< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات سجده؛ شرطیت طهارت موضع سجده

 

بحث راجع به این بود که آیا طهارت مسجد جبهه لازم هست یا لازم نیست، استدلال شد به صحیحه زراره که عن البیت یصیبه البول أیصلی علیه قال اذا جففته الشمس فصل علیه فهو طاهر، که دلیل بر شرطیت طهارت مکان مصلی است که قدرمتیقن موضع سجود جبهه است.

ما از اول بگوییم که مشکل‌مان خفیف‌تر از دیگران است چون روایاتی که در مقابل بود غیر از روایت موثقه عمار که آقای تبریزی استدلال کردند که جوابش را می‌دهیم آن صحیحه علی بن جعفر که راجع به حصیری که یبلّ قصبه من ماء قذر که فرمود اذا یبست فلا بأس ان یصلی علیه که گفتند این روایت منشأ می‌شود صحیحه زراره را حمل بر این بکنیم که مکروه است انسان نماز بخواند در مکان نجس، ما از این حیث خیال‌مان راحت است چون می‌گوییم نسبت به مسجد الجبهة احتمال می‌دهیم ارتکاز متشرعه بر لزوم طهارتش بوده، این احتمال جدی است، و با این احتمال احراز نمی‌کنیم انعقاد اطلاق این صحیحه علی بن جعفر را که اذا یبست فلا بأس نسبت به جواز سجود بر مکان نجس یابس، شاید مراد این است که نسبت به سایر مواضع سجود طهارت مکان مصلی شرط نیست. و لذا صحیحه زراره نسبت به طهارت مسجد الجبهة بلا معارض دلالت می‌کند بر شرطیت طهارت.

این چیزی است که به ذهن ما می‌آید. اما برای تثبیت این مطلب چند مطلب را باید بگوییم:

مطلب اول این است که فرمایش آقای تبریزی را که تمسک می‌کرد به موثقه عمار که فرمود اذا کانت رجلک رطبة او جبهتک رطبة او غیر ذلک مما یصیب ذلک الموضع القذر فلاتصل علیه حتی ییبس، و می‌فرمود این روایت فرموده اگر بدنت خیس است در این مکان نجس نماز نخوان، مفهومش این است که اگر بدنت خیس نبود نماز خواندنت بر این مکان قذر بلامانع است، و این نفی شرطیت طهارت مکان مصلی حتی به لحاظ مسجد الجبهة می‌کند چون دارد أو جبهتک رطبة.

ما این را دیروز جواب دادیم امروز بیشتر توضیح می‌دهیم، ‌این موثقه شبهه قوی این است که اصلا دال بر عدم مطهریت شمس باشد، راجع به مطهریت شمس مشهور می‌گویند شمس مطهر است، زمین هست بلکه مطهر حصیر و بوریا است، اما برخی از قدماء و متاخرین قائلند که نخیر، خورشید فقط خشک که بکند زمین را یا حصیر و بوریا را مجوز سجود بر این مکان است ولی این مکان پاک نمی‌شود. در تنقیح از شیخ مفید نقل می‌کند این معنا را ولی این درست نیست، شیخ مفید در مقنعه صفحه 71 قائل به طهارت مکانی شده که خورشید آن را خشک کرده است و همین‌طور طهارت حصیر و بوریا که خورشید آن را خشک کرده است، ولی جمعی از قدماء‌ و متاخرین این را گفتند، آقای صدر هم در تعلیقه منهاج احتیاط واجب می‌کند می‌گوید ما در مطهریت شمس اشکال داریم.

منشأ اشکال این است:‌ صحیحه زراره مفادش این است که اذا جففته الشمس فصل علیه فهو طاهر یعنی شمس طاهر است، ‌روایت عثمان بن عبدالملک حضرمی که از ابی بکر حضرمی نقل می‌کند ولی عثمان بن عبدالملک توثیق ندارد می‌گوید کلما اشرقت علیه الشمس فقد طهر، ولی در مقابل دو تا روایت داریم یکی صحیحه ابن بزیع داریم که در صحیحه ابن بزیع این‌جور آمده که سؤال می‌کند الارض و السطح یصیبه البول او ما اشبهه هل تطهره الشمس من غیر ماء قال کیف تطهر من غیر ماء؟ زمین نجس شده است به بول و مانند آن آیا خورشید بدون آب آن را پاک می‌کند؟ فرمود چطور خورشید بدون آب آن را پاک کند؟ مشهور گفتند مقصود این است که بدون رطوبت در زمین ماء به معنای رطوبت است، بدون رطوبت در زمین چطور خورشید می‌خواهد پاک کند. این خلاف ظاهر است، ‌ظاهر این روایت این است که بدون این‌که ما از آب کمک بگیریم با آب بشوییم با خورشید می‌توانیم تطهیر کنیم زمین نجس را، حضرت در جواب ظاهر این است که فرمودند چطور خورشید تطهیر کند زمین را بدون این‌که شما از آب کمک بگیرید. من غیر ماء نه این‌که اگر با آب شستید خورشید مطهر است، نه، این بیان عرفی است که بدون این‌که از آب استفاده کنید می‌خواهید خورشید را مطهر قرار دهید، ‌مگر می‌شود؟ کیف تطهر من غیر ماء. چطور خورشید تطهیر کند این را بدون این‌که آن را بشویید، ‌یعنی نمی‌شود خورشید آن را تطهیر کند باید آن را بشویید. مثل این‌که یکی خودآموز سیوطی می‌خواند به او می‌گویید چطور می‌خواهی با خودآموز سیوطی ملا بشوی بدون استاد، ‌بعد یکی بگوید ما یک استاد قوی داریم ادیب اول و یا ثانی است، ‌ما هم برویم خودآموز بگیریم؟ می‌گویی من به شما نمی‌گویم، ‌من دارم به این می‌گویم چطور با خودآموز ملا می‌شوی بدون استاد یعنی استاد را رها می‌کنی می‌روی سراغ خودآموز. این‌جا هم همین است، ‌چطور بدون آب خورشید مطهر باشد، ‌یعنی آب را رها کنی با آب نشویی بخواهی خورشید مطهر باشد این نمی‌شود. ظاهرش این است.

[سؤال: ... جواب:] یعنی آب را کنار بگذاریم با خورشید تطهیر کنیم. ... آب نباشد، همان رطوبت بول باشد؟ ماء یعنی بول؟! این خلاف ظاهر نیست؟

موثقه عمار آنی که آقای تبریزی به آن استدلال کرده در هیچ یک از کتاب‌های روایی نیست نه در تهذیب است نه در استبصار و نه در وافی، ‌فقط در وسائل نقل می‌کند، ‌ذیل وسائل هم صاحب وسائل می‌نویسد که در کتاب استبصار و تهذیب این نیست. اگر نیست پس از کجا نقل می‌کنی؟ ظاهرش این است که می‌گوید فی المخطوط. در حاشیه وسائل تعبیر این است: لیس فی الاستبصار و لا موضع من التهذیب حتی ییبس. حالا عرض می‌کنم، هامش المخطوط. در منتهی دارد این عبارت را. چه جور آقای تبریزی نقل می‌کند؟ آقای تبریزی این‌جور نقل می‌کند: و ان کان رجلک رطبة او جبهتک رطبة او غیر ذک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر فلاتصل علی ذلک الموضع حتی ییبس، این‌جور نقل می‌کند و می‌گوید مفهومش این است که اذا یبس الموضع القذر یا یبس جسدک مشکلی نیست، این معنایش این است که خیس بودن جسد تو تاثیر دارد که گفتیم نماز نخوان در این مکان، اگر خشک شد نمی‌گوییم نماز نخوان در این مکان، یعنی نجس بودن مکان مهم نیست، مهم این است که مکان نجس اگر بدنت خیس باشد موجب نجس شدن بدن خودت می‌شود.

می‌گوییم: اولا عرض کردم در کتب روایی تهذیب و استبصار این‌جور نیست ولی همینی هم که شما نقل می‌کنید از وسائل ذیل دارد، ذیلش این است: و ان کان غیر الشمس اصابه حتی ییبس یا حتی یبس فانه لایجوز ذلک، این را چه جور معنا می‌کنید شما؟ این‌جوری که شما معنا می‌کنید که تکرار غیر عرفی است، اگر بدنت خیس است در این مکان نجس نماز نخوان تا خشک شود، در ادامه: و اگر غیر خورشید آن را خشک کند این کار جایز نیست، خب فرض همین است که غیر خورشید این مکان را خشک کرد گفتند جایز نیست با بدن خیست نماز بخوانی در این مکان، ‌اگر خورشید خشک کند که زمین پاک می‌شود، یا در صدر روایت گفت الصلاة علی الموضع جائزة، این ذیل که گفت ان کانت رجلک رطبة او جبهتک رطبة اگر بدنت خیس بود روی این مکان نجس نماز نخوان تا خشک بشود، بعد فرمود و اگر غیر خورشید این زمین را خشک کند نباید در این نماز بخوانی، یعنی با بدن خیس، این‌که تکرار همان مطلب است، تکرار مستهجن است عرفا.

[سؤال: ... جواب:] اگر ذیل روایت می‌گوید و ان کان غیر الشمس اصابه حتی یبس بغیر الشمس فانه لایجوز ذلک یعنی لایجوز ان یکون جسدک رطبا و تصلی علیه. ... یعنی اگر زمین خیس است و بدنت هم خیس است نماز نخوان این‌جا، خب اگر زمین خیس است و خشک نشده است با خورشید چه بدنت خیس باشد چه نباشد، زمین خیس است و نجس است، بدنت را نجس می‌کند، ‌اگر زمین خیس است و هنوز خورشید آن را خشک نکرده است چه بدنت خیس باشد چه نباشد نباید این‌جا نماز بخوانی چون زمین خیس است بدنت را نجس می‌کند. این معنا ندارد.

اما نقل استبصار و تهذیب در دو جا تهذیب نقل می‌کند هر دو جا را می‌خوانیم. اما استبصار این است: ان کان رجلک رطبة او جبهتک رطبة او غیر ذلک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر فلاتصل علی ذلک الموضع، ندارد حتی ییبس، می‌گوید اگر بدنت خیس است در این مکان نجس نماز نخوان، و اگر غیر خورشید آن را خشک کند این کار جایز نیست، این‌که در استبصار می‌گوید اگر بدنت خیس است در این مکان قذر نماز نخوان در ادامه می‌گوید و ان کان غیر الشمس اصابه حتی ییبس فانه لایجوز ذلک، این یا ظاهر است یا محتمل است معنایش این باشد: اگر غیر خورشید خشک کند زمین را بدنت هم خشک باشد نباید نماز بخوانی، چون معفو نیست، ولی اگر خشک بکند خورشید این زمین را به این شرط می‌توانی نماز بخوانی در این مکان ‌که بدنت خیس نباشد، چون اگر بدنت خیس باشد این مکان نجس است و لو نجس بودنش در نماز معفو است اما منجس بدن تو است.

طبق استبصار یا جزما ظاهر این است یا احتمالا که آن و ان کانت رجلک رطبة می‌گوید آن فرضی که کردیم خورشید می‌تابد تا خشک نکند نماز نخوان بر این مکان، ‌بعد می‌فرماید و اگر بدنت خیس است بر این مکان نجس نماز نخوان یعنی و لو خورشید آن را خشک کرده است ولی مکان نجس است، فقط در صورتی می‌توانی در این مکان نجس نماز بخوانی که خورشید آن را خشک کرده است که بدنت پاک باشد، ‌بدنت خشک باشد، ‌اگر بدنت خیس باشد بدنت نجس می‌شود. اما و ان کان غیر الشمس اصابه حتی ییبس فانه لایجوز ذلک یعنی لایجوز ان تصلی علیه و لو بدنت خشک باشد، اگر خورشید خشک کرد آن را بدنت خیس نباشد نماز بخوان، اگر غیر خورشید خشک کند این را مطلقا نباید نماز بخوانی در این مکان چون معفو نیست نجس بودن این مکان. شاید این مراد باشد.

اما تهذیب، ‌تهذیب دو جا نقل می‌کند یکی جلد 2 صفحه 372 (خوب گوش بدهید) می‌گوید و ان کانت رجلک رطبة او جبهتک رطبة او غیر ذلک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر فلاتصل علی ذلک الموضع حتی ییبس فانه لایجوز ذلک. همین مقدار. خط پدر شیخ بهایی هم که دیدیم همین‌جور بود. می‌گوید اگر بدنت خیس است در این مکان نماز نخوان تا خشک بشود، یعنی بدنت خشک بشود، فانه لایجوز ذلک، اگر بدنت خشک نشود جایز نیست در این مکان نماز بخوانی.

[سؤال: ... جواب:] اگر ییبس الموضع بالشمس باشد خب چرا دیگر می‌گوید بدنت خیس باشد نخوان، بدنت خشک هم باشد همین است. پس ببینید!‌ اگر بدنت خیس است و به این موضع قذر برخورد می‌کند در این موضع نماز نخوان تا خشک شود. اگر حتی ییبس به موضع قذر بخورد ممکن است شما این را بگویید، بعد هم این هم که تکرار ما سبق شد. ما سبق گفتید که ان جففته الشمس فالصلاة علی الموضع جائزة. گفتید اگر خورشید این زمین را خشک کند نماز در این مکان جایز است و اگر بدنت خیس است نماز نخوان در این مکان تا این مکان خشک بشود، خب بدنت هم خیس نبود اولش گفتید که در این مکان نماز نخوان مطلقا، اولش هم گفتید ان جففته الشمس فالصلاة علی الموضع جائزة. ... یعنی در کلام واحد اگر مطلقا می‌گوید نماز نخوان در این مکان قبل از تجفیف شمس، بعد می‌گوید و اگر بدنت خیس است نماز نخوان در این مکان تا این مکان خشک بشود با خورشید. ... این‌که ما بگوییم اگر بدنت خیس است در این مکان نماز نخوان تا بدنت خشک بشود؟ چون فرض این است که بدنش خیس است. ... یبس الموضع بالشمس یا به غیر شمس؟ ... اگر می‌گویید یبس بالشمس این را که قبلا هم گفتید، ‌حالا تکرار دارید می‌کنید، ‌می‌گویید اگر بدنت خیس است نماز در این مکان نخوان تا این‌که این مکان با خورشید خشک بشود، آن وقت معنایش این است که در کلام واحد اول مطلق می‌گویید بعد با جمله شرطیه جدید مقید می‌گویید که بخواهید تقیید بزنید آن اطلاق را، اولا این جور صحبت کردن عرفی نیست اولا، اکرم العالم و ان کان العالم عادلا فاکرمه، این‌جور تعبیر کردن عرفی نیست، وانگهی این معنا متعین نیست، شاید بخواهد همین بحث این را بگوید که این مکان‌ که خورشید آن را خشک کرده است نماز در آن جایز است ولی اگر بدنت خیس است تا بدنت خشک نشود در این مکان نماز نخوان و لو خورشید آن را خشک کرده است. شاید این را می‌خواهد بگوید.

اما موضع دوم از تهذیب جلد 1 صفحه 273 و ان کانت رجلک رطبة او جبهتک رطبة او غیر ذلک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر فلاتصل علی ذلک الموضع القذر و ان کان عین الشمس اصابه حتی یبس فانه لایجوز ذلک، اگر بدنت خیس است نماز نخوان در این مکان نجس و لو خود خورشید آن را خشک کرده باشد نه گرمای خورشید، خود خورشید آن را با تابش خشک کرده باشد نماز نخوان در این مکان چون این مکانی که تجفیف کرد نجس است فقط با بدن خشک می‌توانی روی او نماز بخوانی، شاید این را می‌خواهد بگوید.

و لذا در وافی جلد 6 صفحه 232 می‌گوید: النسخ الموثوق بها هکذا: و ان کان عین الشمس اصابته، و هذا نص فی ما قلناه من عدم تطهیر الشمس للارض. در کشف اللثام هم می‌گوید اکثر نسخ تهذیب و ان کان عین الشمس اصابه هست. شیخ بهایی هم می‌گوید نسخ موثوق بها همین و ان کان عین الشمس اصاب است، در مقابل بعض نسخ که دارد و ان کان غیر الشمس اصابه.

پس خلاصه عرض ما این است که این موثقه عمار محتمل است با این نقل‌هایی که کردیم و حتی آن نقل وسائل که آقای تبریزی به او اعتماد کرد بخواهد بگوید اگر بعد از خشک شدن با خورشید بدنت خیس است نماز نخوان در این مکان چون این مکان پاک نشد، صرفا معفو است نجس بودن او در نماز اما بدنت را نجس می‌کند، شاید این را می‌خواهد بگوید.

آقای خوئی در بحث مطهریت شمس گفته که بله، ‌بعضی‌ها موثقه عمار را دلیل بر نفی مطهریت شمس گرفتند اما چندین ایراد دارد:

ایراد اول: سائل گفت الشمس هل تطهر الارض؟ سؤال از مطهر بودن خورشید نسبت به زمین کرد. و سئل عن الشمس هل تطهر الارض. آن وقت امام به جای این‌که بگویند مطهر هست فرمودند الصلاة علی ذلک الموضع جائزة، عرف استظهار می‌کند که می‌خواهد بفرماید مطهر زمین است، ‌با این بیان‌ که نماز در این زمین جایز است یعنی زمین پاک شد تا جواب سؤال سائل داده شده باشد. این بیان اول ایشان است.

جوابش این است که اتفاقا اختلاف تعبیر خلاف این را می‌گوید. اما چرا نفرمود وقتی خورشید به آن اصابت کرد تا خشک شد فیطهر؟ چرا فرمود فالصلاة علی الموضع جائزة؟ بیان طهارت واضح‌تر است.

[سؤال: لو سألنی فلانٌ زید هل یجوز لی ان اصلی خلفه؟ فقل بل لک ان تقلده. هذا ادل علی عدالته. جواب:] این مثال ما مثل این مثال شماست؟ می‌گوید آیا خورشید زمین را پاک می‌کند بگوییم اگر خورشید بر آن تابید و خشک شد نماز بر آن جایز است. این یعنی طاهر است؟ همچون استظهاری نمی‌شود.

بیان دوم آقای خوئی. خوب دقت کنید. ایشان می‌گویند اگر بنا بود این و ان کانت رجلک رطبة او جبهتک رطبة او غیر ذلک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر فلاتصل علی الموضع حتی ییبس طبق این‌که این آقایان معنا می‌کنند که می‌گویند تجفیف به شمس مطهر نیست، فقط موجب عفو است، باید حتی ییبس ضمیرش برگردد به جبهتک، رجلک، که این زمینی که با خورشید خشک شد اگر بدنت خیس است تا بدنت خیس است نماز نخوان در این مکان چون بدنت نجس می‌شود پس ییبس باید بخورد به آن بدن، بدن هم که این‌جا مؤنث است، ‌رجل مؤنث است، جبهه مؤنث است، اگر می‌خواست ضمیر برگردد به رجل و جبهه باید بگوید حتی تیبس، نگوید حتی ییبس، این ییبس می‌خورد به آن موضع قذر. می‌گوید اگر بدنت خیس است تا این موضع قذر با خورشید خشک نشود نماز نخوان، ‌بعد که با خورشید خشک شد بدنت خیس هم باشد مهم نیست.

می‌گوییم:‌ آقای خوئی! اینقدر شما تابع نحو و صرف بودید ما خبر نداشتیم؟ آقا! أو غیر ذلک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر، ما یصیب، ‌این مذکر است، جامعش ما یصیب ذلک الموضع القذر است، ‌این مذکر است، چکار دارید به رجل، چکار دارید به جبهه. او غیر ذلک منک ما یصیب ذلک الموضع القذر. این بیان دوم ایشان هم درست نیست.

بیان سوم ایشان، خوب دقت کنید! ایشان فرمودند که اگر این‌جور که شما معنا می‌کنید عفوی ها! که مطهر بودن شمس را قبول ندارید، ‌شما و ان کان عین الشمس اصابه می‌گویید إن وصلیه، می‌گویید نماز نخوان با بدن خیس در این مکان حتی اگر خورشید آن را خشک کرده است، باید بگویند حتی یبس نه حتی ییبس، إن وصلیه که می‌آورند بعدش باید بگویند حتی یبس. باید بگویند ان کان جسدک رطبا فلاتصل علیه و ان کان عین الشمس اصابته حتی یبس، یعنی قبلا خشک شده است با اصابت شمس نه این‌که بعدا خشک می‌شود.

می‌گوییم:‌ اتفاقا تهذیب یبس دارد، شما ییبس را از کجا پیدا کردید؟ [البته] هست در بعضی نقل‌ها.

[سؤال: ... جواب:] در جلد دو که اصلا عین الشمس ندارد. عین الشمس در جلد یک است آن‌جا هم دارد: و ان کان عین الشمس اصابه حتی یبس است.

این هم رفت. سه تا تا حالا [بیان ایشان مطرح شد].

[سؤال: ... جواب:] شما تا حالا شعار می‌دادید ما ظاهر موثقه عمار را مطهریة الشمس للارض می‌دانیم، حالا عقب‌نشینی کردید و می‌گویید یکفینا الاجمال.

بیان چهارم ایشان، فرمودند و ان کان عین الشمس بعد اصابه چرا دارد؟ باید اصابته باشد.

اتفاقا جواب ایشان این است که مرحوم فیض در وافی گفت فی النسخ الموثوق بها هکذا و ان کان عین الشمس اصابته. بعدش هم اصابه با اصابته خیلی در خط قدیم فرق نمی‌کند.

بیان پنجم ایشان را هم بگوییم، ایشان فرموده اصلا عین الشمس یعنی چی؟ شمایی که عفوی هستید این‌جور معنا می‌کنید می‌گویید و ان کانت رجلک رطبة او جبهتک رطبة فلاتصل علیه حتی ییبس و ان کان عین الشمس اصابه حتی یبس، إن وصلیه می‌گیرید، خب عین الشمس برای چی؟ بگو و ان کان الشمس اصابته حتی یبس. عین را برای چی بکار می‌بری؟ مگر بنا است بابای خورشید اصابت کند، ‌خب خود خورشید اصابت می‌کند. آقای خوئی می‌گوید عین را جاهایی بکار می‌برند که مثلا می‌گوید رأیت زیدا بعینه نه این‌که پسرش را دیدم، خودش را دیدم، افتخار می‌کند، نه این‌که نوکرش را دیدم خودش را دیدم، ‌و ان کان عین الشمس اصابه حتی یبس، خود خورشید اصابت کرده باشد هم باز کافی نیست تا بابای خورشید را حساب کرده باشی که هیچ بدرد نمی‌خورد. آخه این گفتن دارد؟ و لذا ایشان می‌گوید عین نیست، این غیر است، و ان کان غیر الشمس اصابه حتی یبس یا حتی ییبس فانه لایجوز ذلک، جمله مستأنفه است و إن هم إن وصلیه نیست، جمله مستأنفه است، جمله اول این است که اگر بدنت خیس است، نماز نخوان بر این مکان نجس تا این‌که این مکان نجس با خورشید پاک بشود. اگر بدنت خشک بود چی، آقای خوئی ممکن است بگوید اگر بدنت خشک بود می‌توانی بر این مکان نجس نماز بخوانی فقط مسجد الجبهة‌ات باید پاک باشد. بعد جمله مستأنفه دیگر این است که و ان کان غیر الشمس اصابه حتی ییبس فانه لایجوز ذلک، اگر غیر خورشید خشک بکند این زمین را نمی‌توانی روی این زمین نماز بخوانی.

این عین ظاهرش این است که گاهی در شب گرمای شدید آن مناطق گرمسیر خشک می‌کند، یعنی آفتاب هم رفته، حالا شب نگویید، اوائل روز یا اواخر روز، آفتاب نمی‌تابد بر این مکان ولی گرمای هوا این را خشک می‌کند، می‌گوید: نه، ‌خود خورشید هم اصابت کند پاک نشده، ‌خیال‌تان راحت، ‌فقط می‌توانید سجده کنید. احتمالش عرفی است.

و لذا به نظر ما این شبهه هست که مطهریت شمس را ما نپذیریم و لو مشهور گفتند، فقط بحث عفو از نجاست این موضعی که جففته الشمس است، این قدرمتیقن از این روایات است. و خلاصه اشکال ما به آقای تبریزی پس این شد که شاید این موثقه عمار عفو را می‌گوید و این متن‌هایی که ما دیدیم مؤید فرمایش آقای تبریزی نبود که از این روایت استفاده کنیم که موضع قذر اگر بدنت خیس نیست می‌توانی نماز بخوانی ولی اگر خیس بود نمی‌توانی نماز بخوانی، نه، ایشان این‌جور می‌خواهد استفاده کند پس دلیل بگیرد که پس طهارت مکان مصلی شرط نیست حتی طهارت مسجد جبهه هم شرط نیست، بدنت خشک باشد مشکلی ندارد، نه، ‌ما به استناد موثقه عمار این را نمی‌توانیم بگوییم.

این یک مطلب. مطلب دوم را عنوان کنم در دو کلمه:

این روایت علی بن جعفر که می‌گفت لا بأس ان یصلی علیه اذا یبس موردش حصیر و بوریا است، حصیر و بوریا می‌شود نماز خواند بر آن اگر نجس شد؟‌ روایت دارد اذا یبس فلا بأس. مشهور به این روایت استدلا کردند بر این‌که حصیر و بوریا با تجفیف به شمس پاک می‌شود، و لذا این را بخواهیم معارض صحیحه زراره قرار بدهیم که بگوییم این دلیل بر این است که بر موضع نجس می‌شود نماز خواند، نه، این شاید می‌خواهد بگوید اگر با خورشید خشک بشود حصیر و بوریا پاک می‌شود نه این‌که نجس است و می‌شود نماز خواند.

تامل بفرمایید در این مطلب. ان‌شاءالله فردا بحث می‌کنیم.

و الحمد له رب العالمین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo