< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات سجده؛ وضع مساجد سبعة

 

بحث راجع به این بود که صاحب عروه فرمود واجباته، واجبات سجود اموری هست احدهما وضع المساجد السبعة علی الارض و هی الجبهة و الکفان و الرکبتیان و الابهامان من الرجلین و الرکنیة تدور مدار وضع الجبهة فتحصل الزیادة و النقیصة به دون سائر المساجد.

ما ابتداء این ذیل را بحث می‌کنیم بعد می‌رسیم به بیان تفصیلی مراد از مواضع سبعه.

عرض کردیم که باید بحث کنیم که وضع غیر جبهه وضع غیر پیشانی بر زمین یعنی مواضع سته را که کفان و رکبتان و ابهامان هستند این آیا رکن سجود است یا شرط شرعی سجود است یا اصلا هیچ‌کدام بلکه واجب فی واجب است؟ از ابتداء عرض کنم کسانی مثل مرحوم آقای خوئی که اخلال به شرط شرعی سجود را مثل اخلال به سجود می‌دانند (یعنی رکن را سجود شرعی می‌دانند، اگر کسی سجده بکند اما بر زمین یا بر آن‌چه که از زمین می‌روید و ملبوس و مأکول نیست نباشد سجده بکند بر فرش یا سجده بکند بر مهر نجس و لو سهوا می‌گویند مشمول حدیث لاتعاد نیست چون لاتعاد الصلاة‌ الا من خمس الرکوع و السجود و الوقت و القبلة‌ و الطهور ظاهر است در اخلال به رکوع شرعی یا اخلال به سجود شرعی) این‌ها باید دو چیز را نفی بکنند: یک این‌که در حقیقت سجود وضع مواضع سبعه، به تعبیر بهتر وضع مواضع سته غیر از وضع جبهه که گفتند مقوم حقیقت سجود است و لو از باب انصراف باید ثابت کنند که وضع مواضع سته نه در حقیقت سجود اخذ شده و نه شرط شرعی سجود، حالا جزما یا احتمالا، [بلکه] واجبٌ فی ضمن السجود که اگر این‌طور بود آن وقت ما با اصل برائت از شرطیت مواضع سته در سجود نفی می‌کنیم شرطیت آن را برای سجود بعد می‌گوییم حدیث لاتعاد شامل آن می‌شود. این کاری است که آقای خوئی کرده. آقای خوئی دو چیز را این‌جا خواسته انکار کند یک دخالت مواضع سته فی حقیقة السجود، دو: کون وضع مواضع الستة شرطا شرعیا فی السجود.

[سؤال: ... جواب:] ایشان می‌فرمایند وقتی ظهور دلیل در بیان شرطیت نبود اطلاقات امر به سجود نفی شرطیت می‌کند، پس ثابت می‌شود وقتی اطلاق امر به سجود نفی شرطیت کرد پس کشف می‌کنیم که سجود ماموربه ذات سجود است نه سجود همراه با وضع مواضع سته علی الارض.

اما کسانی که می‌گویند سجود عرفی اگر حفظ بشود ما مشکلی نداریم می‌توانیم حدیث لاتعاد جاری کنیم برای بخشیدن اخلال به شرائط شرعی سجود مثل آقای حکیم، آن‌ها فقط آن امر اول را باید نفی کنند بگویند وضع المواضع الستة در حقیقت سجود مطرح نیست، دخالت ندارد، اما شرط شرعی ممکن است باشد اما مهم نیست، حدیث لاتعاد آن را می‌گیرد.

آقای سیستانی یک کار اضافه‌ای به دوشش هست، اگر فرض بکنیم بگوییم حقیقت سجود متقوم به وضع مواضع سته نیست، شرط شرعی سجود است، باز آقای سیستانی باید یک مطلب اضافه‌ای را اثبات کند اثبات کند که این شرط شرعی سنت است یعنی ما بیّن فی لسان النبی و الائمة علیهم السلام است نه ما بیّن فی کتاب الله و لو به شکل کلی یعنی اصل تشریع مواضع سته غیر از وضع الجبهة که مقوم سجود است، وضع مواضع سته اگر احتمال هم بدهیم که مذکور در قرآن است در ذیل آیه و ان المساجد لله دیگر آقای سیستانی مشکل پیدا می‌کنند.

[سؤال: ... جواب:] ما اگر بخواهیم به حدیث لاتعاد تمسک کنیم حدیث لاتعاد مذیل به این ذیل است که السنة لاتنقض الفریضة و اگر این شرط شرعی بشود شبهه مصداقیه فریضه تمسک به عام در شبهه مصداقیه ایشان می‌گویند نمی‌شود کرد و تصریحا کردند در بحث تیمم می‌گویند ما احتمال می‌دهیم طهارت از خبث فریضه باشد، چرا؟ برای این‌که درست است که دلیل واضحی نداریم اما شاید آیه‌ای که می‌گوید و ثیابک فطهّر مربوط به نماز باشد، احتمال که می‌دهیم، چون احتمال می‌دهیم پس می‌شود شبهه مصداقیه فریضه، شبهه مصداقیه فریضه شد دیگر نمی‌توانیم به قاعده السنة لاتنقض الفریضة یا در تزاحم بین سنت و فریضه قدّمت الفریضة تمسک کنیم مثلا طهارت از حدث را مقدم کنیم بر طهارت از خبث در جایی که آب به اندازه کافی نداریم که هم وضوء‌ بگیریم و هم بدن نجس‌مان را پاک کنیم این‌جا چون نمی‌دانیم طهارت از خبث فریضه است یا سنت است و لو می‌دانیم وضوء فریضه است اما طهارت از خبث نمی‌دانیم فریضه است یا سنت نمی‌توانیم با قاعده اذا تزاحمت السنة و الفریضة قدّمت الفریضة یا السنة لاتنقض الفریضة تمسک کنیم.

[سؤال: ... جواب:] احتمال مرجح در آن دیگری هم هست.

[سؤال: ... جواب:] هر چه که در قرآن نیامده لا اجمالا و لا تفصیلا [می‌شود سنت]. ان المساجد لله در قرآن آمده اجمالا ولی چون در روایات تبیین شده که مراد از مساجد مواضع سبعه است، می‌شود فریضه. ... مگر قرآن ‌که راجع به سعی می‌گوید فلاجناح علیه ان یطوف بهما وجوب سعی را بیان کرد؟ اما روایت می‌گوید السعی فریضة، مگر طواف نساء را بیان کرد قرآن‌ که روایت می‌گوید طواف النساء‌ فریضة، کبرای طواف را بیان کرد روایات تفسیر کردند به طواف نساء. الرکعتان الاولییان فریضة مگر قرآن بیان کرد که نماز مشتمل بر دو رکعت باشد، ‌قرآن مجمل گفت تبیینش در لسان ائمه بود اما جایی که اصلا قرآن نه اجمالا نه تفصیلا سخنی از آن به میان نیاوره باشد آن وقت می‌شود سنت. ... ثابت نمی‌کند استصحاب عدم الفریضة که پس سنت است تا بگویید السنة لاتنقض الفریضة.

آقای خوئی که گفتیم باید دو چیز را نفی کند برای این‌که ثابت کند که وضع مواضع سته رکن نیست که در حال سهو هم ترکش مبطل نماز باشد باید ثابت کند واجب فی واجب، همین کار را هم کرده، هم در جلد 15 موسوعه صفحه 84 می‌گوید ما ورد فی جملة من الاخبار من ان السجود علی سبعة اعظم که اشاره دارد به صحیحه زراره که دارد قال ابوجعفر علیه السلام قال رسول الله صلی الله علیه و آله السجود علی سبعة اعظم الجبهة (پیشانی، ‌ما بین الجبینین، جبین این دو طرف پیشانی است. جبهه یا وسط واقع بین الجبینین است یا آن قسمت بالای کمانه ابرو، ‌آن وسط. این محل بحث است) و الیدین و الرکبتین و الابهامین من الرجلین و ترغم بانفک ارغاما اما الفرض فهذه السبعة و اما الارغام بالانف فسنة من النبی صلی الله علیه و آله تهذیب جلد 2 صفحه 299 استبصار جلد 1 صفحه 327. در خصال جلد 2 صفحه 349 دارد و الارغام بالانف سنة، به همین مقدار. آقای خوئی فرمودند یک وقت استدلال نکنید به این صحیحه زراره بر این‌که حقیقت سجود متقوم است به وضع هفت موضع بر زمین، السجود علی سبعة اعظم بگویید بیان یک امر واقعی است که السجود علی سبعة اعظم مثل الانسان من کان حیوانا ناطقا، این‌جا هم بگوییم السجود علی سبعة اعظم سجود عبارت از این است که بر هفت موضع روی زمین قرار بگیرید، این‌جور معنا نکن، و این‌جور هم معنا نکن که السجود علی سبعة اعظم یعنی شرط سجود این است که هفت موضع را بر زمین بگذاری، ‌نخیر، بیش از این ظهور ندارد که یجب السجود علی سبعة اعظم مثل این‌که یجب فی السجود ذکر التسبیح، این السجود علی سبعة اعظم می‌شود یعنی یجب السجود علی سبعة اعظم. فقط واجب فی واجب را بیان می‌کند، البته واجب شرطی است نماز مقید است به این قید، سجود مقید نیست، چه جور نماز مقید است به ذکر حال السجود، نماز مقید است به وضع المواضع الستة فی حال السجود.

و لذا آقای خوئی فرموده ما از روایت مثل صحیحه حماد و امثال آن همین را استفاده کردیم که می‌گوید و سجد علی ثمانیة اعظم امام صادق علیه السلام سجده اول رفت سجده کرد بر هفت موضع که ارغام انف هم در آن بود، ‌سجده دوم رفت باز سجده کرد بر هفت موضع، واجب عبارت است از وضع المواضع السبعة فی السجدة الاولی و الثانیة، حالا اگر کسی فراموش کرد هم در سجده اول هم در سجده دوم وضع مواضع سته بکند کلا یا بعضا، این مشکل ندارد، چون اگر بگویند اعاده کن اعاده بکند می‌شود سجده ثالثه و رابعه، واجب بود این‌ها را در سجده اولی و ثانیه رعایت کند. اما اگر چیزی شرط سجود بود، اخلال به شرط سجود داخل در عقد مستثنی حدیث لاتعاد است، تخصیص خورده است حدیث لاتعاد نسبت به آن، ظاهر الا السجود یعنی الا السجود الماموربه، ‌و فرض این است که این سجود ماموربه است [و صرفا] یک واجب آخری در ضمن سجود ترک شد او مستثنی نیست از حدیث لاتعاد، حدیث لاتعاد آن را تصحیح می‌کند.

[سؤال: ... جواب:] واجب سجده علی الارض أو ما نبت من الارض است، و لذا او شرط سجود است مقوم حقیقت سجود نیست مقوم حقیقت سجود وضع الجبهة علی الارض است، علی الارض به معنای و لو بالواسطه، و لو روی فرش، مقوم سجود وضع الجبهة علی الارض است و لو با واسطه اما شرط شرعی سجود وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه است. او شرط شرعی است. و لذا اگر شرط شرعی را مراعات نکرد آقای خوئی می‌گویند مشمول حدیث لاتعاد نیست اگر یک سجده بوده و محلش باقی است تدارک کند و اگر تدارک کرد در واقع سجده اولی شرعیه‌اش می‌شود آن سجده دومی، سجده اولی که سجده اولی شرعی نیست او که روی فرش بود چون ایشان فرمود آنی که واجب است سجده مشروطه به این است که بر ما یصح السجود علیه باشد.

اگر دو سجده بر فرش بود و لو سهوا، اگر محل تدارک گذشته بعد از رکوع ملتفت شدید نماز باطل است، چون اخلال به شرط شرعی سجود کردی ولی اگر قبل از رکوع ملتفت بشوید این‌جا یک مصیبتی است که چه بکنیم، گاهی آقای خوئی می‌گوید یک سجده را تدارک کن یک سجده را که می‌توانی تدارک کنی آن یکی هم حالا نمی‌خواهیم از تو، گاهی این‌جور گفته، گاهی هم گفته قبل از رکوع هم بالاخره ملتفت هستی که دو تا سجده‌ات روی فرش بوده، ‌اگر یک سجده را تدارک کنی سجده دوم را عن التفات تدارک نکردی، اگر هم هر دو را تدارک کردی می‌شود زیادة السجدتین، ‌از خیر این نماز بگذر، نماز را اعاده کن چون شرط شرعی سجود وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه است.

یعنی آقای خوئی فرق گذاشته بین ما لاتسجد الا علی الارض أو ما نبت من الارض، او را ارشاد به شرطیت گرفته و بین انما السجود علی سبعة اعظم فرموده: نه، این ارشاد به شرطیت از او استفاده نمی‌شود از این بیش از وضع المواضع السبعة فی حال السجود علی الارض استفاده نمی‌شود، ‌به اطلاق سجود نفی می‌کنیم شرطیت این‌ها را در سجود و مشکل حل می‌شود می‌شود مثل ذکر تسبیح در حال سجود.

انصافا این فرمایش خلاف ظاهر است. این‌که ایشان در حقیقت سجود دخالت نمی‌دهد وضع المواضع الستة را واقعا درست است حرفی خوبی است این را توضیح خواهیم داد. اما این‌که شرط شرعی هم نیست برای سجود اصلا عرفی نیست، خب السجود علی سبعة اعظم ظاهرش این است که بیان می‌کند که سجود باید این‌طور باشد، نه این‌که نماز باید این‌طور باشد، سجود باید این‌طور باشد خب ارشاد به شرطیت در حال سجود است دیگر، ‌چه فرق است بین لاتسجد الا علی الارض أو ما نبت من الارض و بین این‌که می‌گوید السجود یکون علی سبعة اعظم، فرقش چیست؟ چه جور است این‌جا شما فهمیدید که این واجب در نماز است که در ظرف سجود وضع مواضع سته کنید شرط سجود نیست ولی لاتسجد الا علی الارض أو ما نبت من الارض شرط سجود است. اگر بفرمایید او هم شرط سجود نیست او هم واجب فی ظرف السجود است که لاتسجد الا علی ما یصح السجود علیه، دیگر باید سکوت بکنیم، واقعا دیگر خیلی خلاف ظاهر ادعا می‌شود.

[سؤال: ... جواب:] شما در اذا سجد فلیتمکن اذا رکع فلیتمکن ارشاد به شرطیت گرفتید، گفتید اذا سجد فلیتمکن ارشاد به شرطیت است، چه فرق است بین اذا سجد فلیتمکن با این‌که بگوید السجود علی سبعة اعظم. ما نمی‌فهمیم. ... ذکر رکوع ذکر سجود واجب فی واجب است دیگر. طمأنینه در حال سجود واجب فی واجب است دیگر، چون بیش از این دلیل ندارد.

[سؤال: ... جواب:] ظاهرش این است که شرط سجود هستند. ... السجود علی سبعة اعظم چه فرق می‌کند با اسجد علی الارض أو ما نبت من الارض؟ ... این هم امر است دیگر، السجود علی سبعة اعظم سجود بر هفت موضع است یعنی باید باشد.

آقای سیستانی گفتم برای این‌که فتوایش را درست کند که وضع مواضع سته اگر نشد سهوا نماز باطل نیست، دو تا کار به عهده ایشان است: یک: بگوید در حقیقت سجود وضع مواضع سته اخذ نشده. این را ثابت می‌کند. دو: ثابت کند که وضع مواضع سته ما فرضه الله فی کتابه نیست، این را نمی‌تواند ثابت کند. اینی را که نمی‌تواند ثابت کند اول بگوییم. ما در اصول این نقض به ذهن‌مان رسید راجع به بحث سنت و فریضه، خود ایشان در بحث سجود ملتفت هستند فرمودند ما روایات متعددی داریم که وثوق به صدور بعضی از این‌ها داریم اجمالا که در تفسیر ان المساجد لله تفسیر کردند به وضع مواضع سبعه می‌شود ما فرضه الله، و السنة لاتنقض الفریضة را ذیل حدیث لاتعاد کبری ذکر کرده چرا لاتعاد الصلاة الا من خمس چون السنة لاتنقض الفریضة خب اگر وضع مواضع سبعه شد فریضه ما چطور تمسک کنیم به حدیث لاتعاد برای تصحیح این نماز.

ایشان فرمودند ما دلیل‌مان این صحیحه زراره نیست. صحیحه زراره می‌گفت اما الفرض فهذه السبعة و اما الارغام بالانف فسنة من النبی، این فرض شاید به معنای واجب باشد نه به معنای ما فرضه الله فی کتابه. و اما الارغام بالانف فسنة من النبی در مقابل آن واجب می‌شود سنت مستحبه.

[سؤال: ... جواب:] سنت مستحبه است از پیامبر. ... ظهور ندارد اما الفرض فهذه السبعة در این‌که این فرض الله است فرض شاید به معنای واجب باشد. ... واجب این مواضع سبعه است که بر زمین قرار بگیرد اما ارغام انف سنت از پیامبر است به قرینه تقابل می‌شود سنت مستحبه.

السجود علی سبعة اعظم بعدا خواهیم گفت ایشان می‌گوید هیچ ظهوری در بیان دخل در حقیقت سجود ندارد، چون ممکن است به این معنا باشد که السجود علی سبعة اعظم سجود بر هفت عضو است یعنی باید باشد، نه این‌که اخبار از مفهوم بکند که مفهوم سجود این است، باید باشد یعنی شرط در سجود این است.

[سؤال: ... جواب:] الصلاة ثلاثة‌ اثلاث ثلث رکوع ثلث طهور ثلث سجود، همه که قائل نیستند که بیان حقیقت است، آقای خوئی قائل است آقای سیستانی معلوم نیست قائل باشد. ولی آن‌جا می‌گویند استظهار ما این است که مقوم مسمای صلات است. اما این روایت ظهور ندارد که السجود علی سبعة اعظم یعنی مفهوم سجود این است، ‌چون این تکلف است باید بگوییم السجود متقوم بکونه علی سبعة اعظم این تقدیر خلاف ظاهر است. ظاهر تقدیر کائن است، السجود کائن علی سبعة اعظم، سجود بر هفت موضع است، ‌به داعی ارشاد به این‌که باید این‌طور باشد مثل المؤمنون عند شروطهم، ‌نمی‌خواهد حقیقت مؤمن را بیان کند می‌خواهد حکم مؤمن را بیان کند، ‌می خواهد در واقع عکسش را بفهماند که من لایکون عند شرطیه فلیس بمؤمن نه این‌که حقیقت شرعیه دارد مؤمن. فلیس بمؤمن یعنی لیس عاملا بوظیفة المؤمن. ... السجود علی سبعة اعظم لازم نیست واجب را در تقدیر بگیرید. سجود بر هفت عضو است، ‌این‌که اخبار از تکوین ظهور ندارد بگوید این دارد با این بیان به داعی تشریع می‌گوید سجد بر هفت موضع است مثل این‌که مومن در نزد شرطش است یعنی باید باشد یعنی اگر نباشد مؤمن نیست ادعائا، ‌به این لسان می‌خواهد وجوب وفاء به شرط را بگوید. این‌جا هم می‌گوید السجود علی سبعة اعظم سجود بر هفت موضع است یعنی باید باشد، باید باشد هم بیش از ارشاد از آن استفاده نمی‌شود، نه این‌که در حقیقت سجود دخیل باشد که دیگر حرف را گفتیم. فرض هم که به معنای فریضه من الله ظهور ندارد. پس این روایت دلیل نیست.

بعضی‌ها گفتند ما قرینه داریم که این سنت یعنی مستحب، قرینه‌مان چیه، قرینه‌مان این روایت محمد بن مضارِب هست انما السجود علی الجبهة و لیس علی الانف سجود، لیس علی الانف سجود پس واجب نیست ارغام انف پس این سنت می‌شود سنت مستحبه. وسائل‌الشیعه جلد 6 صفحه 243.

جواب این است که حالا روایت محمد بن مضارب است روایت محمد بن مصادف است این‌ها یکی هستند دو تا هستند توثیق دارند یا ندارند خیلی مهم نیست چون آن قدر اشکال دلالی‌اش واضح است نیاز به بحث سندی نیست. ابوحنیفه همان‌طور که در تذکره است می‌گفت کافی است در سجود سجود علی الانف، چرا به پیشانی مبارک فشار می‌آورید به بینی مبارک فشار بیاورید، این روایت می‌گوید انما السجود علی الجبهة و لیس علی الانف سجود، این ربطی به ارغام انف به عنوان موضع هشتم ندارد، این می‌خواهد بگوید سجود علی الانف نکن نه این‌که ارغام انف نکن اصلا لیس علی الانف سجود بیخود می‌کند ابوحنیفه که می‌گوید السجود إما علی الجبهة او الانف.

[سؤال: ... جواب:] او می‌گفت کافی است سجود علی الانف و لو جبهه را روی زمین نگذارید، این هم می‌گوید انما السجود علی الجبهة و لیس علی الانف سجود، حرف ابوحنیفه را می‌خواهد رد کند. و لذا از این روایت نمی‌شود استفاده کرد که ارغام انف سنت مستحبه است.

[سؤال: ... جواب:] این روایت دیگر است، انما السجود علی الجبهة یعنی سجود قوامش بر سجود بر جبهه است. ... لیس علی الانف سجود لا لایجب. سجود علی الانف یعنی فقط فشار هنگامی که سرت را می‌آوری پایین روی انفت باشد.

آقای سیستانی خلاصه حرف‌شان این است که السجود علی سبعة اعظم در روایات دیگر هم هست، حماد هم می‌گوید حضرت نماز که خواند سجد علی ثمانیة اعظم، او می‌خواهد بگوید قوام سجود به این بود؟ این اصطلاح عرفی است که سجد علی سبعة اعظم سجد علی ثمانیة اعظم، حالا این روایت هم همین است می‌گوید السجود علی سبعة اعظم. آن‌ها اخبار بود سجد علی ثمانیة اعظم، این انشاء است، جمله خبریه است به داعی انشاء، انشاء شرطیت این‌که سجود بر سبعة اعظم باشد.

پس این روایت هیچ دلالت بر این‌که قوام السجود به وضع المواضع الستة است یا فریضة الله است نمی‌کند. اما نزدیک شش روایت داریم المساجد لله را تفسیر کرده به وضع مواضع سبعه در سجود، آقای سیستانی فرموده انصاف هم خوب چیزی است، ‌این همه روایت شما وثوق پیدا نمی‌کنی به این‌که یک از این روایات صادر شده؟ نه فقط خاصه گفتند، عامه هم دارند:

روایت اول در کافی جلد 2 صفحه 34 حدثنا ابوعمرو الزبیری عن ابی‌عبدالله علیه السلام قال، ‌تا این‌جا می‌رسد: فقال یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا فهذه فریضه جامعة علی الوجه و الیدین و الرجلین و قال فی موضع آخر و ان المساجد لله، این دارد تفسیر می‌کند مساجد لله را به وضع مواضع سبعه، وجه و یدین و رجلین.

روایت دوم من لایحضره الفقیه جلد 2 صفحه 626: قال امیرالمؤمنین علیه السلام لوصیته لابنه محمد بن ابی‌حنیفة، سند صدوق به وصیت امیرالمؤمنین فقط مشکلش این است که می‌گوید حماد بن عیسی عمن ذکره عن ابی‌عبدالله علیه السلام، حالا با حساب احتمالات اگر کسی بگوید مشایخ حماد بن عیسی را بررسی کردیم ثقات در آن‌ها خیلی زیاد است آن وقت به حساب احتمالات مطمئن می‌شویم که این عمّن ذکره هم ثقه است. ما که مطمئن نمی‌شویم ولی آنی که مطمئن می‌شود خوش به حالش روایت خیلی خوبی است. یا بنی لاتقل ما لاتعلم بل لاتقل کل ما تعلم تا این‌جا می‌رسد: فقال عز و جل یا ایها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا فهذه فریضة جامعة واجبة علی الجوارح و قال الله و ان المساجد لله فلاتدعوا مع الله احدا یعنی بالمساجد الوجه و الیدین و الرکبتین و الابهامین.

[سؤال: ... جواب:] تفسیر دارد می‌کند می‌گوید مراد از مساجد این است. ... تفسیر را ما اجمله الله می‌شود فریضه.

روایت سوم: صحیحه حماد: دارد که سجد امام علیه السلام علی ثمانیة اعظم، ‌آن هشتمی گفتم ارغام انف بود، بعد دارد و هی التی ذکرها الله فی کتابه فقال و ان المساجد لله.

ما قبلا می‌گفتیم دیدیم آقای سیستانی هم دارند، به این روایت نمی‌شود استدلال کرد، ‌چرا؟ برای این‌که این برداشت خود حماد است، امام وسط سجود که صحبت نکردند، این فقال یعنی فقال الامام بعد هم ثم رفع رأسه من السجود، این‌که نیست، حماد این‌جا جمله معترضه داشته، از سایر روایات مثل صحیحه زراره شاید برداشت کرده که ان المساجد لله حالا برداشت حماد است به چه درد ما می‌خورد. پس به این روایت استدلال نمی‌کنیم.

یک نکته بگویم راجع به روایت قبلی، در من لایحضره الفقیه جلد 1 صفحه 301 و قال ندارد، می‌گوید و سجد علی ثمانیة اعظم فهذه السبعة فرض این روشن است که حرف حماد است، ندارد و قال هذه السبعة فرض که احتمال می‌دهیم قال به امام می‌خورد.

روایت چهارم: روایت جعفریات (اشعثیات) صفحه 179: عن علی علیه السلام فی قوله تبارک و تعالی و ان المساجد لله فلاتدعو مع الله احدا یقول ما سجدت به من جوارحک فله فلاتدعو مع الله احدا. آقای سیستانی می‌گویند ببینید این هم فرمود ما سجدت به من جوارحک را در ذیل‌ آیه و ان المساجد لله ذکر کرد.

روایت پنجم تفسیر عیاشی است از امام جواد علیه السلام: قضیه معتصم که آمدند دست دزد را از زند ببرند، حضرت فرمود ابدا، قال الله و ان المساجد لله یعنی به هذه الاعضاء السبعة التی یسجد علیها و ما کان لله لم یقطع، انگشت دزد را از این چهار انگشت قطع کنید، فاعجب المعتصم ذلک، معتصم معجب شد به این حرف. حالا اگر وثوق پیدا نکنید از این روایت که احتمال جعل در آن نیست، بالاخره این هم می‌شود روایت پنجم.

این همه روایت شما را به آن انصاف‌تان آیا وثوق پیدا نمی‌کنید که مراد و ان المساجد لله مواضع سبعه باشد آن وقت آقای سیستانی فرمودند حالا که وثوق پیدا کردیم احتیاط این است که سهوا هم وضع مواضع سبعه نکنیم در دو تا سجده، نمازمان باطل است.

رسیدیم باز به آخر بحث دیروز پس چرا آقای سیستانی در فتوایشان فتوی به صحت دادند، تامل بفرمایید ان‌شاءاله تا فردا.

و الحمد لله رب العالمین.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo