< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: مسأله 20 /نیت /واجبات نماز /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در رابطه با مسأله 19 به پایان رسید و وارد مسأله 20 شدیم.

مسأله 20

لا يجوز العدول من صلاة إلى أخرى ‌إلا في موارد خاصة؛

أحدها: في الصلاتين المرتبتين كالظهرين و العشائين إذا دخل في الثانية قبل الأولى عدل إليها بعد التذكر في الأثناء إذا لم يتجاوز محل العدول و أما إذا تجاوز كما إذا دخل في ركوع الرابعة من العشاء فتذكر ترك المغرب فإنه لا يجوز العدول لعدم بقاء محله فيتمها عشاء ثمَّ يصلي المغرب و يعيد العشاء أيضا احتياطا و أما إذا دخل في قيام الرابعة و لم يركع بعد فالظاهر بقاء محل العدول فيهدم القيام و يتمها بنية المغرب...

فرض اول (عدول در فرض اخلال به ترتیب)

بررسی أدله عدول در نماز مغرب و عشاء

بحث در این بود که اگر کسی در أثنای نماز عشاء متوجّه شود که نماز مغرب را نخوانده است اگر قبل از دخول در رکوع رکعت رابعه است به نماز مغرب عدول می کند. اگر بعد از دخول در رکوع رکعت رابعه باشد اختلاف بود که نماز عشاء را تمام کند و صحیح است یا نماز او باطل است و باید ابتدا نماز مغرب بخواند و بعد از آن، عشاء را اعاده کند.

دلیل أول (صحیحه زراره)

به لحاظ تذکّر نسیان مغرب قبل از دخول در رکوع رکعت رابعه عشاء، بیان نمودیم که اگر روایت زراره را قبول کنیم [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الظُّهْرَ وَ قَدْ فَاتَتْكَ الْغَدَاةُ فَذَكَرْتَهَا فَصَلِّ الْغَدَاةَ أَيَّ سَاعَةٍ ذَكَرْتَهَا وَ لَوْ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ مَتَى مَا ذَكَرْتَ صَلَاةً فَاتَتْكَ صَلَّيْتَهَا وَ قَالَ إِنْ نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ فَإِنَّمَا هِيَ أَرْبَعٌ مَكَانَ أَرْبَعٍ فَإِنْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْأُولَى وَ أَنْتَ فِي صَلَاةِ الْعَصْرِ وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الرَّكْعَتَيْنِ الْبَاقِيَتَيْنِ وَ قُمْ فَصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْعَصْرَ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ لَمْ تَخَفْ فَوْتَهَا فَصَلِّ الْعَصْرَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الْمَغْرِبَ فَقُمْ فَصَلِّ الْعَصْرَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرْتَ الْعَصْرَ فَانْوِهَا الْعَصْرَ ثُمَّ قُمْ فَأَتِمَّهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ سَلِّمْ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ فَإِنْ كُنْتَ قَدْ صَلَّيْتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ نَسِيتَ الْمَغْرِبَ فَقُمْ فَصَلِّ الْمَغْرِبَ وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَكْعَتَيْنِ أَوْ قُمْتَ فِي الثَّالِثَةِ فَانْوِهَا الْمَغْرِبَ ثُمَّ سَلِّمْ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ إِنْ كُنْتَ قَدْ نَسِيتَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْفَجْرَ فَصَلِّ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ وَ إِنْ كُنْتَ ذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي رَكْعَةِ الْأُولَى أَوْ فِي الثَّانِيَةِ مِنَ الْغَدَاةِ فَانْوِهَا الْعِشَاءَ ثُمَّ قُمْ فَصَلِّ الْغَدَاةَ وَ أَذِّنْ وَ أَقِمْ وَ إِنْ كَانَتِ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ الْآخِرَةُ قَدْ فَاتَتَاكَ جَمِيعاً فَابْدَأْ بِهِمَا قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الْغَدَاةَ ابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِهِمَا فَابْدَأْ بِالْمَغْرِبِ ثُمَّ بِالْغَدَاةِ ثُمَّ صَلِّ الْعِشَاءَ فَإِنْ خَشِيتَ أَنْ تَفُوتَكَ الْغَدَاةُ إِنْ بَدَأْتَ بِالْمَغْرِبِ فَصَلِّ الْغَدَاةَ ثُمَّ صَلِّ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ ابْدَأْ بِأَوَّلِهِمَا لِأَنَّهُمَا جَمِيعاً قَضَاءٌ أَيَّهُمَا ذَكَرْتَ فَلَا تُصَلِّهِمَا إِلَّا بَعْدَ شُعَاعِ الشَّمْسِ قَالَ قُلْتُ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ لَسْتَ تَخَافُ فَوْتَهَا[1] ] این روایت در خصوص تذکّر نسیان مغرب بعد از خواندن دو رکعت از نماز عشاء و یا بعد از قیام به رکعت ثالثه است که أمر به عدول به مغرب نموده است.

قطعاً این روایت نسبت به بعد دخول در جزء مختص نماز عشاء که قیام به رکعت رابعه است اطلاق ندارد، حتّی این روایت نسبت به بعد از دخول به رکعت ثالثه هم اطلاق ندارد و باید الغای خصوصیت نمود و تعبیر «رکعتین أو قیام الی الثالثه» را بر مثالیّت برای عدم خروج از حدّ مشترک بین نماز مغرب و عشاء حمل نمود. اگر این الغای خصوصیت پذیرفته شود (که عرض کردیم نیاز به جزم عرفی به عدم خصوصیت دارد) نسبت به بعد از قیام به رکعت رابعه نمی توان الغای خصوصیت کرد.

دلیل دوم (صحیحه حلبی)

آقای سیستانی أصلاً روایت زراره را قبول نداشتند از این جهت که احتمال دادند فتوای زراره باشد و فقط صحیحه حلبی را قبول داشتند [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً فِي الْعَصْرِ فَذَكَرَ وَ هُوَ يُصَلِّي أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ صَلَّى الْأُولَى قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى الَّتِي فَاتَتْهُ وَ لْيَسْتَأْنِفْ بَعْدُ صَلَاةَ الْعَصْرِ وَ قَدْ مَضَى الْقَوْمُ بِصَلَاتِهِمْ[2] ] که در مورد نماز ظهر و عصر بود؛ حال ایشان چگونه از أمر به عدول به نماز ظهر (نسبت به کسی که در أثنای نماز عصر یادش می آید که نماز ظهر را نخوانده است) به مورد نماز عشاء و مغرب الغای خصوصیت می کنند؟ در نماز ظهر و عصر تمام افعال مشترک است ولی در نماز مغرب و عشاء قیام به رکعت رابعه مشترک نیست و نمی توان به این فرض الغای خصوصیت نمود. لذا وجه این فتوایی که ایشان مطرح نموده اند که «تا زمانی که داخل در رکوع رکعت رابعه نشده است به نماز مغرب عدول کند» برای ما روشن نیست.

دلیل سوم (روایت عبدالرحمن)

بله، مثل مرحوم خویی و مرحوم داماد به صدر روایت عبدالرحمن بن أبی عبدالله بصری تمسک می کنند: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ صَلَاةً حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَقَالَ إِذَا نَسِيَ الصَّلَاةَ أَوْ نَامَ عَنْهَا صَلَّى حِينَ يَذْكُرُهَا فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ وَ إِنْ ذَكَرَهَا مَعَ إِمَامٍ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ ثُمَّ صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ صَلَّى الْعَتَمَةَ بَعْدَهَا وَ إِنْ كَانَ صَلَّى الْعَتَمَةَ وَحْدَهُ فَصَلَّى مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ نَسِيَ الْمَغْرِبَ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ فَيَكُونُ صَلَاةُ الْمَغْرِبِ ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُصَلِّي الْعَتَمَةَ بَعْدَ ذَلِكَ[3] » و فرموده اند تعبیر «إِذَا نَسِيَ الصَّلَاةَ أَوْ نَامَ عَنْهَا صَلَّى حِينَ يَذْكُرُهَا فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ» اطلاق دارد و نسبت به کسی که در نماز عشاء قرار دارد و قبل از دخول به رکوع رکعت رابعه یادش می آید نماز مغرب را نخوانده است که روایت بیان می کند اگر در حال نماز یادش آمد به نماز قبلی عدول می کند و بدأ به معنای عدول به دیگر است به این خاطر که در ادامه تا آخر روایت از عدول سخن می گوید و راجع به آن تعبیر «أتمّها برکعة» به کار می برد.

در ذیل روایت بیان می کند که اگر نماز عشاء را به تنهایی می خواند[4] و بعد از خواندن دو رکعت از نماز عشاء یادش می آید که نماز مغرب را نخوانده است یک رکعت دیگر می خواند و نماز مغرب او می شود و سپس نماز عشاء را می خواند؛ این ذیل یک مثال است ولی صدر روایت یک قاعده عام بیان می کند «فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ» و این قاعده شامل نماز عشاء بعد از قیام به رکعت رابعه می شود.

بررسی سندی دلیل سوم

بحث راجع به این روایت در دو مقام واقع شد؛ یک بحث در سند و بحث دیگر در دلالت آن.

سند روایت مشتمل بر «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ» و «مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ بصری» بود؛

أما حسین بن محمد اشعری: در جلسه قبل راجع به حسین بن محمد بیان کردیم که از مشایخ کلینی و از مشایخ بلاواسطه ابن قولویه صاحب کامل الزیارات است و تلاش کردیم از این دو راه وثاقت او را اثبات کنیم.

برخی دوستان تذکّر دادند که: نجاشی حسین بن محمد اشعری را توثیق کرده است، که درست است؛ لکن شبهه ای که مرحوم خویی مطرح نموده اند این است که این حسین بن محمد که از مشایخ کلینی است حسین بن محمد بن عامر است و حسین بن محمدی که نجاشی آن را توثیق کرده است حسین بن محمد بن عمران اشعری است: «الحسين بن محمدبن عمران بن أبي بكر الأشعري القمي‌، أبو عبد الله ثقة. له كتاب النوادر، أخبرناه محمد بن محمد، عن أبي غالب الزراري، عن محمد بن يعقوب عنه»[5] .

لکن خود مرحوم خویی نیز بعداً از این اشکال رفع ید نموده است و بیان نموده اند که این دو عنوان، برای یک نفر است زیرا این شخص «حسین بن محمد بن عامر بن عمران اشعری قمی» است و جایی که او را توثیق کرده است جدّ أدنای او یعنی «عامر» را ذکر نکرده است. این که چرا به این شکل ذکر نموده است غیر از این که بعید است دو شخص به نام حسین بن محمد اشعری داشته باشیم قرینه واضحه ای وجود دارد که این دو، یک نفر اند و آن قرینه این است که نجاشی در ترجمه «عبدالله بن عامر بن عمران الاشعری» می فرماید :«عبد الله بن عامر بن عمران بن أبي عمر الأشعري‌أبو محمد شيخ من وجوه أصحابنا، ثقة، له كتاب أخبرنا الحسين بن عبيد الله في آخرين، عن جعفر بن محمد بن قولويه قال: حدثنا الحسين بن محمد بن عامر عن عمه به»[6] بر اساس این تعبیر، حسین بن محمد بن عامر پسر برادر عبدالله بن عامر بن عمران می شود و لذا این حسین بن محمد بن عامر، حسین بن محمد بن عامر بن عمران خواهد بود.

تنها یک اشتباهی در کلام نجاشی رخ داده است؛ ایشان تعبیر به «حسین بن محمد بن عمران بن أبی بکر» نموده اند و تعبیر به «عبدالله بن عامر بن عمران بن أبی عمر» نموده اند یعنی یک جا کنیه را «ابی بکر» و جای دیگر «ابی عمر» ذکر نموده اند و این مقدار اشتباه قابل اغماض است.

لذا «حسین بن محمد بن عامر» همان «حسین بن محمد بن عمران اشعری قمی» است و در آنجا هم وقتی توثیق می کند در هنگام ذکر سند تعبیر به «عن محمد بن یعقوب عنه» می کنند و او را به عنوان مشایخ کلینی ذکر می کند که نشان محمد این شخص همان «حسین بن محمد بن عامر» است که از مشایخ کلینی است و لذا نجاشی وثاقت او را تأیید کرده است.

این که مرحوم خویی در برخی کلمات خود در فقه فرموده اند آن کسی که نجاشی او را توثیق کرده است شاید با آن کسی که از مشایخ کلینی بوده است و در روایت محل بحث «حسین بن محمد عن معلی بن محمد» مطرح است، فرق کند صحیح نیست و خود مرحوم خویی نیز در ترجمه «حسین بن محمد» پذیرفته اند که این ها یکی هستند. پس حسین بن محمد ثقه است.

أما معلی بن محمد: مرحوم خویی در معجم فرموده اند که از رجال کامل الزیارات است و خوب بود که بیان می فرمودند که از رجال تفسیر قمی نیز می باشد تا بگوییم که ایشان از توثیق مشایخ مع الواسطه کامل الزیارات عدول کرده است ولی از توثیق عام در رجال تفسیر قمی عدول نکرده است.

البته ما هیچ کدام از توثیق مشایخ مع الواسطه کامل الزیارات و توثیق عام در تفسیر قمی را قبول نداریم؛ لذا تنها راه برای توثیق معلی بن محمد این است که بگوییم کلینی بیش از 500 روایت از طریق حسین بن محمد اشعری (که از مشایخ کلینی بوده است) نقل می کند و کلینی هم بیان نموده است که امیدوارم آثار صحیحین از صادقین علیهم السلام را در این کتاب جمع آوری نموده باشم و لذا انسان وثوق پیدا می کند که معلی بن محمد در نظر اینها ثقه بوده است، هر چند نجاشی راجع به او تعبیر «مضطرب الحدیث و المذهب» را بیان نموده است و این تعبیر منافاتی با وثاقت ندارد و نجاشی در ذیل این تعبیر، تعبیر «کتبه قریبة» را به کار برده است.

آقای سیستانی اکثار روایت أجلّاء را دلیل بر وثاقت نمی دانند زیرا أجلّاء از ضعاف اکثار روایت کرده اند مثلاً حمیری از وهب بن وهب که أکذب البریّه دانسته شده است اکثار روایت کرده است.

این که طریق معلی بن محمد طریق به کتاب وشّاء بوده است و کتب وشّاء از کتب معروفه بوده است و صرفاً سندی تشریفاتی برای کتب وشّاء بوده باشد، ثابت نیست و شاید روایت در کتاب دیگری مثل کتاب خود معلی بن محمد یا کتاب حسین بن محمد بوده است و روشن نیست که کتب وشّاء در درسترس کلینی بوده است و صرفاً به عنوان تیمّن و تبرّک نام معلی بن محمد را ذکر نموده باشد.

بررسی دلالی دلیل سوم

ما دو شبهه راجع به دلالت این روایت داریم؛

اشکال أول این است که: ظاهر تعبیر «رجل نسی صلاة حتّی دخل وقت صلاة اخری، ان نسی صلی حین یذکرها» این است که وقت اجزاء واجبی گذشته است و داخل در وقت نماز واجب دیگر شده است و مربوط به قضا شدن نماز است، نه این که وقت فضیلت گذشته باشد و لذا به نماز مغرب و عشاء ارتباطی پیدا نمی کند و نمی توان به نماز مغرب و عشاء تعدّی کرد.

اشکال دوم این است که: به چه دلیل «بدأ باللتی نسی» به معنای عدول بالخصوص است، بلکه به این معنا است که اگر عدول ممکن است بدأ بالعدول و اگر عدول ممکن نیست بدأ بالاستئناف. البته ما منکر نیستیم که «بدأ» بر عدول تطبیق شده است به این قرینه که در ادامه روایت در رابطه با عدول سخن می گوید، لکن به این معنا نخواهد بود که «بدأ» منحصراً به معنای عدول باشد بلکه محتمل است به همان معنای خودش باشد و اگر امکان عدول باشد با عدول و اگر امکان عدول نباشد با استیناف، بدأ محقّق شود.

ممکن است از اشکال اول جواب داده شود که: اگر کسی نماز عصر را فراموش کرد یا خوابش برد و در أثنای تشهد آخر نماز مغرب یادش آمد که نماز عصر را نخوانده است مقتضای «بدأ» به معنای «عدل الی الصلاة اللتی نسی» این است که تشهد را الغا کند و برخیزد و با انجام یک رکعت، نماز عصر را تکمیل کند؛ این حالت شبیه فرضی است که شخص قیام به رکعت رابعه نماز عشاء کرده است و در آنجا هم گفته می شود به مغرب عدول کرده و با الغای قیام، نماز را تمام می کند. این دو فرض با هم فرقی ندارند در یکی تشهد الغا می شود و به نماز دیگر عدول می شود و در اینجا قیام الغا می شود و به نماز دیگر عدول می شود.

همچنین اگر نماز صبح را فراموش کند یا خوابش ببرد و هنگام قیام به رکعت ثالثه نماز ظهر متوجّه شد که نماز صبح را نخوانده است اطلاق تعبیر «اذا ذکرها و هو فی صلاة بدأ باللتی نسی» شامل آن شده و باید قیام رکعت رابعه را هدم کرده و بنشیند و به عنوان قضای نماز صبح امروز تمام می کند. حال از این فرض، به نماز مغرب و عشاء در قیام به رکعت رابعه الغای خصوصیت می کنیم. به تعبیر دیگر روایت بیان می کند که اگر جزء مختص نماز أخیر غیر رکنی است آن را الغاء کرده و به نماز قبلی عدول شود؛ در نماز مغرب و عشاء هم قیام به رکعت رابعه جزء مختص نماز عشاء بوده که رکن نیست لذا آن را الغاء کرده و به نماز مغرب عدول می کنیم. پس از اشکال أول ممکن است جواب داده شود.

مهم اشکال دوم است: برای ما هنوز واضح نیست که چرا «بدأ» به معنای «عدل» قرار داده می شود؟! بله، بدأ شامل عدول در فرضی که امکان عدول وجود دارد، می شود، أما از کجا استفاده می شود که با دخول در جزء مختص نماز جدید امکان عدول به نماز قبلی وجود دارد؟ و روایت تعبیر به «ان امکن العدول» نکرده است و صرفاً تعبیر به «بدأ باللتی نسی» نموده است که ساکت است و به قرینه ذیل می گوییم بدأ با عدول هم تناسب دارد ولی آیا منحصراً عدول می کند؟ روایت این را بیان نکرده است.

ظهور ابتدایی «بدأ» در استیناف است، ولی ذیل قرینه می شود که در این ظهور تصرّف کنیم و بگوییم مراد «استأنف ولو بالعدول فیما یمکن العدول» یعنی ابتدا نماز قبلی را بخواند حال اگر می شود با عدول و اگر نمی شود با استیناف، ولی روایت نسبت به این که کجا امکان عدول هست و کجا امکان عدول نیست ساکت است و در مقام بیان از این جهت نیست و لذا بعد از قیام به رکعت رابعه و قبل از دخول به رکوع رکعت رابعه اگر متوجّه شود نماز مغرب را نخوانده است در عدول به نماز مغرب اشکال است.

دلیل چهارم (روایت حسن بن زیاد صیقل)

روایتی وجود دارد که اگر سند آن تمام می بود نسبت به عدول در أثنای عشاء به مغرب اشکال ایجاد می کرد؛

عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الصَّيْقَلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ الْأُولَى حَتَّى صَلَّى رَكْعَتَيْنِ مِنَ الْعَصْرِ قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى وَ لْيَسْتَأْنِفِ الْعَصْرَ قُلْتُ فَإِنَّهُ نَسِيَ الْمَغْرِبَ حَتَّى صَلَّى رَكْعَتَيْنِ مِنَ الْعِشَاءِ ثُمَّ ذَكَرَ قَالَ فَلْيُتِمَّ صَلَاتَهُ ثُمَّ لْيَقْضِ بَعْدُ الْمَغْرِبَ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قُلْتَ حِينَ نَسِيَ الظُّهْرَ ثُمَّ ذَكَرَ وَ هُوَ فِي الْعَصْرِ يَجْعَلُهَا الْأُولَى ثُمَّ لْيَسْتَأْنِفْ وَ قُلْتَ لِهَذَا يُتِمُّ صَلَاتَهُ ثُمَّ لْيَقْضِ بَعْدُ الْمَغْرِبَ فَقَالَ لَيْسَ هَذَا مِثْلَ هَذَا إِنَّ الْعَصْرَ لَيْسَ بَعْدَهَا صَلَاةٌ وَ الْعِشَاءُ بَعْدَهَا صَلَاةٌ.[7]

در این روایت بیان می کند اگر دو رکعت از نماز عشاء را خوانده است و بعد یادش می آید که نماز مغرب را نخوانده است نماز عشاء را تمام می کند و بعد از آن، نماز مغرب را می خواند. سائل بیان می کند که شما در نماز ظهر فرمودید که اگر نماز ظهر را فراموش کردید و نماز عصر را شروع کردید به نماز ظهر عدول می کنید ولی در نماز عشاء می فرمایید نماز عشاء را اتمام کرده و بعد از آن مغرب را بخوانید؟ حضرت فرمودند این دو با هم تفاوت دارند: وقتی نماز عصر خوانده می شود دیگر تا غروب آفتاب نماز دیگری نداریم ولی بعد از عشاء، نماز نافله عشاء وجود دارد. و ظاهراً این تعلیل، تعلیلی تعبّدی است.

اگر سند این روایت صحیح باشد –که برخی حسن بن زیاد صیقل را توثیق می کنند- این روایت با صحیحه زراره و روایت عبدالرحمن بن أبی عبدالله بصری تعارض و تساقط می کنند و مقتضای قاعده این است که عدول خلاف اصل است.

مناقشه در دلیل چهارم

الذی یسهّل الخطب، این است که سند روایت ضعیف است.

حکم التفات به عدم اتیان مغرب بعد از دخول در رکوع رکعت رابعه

تمام این بحث در تذکّر نسیان مغرب قبل از دخول در رکوع رکعت رابعه بود؛ أما اگر رکوع رکعت رابعه محقق شود و یادش بیاید که نماز مغرب را نخوانده است؛

صاحب عروه در اینجا احتیاط واجب نموده که این نماز به عنوان نماز عشاء تمام شود و دوباره نماز مغرب و عشاء خوانده شود. ولی در مسأله سوم از اوقات الصلاة فتوای به بطلان این نماز داده است.

در مقابل بزرگانی مثل مرحوم نائینی، مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم بروجردی، مرحوم خوانساری، مرحوم امام (الصحة عشاء لاتخلو عن قوّه) و آقای سیستانی قائل به صحّت این نماز به عنوان نماز عشاء شده اند.

با توجّه این که مقتضای قاعده بطلان است و اگر به عنوان نماز عشاء بخواهیم تمام کنیم خلاف ترتیب بین نماز مغرب و عشاء است و به نماز مغرب هم نمی توان عدول کرد باید وجه این مطلب بررسی شود؛

وجوه تصحیح نماز عشاء

وجوهی برای تصحیح این نماز مطرح می شود؛

وجه أول (شرطیّت ترتیب بین ماهیت دو نماز)

وجه أول وجهی است که مرحوم امام بیان فرموده اند و آقای سیستانی نیز پذیرفته اند که: دلیلی نداریم که نماز عشاء بجمیع أجزائها مشروط به سبق نماز مغرب باشد، بلکه قدرمتیقّن از «الا ان هذه قبل هذه» این است که مجموع نماز عشاء مشروط به سبق نماز مغرب است و به تعبیر مرحوم امام، ماهیت نماز عشاء مشروط به سبق ماهیت نماز مغرب است و در اینجا ماهیّت نماز عشاء محقق شده است و با تحقّق ماهیّت عشاء به ترتیب معتبر بین مغرب و عشاء از روی نسیان و غفلت خلل وارد شده است و بقیه أجزای نماز عشاء مثل دو سجده ای که می خواند دیگر مشروط به سبق نماز مغرب نیست تا کسی اشکال کند که به شرطیت ترتیب در این سجدتین أخیرتین نماز عشاء از روی التفات خلل وارد می شود و حدیث لاتعاد شامل آن نمی شود.

مناقشه در وجه أول

این بحث یک بحث استظهاری است: استظهار مرحوم خویی از «الا ان هذه قبل هذه» این است که نماز عشاء مشروط به سبق نماز مغرب است و نماز عشاء با جمیع أجزای آن متّحد است؛ همان طور که تعبیر «لاتصلی بغیر خمار» ظهور در نهی از ایجاد ماهیت نماز بدون ستر ندارد و شما ملتزم نمی شوید که اگر زنی بعد از رکوع رکعت آخر متوجّه شود که روسری ندارد حدیث لاتعاد جاری شود و نماز صحیح باشد با این که این زن متوجّه به این اخلال شده است؛ همان طور که در اینجا بیان نمی کنید که «شما دیگر ماهیّت نماز بدون ستر را از روی غفلت ایجاد کرده اید و لذا دیگر اشکالی ندارد» و بیان می کنید که ظاهر «لاتصلی بغیر خمار» این است که شرطیّت ستر برای جمیع أجزای نماز است، این تعبیر با «الا ان هذه قبل هذه» چه تفاوتی دارد؟

انصافاً این اشکال استظهاری به مرحوم امام و آقای سیستانی وارد است: ظاهر «الا ان هذه قبل هذه» این است که جمیع أجزای نماز حتّی اجزایی که هنوز اتیان نشده است مشروط به سبق نماز مغرب است.

توجّه شود که در اینجا دلیل خاص نداریم و به حدیث لاتعاد برای تصحیح اخلال به أجزاء و شرائط غیر رکنی از روی عذر، تمسّک می کنیم و أخبار عدول هم شامل این فرض که داخل در رکوع رکعت رابعه شده است نمی شود.

وجه دوم (شمول حدیث لاتعاد نسبت به مطلق معذور)

وجه دوم، وجهی است که آقای سیستانی فرموده اند که: حدیث لاتعاد شامل بعد از التفات هم می شود زیرا حدیث لاتعاد مختص به ناسی نیست بلکه شامل مطلق معذور ولو مضطر می شود و این شخص در این نماز مضطر است و نمی تواند به نماز مغرب عدول کند و تنها باید نماز عشاء را ابطال کند که خلاف حدیث لاتعاد است و «السنة لاتنقض الفریضه» بیان می کند که اخلال به سنّت از روی عذر ناقض فریضه نیست و شامل فرض اضطرار هم می شود.

بر همین اساس ایشان فرموده اند اگر شخصی تکبیر نماز را بگوید و متوجّه شود که مهر او را یک بچه برداشته و فرار کرده است و راهی برای ادامه نماز جز سجده بر فرش ندارد، السنة لاتنقض الفریضه جاری می شود و با سجده بر فرش، نماز را ادامه می دهد. یا اگر زنی در ابتدای نماز فکر می کرد روسری دارد و بعد متوجّه می شود ندارد، یا چادری به سر می کند و بعد از شروع نماز متوجّه می شود که این چادر بدن نما است و ساتر نیست، این زن هیچ راهی برای نماز با ستر به جز ابطال نماز ندارد و لذا با همین حالت نماز را ادامه می دهد.

مناقشه در وجه دوم

این وجه مبتنی بر مبنای آقای سیستانی است: ما این مبنا را قبول نداشته و به قرینه صدر روایت که تعبیر به «لاتعاد الصلاة» می کند می گوییم این روایت منصرف به کسی است که حین نماز ملتفت به خلل نیست و بعد از وقوع خلل ملتفت می شود که در این فرض مقتضی برای اعاده نماز فراهم می شود و به او «لاتعاد» گفته می شود و شامل کسی که ملتفت به خلل است نمی شود. به بیان دیگر، این شخص معذور هم نیست زیرا نماز واجب این نماز أول وقت نیست و می تواند این نماز را رها کرده و نماز دیگری بخواند و این شخص در اخلال مثلاً به شرطیت ستر معذور نیست زیرا شرطیت ستر مربوط به صرف الوجود نماز واجب است و مربوط به این نماز در أول وقت نیست؛ پس «السنة لاتنقض الفریضه» شامل اخلال از روی عذر هم باشد عرف این شخص را معذور نمی بیند و می گوید مجبور که نیست این نماز را تمام کند و می تواند این نماز را رها کرده و نماز دیگری بخواند تا شرطیت رعایت شود.

توجّه شود که کسی که جاهل است در هنگام خلل معذور است ولی این شخص در هنگام خلل متوجّه شده است و معذور نیست و با حال التفات نماز را ادامه می دهد که می گوییم لزومی ندارد این نماز را ادامه دهد و می تواند نماز دیگری را بخواند و شرط را رعایت کند و لذا این شخص با توجه به التفاتی که دارد نسبت به ترک شرط معذور نیست و می تواند آن را در نماز دیگری مراعات کند. لذا هر کسی که در أثنای نماز ملتفت شود و بخواهد خلل را ادامه دهد همین حکم را دارد و معذور نیست و باید نماز را رها کرده و نماز دیگری بخواند.

وجه سوم (اقحام الصلاة فی الصلاة)

وجه سوم که راه حل جدیدی برای تصحیح این نماز است که مرحوم نائینی مطرح فرموده اند:

مرحوم نائینی فرموده اند به نظر ما طبق حدیث لاتعاد این نماز را به عنوان عشاء به اتمام می رساند، ولی راه حل دیگری وجود دارد که طبق بقیه نظرات نیز نماز تصحیح شود؛ آن راه حل این است که نماز عشاء را متوقّف کند و نماز مغرب بخواند و بعد از خواندن نماز مغرب، نماز عشاء را تکمیل می کند که این کار اقحام أی ادخال الصلاة فی الصلاة است و هیچ اشکالی ندارد و در مورد اقحام نص هم وجود دارد که راجع به نماز آیات در ضیق وقت فریضه است که اگر کسی مشغول نماز آیات بود و متوجّه شد که وقت فریضه تنگ شده است نماز آیات را متوقّف می کند و نماز فریضه می خواند و بعد از آن، ادامه نماز آیات را انجام می دهد.

مناقشه در وجه سوم

در اشکال به مرحوم نائینی بیان می کنیم که: در هر جایی که نص خاص وجود داشته باشد قبول می کنیم ولی علی القاعده اقحام الصلاة فی الصلاة باطل است زیرا این سلامی که برای نماز مغرب داده می شود تکلّم است و تکلّمی که جزء نماز عشاء نیست مبطل نماز عشاء است؛ رکوعی که برای نماز مغرب انجام می شود زیاده در فریضه است و این که قصد رکوع در نماز عشاء ندارد موجب نمی شود زیاده صدق نکند زیرا بر اساس روایت «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا تَقْرَأْ فِي الْمَكْتُوبَةِ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْعَزَائِمِ فَإِنَّ السُّجُودَ زِيَادَةٌ فِي الْمَكْتُوبَةِ»[8] قصد جزئیت در صدق زیاده معتبر نیست یعنی با این که شخص در نماز سجده تلاوت انجام می دهد و قصد این را نداشته است که سجده نماز باشد ولی روایت سجده تلاوت در نماز را زیاده در فریضه محسوب نموده است. لذا رکوع و سجود در نماز مغرب، زیاده در نماز عشاء محسوب می شود و مبطل نماز عشاء می شود.

لذا این راه حل فایده ای ندارد. در جلسه بعد وارد دومین مورد از موارد عدول خواهیم شد.


[4] این که بیان می کند به تنهایی نماز می خواند و در نماز جماعت نیست، از این جهت این قید را اضافه کرده است که معمولاً انسان در نماز جماعت اشتباه نمی کند و مغرب را با امام جماعت خوانده است و عشاء را نیز با امام جماعت می خواند و متعارف در فراموش و اشتباه این است که نماز فرادا بخواند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo