< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/09/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسأله 20 /نیت /واجبات نماز /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل مورد اول از موارد عدول از یک نماز به نماز دیگر مورد بحث قرار گرفت و در این جلسه به فرض دوم پرداخته می شود.

مسأله 20

بحث در موارد عدول بود که مورد أول به پایان رسید و کلام در مورد دوم واقع می شود.

فرض دوم (عدول در فرض اخلال به ترتیب قضای فوائت)

صاحب عروه فرموده است:

لا يجوز العدول من صلاة إلى أخرى ‌إلا في موارد خاصة؛ الثاني: إذا كان عليه صلاتان أو أزيد قضاء فشرع في اللاحقة قبل السابقة يعدل إليها مع عدم تجاوز محل العدول كما إذا دخل في الظهر أو العصر فتذكر ترك الصبح القضائي السابق على الظهر و العصر و أما إذا تجاوز أتم ما بيده على الأحوط و يأتي بالسابقة و يعيد‌ اللاحقة كما مر في الأدائيتين و كذا لو دخل في العصر فذكر ترك الظهر السابقة فإنه يعدل.

اگر کسی دو نماز قضا داشت و نماز قضای دوم را شروع کرد اگر قبل از تجاوز از محل عدول متوجّه شود به نماز سابق عدول می کند.

کلام صاحب عروه دو فرض را شامل می شود:

یک فرض این است که: بین دو نماز قضا ترتیب وجود داشته باشد مثل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشائی که از یک روز قضا شده است؛ در این فرض، شکی نیست که قضا تابع أداء است و صاحب جواهر نیز فرموده اند بین قضای نماز ظهر و قضای نماز عصر یک روز مانند أدای این دو، ترتیب معتبر است؛ لذا اگر داخل در نماز قضای عصر شد و ملتفت شد که قضای نماز ظهر را نخوانده است باید به نماز ظهر عدول کند «بلا خلاف أجده فیه». محقق ثانی نیز ادّعای اجماع بر این مطلب نموده است.

علاوه بر اجماع، می توان به اطلاق «الا انّ هذه قبل هذه» تمسّک نمود که شامل قضای نماز ظهر و عصر یا قضای نماز مغرب و عشاء نیز می شود و از روایاتی که به عدول از نماز عصر أدایی به نماز ظهر أدایی أمر می کرد الغای خصوصیت می شود. علاوه بر این که در صحیحه عبدالله بن سنان راجع به قضای نماز مغرب و عشاء چنین آمده است که باید بین قضای این دو ترتیب مراعات شود؛ «عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَامَ رَجُلٌ أَوْ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فَإِنِ اسْتَيْقَظَ قَبْلَ الْفَجْرِ قَدْرَ مَا يُصَلِّيهِمَا كِلْتَيْهِمَا فَلْيُصَلِّهِمَا وَ إِنْ خَافَ أَنْ تَفُوتَهُ إِحْدَاهُمَا فَلْيَبْدَأْ بِالْعِشَاءِ وَ إِنِ اسْتَيْقَظَ بَعْدَ الْفَجْرِ فَلْيُصَلِّ الصُّبْحَ ثُمَّ الْمَغْرِبَ ثُمَّ الْعِشَاءَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ»[1] یعنی اگر نماز مغرب و عشاء از او فوت شود و بعد از طلوع فجر بیدار شود ابتدا نماز صبح و بعد مغرب و بعد عشاء را می خواند. در این روایت ترتیب بین قضای نماز مغرب و قضای نماز عشاء مطرح شده است و لذا این بحث روشن است.

قائلین به لزوم ترتیب در قضای فوائت

فرض دوم این است که: بین دو نماز ترتیب نباشد، ولی فوت یکی قبل از دیگری است؛ مثلاً قبلاً ابتدا نماز صبح و بعد نماز عشاء فوت شده است (مانند این که شخصی نماز عشاء و نماز صبح را خوانده و بعد از طلوع فجر متوجّه شده است که مانعی بر اعضای وضو وجود داشته است و نماز عشاء و صبح او باطل بوده است) که بین نماز عشاء و نماز صبح ترتیب وجود ندارد ولی به لحاظ زمان فوت، ترتیب وجود دارد و زمان فوت نماز عشاء قبل از زمان فوت نماز صبح است.

صاحب عروه در این فرض هم می فرماید واجب است ابتدا نماز عشاء و بعد نماز صبح قضا شود. و اگر اشتباهاً مشغول قضای نماز صبح شود و در أثنای نماز یادش بیاید که قضای نماز عشاء را هم باید بخواند به نماز قضای عشاء عدول می کند.

خلاصه نظر صاحب عروه این می شود که: به خاطر این که بین قضای فوائت ترتیب وجود دارد فوائت باید به حسب زمان فوت خوانده شود و لذا الأول فالأول باید قضا شود و اگر فراموش شود و نماز متأخّر قضا شود تا جایی که محل عدول باقی است به قضای نماز سابق عدول می شود و اگر محل عدول بگذرد به احتیاط واجب آن نماز را تمام می کند و با رعایت ترتیب دوباره اعاده می کند؛ مثلاً اگر نماز صبح و ظهر و عصر قضا شده بود و بعد از رکوع رکعت ثالثه نماز قضای ظهر یادش آمد که نماز صبح هم قضا شده است احتیاط واجب این است که نماز ظهر را تمام کند و ابتدا نماز صبح و بعد نماز ظهر را دوباره قضا کند.

مرحوم امام نیز در این مسأله فرموده اند: «لایخلو وجوب الترتیب من وجه» یعنی وجوب ترتیب و وجوب عدول در فرض اخلال به ترتیب اگر محل عدول باقی باشد خالی از وجه نیست.

لکن در بحث قضاء الصلاة در عروه و در تحریر فرموده اند: احتیاط مستحب است و ترتیب در نماز قضا تنها در نماز ظهر و عصر یک روز یا مغرب و عشای یک روز است، أما در جایی که در أداء شرط ترتیب وجود ندارد در قضا نیز شرط ترتیب وجود ندارد و می توان ابتدا نماز صبح امروز قضا شود و بعد نماز عشاء دیشب قضا شود و تنها احتیاط مستحب رعایت ترتیب است.

ولی صاحب عروه سختگیری کرده و حتّی در مسأله 16 از کتاب قضاء الصلاة صریحاً فرموده اند: «يجب الترتيب في الفوائت اليومية‌ بمعنى قضاء السابق في الفوات على اللاحق و هكذا و لو جهل الترتيب وجب التكرار إلا أن يكون مستلزما للمشقة التي لا تتحمل من جهة كثرتها فلو فاتته ظهر و مغرب و لم يعرف السابق صلى ظهرا بين مغربين أو مغربا بين ظهرين و كذا لو فاتته صبح و ظهر أو مغرب و عشاء من يومين أو صبح و عشاء أو صبح و مغرب و نحوهما مما يكونان مختلفين في عدد الركعات و أما إذا فاتته ظهر و عشاء أو عصر و‌ عشاء أو ظهر و عصر من يومين مما يكونان متحدين في عدد الركعات فيكفي الإتيان بصلاتين بنية الأولى في الفوات و الثانية فيه و كذا لو كانت أكثر من صلاتين فيأتي بعدد الفائتة بنية الأولى فالأولى‌» یعنی حتّی کسی که جاهل به ترتیب است باید نماز را تکرار کند مثلاً اگر نماز صبح دیروز قضا شده است ولی نمی داند نماز عشای دیشب قضا شده است یا نماز قضای دو شب قبل قضا شده است باید ابتدا نماز عشاء و بعد صبح و بعد دوباره عشاء را بخواند به این خاطر که از روایات استفاده شده است که در قضای فوائت رعایت ترتیب به لحاظ زمان فوت لازم است، چه عالم به کیفیّت فوت باشد و چه نسبت به کیفیّت فوت جاهل باشد.

أدله لزوم رعایت ترتیب بین قضای فوائت

پیش فرض وجوب عدول به نماز فائت قبلی، لزوم رعایت ترتیب بین فوائت است و اگر رعایت ترتیب لازم نباشد دیگر عدول واجب نخواهد بود و جایز خواهد بود. البته جواز عدول هم دلیل واضحی ندارد ولی فعلاً اصل پیش فرض صاحب عروه که ترتیب بین فوائت را لازم می دانند را بحث می کنیم و در ادامه بحث می کنیم که آیا عدول جایز و مشروع است یا نه.

عمده استدلال صاحب عروه به دو روایت است؛

1-صحیحه زراره: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الظُّهْرَ وَ قَدْ فَاتَتْكَ الْغَدَاةُ فَذَكَرْتَهَا فَصَلِّ الْغَدَاةَ أَيَّ سَاعَةٍ ذَكَرْتَهَا وَ لَوْ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ مَتَى مَا ذَكَرْتَ صَلَاةً فَاتَتْكَ صَلَّيْتَهَا وَ قَالَ إِنْ نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ فَإِنَّمَا هِيَ أَرْبَعٌ مَكَانَ أَرْبَعٍ فَإِنْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْأُولَى وَ أَنْتَ فِي صَلَاةِ الْعَصْرِ وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الرَّكْعَتَيْنِ‌ الْبَاقِيَتَيْنِ وَ قُمْ فَصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْعَصْرَ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ لَمْ تَخَفْ فَوْتَهَا فَصَلِّ الْعَصْرَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ فَقُمْ فَصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرْتَ الْعَصْرَ فَانْوِهَا الْعَصْرَ ثُمَّ قُمْ فَأَتِمَّهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلِّمْ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ فَإِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ نَسِيتَ الْمَغْرِبَ فَقُمْ فَصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ أَوْ قُمْتَ فِي الثَّالِثَةِ فَانْوِهَا الْمَغْرِبَ ثُمَّ سَلِّمْ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ نَسِيتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْفَجْرَ فَصَلِّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي رَكْعَةِ الْأُولَى أَوْ فِي الثَّانِيَةِ مِنَ الْغَدَاةِ فَانْوِهَا الْعِشَاءَ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ الْغَدَاةَ وَ أَذِّنْ وَ أَقِمْ وَ إِنْ كَانَتِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ قَدْ فَاتَتَاكَ جَمِيعاً فَابْدَأْ بِهِمَا قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الْغَدَاةَ ابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِهِمَا فَابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ بِالْغَدَاةِ ثُمَّ صَلِّ الْعِشَاءَ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِالْمَغْرِبِ فَصَلِّ الْغَدَاةَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ابْدَأْ بِأَوَّلِهِمَا لِأَنَّهُمَا جَمِيعاً قَضَاءٌ أَيَّهُمَا ذَكَرْتَ فَلَا تُصَلِّهِمَا إِلَّا بَعْدَ شُعَاعِ الشَّمْسِ قَالَ قُلْتُ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ لَسْتَ تَخَافُ فَوْتَهَا.[2]

در این روایت تعبیر به «إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ» می کند که باید در قضای فوائت أولین نماز فوت شده قضا شود.

2-صحیحه محمد بن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ‌ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ صَلَّى الصَّلَوَاتِ وَ هُوَ جُنُبٌ الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ الثَّلَاثَ ثُمَّ ذَكَرَ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ يَتَطَهَّرُ وَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ فِي أَوَّلِهِنَّ ثُمَّ يُصَلِّي وَ يُقِيمُ بَعْدَ ذَلِكَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ فَيُصَلِّي بِغَيْرِ أَذَانٍ حَتَّى يَقْضِيَ صَلَاتَهُ.[3]

مرحوم بروجردی و مرحوم خویی فرموده اند: معلوم نیست تعبیر «فابدأ بأولهنّ» به معنای «فبدأ بأولهنّ فوتاً» باشد، بلکه شاید به این معنا باشد که آن نماز قضایی که انتخاب می کنی هر نمازی که باشد ولو نماز قضای صبح امروز را انتخاب می کنی و فعلاً نمی خواهی نماز قضای عشاء را بخوانی و بعداً می خواهی بخوانی، فابدأ بأولهنّ فی التصدّی لالقضاء یعنی أول در تصدّی قضا را ببین کدام است؛ یعنی اولین نماز قضا را که می خواهی در این مجلس واحد بخوانی برای آن اذان و اقامه بگو.

مثلاً اگر پنج نماز صبح و پنج نماز عشاء از او فوت شده است و او فعلاً می خواهد قضای نماز صبح که آسان تر است را انجام دهد روایت بیان می کند که در اذان و اقامه گفتن هر نمازی که متصدّی می شوی انجام دهی اولین نماز قضائی که می خوانی برای آن اذان و اقامه بگو ولی نماز های بعدی در این مجلس واحد دیگر اذان ندارد و تنها اقامه دارد.

تعبیر مرحوم خویی این است: «و على الجملة: أنّ هذا الذي ذكرناه غير بعيد عن سياق الرواية، بل لعلّه هو الظاهر منها، سيما بملاحظة الفاء في قوله (عليه السلام): «فأذّن» الكاشفة عن أنّ قوله (عليه السلام): «فابدأ بأوّلهنّ ...» توطئة و تمهيد لبيان حكم قضاء الصلوات من حيث الأذان و الإقامة، فيكون النظر مقصوراً على بيان الحكم المذكور، من دون نظر إلى الفوائت أنفسها من حيث السبق و اللحوق في الفوت كما يؤيّده عدم التعرّض في الرواية للترتيب بين الاولى و ما عداها في الصلوات الفائتة» یعنی چه بسا ظاهر روایت این مطلب باشد و شاهد این مطلب این است که در روایت دیگر سخن از ترتیب ما بعد از نماز أول نگفته است و نفرمود «ثم صل ما بعدها الاول فالأول» بلکه صرفاً «فابدأ بأولهنّ فأذّن و أقم» گفته است یعنی برای اولین نماز اذان و اقامه بگو ولی برای نماز ها دیگر اذان لازم نیست «ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ» و دیگر سخنی از ترتیب به میان نیاورد.

مرحوم خویی کأنّه این معنا را راجع به صحیحه محمد بن مسلم أظهر می دانند زیرا فرموده اند مفاد صحیحه زراره مانند مفاد صحیحه مسلم می شود «يَتَطَهَّرُ وَ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ فِي أَوَّلِهِنَّ ثُمَّ يُصَلِّي وَ يُقِيمُ بَعْدَ ذَلِكَ فِي كُلِّ صَلَاةٍ فَيُصَلِّي بِغَيْرِ أَذَانٍ حَتَّى يَقْضِيَ صَلَاتَهُ».

أما بسیاری از بزرگان -مثل صاحب عروه و امام قدس سره بر اساس آنچه در حاشیه عروه در اینجا ذکر کرده اند که «لایخلو وجوب الترتیب من وجه»- فرموده اند ظاهر «فابدأ بأولهنّ: اولین نماز را شروع کن بخوان» این است که اولین نمازی که از تو قضا شده است را بخوان. ظاهر «اذا نسیت صلاة أو صلیتها بغیر وضوء و کان علیک قضاء صلوات فابدأ بأولهنّ: اولین صلوات فائته را آغاز کن و بخوان» این است که به لحاظ زمان فوت حساب کرده است که کدام یک أول است؛ نه این که به این معنا باشد که «فأذّن و أقم للصلاة اللتی تقضیها اولاً».

گفته می شود همین که بیان می کند از اولین فائت شروع کن دیگر نیازی نیست بیان کند فوائت بعدی هم به ترتیب خوانده شود و از همین جمله، لزوم رعایت ترتیب بین تمام فوائت فهمیده می شود و ظهور عرفی «ثم صل ما بعدها» این است که ما بعد آن را به ترتیب بخوان؛ مثلاً اگر افرادی در صف نانوایی باشند و نانوا به شاگرد خود بگوید «آن کسی که اول آمده است راه بینداز بعد بقیه را راه بینداز» ظاهر در این است که ترتیب در همه افراد لحاظ شود نه این که تنها در نفر أول ترتیب مراعات شود.

اگر بنا بود که ترتیب بین قضای صلوات مهم نباشد و مهم این باشد که در مجلس واحد که چند نماز قضا خوانده می شود برای اولین نماز اذان و اقامه و برای نماز های بعدی فقط اقامه گفته شود، اگر بنا بود حضرت این را بفرمایند چنین بیان می کردند که «فأذّن و أقم للصلاة الاولی ثم صل ما بعدها باقامة واحده» که این بیان وافی به مطلب بود.

این که در روایت «ابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ» در ابتدا تعبیر به «فابدأ بأولهنّ» می کند و بعد با فای تفریع «فأذّن و أقم» را بیان می کند می تواند دو حکم باشد؛ یعنی اولین نماز فوت شده را قضا کن و وقتی آن را قضا می کنی برای آن هم اذان و هم اقامه می گویی و بعد از اذان و اقامه نماز اول را می خوانی و بقیه نماز ها را با اقامه انجام می دهی.

انصافاً صحیحه زراره خالی از اشعار به فرمایش صاحب عروه نیست.

لکن شبهه ما این است که: این اشعار در حدّ ظن است و معتقدیم ظهور چیزی است که فی حدّ نفسه وثوق آور باشد و صرف احتمال راجح وثوق آور نیست ولی به هر حال این احتمال، احتمالی راجح است و تعجّب از مرحوم خویی است که فرموده است: «لعل الظاهر از این صحیحه این است که بیان می کند أولین نمازی که انتخاب کردی و می خواهی بخوانی برای آن اذان و اقامه بگو»! آیا ظاهر حدیث این معنا است به این خاطر که فای تفریع «فأذّن و أقم» ذکر کرد؟! فای تفریع فای ترتیب ذکری است و انصافاً احتمال راجح این است و اگر به صورت ابتدایی این مطلب را بگویند که «اگر چند نماز به ذمه شما بود اولین آن را شروع کن پس برای آن اذان و اقامه بگو و آن را بخوان سپس نماز های بعدی را با اقامه بخوان» همین معنا به ذهن می رسد که ترتیب در فوائت به حسب زمان لازم است.

مشکل ما این است که این احتمال راجح در حدّی نیست که وثوق عرفی به مراد پیدا شود؛ زیرا ما همچون آقای زنجانی ظهور را عبارت از معنایی می دانیم که عرف به ذهن عرفی خود لولا القرائن المنفصله به آن وثوق پیدا کند.

احتمال راجح در صحیحه محمد بن مسلم نیز همین است که «اولاهنّ فوتاً» مراد است نه این که «اولاهنّ فی مقام الاختیار للقضاء» مراد باشد، وگرنه اگر این معنا مراد می بود چرا این گونه تعبیر نشد که «یؤذّن و یقیم فی أول صلاة یقضیها».

توجّه شود این که در ذیل صحیحه زراره تعبیر به «فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِالْمَغْرِبِ فَصَلِّ الْغَدَاةَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ابْدَأْ بِأَوَّلِهِمَا لِأَنَّهُمَا جَمِيعاً قَضَاءٌ» شده است مراد از «اولهما» مغرب است به این خاطر که ترتیب بین نماز مغرب و عشاء معتبر است و مراد از «اولهما» یعنی اول از این نماز مغرب و عشاء که در کلام ذکر کردیم.

اگر ظهور به معنای احتمال راجح می بود حداقل ظهور صحیحه زراره را قبول می کردیم که تعبیر به «كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ» نموده است، لکن مبنای ما این است که ظهور باید به حدّی برسد که وثوق نفسی به مضمون فی حد نفسه پیدا کند فی حد نفسه یعنی کاری به خطابات دیگر نداریم و اگر این کلام را بشنود مطمئن می شود که معنایش این است. در اینجا ما مطمئن نمی شویم معنایش این است.

حکم جاهل به ترتیب فوت شدن

مرحوم خویی فرموده اند: اگر صحیحه زراره دلیل بر لزوم ترتیب در قضای فوائت باشد اطلاق دارد و شامل جاهل به کیفیت فوت هم می شود و حتّی به صاحب عروه ایراد گرفته اند که شما از تعبیر «فابدأ بأولهن» ترتیب بین فوائت را فهمیده اید و گفتید جاهل به کیفیت فوت باید احتیاط کند یعنی اگر نماز صبح فوت شده باشد و نداند که نماز عشای قبل از آن فوت شده است یا نماز عشای بعد از آن فوت شده است باید یک نماز عشاء و صبح و یک نماز عشای دیگر بخواند و اگر به حرج کشیده شد دیگر رعایت ترتیب لازم نیست. این مطلب صاحب عروه صحیح نیست و حرج تتقدّر بقدره و این طور نیست که آزاد باشد و باید آن قدر احتیاط کند تا فریادش بلند شود و در این هنگام به او می گویند «ما جعل علیکم فی الدین من حرج».

البته مرحوم بروجردی «فابدأ بأولهن» را این گونه معنا کرد که برای اولین نمازی که اختیار می کنی آن را بخوانی اذان و اقامه بگو؛ ولی فرمودند اگر آن را دلیل بر لزوم ترتیب بین فوائت بدانیم از شخصی که جاهل به کیفیت فوت فوائت است انصراف دارد.

اشکال این است که این انصراف چه وجهی دارد؟ اگر زراره بیان می کرد که نمی دانم اولین نمازی که فوت شده است کدام است آیا اطلاق «فابدأ باولهنّ» شامل آن نمی شد؟

نظر نهایی استاد

پس ما جازم به لزوم رعایت ترتیب در قضای فوائت نیستیم به این خاطر که وثوق به مفاد «فابدأ باولهنّ» پیدا نمی کنیم و لذا برائت از لزوم ترتیب جاری می شود.

تکلیفی یا وضعی بودن لزوم ترتیب بین قضای فوائت

حال بحث می شود که اگر ترتیب لازم باشد این لزوم، لزوم تکلیفی است یا لزوم وضعی است؟ اگر تعبیر «فابدأ باولهنّ» ارشاد به شرطیّت ترتیب باشد کار را دشوار می کند و با اخلال به ترتیب تمام نماز های قضایی که خوانده است باطل می شود.

انصاف این است که اگر تعبیر «فابدأ باولهنّ» ظهور در شرطیت ترتیب داشته باشد مطابق با ظهور عرفی نیست و شاید به معنای لزوم رعایت ترتیب باشد.

ما از نظر کبروی قبول نداریم که أمر به یک شیء در مرکب ظهور در ارشاد به شرطیت داشته باشد بلکه معتقدیم مناسبات حکم و موضوع مختلف است و ان شاء الله در اصول در جای خود این بحث را دنبال می کنیم.

بررسی مشروعیت عدول در قضای فوائت

حال، بر فرض ترتیب بین قضای فوائت لازم باشد و شخصی نماز صبح را شروع می کند و در أثنای نماز متوجّه می شود که نماز قضای عشاء دیشب را نخوانده است؛ دلیل بر عدول چیست؟ آقای سیستانی فرموده اند دلیلی بر مشروعیت عدول از قضای نماز متأخّر به قضای نماز متقدّم نداریم.

در صحیحه زراره که ذیل آن را (و قال اذا نسیت الظهر تا آخر حدیث) آقای سیستانی به عنوان روایت قبول ندارند و احتمال می دهند فتوای زراره باشد، وارد شده است که اگر شخص مشغول نماز صبح قضا باشد و متوجّه شود که نماز عشای دیشب قضا شده است به نماز عشای دیشب عدول می کند.

روایت عبدالرحمن بن أبی عبدالله چنین ذکر شده است: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ صَلَاةً حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَقَالَ إِذَا نَسِيَ الصَّلَاةَ أَوْ نَامَ عَنْهَا صَلَّى حِينَ يَذْكُرُهَا فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ وَ إِنْ ذَكَرَهَا مَعَ إِمَامٍ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ ثُمَّ صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ صَلَّى الْعَتَمَةَ بَعْدَهَا وَ إِنْ كَانَ صَلَّى الْعَتَمَةَ وَحْدَهُ فَصَلَّى مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ نَسِيَ الْمَغْرِبَ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ فَيَكُونُ صَلَاةُ الْمَغْرِبِ ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُصَلِّي الْعَتَمَةَ بَعْدَ ذَلِكَ[4] » ایشان فرموده اند سند این روایت ضعیف است.

مرحوم خویی به این روایت تمسّک نموده و اطلاق این روایت را شامل دو نماز قضا می دانند و اگر نماز قضای صبح می خواند و یادش آمد که نماز قضای عشای دیشب را نخوانده است «فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ» به نماز عشای گذشته عدول می کند به شرطی که به خاطر فراموش نماز گذشته را نخوانده باشد.

لذا آقای سیستانی مشروعیت عدول از یک قضا به قضای دیگر را محل اشکال می دانند و تنها از أدای لاحق به سابق مثل عصر به ظهر عدول جایز است و نیز از نماز أداء به نماز قضا عدول جایز است مثلاً نماز ظهر می خواند و أثنای آن یادش می آید که نماز صبح را نخوانده است که از روایات استفاده می شود مستحب است به نماز صبح قضایی عدول شود.

آقای سیستانی تنها صحیحه حلبی را قبول داشتند: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً فِي الْعَصْرِ فَذَكَرَ وَ هُوَ يُصَلِّي أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ صَلَّى الْأُولَى قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى الَّتِي فَاتَتْهُ وَ لْيَسْتَأْنِفْ بَعْدُ صَلَاةَ الْعَصْرِ وَ قَدْ مَضَى الْقَوْمُ بِصَلَاتِهِمْ[5] » و می فرمایند این صحیحه اطلاق دارد و شامل فرضی که نماز عصر می خواند و یادش می آید نماز صبح را نخوانده است «لم یکن صلی الاولی» می شود؛ یعنی «لم یکن صلی الاولی» مختص نماز ظهر همان روز نیست و اطلاق دارد.

انصافاً این اطلاق خلاف ظاهر است و ظاهر آن این است که ظهر را نخوانده است و لذا امام علیه السلام فرمود «َولْيَجْعَلْهَا الْأُولَى الَّتِي فَاتَتْهُ وَ لْيَسْتَأْنِفْ بَعْدُ صَلَاةَ الْعَصْرِ وَ قَدْ مَضَى الْقَوْمُ بِصَلَاتِهِمْ» این نمازی که مردم به او اقتدا کردند چهار رکعتی بوده است و این شخص هم نماز را چهار رکعتی تمام کرده است که حضرت می فرماید نماز آن ها نماز عصر است به این خاطر که ظهر را خوانده بودند و این امام جماعت از عصر به ظهر عدول می کند. و لذا اطلاق روایت نسبت به جایی که «فذکر أنّ علیه قضاء فعدل الی القضاء» انصافاً عرفی نیست.

راجع به صحیحه زراره که ایشان این ذیل را فتوای زراره می دانند مطلبی است که در جلسه بعد بیان خواهیم نمود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo