< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی فریضه بودن وضع مواضع سبعه


بحث راجع به این بود که آیا وضع مواضع سبعه فریضة الله است یا سنة النبی است.

اگر فریضة الله باشد ما دیگر نمی‌توانیم به حدیث لاتعاد تمسک کنیم در فرض اخلال سهوی به وضع مواضع السبعة و نماز را تصحیح کنیم چون لاتعاد الصلاة الا من خمس ذیلش دارد القراء‌ة سنة و التشهد سنة و السنة لاتنقض الفریضة و این متصل است به صدر و قرینه است بر این‌که معیار در لاتعاد این است که سنت هست، ولی اگر اخلال به فریضه بود دیگر لاتعاد جاری نمی‌شود. حالا اگر ثابت بشود که وضع مواضع سبعه فریضه است کار مشکل می‌شود. اگر شک بکنیم بحث بعدی است که باید بحث کنیم.

آقای سیستانی فرمودند شک نمی‌کنیم، چندین روایت، پنج روایت بود راجع به این‌که و ان المساجد لله را تطبیق کرد بر وضع مواضع سبعه، یکی هم روایتی بود که عامه و خاص از امام جواد علیه السلام نقل کردند راجع به قطع ید سارق فرمود دستان سارق را از چهار بند انگشتش قطع کنید چون بقیه کف دستش از مواضع سجود است و ان المساجد لله و ما کان لله فلایقطع.

همین هم یک عامی است که تخصیص خورده، در مورد محارب أو تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف پایش را قطع می‌کنند دیگر آن ابهامش قطع می‌شود با این‌که آن موضع سجود است. یا سرقت بار دوم بعد از اجرای حد سرقت در بار اول حکمش این است. بار اول اگر ثابت بشود دست راستش چهار انگشتش را قطع می‌کند بار دوم اگر سرقت کند ظاهرا پای چپش را از قدم یعنی قدم می‌ماند ادامه‌اش را قطع می‌کنند، آن ابهام قطع می‌شود، خب این‌ها استثناء‌ و تخصیص است برای فرض‌های نادر اما صریح روایت این است که بار اول ید سارق را از انگشتانش قطع کنید ما بقیش موضع سجود است و ما کان لله فلایقطع و ان المساجد لله و ما کان لله فلایقطع.

آقای سیستانی فرمودند غیر از این‌که این پنج روایت موجب وثوق به صدور می‌شود غیر از این در تفاسیر عامه هم المساجد لله احیانا تفسیر شده به همین مواضع سجود. صحیحه زراره هم با توجه به نقل تهذیب و استبصار که دارد و اما الارغام من الانف فهو سنة من النبی ظاهرش این است که و اما السبعة فرض یعنی فرض من الله، ظاهر تقابل این است.

نفرمایید که خصال که نداشت اما الارغام علی الانف فسنة من النبی، داشت فسنة، آقای سیستانی فرمودند شما شیخ صدوق را نشناختید؟ شیخ صدوق طبق فرمایش مرحوم محدث نوری در مستدرک الوسائل هر کجا یک حدیثی را خلاف معتقدات دینی خودش بداند تهذیب می‌کند، حالا یا حذف می‌کند یا تعدیل می‌کند، مرحوم شیخ صدوق طبق بیان آقای سیستانی معتقد بوده که پیامبر حق تشریع ندارد، تشریع کار خداست. حالا نمی‌دانم شیخ صدوق این را بگوید کجا گفته است چون خلاف روایات ما است که پیامبر حق تشریع داشت، اضاف رسول الله رکعتین فاجاز الله له ذلک، ‌حرم الله الخمر و حرم رسول الله کل مسکر، حرم الله الخنزیر و حرم رسول اله کل ذی ناب. ایشان می‌فرمایند که شیخ صدوق قائل بود که پیامبر حق تشریع ندارد و لذا سنة من النبی دید یعنی تشریع پیامبر،‌ و این‌که قابل التزام نیست لذا این من النبی را حذف کرد.

مرحوم محدث نوری هم در مستدرک فرموده است جلد 11 صفحه 169: یظهر من بعض المواضع ان الصدوق رحمه الله کان یختصر الخبر الطویل و یسقط منه ما ادی نظره الی اسقاطه. به عنوان مثال در کتاب توحید حدیثی را نقل می‌کند که مشتمل بر این است که قرآن تحریف شده است چون تحریف قرآن را قبول ندارد آن جمله را حذف می‌کند. بعد می‌گوید مرحوم شیخ اسدالله کاظمی هم که از محققین بزرگ بوده در کشف القناع حتی تعبیر می‌کند که امر الصدوق مضطرب جدا بخاطر همین که طبق اعتقاد خودش حدیث را گاهی تقطیع می‌کند. این زیارت عاشورا که نقل می‌کنند کامل الزیارات نقل می‌کند تهذیب نقل می‌کند کافی هم ظاهرا نقل می‌کند، ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم ایشان این جمله را حذف می‌کند چون معتقد است که این‌ها غلو است. حذفش هم مبنایی است می‌گوید امام که سخنان غلوآمیز نمی‌گوید، پس این راوی جعل کرده است این جمله را باید حذف بشود. بعد راجع به زیارت جامعه کبیره هم فرمودند من هنا یختلج البال ان زیارة‌ الجامعة الکبیرة‌ الشائعة التی اوردها فی الفقیه و العیون و منهما اخرجها الاصحاب فی کتب مزارهم و نقلوها فی مؤلفاتهم اختصرها الصدوق من الجامعة المرویة عن الامام الهادی علیه السلام علی ما رواه الکفعمی فی البلد الامین و اوردناها فی باب نوادر ابواب المزار فانها حاویة لزیادات کثیرة، منتها صدوق دید که این زیادات با مذهبش جور نمی‌آید، مذهبش خیلی سخت بود، به خیلی از اعتقاداتی که شیعه بغداد داشت اتهام غلو می‌زد، و لذا ایشان آخرش می‌گوید فلاحظ و تامل فی الزیارتین: آن زیارتی که صدوق نقل می‌کند و این زیارتی که کفعمی نقل می‌کند، حتی یظهر لک صدق ما ادعینا.

ما که عجیب‌تر از این هم دیدیم. صدوق در کتاب توحید حدیثی را از کلینی نقل می‌کند مشخص است از کتاب کافی است، مفاد این حدیث جبر است، و لذا نباید قبول کرد، ‌ولی صدوق در کتاب توحید که نقل می‌کند برعکس می‌کند. فمنعهم، منع کرد خدا اهل معصیت را از اطاعتش، این جبر است، صدوق می‌گوید این‌که نمی‌شود این جبر است، ‌پس صحیح این است فلم یمنعهم.

این خلاف وثاقت نیست. مثال بزنم: یکی نقل کند در یک سخنرانی امام فرمود شاه آدم خوبی بود، شما هم نقل نمی‌کنی این را، می‌گویی امام که نمی‌شود بگوید شاه آدم خوبی بود، ‌اگر آدم خوبی بود پس چرا بیرونش کردید؟ نقل نمی‌کنید، ‌این‌که خلاف وثاقت نیست. این مواردی است که شیخ صدوق این اهتمام را دارد، آن موارد را باید شناسایی کرد. چون یقین کرد که درست نیست و وهب لاهل المعصیة القوة علی معصیتهم و منعهم طاقة القبول.

[سؤال: ... جواب:] در توحید این‌جور است. نسخه توحید همین است، هر کی خلاف این را نقل کند این شدرسنا است، توحید این است.

و لذا آقای سیستانی فرمودند وقتی تهذیب و استبصار دارد که سنة من النبی، ما اعتماد می‌کنیم وثوق پیدا می‌کنیم، موافق با روایات مساجد لله هست که اما السبعة ففرض و اما الارغام عی الانف فسنة من النبی یعنی آن سبعه فرض من الله است، موافق با روایات و اما المساجد لله هست. ظاهرش هم همین است، اما السبعة ففرض و اما الارغام علی الانف فسنة من النبی ظاهرش این است که او فرض من الله است.

و لذا انصاف این است که ما فقط اشکال کنیم بگوییم آقای سیستانی خوب بود این را در تعلیقه عروه‌تان هم می‌فرمودید که الاحوط وجوبا اعادة الصلاة اذا تذکر انه لم یضع المواضع السبعة فی السجدتین. ‌فی سجدة واحدة که مشکل ندارد، از نسیان سجده که بدتر نیست. فی السجدتین فی رکعة واحدة کم پیش می‌آید این‌جور که آدم در یک رکعت احراز کند که هر دو سجده را با اخلال به وضع مواضع سبعه سپری کرده. ولی اگر کسی احراز کرد، واقعا مشکل می‌شود کار.

راجع به تفاسیر عامه هم ما مراجعه کردیم راجع به ان المساجد لله و روایات خاصه را هم دیدیم، در روایات خاصه بعضی از روایات مساجد را به همین مساجد معروفه معنا کرده، مثل تعبیر در کنزالفوائد کراجکی که از بحار من نقل می‌کنم جلد 73 صفحه 354 یونس بن یعقوب نقل می‌کند، ‌سند خیلی صحیح نیست یعنی قابل نقاش هست، محمد بن زیاد که همان ابن ابی‌عمیر است، عن مفضل بن عمر عن یونس بن یعقوب، قبلش هم محمد بن احمد بن شاذان قمی عن ابیه، ‌این‌ها یک مقدار محل بحث هستند، می‌گوید قال سمعت الصادق علیه السلام یقول، تا این‌جا می‌رسد تدری یا یونس لمَ عظّم الله حق المساجد و انزل هذه الآية و ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا کانت الیهود و النصاری اذا دخلوا کنائسهم اشرکوا بالله تعالی فامر الله سبحانه نبیه ان یوحد الله فیها و یعبده، مساجد را تطبیق کرد بر همین مساجد معهود. ولی چندین روایت داشتیم تطبیق کرد مساجد را بر مواضع سبعه، و این روایت مخالف قرآن نیست، واقعا احتمال ما می‌دهیم و ان المساجد لله و لو خلاف ظاهر است مراد همین مواضع سبعه باشد، روایت کنز کراجکی هم که سندش ضعیف هست. و فوقش می‌شود استعمال لفظ در اکثر از معنا، ‌استعمال لفظ در اکثر از معنا که هم مساجد معروفه باشد هم مواضع سبعه محال که نیست، خلاف ظاهر است، مقتضای جمع بین روایات این است که استعمال شده در هر دو. حالا یا به نحو استعمال در مراد استعمالی یا به معنای ظهر و بطن، کما این‌که در برخی از روایات مساجد را بر اوصیاء ‌تطبیق کرد، الاوصیاء که می‌شود بطن قرآن.

[سؤال: ... جواب:] وقتی روایت می‌گوید فرض الله یا می‌گوید سبعة منها فرض ظاهرش فرض من الله است، ما متعبد می‌شویم به مضمون روایت. یا روایات دیگر می‌گوید مراد از مساجد لله این است که مواضع سبعه لله است فلاتدعوا مع الله احدا ملتزم می‌شویم. عرض کردم هیچ مخالف با کتاب هم نیست. برخی از روایات شبهه این است که مخالف کتاب است مثلا در آیه غیر باغ و لا عاد روایت داریم أی باغ الصید، بعضی‌ها هم می‌گویند آخه تناسبی ندارد، کسی که مضطر شد در بیابان به اکل میته جایز است اکل میته بکند مگر باغی باشد بگوییم مراد باغ الصید است یعنی باغ الصید از گرسنگی بمیرد اکل میته نکند این‌جور اشکال کردند، گفتند باغ همان باغ علی الامام است. حالا ما راجع به او بحث نمی‌خواهیم بکنیم، آن‌جا ممکن است کسی بگوید مخالف کتاب است. یا مثلا صحیحه زراره راجع به تفسیر آیه اذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلاة ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا که فرموده است این وارد شده است در قصر در سفر یکی بگوید این روایت مخالف کتاب است چون این کتاب روشن است که راجع به جنگ است، حالا جواب‌هایی خواستند آقایان بدهند از این اشکال حالا بر فرض جواب قانع نکند ما را صحیحه دیگر زراره در خود صلات خوف در جنگ از این آیه استفاده کرده، ما بگوییم این صحیحه زراره که راجع به صلات قصر در سفر استفاده کرده این مخالف کتاب است. من می‌گویم وارد آن بحث نمی‌خواهم بشوم ولی جا هست که این بحث بشود کسی اشکال کند، اما در این آيه وجهی ندارد ما این اشکال را بکنیم. چه اشکال دارد و ان المساجد لله یعنی مواضع سبعه برای خداست خدا آفریده و خدا قرار داده برای خودش، سجده نکنید برای غیر خدا، فلاتدعوا مع الله احدا، ‌مخالف قرآن نیست این روایت که ما رمیش کنیم که مخالف کتاب است.

راجع به تفاسیر عامه و خاصه هم ما مراجعه کردیم، در تفاسیر عامه از سعید بن جبیر و زجاج و فراء نقل کرده که مراد از المساجد مواضع سبعه است، اتفاقا این حدیث امام جواد علیه السلام را هم نقل کردند بعضی‌ها هم نسبت دادند به ابن انباری، ‌ولی کسانی که تحقیق کردند گفتند ابن انباری گفته قیل نگفته نظر من این است و قیل المراد بها المواضع السبعة. و لکن در برخی از روایات عامه هم تطبیق شده بر مساجد معروفه، مثلا تفسیر طبری جلد 23 صفحه 341 از قتاده نقل می‌کند که از مفسرین بوده، کانت الیهود و النصاری اذا دخلوا کنائسهم، ‌و این را هم از سعید بن جبیر نقل کردند، و بیعهم اشرکوا بالله فامر الله نبیه ان یخلص له الدعوة اذا دخل المسجد، همین را می‌گوید حدثنا سعید بن جبیر قالت الجن کیف لنا ان ناتی المسجد و نحن نائون عنه، به پیامبر عرض کرند ما چطور مسجد بیاییم ما که دوریم به مسجد، فنزلت و ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا.

در مفاتیح الغیب جلد 30 صفحه 673 می‌گوید قول اکثرین همین است که مساجد لله یعنی مساجد معروف، و قال سعید بن جبیر الاعضاء التی یسجد علیها. بهرحال محتمل هست که المساجد لله مواضع سبعه باشد، ‌روایات هم داریم، وجهی ندارد این‌ها را الغاء کنیم و لذا واقعا این احتیاط واجب آقای سیستانی بجاست که اگر احراز کند که بعض مواضع سبعه در دو سجده یک رکعت بر زمین واقع نشده نماز احتیاط واجب این است که اعاده بشود، اگر در یک سجده همان موقعی که در محلش هست از سجده برخواست ملتفت شد که یک دستش را روی زمین نگذاشته یا یک ابهامش را روی زمین نگذاشته مقتضای احتیاط واجب این است که تدارک کند بعد هم نماز را اعاده کند.

[سؤال: ... جواب:] مسأله عام البلوی نیست تا حالا شما در عمرتان چند بار این‌جور شده که احراز کردید که یکی از مواضع سبعه‌تان روی زمین نیست؟ ... این‌که بر می‌دارد دوباره می‌گذارد اصلا معلوم نیست اشکال داشته باشد. آقای سیستانی که اشکال می‌کرد می‌گفت استقرارت حفظ بشود در سجود. ... او مخل به ذکر سجود است، ذکر سجود هم حدیث لاتعاد دارد. ... تمام آنات سجودت ترک بشود وضع مواضع سبعه، [اما] یک آن اگر حفظ بشود کافی است، بقیه‌اش دیگر شرط ذکری است فوقش، آنی که آقای سیستانی هم احتیاط واجب می‌کند می‌گوید بعد از سجده کل سجده‌ات بدون وضع احد المواضع السبعة باشد، این‌جور آن مشکل پیدا می‌کند.

حالا اگر شک کردیم کما هو دأب کثیر من المحصلین می‌گویند حالا شک بکنیم که فریضه است سنت است، آقای سیستانی در بعضی از بحث‌هایشان مثل بحث تیمم فرمود در فرض شک باز هم مشکل دارید. چرا؟ برای این‌که می‌شود شبهه مصداقیه فریضه، نمی‌توانید تمسک کنید به حدیث لاتعاد. اطلاق دلیل که می‌گوید السجود علی سبعة اعظم او که اقتضاء می‌کند شرطیت مطلقه را و لو در حال نسیان و جهل، ‌باید دلیل بیاوری بر تقیید این اطلاق، شاید فریضه است، اگر فریضه باشد که حدیث لاتعاد او را تخصیص نزده، ‌اطلاق این دلیل محکم است.

نگویید استصحاب می‌کنیم عدم کونه فریضة را با اصل موضوعی ثابت می‌کنیم که فریضه نیست، و چیزی که فریضه نیست اخلال غیر عمدی به آن مبطل نماز نیست، می‌گوییم: اولا: شارع دوست داشته که موضوع عدم الابطال را سنت قرار بدهد تا شما از این سوء استفاده‌ها نکنید، گفته السنة لاتنقض الفریضة نگفته ما لیس بفریضة لاینقض الفریضة تا سوء استفاده بکنید استصحاب عدم کونه فریضة جاری کنید. این سوء استفاده است شارع آمده گفته السنة ‌لاتنقض الفریضة که دیگر از این کارها نکنید، ‌استصحاب عدم کونه فریضة بخواهد ثابت کند هذا سنة اصل مثبت است.

[سؤال: ... جواب:] تهافت که نمی‌گویند. اما موضوع حکم باید با اصل موضوعی اثبات بشود، بگذارید مثال بزنم: شارع برای قضای نماز یا می‌گوید من لم یأت بالفریضة الی ان خرج وقتها وجب علیه القضاء یا می‌گوید من فاتته فریضة وجب علیها القضاء، نمی‌شود یکی را بگوید وجب علیه القضاء یکی را بگوید لایجب علیه القضاء، این‌که نمی‌گویند چون تهافت است اما گاهی دلش می‌خواهد که کار مکلف راحت بشود، موضوع را می‌کند فوت فریضه تا هر چی جون بکَنیم استصحاب کنیم عدم اتیان را برای اثبات فوت فریضه بگویند هذا اصل مثبت، ‌دوست دارد شارع این کار را بکند؟ زور است؟‌

نگویید ملاک در طبیعی نماز است پس شارع باید واجب کند طبیعی نماز را نه این‌که فوت فریضه را موضوع قرار بدهد برای وجوب قضا، ‌می‌گوییم ملاک را چکار دارید، ‌بله ملاک کشف می‌شود با دلیل وجوب قضا که در طبیعی نماز ملاک هست، حالا که وقت گذشت آن ملاک وقت استیفاء نشد ملاک طبیعی را استیفاء کنید، ‌متفاهم عرفی این است، قبول است اما شارع دوست دارد برای جعلش یک جوری جعل کند وجوب قضا را که در شک در اتیان استصحاب عدم اتیان بشود اصل مثبت. دوست دارد این‌جوری بکند. این‌جا هم همین‌طور.

ثانیا: بر فرض بشود ما لیس بفریضة لاینقض الفریضة باز هم استصحاب جاری نیست چرا؟ برای این‌که عموم دلیلی که می‌گوید السجود علی سبعة اعظم اماره است، اماره مقدم است بر اصل.

نگویید در شبهه مصداقیه مخصص منفصل که نمی‌شود به عام رجوع کرد، می‌گوییم ‌مخصص منفصل بودن نسبت به این خطاب اول الکلام است اگر این فریضه است اصلا این فریضه تخصیص نخورده. این فریضه اگر فریضه باشد اطلاق دارد و با اطلاق این کشف می‌کنیم در فرض جهل و نسیان این حکم است یعنی لازمه‌اش این است که پس فریضه است.

[سؤال: ... جواب:] اماره مقدم بر استصحاب است. السجود علی سبعة اعظم دارد می‌گوید السجود یجب ان یکون علی سبعة اعظم مطلقا و لو فی حال السهو و النسیان، ارشاد به شرطیت مطلقه است. ... گاهی سنتی بود که اخلال به آن هم مبطل بود مثل تکبیرةالاحرام با این‌که سنت است اخلال به آن مبطل است یا ترتیب بین اعضاء وضوء سنت است ولی اخلال به آن مبطل است گاهی هم فریضه‌ای داریم که اخلال به آن سهوا مبطل نیست مثل سجده واحده که فریضه است ولی اخلال به آن مبطل نیست سهوا این‌ها دلیل خاص می‌خواهد ما این‌جا که دلیل خاص نداریم.

در مورد غیر سجود من اشکال آقای سیستانی را قبول ندارم که مثلا در طهارت از خبث ایشان گفته شبهه مصداقیه فریضه است، نمی‌شود تمسک بکنیم به دلیل بگوییم مثلا در تزاحم بین طهارت از خبث و وضوء وضوء مقدم است چون وضوء فریضه است طهارت از خبث فریضه نیست، نه، شاید فریضه باشد شاید و ثیابک فطهر مراد جدیش همین تطهیر خبث در نماز باشد. این را من اشکال دارم، خود آقای سیستانی هم به حدیث لاتعاد تمسک کرده در فتوایش برای تصحیح نماز در ثوب نجس از روی جهل قصوری به حکم، در تعلیقه عروه گفته حدیث لاتعاد جاری است یعنی قبول کرده نماز صحیح است.

[سؤال: ... جواب:] جاهل قاصر به حکم یعنی نمی‌داند خون تخم‌مرغ نجس است بنا بر این‌که نجس باشد، نمی‌داند نماز خواندن در لباسی که متنجس به دم مساوی درهم است جایز نیست، حکم را نمی‌دانی، جاهل قاصر هستی، غیر از حدیث لاتعاد کار دیگری نمی‌شود کرد برای تصحیح این نماز.

و لذا آقای صدر فرموده من این نماز را نمی‌توانم تصحیح کنم. چرا؟ برای این‌که شاید مراد از طهور استعمال الطهور باشد یعنی استعمال الماء‌ فی ما یعتبر باشد، شاید این‌جور باشد، اعم از حدث و خبث، من چه جوری بیایم به حدیث لاتعاد تمسک کنم برای تصحیح این نماز.

‌ولی آقای سیستانی تمسک کرده‌، معلوم می‌شود که یک جوری شبهه این‌که طهارت از خبث فریضه باشد را جواب داده در فتوایش، در بحث استدلالی جواب نداده در فتوایش جواب داده لابد. چه جوابی می‌تواند بدهد؟ می‌تواند بگوید من به عموم صدر حدیث [تمسک می‌کنم] که لاتعاد الصلاة الا من خمس، ظاهر طهور هم بر خلاف فرمایش آقای صدر استعمال الماء نیست، ظاهر طهور هم یعنی وضوء غسل تیمم، پس عموم لاتعاد مستثنی‌منه‌اش می‌گیرد طهارت از خبث را.

این را هم اگر اشکال کنید صحیحه زراره که هفت چیز در نماز فرض است: رکوع، سجود، توجه، طهور، وقت، قبله و دعا، و ما عداهن سنة فی فریضة، تصریح می‌کند ما عداهن سنة، طهور هم عرض کردم ظهور دارد در طهور از حدث، پس نفی می‌کند فریضه بودن طهارت از خبث را. اما در مورد سجود علی سبعة اعظم ما مشکل داریم، چون شاید سجود علی سبعة اعظم در همان السجود اشراب شده باشد، چه می‌دانیم، ‌در مقام بیان تفاصیل که نبود می‌گفت این هفت چیز فریضه هستند اما هفت چیز چه جوری فریضه‌اند شاید سجود علی سبعة اعظم فریضه باشد، حدیث لاتعاد هم که ذیلش قرینه متصله به صدرش است شاید سجود را بگوید همان سجود ماموربه در قرآن‌ که می‌شود سجود علی سبعة اعظم پس شک هم بکنیم کار ما سخت می‌شود.

این هم که گفتید لو کان لبان این را هم جواب دادیم چون محل ابتلاء عموم مردم نبود قدماء هم ظاهرا اصلا مطرح نکردند اخلال به مواضع سبعه را که سهوا مبطل نماز هست یا نیست، ‌اگر هم مطرح می‌کردند اجتهاد خودشان است این‌جور نیست که بگوییم لو کان لبان، کم پیش می‌آید آدم اخلال به مواضع سبعه بکند در هر دو سجده، بعد بگویند چکار بکند.

[سؤال: ... جواب:] ان الله فرض من الصلاة رکوع و سجود، در مقام بیان تفاصیل نیست. اگر احتمال بدهیم سجود علی الارض فریضه است، اطلاق ندارد که بگوید سجود عرفی فریضه است. ... و ما عداهن یعنی غیر سجود نه آنی که مکمل سجود است آن‌ها را که نمی‌گوید.

آن وقت می‌دانید نتیجه این حرف چه می‌شود، احتیاط واجب این شد که مواضع سته را در کل سجده روی زمین نگذاشتی سجده را اعاده کنی، اگر دو سجده بود که اصلا احتیاط واجب این است که نماز باطل می‌شود، ولی اگر بفهمی روی فرش سجده کردی، فدای سرت! ما مثل آقای خوئی نیستیم که، ما می‌گوییم این‌جا که در قرآن ‌که نیامده اسجد علی ما یصح السجود علیه، المساجد لله را تفسیر کردند مواضع السجود لله اما این‌که حتما باید موضع سجود هم روی مهر باشد ما یصح السجود علیه باشد این‌که در قرآن نیست قطعا و روایت هم که می‌گوید لاتعاد الصلاه الا من خمس چون شبهه این‌که سجود در قرآن باشد این‌که نیست، و لذا ما تمسک می‌کنیم برای تصحیح این نماز به حدیث لاتعاد.

[سؤال: ... جواب:] عرض کردم آن جایی که احتمال می‌دهیم فریضه باشد مثل مواضع سبعه آن روایتی که می‌گوید ان الله فرض من الصلاة سبعة در مقام بیان مکملات سجود نیست که چی فریضه است چه سنت است. ... این روایت تفسیر کرده من راجع به نماز می‌گویم تفسیر کرده فریضه و سنت را، وقتی تفسیر می‌کند من در مقابل تفسیر امام بایستم بگویم شاید بیشتر از هفت چیز باشد؟!

اما به لحاظ زیاده، به لحاظ زیاده هم مختصری صحبت کنیم، در زیاده قطعا وضع مواضع سته مهم نیست. اگر سجده عرفا صدق بکند وضع الجبهة هم بکند اما وضع بعض مواضع سته نکند، زیاده صدق می‌کند، ‌دو تا سجده اضافه کرد، یا یک سجده عمدا اضافه کرد بعض مواضع سته را وضع نکرد بر زمین، این زیاده سجود است دیگر، حالا اگر سهوی بود حکم زیاده سهویه سجود چیه، بله زیاده سهویه سجود واحد که روایت می‌گفت لایعیدها من سجدة، صحیحه منصور بن حازم.

زیاده سهویه دو سجود همان نزاع بین مشهور و آقای سیستانی و امام بود که مشهور می‌گفتند زیاده در سجود داخل در عقد مستثنی لاتعاد است، یعنی می‌گوید تعاد، لاتعاد الصلاة الا من خمس یعنی و تعاد من خمس، یعنی تعاد من السجود زیادة أو نقیصة. که ما این احتمال را می‌دهیم، و لذا نمی‌توانیم با حدیث لاتعاد مانعیت زیاده سهویه ارکان را برداریم.

امام و آقای سیستانی فرمودند ما بر می‌داریم، چرا؟‌ برای این‌که مانعیت زیاده در قرآن‌ که نیامده تا بشود فریضه، در روایات آمده پس مانعیت زیاده ارکان سنت است السنة‌ لاتنقض الفریضة.

می‌گوییم حدیث لاتعاد به حضرت عباس مجمل است. چرا؟ برای این‌که ممکن است حدیث لاتعاد به ذات این ارکان نظر کرده، یعنی ذات رکوع فریضه است، در قرآن آمده، فریضه به معنای واجب که نیست، به معنای ما قدّر فی الکتاب است. این را برای این می‌گویم که یک وقت در همان بحث قبل هم اشتباه نکنید که بگویید و ان المساجد لله نگفت که واجب است وضع مواضع سبعه، نه، همین که در قرآن آمد می‌شود فریضه یعنی مقدر الهی، ‌رکوع مقدر الهی است، ‌سجود مقدر الهی است، اخلال به شؤون رکوع و سجود مشمول حدیث لاتعاد نیست. شاید مراد این باشد. الا من الرکوع یعنی الا من الاخلال بشؤون الرکوع، حالا شؤون رکوع را کی تعیین می‌کند؟ شؤون رکوع را روایات تعیین کرده، ‌شؤون سجود را کی تعیین می‌کند، ‌روایات تعیین کرده، ‌آن‌چه که مربوط به شؤون رکوع است. چون رکوع فریضه است استاندارد باید باشد نه کم نه زیاد. شاید این را می‌خواهد بگوید حدیث لاتعاد.

شاهدش روایتی است که در اتمام فی موضع القصر می‌گوید یعید صلاته، روایت اعمش، لانه زاد فی فرض الله، لانه زاد فی فرض الله یعنی رکوع و سجود فرض الله است، فرض الله را زیاد نکنید اگر زیاد کردی سهوا نماز را اعاده کند. شاید حدیث لاتعاد هم این را می‌خواهد بگوید، می‌خواهد بگوید رکوع فرض الله است سجود فرض الله است زیاده سهویه در آن هم مشمول لاتعاد نیست.

ببینیم آیا حدیث لاتعاد اگر ما بودیم زیاده سجده واحده را داخل در مستثنی‌منه می‌کرد یا داخل در مستثنی می‌کرد. این را ان‌شاءالله فردا بررسی کنیم.

و الحمد لله رب العالمین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo