< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدتقي شهيدي

1400/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسالک باب تزاحم

 

بحث راجع به این بود که آیا در باب تزاحم خطابین متزاحمین با هم تعارض می کنند یا با هم هیچ‌گونه تعارضی ندارند؟

برای توضیح این مطلب مسالک در باب تزاحم را بیان می کردیم، رسیدیم به مسلک سوم که مسلک جمعی از بزرگان از جمله مرحوم نائینی، مرحوم آقای خوئی،مرحوم آقای صدر، مرحوم استاد هست که فرمودند: خطاب تکلیف مقید است به قیدی که خارج می کند خطاب متزاحم را از فرض تعارض. چون وقتی که ما بخواهیم صرف قدرت بکنیم در امتثال تکلیف اهم باز اگر خطاب مهم فعلی باشد و بگوید اتیان به مهم بکن، این منشأ تعارض است اما اگر در فرض اشتغال به اهم خطاب مهم اصلا فعلی نشود،یک قیدی داشته باشد که او فعلی نشود مشکلی پیش نمی آید.

مرحوم استاد و همینطور مرحوم آقای صدر فرمودند قید قدرت و لو در خطاب تکلیف است اذا قدرت فانقذ عبدی، این در لسان خطاب هم نباشد مقید لبی متصل دارد، عقل کشف می کند که هر چند مولی گفت انقذ عبدی و لکن مقید است تکلیف به فرض قدرت که اذا قدرت فانقذ عبدی. بر خلاف آنچه که مرحوم نائینی و مرحوم آقای خوئی فرمودند که در فرض اشتغال به تکلیف اهم که انقاذ ابن مولی است، عرف صادق نمی داند که این مکلف قادر باشد بر انقاذ عبد او، بر خلاف این نظر، مرحوم استاد و آقای صدر فرمودند صدق می کند که این شخص و لو رفته است سراغ امتثال امر به اهم که انقاذ ابن مولی است قادر است بر انقاذ عبد مولی. و لکن ما به حکم عقل زاید بر شرطیت قدرت شرط دیگری را هم کشف کردیم. و آن این است که اذا قدرت و لم تصرف قدرتک فی امتثال تکلیف أهم أو مساو فانقذ عبدی، هر خطاب تکلیفی دو قید دارد: یک قید قدرت و دیگری قید عدم صرف قدرت در امتثال تکلیف مزاحم اهم یا مساوی. این قید را عقل کشف کرده است و لذا وقتی که شما بروید سراغ انقاذ ابن مولی شرط وجوب انقاذ عبد مولی محقق نمی شود چون شرطش این است که اذا قدرت، خب قادر هستید بر انقاذ عبد مولی اما شرط دوم این است که و لم تصرف قدرتک فی امتثال تکلیف اهم او مساوی. این شرط محقق نیست، شما صرف کردید قدرت تان را در امتثال تکلیف اهم که انقاذ ابن مولی است یا صرف کردید قدرت تان را در امتثال تکلیف مساوی. و لذا تکلیف انقاذ عبد مولی فعلی نیست. وقتی تکلیف فعلی نبود تعارضی پیش نمی آید. تعارض موقعی پیش می آید که هم‌زمان با اشتغال شما به اهم خطاب مهم بگوید الیّ الیّ بیا من را انجام بده،‌ خاطب مهما ین را نمی گویند.

در بحوث تقریب کردند حکم عقل را گفتند ببینید این خطاب انقاذ عبدی اطلاقش نسبت به فرض اشتغال به امتثال تکلیف اهم یا مساوی محال است، اگر بدون داعی محرکیت باشد،‌هیچ مولی داعی محرکیت و باعثیت ندارد و لکن وجوب این مهم را مطلق جعل می کند،اینکه وجوب نیست،‌حقیقت حکم نیست خالی است از داعی محرکیت و باعثیت. و اگر داعی محرکیت و باعثیت دارد وقتی می گوید انقذ عبدی می خواهد شما را تحریک کند به انقاذ عبد مولی، این محال است چون ترجیح مرجوح بر راجح لازم می آید که مولی بخواهد شما را تحریک کند به انتخاب مهم و ترک واجب اهم،‌این ترجیح مرجوح بر راحج است، شأن مولای حکیم نیست که شما را تحریک کند به انتخاب مرجوح و تقدیم آن بر راجح. و اگر متساوی باشند مولی که می گوید انقذ عبدی مساوی است با انقذ ابنی، در فرض اشتغال به انقاذ ابن مولی باز هم مولی داعی تحریک دارد که بروید عبد مولی را انقاذ کنید این می شود ترجیح بلامرجح. مولی تحریک می خواهد بکند شما را به این مساوی تعیینا، این مرجح ندارد،‌این جزاف است. پس اطلاق وجوب مهم نسبت به فرض اشتغال به اتیان اهم می شود ترجیح مرجوح بر راجح. چون معنایش این است که مولی می خواهد شما را تحریک کند به تقدیم مهم بر اهم و این ترجیح مرجوح بر راجح است و اگر این دو واجب متزاحم مساوی باشند،‌وجوب یکی از این دو مساوی در فرض اشتغال به مساوی دیگر که به داعی این است که شما را تحریک کند شما به انجام این مساوی بطور تعیین،‌این ترجیح مرجوح است و این هم جزاف است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo