در نماز، و لو متحد نیست با کون در این مکان مغصوب چون قیام هیئتی است برای بدن مصلی که مصلی علی هیئة القیام هست، نه علی هیئة الجلوس، ولی آنقدر نزدیک است ارتباطش با کون در مکان چون بدون کون در مکآن‌که قیام محقق نمی‌شود. می‌شود شما بدون بودن در یک مکان قیامی کنید؟ آنقدر ارتباط‌شان با هم نزدیک است که وقتی کون در این مکان شد حرام، عرف می‌گوید این قیام هم که جزء نماز است دیگر نمی‌تواند عمل قربی باشد.

این مطلب را برخی مطرح کردند، ‌در برخی از کتاب‌ها هست، ولی واقعا ما نمی‌فهمیم. اگر ترکیب بین نماز و غصب ترکیب انضمامی باشد به نظر عرف، یعنی واقعا به نظر عرف در خارج دو وجود هستند، چه فرق می‌کند با قرائت قرآن در مکان مغصوب؟ چه فرق می‌کند با خیاطت در مکان مغصوب؟ چه فرق می‌کند با نظر به اجنبیه در حال نماز؟ از اول نماز تا آخر نماز یک سره چشمش به نامحرم بوده، خداییش اگر نعوذبالله ما جای خدا بودیم می‌گفتیم بخورد به سرش این نماز، نخواستیم این نماز را که به لجن کشید آن را، نظر به نامحرم می‌کند اشاره هم به آن‌ها هم می‌کند. اما قانون می‌گوید نماز برای خدا باشد این نماز برای خداست دیگر، مقارناتش برای خدا نیست. بناء نیست که با این نماز برود معراج. مهم این است که بگویند برای خدا نماز می‌خواند، این را می‌گویند، چرا نگویند؟ باز بهتر از آن رفیقش است که می‌گوید حال ندارم نماز بخوانم، ‌همان جا نشسته مشغول لهو و لعب، چشم‌چرانی هم می‌کند‌، ‌باز این مقید است آخر وقت هم که شده یک جا گیر می‌آورد نماز می‌خواند، ‌خب این برای خدا نماز می‌خواند.

پس این فرمایش نائینی بنابراین تمام نبود.

مرحوم آخوند امتناعی است، قائل به امتناع اجتماع امر و نهی است، ولی فرموده من ملاک را احراز کردم در نماز در مکان مغصوب. فقط جاهل قاصر را منتها می‌گویم نمازش صحیح است، بلکه می‌گویم نماز در مکان مغصوب در حال جهل قصوری امتثال امر هم هست.

ملاک را از کجا احراز کردید؟ احراز ملاک از کجا؟ از کجا می‌گویید این نماز در مکان مغصوب که امر ندارد ملاک دارد؟ شاید خود امتثال امر مقوم ملاک باشد بدون امر مولی اصلا ملاک تام نداشته باشد این نماز. کاشف از ملاک، امر است. اینی که بعضی‌ها مثل محقق عراقی هم فرمودند "مدلول التزامی خطاب صل کشف می‌کند ملاک را، و لو مدلول مطابقی در این مکان مغصوب ساقط است"، [اقول] مدلول مطابقی ساقط بود مدلول التزامی حجت نیست.

ولی یک چیز می‌توانیم بگوییم، قبل از این‌که آن را عرض کنم آن فرمایش دوم مرحوم آخوند را که فرمود این نماز امتثال امر هم هست. او را هم عرض کنیم که آخه چه وجهی دارد؟‌ چطوری این نماز امتثال امر است؟ وقتی امر شاملش نمی‌شود و لو بخاطر مانع که غصب محرم است، مانع دارد از شمول امر، چه جور می‌شود این نماز امتثال امر باشد با این‌که آن ماموربه شامل این نمی‌شود. استیفاء ملاک اگر می‌شود خب بگویید امر ساقط می‌شود با استیفاء ملاک نه این‌که این عمل‌تان امتثال امر است. آخه این عمل که امتثال امر نیست، چون امر شامل این عمل نمی‌شود چون شما امتناعی هستید شما می‌گویید صل فی مکان المباح، نمی‌تواند صل مطلق باشد، نماز در مکان مغصوب که امتثال امر به صلات در مکان مباح نیست.

ولی یک مطلبی این‌جا هست او را عرض کنم که ما را یک مقدار نزدیک می‌کند به مرحوم صاحب کفایه. ما بارها این را عرض کردیم: اگر قائل به امتناع اجتماع امر و نهی بشویم، مجبوریم صل را بکنیم صل فی مکان المباح، اما این کاشف از این نخواهد بود که ملاک در خصوص نماز در مکان مباح است. چرا؟ برای این‌که این تقیید ناشی از اضطرار است، مولی می‌گوید من نمی‌توانم بطور مطلق بگویم صل که شامل صلات در مکان مغصوب بشود، مجبورم من که گفتم یحرم الغصب این‌جا بگویم یجب الصلاة فی المکان المباح اما این کاشف از این نیست که ملاک در خصوص نماز در مکان مباح است. نه، شاید ملاک در ذات نماز باشد و لو در مکان مغصوب.

فرق ما با صاحب کفایه این است:‌ صاحب کفایه می‌گوید ما احراز می‌کنیم ملاک دارد نماز در مکان مغصوب، ما می‌گوییم احراز نمی‌کنیم که ملاک مختص است به نماز در مکان مباح. این فرق را ما با صاحب کفایه داریم. نتیجه این فرق این می‌شود که ما بحث‌مان می‌رود در اصل عملی، شک می‌کنیم این نماز در مکان مغصوب آیا مستوفی ملاک نماز هست تا مسقط امر باشد یا مستوفی ملاک امر نیست و مسقط امر نخواهد بود؟ می‌شود شک در مسقط. اگر این نماز در مکان مغصوب که محتمل است وافی به ملاک نماز باشد و لو شارع گفته صلی فی المکان المباح اما بخاطر اضطرار و ضیق خناق گفته، چاره‌ای نداشته، وقتی غصب حرام است مجبور است بگوید صلی فی المکان المباح اما ممکن است ملاک در مکان مغصوب هم باشد. و لذا نماز در مکان مغصوب می‌شود مصداق شک در مسقط.

[سؤال: ... جواب:] صل در خود خطاب که نگفت صلی فی المکان المباح، گفت صل، به چی قید بزند؟ می‌گوید نماز بخوان. نماز در مکان مغصوب هم نماز است، شما از خارج فهمیدی این صل مقید است لبا به صلاة فی المکان المباح، هیچ وقت نمی‌شود گفت این نماز در مکان مغصوب اگر بخوانید بعد از او هنوز امر دارید به نماز در مکان مباح، ‌همچین چیزی را نمی‌شود احراز کنیم. از کجا احراز کنیم؟

و لذا انشاءالله پس‌فردا بحث را دنبال می‌کنیم. ما معتقدیم این از موارد شک در مسقط است و ما معتقدیم این مجرای برائت است، با توضیحی که ان‌شاءالله روز دوشنبه عرض خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo