< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسأله 20 /نیت /واجبات نماز /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در فروض عدول از یک نماز به نماز دیگر بود که در جلسه قبل بحث راجع به فرض سوم واقع شد.

1- مسأله 20

1.1- فرض سوم (عدول از حاضره به فائته)

بحث راجع به عدول از نماز حاضره به فائته بود؛ شخصی نماز أدائیه می خواند که در أثنای آن یادش می آید هنوز نماز قضایش را انجام نداده است که از روایات استفاده شد مستحب است از نماز حاضره به نماز فائته عدول کند.

ما وفاقاً للسید البروجردی بیان نمودیم که: این حکم اختصاص به فائته متصله دارد مثلاً نماز صبح می خواند و یادش می آید نماز عشاء را نخوانده است یا نماز مغرب می خواند یادش می آید نماز ظهر یا عصر را نخوانده است؛ أما اگر نماز صبح امروز را می خواند و یادش می آید نماز ظهر دیروز را نخوانده است دلیلی بر مشروعیت عدول در اینجا نداریم.

مرحوم بروجردی در أصل استحباب تقدیم قضای فائته غیر متصله بر أدای حاضره نیز اشکال کرده و بیان نموده اند که: دلیلی بر استحباب تقدیم نداریم؛ لکن ما بیان نمودیم که صحیحه زراره دلالت بر این مطلب دارد «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ صَلَّى بِغَيْرِ طَهُورٍ أَوْ نَسِيَ صَلَوَاتٍ لَمْ يُصَلِّهَا أَوْ نَامَ‌ عَنْهَا فَقَالَ يَقْضِيهَا إِذَا ذَكَرَهَا فِي أَيِّ سَاعَةٍ ذَكَرَهَا مِنْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ فَإِذَا دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَ لَمْ يُتِمَّ مَا قَدْ فَاتَهُ فَلْيَقْضِ مَا لَمْ يَتَخَوَّفْ أَنْ يَذْهَبَ وَقْتُ هَذِهِ الصَّلَاةِ الَّتِي قَدْ حَضَرَتْ وَ هَذِهِ أَحَقُّ بِوَقْتِهَا فَلْيُصَلِّهَا فَإِذَا قَضَاهَا فَلْيُصَلِّ مَا فَاتَهُ مِمَّا قَدْ مَضَى وَ لَا يَتَطَوَّعْ بِرَكْعَةٍ حَتَّى يَقْضِيَ الْفَرِيضَةَ كُلَّهَا[1] » بیان می کند که اگر خوف فوت وقت نماز أدائیه باشد که ما مراد را خوف فوت وقت فضیلت می گیریم، مشغول أدائیه می شود.

1.2- بررسی مشروعیت عدول در فرض خوف فوت وقت فضیلت أدائیه

منتها بحث در این بود که: استحباب عدول از حاضره به فائته و یا حتّی استحباب تقدیم قضای فائته بر حاضره مشروط به این است که خوف فوت وقت فضیلت نماز حاضره نباشد و اگر خوف فوت وقت فضیلت نماز حاضره داشته باشیم دیگر تقدیم فائته بر آن مستحب نیست، همچنین دیگر عدول از این حاضره به فائته مستحب نیست که مرحوم امام و آقای سیستانی این گونه فرمودند و ما نیز این فرمایش را پذیرفتیم، ولی بزرگان دیگر این را مطرح نکرده بودند.

1.2.1- بررسی کبری (ظهور أخبار عدول در استحباب)

تقریب استدلال ما این بود که: ظاهر أخبار أمر به عدول از حاضره به فائته استحباب آن است و صرف اباحه آن نیست. این که مرحوم بروجردی فرمودند أمر به عدول از حاضره به فائته در مقام توهّم حظر است و دلیل بر استحباب نیست خلاف ظاهر است.

این که در روایت بیان می کند «وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي رَكْعَةِ الْأُولَى أَوْ فِي الثَّانِيَةِ مِنَ الْغَدَاةِ فَانْوِهَا الْعِشَاءَ» اگر در أثنای نماز صبح بودی و یادت آمد عشاء را نخوانده ای پس نیّت عشاء کن خلاف ظاهر است که صرفاً ترخیص در عدول بدهد. أمر در مقام توهّم حظر، ظهور در وجوب یا استحباب ندارد؛ ولی اینجا مقام توهّم حظر نیست بلکه مقام جهل به وظیفه است و من نمی دانم در أثنای نماز صبح که یادم می آید نماز عشاء را نخوانده ام، چه وظیفه ای دارم؛ آیا عدول مشروع نیست یا عدول مشروع است و اگر مشروع باشد مستحب هم هست واجب هم هست یا نیست؟ این طور نیست که برای عرف، تنها شبهه حرمت عدول مطرح باشد و امام علیه السلام با أمر به عدول شبهه حرمت عدول را ابطال کرده باشد و این مطلب وجهی ندارد؛ عرف همان طور که شبهه حرمت عدول دارد شبهه وجوب عدول هم دارد و لذا این أمر ظهور در أمر به عدول دارد و ما به خاطر صحیحه محمد بن مسلم که فرمود «اگر دوست داشتی نماز فائته را قبل از نماز حاضره بخوان، اگر دوست داشتی بعد از نماز حاضره بخوان» از ظهور أمر به عدول در وجوب رفع ید می کنیم و آن را بر استحباب عدول حمل می کنیم.

پس خطابات أمر به عدول از نماز حاضره به فائته ظاهر در استحباب عدول است. اگر از خارج بفهمیم که تقدیم فائته بر حاضره مطلقاً مستحب نیست و بعد از خوف وقت فضیلت حاضره، تقدیم حاضره مستحب است در این صورت دیگر نمی توان به أخبار عدول تمسّک کرد و لذا أخبار عدول مشروط به فرض عدم خوف وقت فضیلت نماز حاضره می شود.

1.2.2- بررسی صغری (استحباب تقدیم فائته بر حاضره در فرض خوف فوت وقت فضیلت)

راجع به روایات تقدیم فائته بر حاضره، بیان نمودیم که دو طائفه از روایات داریم که ما جمع عرفی بین این دو طائفه را –همان طور که شیخ انصاری، مرحوم خویی و مرحوم داماد فرموده اند- به همین مطلب می دانیم که بگوییم تقدیم قضای فائته بر حاضره در جایی مستحب است که وقت فضیلت حاضره از بین نرود.

قرینه ما بر این جمع دو روایت است؛

1-صحیحه صفوان: مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الظُّهْرَ حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ وَ قَدْ كَانَ صَلَّى الْعَصْرَ فَقَالَ كَانَ‌ اَبُو جَعْفَرٍ ع أَوْ كَانَ أَبِي ع يَقُولُ إِنْ أَمْكَنَهُ أَنْ يُصَلِّيَهَا قَبْلَ أَنْ يَفُوتَهُ الْمَغْرِبُ بَدَأَ بِهَا وَ إِلَّا صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ صَلَّاهَا.[2]

اگر کسی نماز عصر را خوانده است و نماز ظهر را فراموش می کند تا آفتاب غروب کند چه وظیفه ای دارد؟ حضرت فرمودند: اگر می تواند قبل از فوت نماز مغرب، نماز ظهر را قضا کند ابتدا نماز ظهر را قضا می کند و اگر نمی تواند ابتدا نماز مغرب بخواند و بعد ظهر را قضا کند.

ظاهر روایت این است که: اگر با قضا کردن نماز ظهر، وقت فضیلت نماز مغرب از بین نمی رود نماز ظهر را قضا کند و اگر وقت فضیلت از بین می رود ابتدا مغرب را بخواند و بعد قضای ظهر را بخواند؛ و این ظهور به دو نکته است؛

نکته أول این که: تعبیر به «نسی الظهر حتی غربت الشمس» نموده است و کسی که بعد از غروب آفتاب یادش می آید نماز ظهر را نخوانده است عرفی نیست بگوییم اگر خوف فوت نماز مغرب داری ابتدا نماز مغرب بخوان و مقصودمان از خوف فوت، خوف فوت وقت واجب مغرب باشد؛ زیرا ساعت ها برای أدای نماز مغرب فرصت وجود دارد و ظاهر روایت این است که بعد از غروب آفتاب ملتفت می شود نماز ظهر را نخوانده است.

نکته دوم این که: اگر مراد فوت وقت واجب مغرب باشد، وقت واجب مغرب و عشاء یکسان است چرا فقط فرمود اگر خوف فوت مغرب باشد فقط مغرب را بخوان بعد نماز ظهر را قضا کن؛ اگر بنا است که مراد از خوف فوت مغرب، رسیدن نیمه شب باشد لازم است هم نماز مغرب و هم نماز عشاء را بخواند و بعد قضای ظهر را بخواند. و لذا این نکته هم قرینه بر این است که مراد روایت خوف فوت وقت فضیلت مغرب است که با زوال حمره مغربیه فوت می شود.

2-صحیحه زراره: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الظُّهْرَ وَ قَدْ فَاتَتْكَ الْغَدَاةُ فَذَكَرْتَهَا فَصَلِّ الْغَدَاةَ أَيَّ سَاعَةٍ ذَكَرْتَهَا وَ لَوْ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ مَتَى مَا ذَكَرْتَ صَلَاةً فَاتَتْكَ صَلَّيْتَهَا وَ قَالَ إِنْ نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ فَإِنَّمَا هِيَ أَرْبَعٌ مَكَانَ أَرْبَعٍ فَإِنْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْأُولَى وَ أَنْتَ فِي صَلَاةِ الْعَصْرِ وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الرَّكْعَتَيْنِ الْبَاقِيَتَيْنِ وَ قُمْ فَصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْعَصْرَ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ لَمْ تَخَفْ فَوْتَهَا فَصَلِّ الْعَصْرَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ فَقُمْ فَصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرْتَ الْعَصْرَ فَانْوِهَا الْعَصْرَ ثُمَّ قُمْ فَأَتِمَّهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلِّمْ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ فَإِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ نَسِيتَ الْمَغْرِبَ فَقُمْ فَصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ أَوْ قُمْتَ فِي الثَّالِثَةِ فَانْوِهَا الْمَغْرِبَ ثُمَّ سَلِّمْ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ نَسِيتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْفَجْرَ فَصَلِّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي رَكْعَةِ الْأُولَى أَوْ فِي الثَّانِيَةِ مِنَ الْغَدَاةِ فَانْوِهَا الْعِشَاءَ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ الْغَدَاةَ وَ أَذِّنْ وَ أَقِمْ وَ إِنْ كَانَتِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ قَدْ فَاتَتَاكَ جَمِيعاً فَابْدَأْ بِهِمَا قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الْغَدَاةَ ابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِهِمَا فَابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ بِالْغَدَاةِ ثُمَّ صَلِّ الْعِشَاءَ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِالْمَغْرِبِ فَصَلِّ الْغَدَاةَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ابْدَأْ بِأَوَّلِهِمَا لِأَنَّهُمَا جَمِيعاً قَضَاءٌ أَيَّهُمَا ذَكَرْتَ فَلَا تُصَلِّهِمَا إِلَّا بَعْدَ شُعَاعِ الشَّمْسِ قَالَ قُلْتُ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ لَسْتَ تَخَافُ فَوْتَهَا[3] »

در این روایت بیان می کند «وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْعَصْرَ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ لَمْ تَخَفْ فَوْتَهَا فَصَلِّ الْعَصْرَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ» اگر هنگامی یادت بیاید نماز عصر را نخوانده ای که وقت مغرب داخل شده است، در صورتی که خوف فوت مغرب را نداری ابتدا نماز عصر و بعد مغرب بخوان.

اگر بنا است که مراد از خوف فوت، خوف فوت وقت واجب از نماز مغرب یعنی رسیدن نیمه شب باشد چرا در این روایت تنها خوف مغرب را مطرح نمود؟ رسیدن نیمه شب منشأ می شود که انسان ابتدا هم نماز مغرب و هم نماز عشاء را بخواند و بعد عصر را بخواند. و عادتاً انسان بعد از دخول وقت مغرب، خوف فوت واجب مغرب را ندارد و خوف فوت وقت فضیلت مغرب را دارد که زمان زیادی نیست و تا مقدمات نماز آماده شود وقت زیادی باقی نمی ماند.

لذا به نظر ما: این دو طائفه از روایات که برخی از این ها فرمود «اگر نماز قضا بر عهده شما است ابتدا نماز قضا بخوان و بعد نماز أداء را بخوان» و برخی دیگر بیان نمودند «ابتدا نماز أداء را بخوان و بعد قضا را بخوان»، جمع عرفی این دو طائفه همین است که بگوییم مراد این است که اگر خوف وقت فضیلت أدائیه نداری نماز أداء را بخوان و اگر خوف فوت نماز أدائیه را داری ابتدا نماز أدائیه را بخوان.

مرحوم بروجردی فرموده اند؛ جمع عرفی ما بهتر است و طائفه ای که بیان نمود «اول نماز قضا بخوان و بعد نماز أداء بخوان» را بر ترخیص حمل می کنیم به این خاطر که در مقام توهّم حظر است و لذا شما در تقدیم قضای فائته بر أدای حاضره مرخّصید و مجازید، و دیگر دلیلی بر استحباب آن نداریم. طبق این بیان عدول از نماز حاضره به فائته هم دیگر مستحب نمی شود و صرفاً مشروع است و دلیل مشروع بودن آن اطلاق دارد و شامل بعد از دخول وقت فضیلت أدائیه و خوف فوت وقت فضیلت أدائیه می شود و در این فرض هم عدول مشروع است.

جواب کلام ایشان را بیان نمودیم که: أمر در مقام توهّم حظر، أمری است که عرف فقط احتمال حظر بدهد نه این که عرف هم احتمال حظر و هم احتمال وجوب و هم احتمال استحباب بدهد؛ عرف می خواهد وظیفه اش را بداند که کسی که نماز قضا دارد و وقت نماز أدائیه می رسد چه کند؟ خود مرحوم بروجردی احتیاط واجب کرده اند که ابتدا فائته متصله را قضا کند یا اگر یک نماز از او فوت شده است ولو از روز های گذشته باشد أحوط این است که آن را بر نماز أدائیه تقدیم کند و لذا شبهه وجوبیه تقدیم هم وجود دارد.

این روایات قرینه شد که مراد از خروج وقت که در طائفه أول ذکر شد (که اگر تقدیم فائته منجر به خروج وقت حاضره شود ابتدا نماز حاضره را أداء کنید) خروج وقت فضیلت است.

1.2.3- مناقشه در حمل استحباب تقدیم بر فرض عدم خوف وقت فضیلت

این مطالب محصل عرض ما راجع به این مسأله بود؛ تنها یک اشکالی مطرح می شود که از آن جواب می دهیم؛

اشکالی که ممکن است به ما مطرح شود این است که: برخی از این روایات را نمی توان بر خوف فوت وقت فضیلت حمل نمود؛

روایت أول: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الظُّهْرَ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الْعَصْرِ قَالَ يَبْدَأُ بِالظُّهْرِ وَ كَذَلِكَ الصَّلَوَاتُ تَبْدَأُ بِالَّتِي نَسِيتَ إِلَّا أَنْ تَخَافَ أَنْ يَخْرُجَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَتَبْدَأُ بِالَّتِي أَنْتَ فِي وَقْتِهَا ثُمَّ تُصَلِّي الَّتِي نَسِيتَ.[4]

قطعاً مراد از «نسی الظهر حتی دخل وقت العصر» فوت وقت فضیلت ظهر است. در ادامه بیان می کند «کذَلِكَ الصَّلَوَاتُ تَبْدَأُ بِالَّتِي نَسِيتَ إِلَّا أَنْ تَخَافَ أَنْ يَخْرُجَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَتَبْدَأُ بِالَّتِي أَنْتَ فِي وَقْتِهَا ثُمَّ تُصَلِّي الَّتِي نَسِيتَ» اگر مراد از وقت صلاة، وقت فضیلت باشد هر دو فقره خلاف مذهب شیعه خواهد بود زیرا اگر نماز ظهر را نخوانده و وقت فضیلت عصر داخل شود یا نماز مغرب را نخوانده است و وقت فضیلت عشاء داخل شود طبق مذهب شیعه باید ابتدا ظهر و بعد عصر یا ابتدا مغرب و بعد عشاء را بخواند و روایاتی که بیان می کند اگر وقت فضیلت نماز عصر داخل شده است ابتدا نماز عصر بخوان و بعد نماز ظهر را بخوان بر تقیه حمل شده است زیرا موافق مذهب عامه است.

پس این روایتی که می گوید ابتدا نماز ظهر را بخوان و بعد نماز عصر را بخوان مگر این که خوف فوت وقت نماز باشد مراد از آن، خوف فوت وقت واجب نماز است یعنی غروب آفتاب نزدیک است یا در مورد نماز مغرب و عشاء نیمه شب نزدیک است و نمی توان این روایت را بر استحباب تقدیم حاضره بر فائته مگر در جایی که خوف فوت وقت فضیلت نماز حاضره باشد حمل نمود زیرا اگر بر خروج وقت فضیلت حمل شود معنایش این خواهد بود که «اگر دیدی وقت فضیلت فوت می شود ابتدا نماز عصر را بخوان و بعد نماز ظهر را بخوان یا اگر می بینی وقت فضیلت عشاء می گذرد ابتدا نماز عشاء را بخوان و بعد نماز مغرب فراموش شده را انجام بده» که خلاف ضرورت مذهب شیعه است و هر چند راجع به این مطلب روایت داریم ولی بر تقیه حمل شده است.

1.2.3.1- جواب از مناقشه

جواب این است که:

أولاً، این روایت به نظر ما به خاطر سهل بن زیاد و محمد بن سنان ضعف سند دارد. البته آقای زنجانی هر دو را تصحیح می کنند.

ثانیاً، اگر می خواهید بگویید جمع عرفی این است که «تقدیم قضای فائته بر حاضره مستحب است مگر در جایی که خوف فوت وقت واجب نماز أدایی باشد»، قطعاً این جمع عرفی نیست زیرا خلاف صریح صحیحه أبی بصیر و خلاف صحیحه زراره است که در آن آمده است «عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَامَ الرَّجُلُ وَ لَمْ يُصَلِّ صَلَاةَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ أَوْ نَسِيَ فَإِذَا اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَشِيَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيَبْدَأْ فَلْيُصَلِّ الْفَجْرَ ثُمَّ الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنْ خَافَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَتَفُوتَهُ إِحْدَى الصَّلَاتَيْنِ فَلْيُصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ يَدَعُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَذْهَبَ شُعَاعُهَا ثُمَّ لْيُصَلِّهَا.[5] »

این روایت بیان می کند که ابتدا نماز صبح را بخوان و بعد قضای نماز مغرب و عشای دیشب را قبل از طلوع شمس بخوان؛ یعنی خوف طلوع شمس نیست ولی با این حال بیان نمود که ابتدا نماز صبح را بخوان.

ما این روایت را بر این مطلب حمل می کنیم که اگر خوف فوت وقت فضیلت نماز صبح است ابتدا نماز صبح بخوان. و نمی توان این روایت را بر این حمل کرد که اگر خوف طلوع شمس است ابتدا نماز صبح بخوان زیرا در ادامه بیان می کند که بعد از نماز صبح نماز مغرب و عشاء را قبل از طلوع شمس بخوان. اگر خوف طلوع شمس داشتی مطلب جدیدی پیش می آید که «فَإِنْ خَافَ أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ فَتَفُوتَهُ إِحْدَى الصَّلَاتَيْنِ فَلْيُصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ يَدَعُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ وَ يَذْهَبَ شُعَاعُهَا ثُمَّ لْيُصَلِّهَا» در این فقره أخیره فرض طلوع شمس کرده است ولی فقره سابقه فرض خوف طلوع شمس نبوده است.

ثالثاً، جواب حلی از روایت أبی بصیر این است که: در اطلاق این روایت که بیان نموده است «و کذلک الصلوات تبدأ باللتی نسیت» سه معنا محتمل است؛

معنای أول این است که: مراد از آن خصوص نماز هایی باشد که شبیه نماز ظهر و عصر است مثل نماز مغرب و عشاء، مشکلی نداریم و مراد از «و کذلک الصلوات تبدأ باللتی نسیت» این خواهد بود که «و کذلک المغرب و العشاء تبدأ باللتی نسیت إِلَّا أَنْ تَخَافَ أَنْ يَخْرُجَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَتَبْدَأُ بِالَّتِي أَنْتَ فِي وَقْتِهَا ثُمَّ تُصَلِّي الَّتِي نَسِيتَ»؛ یعنی تا خوف فوت واجب دومی نباشد باید ابتدا نماز أولی را بخوانی که حرف صحیحی بوده و موافق مذهب شیعه است.

معنای دوم این است که: بگوییم «و کذلک الصلوات تبدأ باللتی نسیت» مربوط به نمازهایی قضائیه و بحث تقدیم فائته بر حاضره است که حضرت تقدیم نماز قضائیه بر نماز أدائیه را مستحب دانستند و از این مطلب دوم یعنی استحباب تقدیم فائته بر حاضره استثناء می کند که مگر این که خوف فوت وقت فضیلت حاضره وجود داشته باشد. در این صورت که مورد «و کذلک الصلوات تبدأ باللتی نسیت» را نماز مغرب و عشاء ندانیم و مربوط به تقدیم فائته بر حاضره بدانیم مشکلی وجود نخواهد داشت و «الا انت تخاف أن یخرج وقت الصلاة» استثناء برای همین مطلب دوم است؛ یعنی تقدیم فائته بر حاضره مادامی مستحب است که خوف فوت وقت فضیلت دوم که نماز أدائیه است نباشد که مشکلی راجع به این مطلب وجود ندارد.

معنای سوم این است که: بگوییم «و کذلک الصلوات تبدأ باللتی نسیت» هم شامل نماز مغرب و عشاء می شود و هم نماز قضائیه و أدائیه را شامل می شود که مترتّب به همدیگر نیستند، ما را دچار مشکل می کند؛ زیرا در نماز مغرب و عشاء باید مراد از خوف فوت را خوف فوت وقت واجب نماز مغرب و عشاء قرار دهیم و به لحاظ تقدیم فائته بر حاضره اگر خوف فوت را به معنای خوف فوت وقت واجب قرار دهیم خلاف سایر روایات خواهد بود و اگر خوف فوت را به معنای خوف فوت وقت فضیلت قرار دهیم قابل التزام نیست زیرا در نماز مغرب و عشاء این معنا قابل التزام نیست و خلاف مذهب شیعه است. لذا خلاف مذهب شیعه بودن ما مجبور می کند که مراد از «و کذلک الصلوات تبدأ باللتی نسیت» را صرفاً نماز مغرب و عشاء بدانیم و خوف فوت را خوف فوت وقت واجب بدانیم که معنای أول بود یا مراد از آن را صرفاً تقدیم قضای فائته بر حاضره بدانیم و خوف فوت را به معنای خوف فوت وقت فضیلت بدانیم که معنای دوم بود.

معنای سوم منشأ می شود که اگر مراد وقت فضیلت نماز باشد خلاف مذهب شیعه لازم بیاید و اگر مراد وقت واجب نماز باشد خلاف روایات دیگر لازم بیاید که در تقدیم قضای فائته بر حاضره معیار را خوف وقت فضیلت دانست. لذا ما برای این که خلاف ضرورت مذهب شیعه لازم نیاید و معنایی نکنیم که معارض با روایات دیگر است معنای سوم را أخذ نمی کنیم و الزامی نداریم که روایت را به گونه ای معنا کنیم که با روایات دیگر معارض باشد و ظهوری در معارضه ندارد و تعیّنی ندارد و لذا یا معنای أول مراد خواهد بود و یا معنای دوم مراد خواهد بود.

اتفاقاً لقائل ان یقول که در ابتدا نسی الظهر حتی دخل وقت العصر دخول وقت فضیلت نماز عصر را بیان کرد و لذا ممکن است به قرینه سیاق کسی بگوید «الا ان تخاف این یخرج وقت الصلاة» هم به قرینه سیاق وقت فضیلت خواهد بود که دیگر نمی توان بر نماز مغرب و عشاء حمل کرد چون خلاف مذهب شیعه است.

تذکّر: وقت عصر عرفاً وقت فضیلت عصر بوده است و عرف آن زمان «وقت العصر» را برای وقت فضیلت می گفته اند و مراد این نیست که چهار رکعت از اذان ظهر گذشته است و وقت اجزای عصر رسیده است.

ما اصرار نداریم که بگوییم چون مراد از «حتی دخل وقت العصر» وقت فضیلت عصر است به قرینه سیاق مراد از «الا ان تخاف این یخرج وقت الصلاة» هم وقت فضیلت خواهد بود و اگر بخواهیم بگوییم این ذیل شامل نماز مغرب و عشاء می شود خلاف ضرورت مذهب شیعه لازم می آید. ما اصراری به این مطلب نداریم. فقط عرض ما این است که این روایت ظهوری در معارضه با روایاتی مثل صحیحه صفوان و صحیحه زراره ندارد که مفاد آن این بود که «اگر خوف فوت وقت فضیلت نماز أدائیه نداری تقدیم قضای فائته مستحب است».

توجّه شود که معنای أول و معنای دوم معنایی صحیح برای روایت است و این گونه نیست که معنای دوم قرینه نداشته باشد و محتمل نباشد زیرا تعبیر به «الصلوات» نموده است که به صیغه جمع است و نماز مغرب و عشاء دو نماز است و می توانست به صورت «و کذلک المغرب و العشاء» بیان کنند و لذا احتمال می دهیم مراد از آن، تقدیم قضای فائته بر حاضره باشد.

خلاصه این که: دو معنای صحیح برای روایت وجود دارد؛ أما معنای سوم که بگوییم هم شامل مغرب و عشاء و هم شامل فائته و حاضره می شود در صورتی که مراد از آن خروج وقت فضیلت باشد خلاف ضرورت مذهب شیعه است و اگر مراد از آن خروج وقت واجب نماز باشد نسبت به نماز مغرب و عشاء صحیح است ولی نسبت به نماز فائته و حاضره، خلاف مثل صحیحه صفوان است و ظهوری در این معنا ندارد که بخواهد با أمثال صحیحه صفوان معارضه کند تا بعد بگوییم این جمع عرفی نمی شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo