< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

95/06/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صلاۀ/الصلوات الواجبه /الاستخفاف بالصلاۀ و تعداد الفرائض

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در کتاب الصلاۀ واقع می شود و ان شاء الله مباحث مهم را بر اساس کتاب عروه مطرح می کنیم.

 

معنای استخفاف به نماز

در کتاب عروه مقدمه ای در فضیلت صلوات یومیه دارد و در آن روایاتی را مطرح می کند.

آنی که بحث فقهی دارد این است که «من استخف بها کان فی حکم التارک لها» استخفاف به نماز در حکم ترک نماز است. روایاتی هست که دلالت بر حرمت استخفاف به نماز می کند: از جمله در روایت صحیحه از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند:«انّ شفاعتنا لاتنال مستخفا بالصلاۀ»

بحث این است که استخفاف به نماز چیست؟

معنای اول استخفاف

آیا استخفاف صدق می کند در فرضی که شخص نماز را در آخر وقت با أقل واجبات می خواند و احتیاط واجب ها را هم به مجتهدی رجوع می کند که واجب نمی داند و برای نماز صبح هم می گوید واجب نیست ساعت بگذارم تا بیدار شوم و وقتی بیدار شدم قضای نماز را می خوانم[1] .

به نظر ما واضح نیست و محتمل است استخفاف به نماز، به این معنا باشد که خود نماز یا واجبات نماز را ترک کند و یا نسبت به فوت نماز مبالات نداشته باشد.

عدم صدق استخفاف در مستحبات

اما شخص مذکور در صورتی که به واجبات و لو به أقل، اهمیت می دهد عرفاً معلوم نیست استخفاف صدق کند؛ زیرا حکم خدا این است که صرف الوجود نماز را در داخل وقت انجام دهد و او این کار را انجام می دهد.

و مستحب بودن خواندن نماز در اول وقت، به این معنا است که؛ «بهتر است اول وقت خوانده شود و تأخیر هم اشکالی ندارد». و لذا عملاً در مستحبات استخفاف به این معنا محقق نمی شود.

(معنای دوم استخفاف)

بله صاحب عروه در صلاۀ جماعۀ عبارتی دارد که «لایجوز ترکها رغبۀ عنها أو استخفافاً بها» و استخفاف را در مورد نماز جماعت که مستحب است صادق دانسته اند.

واز آقای خویی در صراط النجاه سؤال کرده اند که استخفاف به نماز جماعت چه معنایی دارد؟

جواب داده اند: استخفاف به نماز جماعت این است که بگوید نماز جماعت مهم نیست و ما نیازی به ثواب نماز جماعت نداریم. اما کسی که نماز جماعت نمی رود به خاطر اینکه واجب نیست و شارع ترخیص در ترک داده، این استخفاف به نماز جماعت نیست.

البته این معنا غیر از معنای اول است( در معنای اول صرفِ ترک واجب، لحاظ شد اما در این معنا صرفاً حالت درونی شخص لحاظ می شود)و معلوم نیست استخفاف به این معنا در ترک نماز جماعت صادق باشد: زیرا استخفاف (که در عبارت عروه ملاک حرمت قرار داده شده) زمانی حرام است که استخفاف به حکم شرعی باشد یعنی در نظر عرف اهانت به حکم شرعی محسوب شود اما معمولاً این طور نیست که اگر کسی در نماز جماعت شرکت نکند توهین به حکم شرع تلقی شود.

نتیجه بحث

قدر متیقن از معنای استخفاف به نماز این است که نماز یا واجبات نماز را ترک کند یا بی مبالات نسبت به ترک نماز بدون عذر، باشد. و استخفاف به نماز بیشتر از این اقتضا ندارد[2] . و صدق استخفاف در غیر این موارد مشکوک است و اصل، برائت است.

لذا شخصی که می گوید شارع تجویز کرده شب بخوابم ولو نماز صبح من قضا شود، اما اگر بیدار شوم بلند می شوم و نماز می خوانم اما ساعت نمی گذارم تا بیدار شوم؛ مستخف به نماز محسوب نمی شود، مثل کسی که سعی می کند مستطیع نشود تا حج نرود. و برخی علما چنین کاری می کردند و مالی که به دست می آوردند می بخشیدند و وقف می کردند. یا نقل می کنند صاحب جواهر ره نذر کرده بود هر سال روز عرفه مشرف به کربلا بشود و لذا معتقد بودند این نذر قبل از استطاعت مالیه مانع از تحقق استطاعت شرعیه نسبت به حج است. این استخفاف نیست و تنها کاری می کند که برایش واجب نشود.

حتی اگر به خاطر تنبلی هم نباشد و نماز را تأخیر بیندازد اشکالی ندارد یا لااقل محرز نیست که عرف این صورت را استخفاف به نماز بداند.

معنای سوم استخفاف

معنای دیگر استخفاف که محتمل است، اضیق از ترک نماز است و از روایت مصعده[3] استظهار می شود. در روایت مصعدۀ بن صدقه آمده است که زانی به خاطر استخفاف به حرمت زنا این کار شنیع را انجام نمی دهد بلکه به خاطر غلبه شهوت است. اما کسی که نماز را ترک می کند قصد لذت ندارد و تنها به خاطر استخفاف این کار را می کند. مفهوم روایت این است که اگر عذر عرفی وجود داشته باشد دیگر استخفاف صادق نخواهد بود. یعنی اگر شخص نماز یا واجبات نماز را به خاطر عذر عرفی مثل خستگی ترک کند مستخف به صلاۀ نخواهد بود.

حاصل الکلام: ما از استخفاف به نماز که حرام است معنای زائد بر ترک واجب نمی فهمیم.

تعداد فرائض

صاحب عروه فرموده است؛

«الصلوات الواجبة ستّة: اليوميّة، و منها الجمعة و الآيات، و الطواف الواجب، و الملتزم بنذر أو عهد أو يمين أو إجارة، و صلاة الوالدين على الولد الأكبر، و صلاة الأموات.»

در این عبارت جهاتی از بحث وجود دارد:

وجه ذکر صلاۀالجمعۀ و عدم ذکر صلاۀ العیدین

جهت اول بحث: ایشان نماز جمعه را در نماز های واجب آورد ولی نماز عیدین را نیاورد در حالی که مسلماً نماز عیدین واجب است یا مطلقا یا در زمان عصر حضور.

شاید چون کتاب را برای زمان غیبت نوشته و نماز عید در زمان غیبت واجب نیست نیاورده است. اما واضح نیست که نماز عید در زمان غیبت واجب نباشد.

آقای صدر در کتاب الفتاوی الواضحه نوشته است که؛

اگر حکومت شرعیه تشکیل شود و حاکم نماز عید برگزار کند حال بالمباشره یا بالاستنابه برمومنین واجب است که حضور پیدا کنند. (در نماز جمعه ایشان حرف اضافه ای دارد. در زمان حکومت دینی بر حاکم واجب تعیینی است که نماز جمعه را اقامه کند اما اگر حکومت دینی برقرار نیست اقامه نماز جمعه واجب نیست ولی در هر صورت اگر با شرایط اقامه شد مومنین باید حضور پیدا کنند.) پس معلوم می شود که وجوب صلاۀ العیدین هم وجه دارد.

لذا مناسب بود مطرح کند ولی چون مشهور واجب نمی داند مطرح نکرده است.

وجوب قضای نماز مادر بر ولد اکبر

جهت دوم: صاحب عروه قضای صلاه الوالدین را یکی از نماز های واجب بر ولد اکبر می داند که شیخ انصاری ره موافق اوست ولی مشهور قضای صلاۀ الأم را واجب نمی دانند. و ظاهرا حق با مشهور است که صلاه أم بر ولد اکبر واجب نیست چون در روایت رجل ذکر شده است (صحیحه حفص بن بختری: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ صَلَاةٌ أَوْ صِيَامٌ- قَالَ يَقْضِي عَنْهُ أَوْلَى النَّاسِ بِمِيرَاثِهِ- قُلْتُ فَإِنْ كَانَ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ امْرَأَةً فَقَالَ لَا إِلَّا الرِّجَالُ)

بله ابن طاووس کتابی دارد به نام «غیاث سلطان الوری لسکان الثری» که روایات مرسله ای نقل کرده که مطلب را کمی دشوار نموده است: «عن عبد الله بن سنان عن الصادق عليه السلام قال: الصلاة التي حصل وقتها قبل أن يموت الميت يقضي عنه أولى الناس به»

اگر روایت صحیح بود چون در آن لفظ «رجل» ندارد و «میّت» دارد حرف صاحب جواهر صحیح می شد چون مثبتین اند و تنافی ندارند. ولی مهم این است که سندش ضعیف است.

نکته

حکم در اینجا مختص رجل(پدر) است و شامل مرأۀ(مادر) نمی شود چون در رجل احتمال خصوصیت می دهیم از این جهت که ولد اکبر از پدر حبوه را به ارث می برد ولی از مادر ارث نمی برد و قاعده اشتراک اینجا جاری نمی شود. مثلاً در «لبس ثوبی احرام» برای حج خطاب داریم که مثلاً (اذا اردت ان تحرم فالبس ثوبی الاحرام) که برخی بزرگان مثل مرحوم گلپایگانی احتیاط واجب می کردند که زن هم یک لحظه لباس احرام را ولو روی لباس خود بپوشد و بعد از احرام در بیاورد به خاطر قاعده اشتراک بین مرد و زن. لکن باید توجه داشت که این قاعده، قاعده تعبدیه نیست بلکه ناشی از اطلاق ادله و الغای خصوصیت عرفیه است و باید احکام را حساب کنیم. و در محل بحث احتمال خصوصیت می دهیم لذا اشتراک ثابت نمی شود.

وجوب قضای نماز والدین بر دیگر ورثه و بر انثی

نکته: بحث است در باب فوائت اب یا ابوین که آیا تنها بر ولد اکبر واجب است یا برادر و پدر که از او ارث می برند هم این حکم را دارند؟ مشهور می گویند نه.

اما برخی از محققین مثل مرحوم آل یس در تعلیقه عروه و مرحوم آسید عبدالهادی شیرازی احتیاط واجب می کنند که اگر ولد اکبر نبود وارثان مذکر دیگر قضا کنند. اما چرا مذکر فقط و مونث نه؟ چون در ذیل روایت حفص بن بختری تصریح کرده که بر مونث قضا لازم نیست.( قُلْتُ فَإِنْ كَانَ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ امْرَأَةً فَقَالَ لَا إِلَّا الرِّجَالُ)

مرحوم آشیخ عبد الکریم حائری هم در کتاب الصلاۀ می فرماید مقتضای قاعده همین است چون روایت اطلاق دارد (یقضی عنه أولی الناس بمیراثه) وشامل غیر ولد اکبر هم می شود. بله می توان گفت که اجماع داریم که این حکم مختص ولد اکبر است. (البته این اجماع چندان واضح نیست. شیخ مفید صریحاً می گوید بر همه ورثه واجب است منتها می گوید اگر مردها نبودند زنها انجام دهند). مرحوم حائری فرموده اند هیچ کس بر طبق اطلاق روایت فتوا نداده است حتی شیخ مفید ره. لذا این مسأله مشکل است.

توجیهی که مثل آقای خویی و برخی بزرگان برای استفاده خصوص ولد اکبر از اطلاق روایت کرده اند این است که «أولی الناس بمیراثه» به قول مطلق فقط ولد اکبر است چون حبوه را فقط به ولد اکبر می دهند اما این خلاف ظاهر روایت و خلاف فهم حفص است.

آقای خویی متوجه بوده و فرموده چه اشکالی دارد او نفهمید.

اما ظاهر این است که امام تقریر کرد و نفرمود لیس المرأه أولی الناس بمیراثه چون حبوه را به ارث نمی برد.

لذا مسأله مشکل است و لولا الشهرۀ و الاجماع، روایت اطلاق دارد.

وجه عدّ (الملتزم بنذرأو عهد أو يمين أو إجارة) در عداد نماز های واجب

جهت سوم بحث:امام قدس سره فرموده اند جناب صاحب عروه چرا مسامحه می کنید؟ آیا الواجب بالنذر و الاجاره ازاقسام نماز های واجب است مگر وجوب عنوان به معنون سرایت می کند وجوب هر عنوانی برای خود آن عنوان است. وفای به نذر واجب است نه نماز. اگرنذر کنی نماز شب بخوانی و بگویی نماز شبِ واجب می خوانم تشریع کرده ای.

این مناقشه شاید صرفاً فنی باشد و شاید غرض صاحب عروه هم واجب ولو بالعرض باشد.

اما به نظر می رسد صرفاً مناقشه فنی نیست. برای اینکه مقصود امام را توضیح دهیم یک مثال بزنیم چون بحث اصولی است و وقصد بسط مطلب را نداریم؛

مثلاً اگر در ضمن عقد نکاح شرط کند که شوهر نماز شب را تا یک ماه ترک کند از نظر امام اگر نماز بخواند مستحب است و چون وفای به شرط نکرده خلاف شرع هم هست.

حق با صاحب عروه است:

مگر می شود این متعلق، هم مستحب باشد و هم حرام. نماز شب در این حال یا مستحب است یا حرام و با هم جمع نمی شود و ترکیب هم اتحادی است و نماز شب خواندن یک فعل است و امام هم ترکیب را اتحادی می داند.

بله می توان گفت نماز شب هم مستحب است و هم واجب این دو با هم تنافی ندارد چون ترخیص در مستحب حیثی است و از حیث امر به ذات نماز شب ترخیص در ترک وجود دارد و تنافی ندارد با اینکه نماز شب از حیث وفای به نذر واجب باشد.


[1] «چون برخی معتقد اند که قبل از اینکه واجب مشروط یا موقت وقتش برسد تعجیز نفس اشکال ندارد. این را در بحث مقدمات مفوته گفته اند. مثلاً قبل از اذان کاری کند که از اتیان به نماز داخل وقت عاجز شود، این اشکال ندارد. از جمله آقای خویی، تبریزی و سیستانی به آن قائلندبر خلاف امام قدس سره که معتقد بودند عقلاء این را قبیح می دانند».
[2] و روایتی که می گوید «نقر کنقر الغراب» به این خاطر است که استقرار در نماز ندارد و واجب نماز را ترک می کند.
[3] عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سُئِلَ مَا بَالُ الزَّانِي لَا تُسَمِّيهِ كَافِراً وَ تَارِكُ الصَّلَاةِ قَدْ سَمَّيْتَهُ كَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ لِأَنَّ الزَّانِيَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا يَفْعَلُ ذَلِكَ لِمَكَانِ الشَّهْوَةِ لِأَنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِكُ الصَّلَاةِ لَا يَتْرُكُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِكَ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ الزَّانِيَ يَأْتِي الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْيَانِهِ إِيَّاهَا قَاصِداً إِلَيْهَا وَ كُلُّ مَنْ تَرَكَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَيْهَا فَلَيْسَ يَكُونُ قَصْدُهُ لِتَرْكِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا نُفِيَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْكُفْرُ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo