< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

99/01/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: شرائط سجدگاه مصلی /مکان مصلی /کتاب الصلاة

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل مسأله 29 و 30 مورد بحث واقع شد.

 

1شرائط سجدگاه مصلی

فصل في مسجد الجبهة من مكان المصلي‌: يشترط فيه مضافا إلى طهارته أن يكون من الأرض أو ما أنبتته غير المأكول و الملبوس نعم يجوز على القرطاس أيضا فلا يصح على ما خرج عن اسم الأرض كالمعادن مثل الذهب و الفضة و العقيق و الفيروزج و القير و الزفت و نحوها و كذا ما خرج عن اسم النبات كالرماد‌ و الفحم و نحوهما و لا على المأكول و الملبوس كالخبز و القطن و الكتان و نحوهما و يجوز السجود على جميع الأحجار إذا لم تكن من المعادن‌

صاحب عروه فرموده است: مکانی که پیشانی در نماز بر آن گذاشته می شود علاوه بر پاک بودن باید از أجزای زمین باشد یا چیزی باشد که از زمین روییده و خوردنی و پوشیدنی نیست؛ البته سجده بر کاغذ ولو از پنبه یا کتان باشد که پوشیدنی است سجده بر آن جایز است.

1.1بررسی شرطیّت طهارت موضع سجده

راجع به شرط طهارت مسجد جبهه آنچه معتبر است این است که به اندازه ای که در صدق سجود بر زمین لازم است پاک باشد؛ مثلاً لازم نیست تمام مهری که بر آن سجده می کنیم پاک باشد بلکه اگر بخش کوچکی از مهر پاک باشد و مقدار پاک در صدق سجود کافی باشد مشکلی نخواهد داشت.

راجع به دلیل بر اعتبار طهارت بحث است که تسالم فقهاء است یا دلیل روایی هم دارد؛ برخی مثل مرحوم صدر فرموده اند دلیلش تسالم فقهاء است (ایشان این مطلب را در بحوث فی شرح العروة‌ الوثقی در جلد 4 صفحه 258 بیان کرده اند).

1.2دلیل روایی

1.2.1دلیل أول

أما برخی برای اعتبار طهارت در مسجد جبهه به صحیحه حسن بن محبوب استدلال کرده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ ع إِلَيَّ بِخَطِّهِ إِنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ.[1]

حسن بن محبوب می گوید که به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم و از گچی که عذره نجسه و استخوان أموات را روی آن قرار می دهند و آتش می زنند تا گچ پخته شود سؤال کردم که اگر این گچ را در کف مسجد استفاده کنند می توان بر آن سجده کرد؟ حضرت در جواب به خط مبارک خود نوشتند: آب و آتش این گچ را پاک کرده اند.

تقریب استدلال به این صحیحه چنین است که: در ارتکاز سائل این بوده است که محل سجود باید پاک باشد و لذا سؤال کرد که بر چنین گچی سجده جایز است یا نه، و امام علیه السلام نیز در جواب فرمودند آب و آتش این گچ را پاک کرده است و لذا مانعی از سجده بر آن نیست؛ هم از ارتکاز سائل و هم از جواب امام علیه السلام استفاده می شود که طهارت مسجد جبهه لازم است.

لذا مرحوم خویی فرموده اند: اطلاق لفظی بر شرطیت طهارت محل سجده (یعنی طهارت جایی که پیشانی را در حال سجود بر آن قرار می دهیم) وجود دارد و نتیجه گرفته اند که اگر کسی از روی جهل یا نسیان بر جایی که نجس است سجده کند و بعداً متوجه شود، نمازش باطل است زیرا به شرائط سجود اخلال زده است و اخلال به شرائط سجود موجب بطلان نماز است و حدیث لاتعاد هم آن را تصحیح نمی کند زیرا سجود که ظاهر در سجود مأمور به است از حدیث لاتعاد استثناء شده است و این شخص به سجده مأمور به اخلال وارد کرده است.

طبعاً فرمایش ایشان مبتنی بر استفاده اطلاق در مورد شرطیت طهارت محل سجده است تا شامل حال نسیان و جهل هم بشود و طبعاً به دنبال این اطلاق، مبنای ایشان تطبیق می شود که حدیث لاتعاد نمی تواند اخلال به شرائط شرعی سجود را تصحیح کند؛ البته ما این مبنای مرحوم خویی را قبول نکردیم و بیان کردیم که مراد از «سجود» در حدیث لاتعاد، سجود عرفی است و وجهی ندارد که سجود را مقیّد به سجود واجد شرائط شرعی کنیم و همان طور که آقای سیستانی و مرحوم تبریزی فرموده اند سجود عرفی بر سجده بر مکان نجس صدق می کند و تنها به شرط طهارت محل سجود اخلال وارد شده است که داخل در عموم مستثنی منه دلیل لاتعاد است.

به هر حال باید بررسی کنیم که آیا این صحیحه بر اعتبار شرطیت طهارت در محل سجود دلالت می کند یا نه؟

باید گفت در مورد این که ارتکاز سائل و به تعبیر بهتر، تشکیک سائل در جواز سجود بر مکان نجس از این روایت فهمیده می شود شکی نیست؛ نمی خواهیم بگوییم ارتکاز قطعی سائل بر عدم جواز سجود بر مکان نجس از این روایت فهمیده می شود بلکه اگر راجع به این مسأله شبهه هم می داشت جا داشت که این سؤال را مطرح کند؛ مهم جواب امام علیه السلام است که فرموده است «الماء و النار قد طهراه» که انصافاً دلالت دارد بر این که چون این مکان طاهر شده است پس سجده بر آن مانعی ندارد؛ لکن مهم این است که مضمون عبارت «الماء و النار قد طهراه» قابل فهم نیست؛ یعنی چه که این گچ توسط آب و آتش تطهیر شده است؟ اگر این مضمون را نفهمیم از خللی در نقل این حدیث کشف می کند که دیگر استدلال به این حدیث مشکل خواهد بود.

مرحوم خویی در موسوعه جلد 3 صفحه 242 فرموده اند: مراد از تعبیر «الماء و النار قد طهراه» این است که آتش موجب شد که عذره و استخوان های أموات استحاله شود و به خاطر استحاله پاک شوند؛ ولی گچ به خاطر ملاقات با عذره و عظام أموات که عادتاً رطوبت مسریه داشته، نجس شده است ولی وقتی که گچ را با آب مخلوط می کنیم تا کف مسجد را گچ مالی کنیم این آبی که با گچ مخلوط می کنیم، گچ نجس را هم پاک می کند.

البته ایشان فرموده اند: مطلب مذکور راجع به فقه الحدیث این صحیحه است أما استدلال به این صحیحه همین مقدار در آن کافی است که بگوییم امام علیه السلام ارتکاز سائل منبی بر این که نجاست در مسجد جبهه مانع از نماز است را تقریر کرد؛ ولو نتوانیم جمله «الماء و النار قد طهراه» را توجیه کنیم؛ أما به هر حال فقه الحدیث روایت همین است که بیان کردیم که آتش سبب استحاله عذره و عظام موتی می شود و آن ها را پاک می کند و بعد هم که آب را روی گچ می ریزیم و هم می زنیم تا گچ بسازیم و زمین را گچ مالی کنیم، گچ را پاک می کند.

1.2.1.1مناقشه

مرحوم صدر در جلد 2 بحوث فی شرح العروة الوثقی صفحه 256 فرموده اند: وقتی نتوانیم جمله «الماء و النار قد طهراه» را توجیه کنیم که مدلول مطابقی جواب امام علیه السلام است دیگر نمی توان به مدلول التزامی آن که تقریر ارتکاز سائل بر عدم جواز سجود بر مکان نجس است، استدلال کنیم.

و این توجیه مرحوم خویی که «آبی که با گچ مخلوط می شود مطهر آن گچ است» صحیح نیست؛ زیرا أولاً ایشان در تطهیر، انفصال ماء غساله را معتبر می دانند و آبی که برای ساخت گچ روی آن ریخته می شود از آن منفصل نمی شود. ثانیاً حتّی اگر انفصال ماء غساله را در حصول تطهیر معتبر ندانیم باز هم طهارت حاصل نمی شود زیرا آبی که با آن گچ مخلوط می شود تدریجاً روی گچ ریخته می شود و این آب دیگر در أثناء، آب مطلق نیست یعنی این طور نیست که آب مطلق با جمیع أجزاء گچ ملاقات کند و آب در أثناء مضاف می شود و از حالت آب مطلق خارج می شود. و وقتی به خاطر این مشکل نتوانیم به مدلول مطابقی این روایت اعتماد کنیم دیگر نمی توانیم به مدلول التزامی آن اعتماد کنیم و دلالت التزامیه در حجّیت تابع دلالت مطابقیه است.

که انصافاً این اشکال مرحوم صدر اشکالی قوی است؛ علاوه بر این که اشکال دیگری نیز راجع به اطلاق شرطیت طهارت نسبت به حال نسیان و جهل نیز وجود دارد؛ سائل که بیان می کرد «أیسجد علیه»، حال جهل و نسیان را نمی گفت و در حال اختیار و از روی علم و عمد می خواست بر آن سجده کند که حضرت فرمودند پاک شده و بر آن سجده کن؛ أما این که اگر محل سجده نجس باشد سجده بر آن مطلقاً حتی در حالت جهل و نسیان باطل است از این روایت استفاده نمی شود.

1.2.2دلیل دوم

دلیل دیگری که ممکن است بر اعتبار شرطیّت طهارت در مسجد جبهه مطرح شود صحیحه زراره است: وَ سَأَلَ زُرَارَةُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنِ الْبَوْلِ يَكُونُ عَلَى السَّطْحِ أَوْ فِي الْمَكَانِ الَّذِي يُصَلَّى فِيهِ فَقَالَ إِذَا جَفَّفَتْهُ الشَّمْسُ فَصَلِّ عَلَيْهِ فَهُوَ طَاهِرٌ[2]

زراره می گوید: از امام باقر علیه السلام سؤال کردم که مکان نماز ملاقی بول است؟ حضرت فرمودند اگر خورشید آن را خشک کند بر آن نماز بخوان زیرا پاک است؛ ظاهر روایت این است که وجه تجویز نماز در آن مکان، طهارت آن است و اگر طهارت نمی داشت نماز در آن مکان جایز نمی بود و قدرمتیقّن این است که اگر محل سجده که پیشانی را بر آن می گذاریم نجس باشد نمی شود بر آن نماز خواند. این استدلال، فی حد نفسه تمام است.

شبیه صحیحه زراره، موثقه عمار است: أَخْبَرَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنِ الشَّمْسِ هَلْ تُطَهِّرُ الْأَرْضَ قَالَ إِذَا كَانَ الْمَوْضِعُ قَذِراً مِنَ الْبَوْلِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ فَأَصَابَتْهُ الشَّمْسُ ثُمَّ يَبِسَ الْمَوْضِعُ فَالصَّلَاةُ عَلَى الْمَوْضِعِ جَائِزَةٌ وَ إِنْ أَصَابَتْهُ الشَّمْسُ وَ لَمْ يَيْبَسِ الْمَوْضِعُ الْقَذِرُ وَ كَانَ رَطْباً فَلَا يَجُوزُ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ حَتَّى يَيْبَسَ وَ إِنْ كَانَ رِجْلُكَ رَطْبَةً أَوْ جَبْهَتُكَ رَطْبَةً أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ مِنْكَ مَا يُصِيبُ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ الْقَذِرَ فَلَا تُصَلِّي عَلَى ذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ غَيْرُ الشَّمْسِ أَصَابَهُ حَتَّى يَيْبَسَ فَإِنَّهُ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ.[3]

راجع به مکان نجس از حضرت سؤال شد؛ حضرت فرمودند اگر غیر خورشید مثل باد به آن برسد و خشک شود پاک نمی شود.

1.2.2.1مناقشه

اشکال استدلال به صحیحه زراره یا موثقه عمار تعارض آن ها با صحیحه علی بن جعفر است:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ هَلْ يَصْلُحُ‌ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى الرَّفِّ الْمُعَلَّقِ بَيْنَ نَخْلَتَيْنِ قَالَ إِنْ كَانَ مُسْتَوِياً يَقْدِرُ عَلَى الصَّلَاةِ عَلَيْهِ فَلَا بَأْسَ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فِرَاشِ حَرِيرٍ وَ مِثْلِهِ مِنَ الدِّيبَاجِ وَ مُصَلَّى حَرِيرٍ وَ مِثْلِهِ مِنَ الدِّيبَاجِ يَصْلُحُ لِلرَّجُلِ النَّوْمُ عَلَيْهِ وَ التُّكَأَةُ وَ الصَّلَاةُ عَلَيْهِ قَالَ يَفْرُشُهُ وَ يَقُومُ عَلَيْهِ وَ لَا يَسْجُدُ عَلَيْهِ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي فِي مَسْجِدٍ حِيطَانُهُ كِوَاءٌ كُلُّهُ قِبْلَتُهُ وَ جَانِبَاهُ وَ امْرَأَتُهُ تُصَلِّي حِيَالَهُ يَرَاهَا وَ لَا تَرَاهُ قَالَ لَا بَأْسَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوَارِي يُبَلُّ قَصَبُهَا بِمَاءٍ قَذِرٍ أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا قَالَ إِذَا يَبِسَتْ فَلَا بَأْسَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ صَلَّى وَ مَعَهُ دَبَّةٌ مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ وَ عَلَيْهِ نَعْلٌ مِنْ جِلْدِ حِمَارٍ هَلْ تُجْزِيهِ صَلَاتُهُ أَوْ عَلَيْهِ إِعَادَةٌ قَالَ لَا يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ وَ هِيَ مَعَهُ إِلَّا أَنْ يَتَخَوَّفَ عَلَيْهَا ذَهَابَهَا فَلَا بَأْسَ أَنْ يُصَلِّيَ وَ هِيَ مَعَهُ.[4]

می گوید از امام کاظم علیه السلام راجع به بواری سؤال کردم؛ بواری یعنی همین فرش هایی که از قصب تهیه می شود و برای این که این حصیر را ببافند باید خیس کنند حال اگر این بواری را با آب نجس خیس کنند می توان بر آن نماز خواند؟ حضرت فرمود: اگر خشک شود نماز بر آن مانعی ندارد.

1.2.2.1.1جواب مبنایی از مناقشه

مرحوم صدر فرموده اند: نسبت صحیحه علی بن جعفر با صحیحه زراره و یا موثقه عمار تباین است؛ البته اگر قائل به انقلاب نسبت می بودیم معتبره أبان بن عثمان منشأ انقلاب نسبت می شد؛ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّاذَكُونَةِ يَكُونُ عَلَيْهَا الْجَنَابَةُ أَ يُصَلَّى عَلَيْهَا فِي الْمَحْمِلِ فَقَالَ لَا بَأْسَ.[5]

زراره می گوید از امام باقر علیه السلام راجع به شاذکونه (در قاموس می گوید: شاذکونه ثیاب غلاظ تعمل بالیمن، که آن را کف محمل می انداختند) سؤال کردم که منی روی آن ریخته شده و نجس شده است آیا می شود در محمل بر آن نماز خواند؟ حضرت فرمودند اشکال ندارد.

مسلّم نماز بر شاذکونه به این معنا نیست که پیشانی در حال سجود بر آن گذاشته شود زیرا قطعاً سجده بر آن جایز نیست به این خاطر که نه زمین بوده و نه از زمین روییده است بلکه پارچه بوده است؛ پس این روایت در موردی که بر موضع نجس سجده نمی شود ولی جاهای دیگر بدن در نماز بر موضع نجس قرار می گیرد فرموده است نماز بر آن جایز است.

معتبره زراره أخص مطلق از صحیحه زراره و موثقه عمار است؛ زیرا آن ها گفتند اگر جایی نجس باشد نباید بر آن نماز خوانده شود در حالی که این معتبره زراره می گوید مگر این که غیر از مکانی که پیشانی را بر آن می گذاری نجس باشد که در این صورت می توانی بر آن مکان نجس، نماز بخوانی؛ و مفاد صحیحه زراره بعد از این تخصیص چنین می شود که: «لاتجوز الصلاة علی المکان النجس الا اذا کان غیر الموضع الجبهة نجسا» و صحیحه زراره با این تخصیص أخص مطلق از صحیحه علی بن جعفر خواهد بود که به طور مطلق فرمود «اذا یبست فلابأس» یعنی اگر حصیر نجس خشک شود نماز بر آن جایز است و طبعاً با تقیید چنین می شود که نماز بر آن جایز است در صورتی که موضع جبه بر آن مکان نجس نباشد.لکن فرموده اند: این مطلب مبتنی بر قبول نظریه انقلاب نسبت است که ما قبول نداریم و لذا نمی توانیم به این وجه بر اعتبار شرطیت طهارت مسجد جبهه استدلال کنیم. و مهم در اثبات اعتبار طهارت مسجد جبهه، تسالم فقهاء و ارتکاز متشرعه است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo