< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام رکوع/ صلاه/

 

مسألة 16: ترک سهوی مکث آنامّا

مسأله 16: لو ترک الطمأنینة فی الرکوع اصلا بان لم یبق فی حده بل رفع رأسه بمجرد الوصول سهوا فالاحوط اعادة الصلاة لاحتمال توقف صدق الرکوع علی الطمأنینة فی الجملة لکن الاقوی الصحة.

کسی سهوا تا به رکوع رسید از رکوع سر برداشت مکث آنامّا نکرد. صاحب عروه اول احتیاط می‌کند می‌گوید شاید صدق رکوع متوقف باشد بر مکث آنامّا استقرار آناما، بعد می‌فرماید و لکن این احتمال ضعیف است و اقوی این است که نماز او صحیح باشد.

فرمایش سیدخوئی

مرحوم آقای خوئی فرموده اقوی این است که نماز او باطل است. چرا؟ برای این‌که ما یک رکوع عرفی داریم یک رکوع شرعی داریم. رکوع عرفی بله قوامش به احد الامرین است یا مکث و لو آناما، ‌یا رفع رأس، اگر هر دو منتفی بشود یعنی خم بشود برود به سمت سجود سهوا او فاقد رکوع است اما اگر کسی مکث نکند در حال رکوع و لکن سریع برگردد رفع رأس کند عرفا صدق می‌کند این آقا رکوع کرد رکوع عرفی مشکل ندارد. اما شارع با اذا رکع فلیتمکن شرط شرعی برای رکوع قرار داده است شرط شرعی رکوع تمکن و استقرار آنامّا است آن وقت این شرط شرعی اگر سهوا مختل شد باید ببینیم ما حدیث لاتعاد را در اخلال به شرائط شرعی رکن جاری می‌دانیم یا نمی‌دانیم؟ دیر آمدید، ما اوائل می‌گفتیم شرط شرعی رکن سهوا مختل بشود حدیث لاتعاد جاری است ولی رسیدیم به بحث رکوع نظرمان برگشت و گفتیم ظاهر حدیث لاتعاد که استثناء می‌کند الا من الرکوع رکوع شرعی است رکوع ماموربه است، و این فاقد رکوع شرعی است. و الا کسی که بعد از نماز بفهمد رکوع و سجودش جابجا شده است، مثلا بفهمد رکعت اول دو رکوع کرد رکعت دوم هیچ رکوع نکرد، باید بگویید نمازش صحیح است چون رکوع عرفی آورد شرط شرعی رکوع را که باید در محل خودش باشد سهوا ترک کرد. کسی به این ملتزم نیست.

بعد می‌گویند جناب آقای خوئی! فاقد رکوع ماموربه است اجازه بدهید یک بار دیگر رکوع بکند، ‌ایشان می‌گوید باز هم دیر رسیدید ما سه فتره داشتیم، فتره اول می‌گفتیم حدیث لاتعاد رکوع عرفی اگر داشتید شرط شرعی آن مختل بود یا سجود عرفی داشتید شرط شرعی آن مختل بود شامل می‌شود، بعد عدول کردیم گفتیم نقص رکوع شرعی مشمول حدیث لاتعاد نیست رکوع عرفی بکنی ولی شرط آن نباشد این نقیصه است نقیصه رکن است. ولی در این فتره دوم می‌گفتیم دومرتبه تدارک بکن و این زیاده در رکن شرعی نیست، چون آن رکوع اول که فاقد شرط شرعی بود، رکوع دوم واجد شرط شرعی است زیاده در رکوع ماموربه پیش نمی‌آید. اما شما به فتره ثالثه ما رسیدید که گفتیم حدیث لاتعاد نقیصه رکوع شرعی را شامل نمی‌شود رکوع عرفی بدون شرع شرعی باطل است حدیث لاتعاد آن را تصحیح نمی‌کند ولی در زیاده، زیاده رکوع عرفی کافی است برای بطلان. آن رکوع اول بدون طمأنینه زیاده رکوع عرفی است، امر ندارد، امر که نداشت می‌شود زیاده.

اشکال اول (مبنایی)

حالا ما کار به این سه فتره آقای خوئی فعلا نداریم، ‌به همان فتره سوم که رسیدیم فعلا نگاه می‌کنیم، ‌می گوییم جناب آقای خوئی! از کجای حدیث لاتعاد الا من الرکوع فهمیدید الرکوع الماموربه، اسماء عبادات و معاملات که وضع شدند برای اعم.

فقط آن نقض در ذهن شما هست، آن نقض که رکوع و سجود جابجا بشود، مثلا در رکعت اول دو رکوع بجا بیاورد، رکعت دومش بشود فاقد رکوع، می‌گویید این نماز قطعا صحیح نیست. حالا قطعا صحیح نیست که کم‌لطفی است، ممکن است یک فقیهی بگوید خلل به شرط ترتیب است، شرط ترتیب هم که از ارکان نیست، سهوا ترتیب مختل شده است. و لکن کسی که قائل به بطلان است دو وجه ذکر ممکن است بکند: یکی روایت، روایت صحیحه بود کسی که نسی الرکوع حتی دخل فی السجدة الثانیة دارد که یستأنف.

[سؤال: ... جواب:] چرا مخصص حدیث لاتعاد نباشد؟ به این وجه بگوید من این نماز را باطل می‌دانم.

البته ما اشکال کردیم در این وجه گفتیم چون هنوز رکوع نکرده، نسی الرکوع حتی دخل فی السجدة الثانیة، الان می‌خواهد رکوع بکند شاید این‌جاها حدیث لاتعاد جاری نشود چون در این حالی که رکوع می‌آورد دارد فاقدا للشرط الترتیب می‌آورد، فرق می‌کند با کسی که بعد از نماز ملتفت بشود.

وجه دوم که ما خودمان می‌گوییم می‌گوییم عرفا ترک یک شیء در محلش اخلال به آن شیء است. رکوع را در رکعت دوم نیاوری اتمام رکوع نکردی، یعنی لم تأت بالرکوع فی الرکعة الثانیة، ‌عرفا می‌گویند شما خلل رساندی به رکوع چون در جای خودش نیاوردی. رکوع عرفی را باید در جای خودش بیاوری، نیاوری به او خلل رساندی عرفا و لااقل من الشک. فرق می‌کند با این‌که رکوع را در جای خودش بیاوری شرط شرعی‌اش را نیاوری.

و لذا به نظر ما در این‌جا حدیث لاتعاد جاری می‌شود و این رکوع فاقد شرط شرعی هم باشد مشمول حدیث لاتعاد است.

این اشکال اول که اشکال مبنایی است، مبنای فتره ثالثه آقای خوئی زیر سؤال می‌رود. بر می‌گردیم به آن فتره اولی می‌گوییم ما طرفدار آقای خوئی در ایام جوانی هستیم و نزدیک به جوانی، آن فتره اول، نظر آن موقع عرفی بوده.

اشکال دوم

اشکال دوم: جناب آقای خوئی! اذا رکع فلیتمکن چه ظهوری دارد در شرطیت برای رکوع؟ اذا رکع فلیتمکن مثل اذا رکع یسبح. نمی‌گویم که شرط هیچ چیز نیست، خب ممکن است شرط نماز باشد، اما شرط رکوع از کجا؟ اذا رکع فلیتمکن، اگر علم اجمالی منجزی تشکیل بشود بحث دیگری است اما فعلا که ما در ذهن‌مان علم اجمالی شکل نگرفته، ما نمی‌دانیم تمکن شرط رکوع است یا شرط رکوع نیست بلکه ‌يک واجب مستقلی است در ضمن رکوع، ‌تمکن فی الجملة، تمکن فی الجملة مقدمتا للذکر، ‌یک واجب مستقلی است در رکوع.

[سؤال: ... جواب:] اذا صلیت فاستقبل ظهورش به مناسبت حکم موضوع این است که در جمیع آنات نماز مستقبل القبلة ‌باشی اما اذا رکع فلیتمکن فرقش با اذا رکع فلیسبح چیست، چه جور شد یسبح شد واجب در ضمن رکوع شرط رکوع نشد، این هم شاید شرط رکوع نباشد، شک هم بکنیم به اطلاق دلیل رکوع تمسک می‌کنیم به اصل برائت تمسک می‌کنیم نفی می‌کنیم شرطیت را.

کلام آیت‌الله سیستانی

اما آقای سیستانی، آقای سیستانی فرمودند صاحب عروه خوب گفته: الاقوی الصحة. چرا؟ برای این‌که من هم قبول دارم شرط رکوع مکث آنامّا است، اذا رکع فلیتمکن مکث نیست استقرار است به نظر آقای سیستانی، نه، او دلیل بر شرطیت تمکن در رکوع نیست، اما من قبول دارم که مکث آنامّا شرط شرعی رکوع است، چرا؟ ایشان فرمودند ما نظرمان این هست و فتوی هم دادیم به این‌که شرط ذکر این است که در حال مکث باشد، آن بحث دیگری است، ‌آن را فتوی هم دادیم به آن ملتزم هستیم، دو: شرط نماز در جمیع آنات رکوع استقرار است، اذا رکع فلیتمکن، ‌به این فتوی نمی‌دهیم چون خلاف مشهور است احتیاط واجب می‌کنیم و لذا در رساله‌مان هم نوشتیم در غیر حال ذکر اگر عمدا تکان بخورد در رکوع یا در سجود بناء بر احتیاط واجب نمازش باطل است. این هم دوم. سوم: این‌که شرط رکوع مکث آنامّا است نه شرط عرفی رکوع، نه، شرط عرفی رکوع همانی است که آقای خوئی گفت، جامع بین مکث آنامّا و رفع رأس، اماشرط شرعی رکوع مکث آنامّا است، این را قبول داریم.

[سؤال: ... جواب:] شرط رکوع اسم مصدری، اسم مصدری سنت واجبه است و شرط رکوع اسم مصدری مکث آنامّا است.

از کجا این را فهمیدیم؟ ایشان می‌گوید اولا اجماع مسلمین الا ابی‌حنیفه بر این بود که مکث آنامّا لازم است، فقط ابوحنیفه گفت نه، نقر کنقر الغراب مصداق ارکعوا و اسجدوا است و مشکلی ندارد، غیر از او فقهاء عامه و خاصه مطرح کردند که شرط رکوع مکث آنامّا است. حالا ممکن است شما از این مطلب مطمئن نشوید، دلیل می‌آوریم: صحیحه زراره: عن ابی‌جعفر علیه السلام، جلد چهارم وسائل صفحه 31: بینا رسول الله صلی الله علیه و آله جالس فی المسجد اذ دخل علیه رجل فقام یصلی فلم یتم رکوعه و لا سجوده فقال صلی الله علیه و آله نقر کنقر الغراب لئن مات و هکذا صلاته لیموتنّ علی غیر دینی. این ظاهرش این است که شرط رکوع این است که نقر کنقر الغراب نباشد، مکث آنامّا بکنید.

رکوعی که رکن است یعنی فریضة الله است که در قرآن بیان شده رکوع عرفی است، این شرط شرعی‌اش فریضه نیست، سنت است، یعنی بیان شده در روایات، ما قاعده‌ای داریم می‌گوید السنة لاتنقض الفریضة، اخلال به سنت ناقض فریضه نیست. شما به سنت رکوع خلل رساندی عن عذر، این ناقض این رکوع فریضه نیست.

می‌گویید شاید حدیث لاتعاد الا من الرکوع رکوع ماموربه باشد، که آقای خوئی می‌گفت، ایشان می‌گوید شاید باشد شاید هم نباشد، من کاری به حدیث لاتعاد ندارم. من به روایاتی که می‌گوید السنة لاتنقض الفریضة که همه‌اش ذیل حدیث لاتعاد نیست، [به آن‌ها تمسک می‌کنیم] من می‌گویم السنة لاتنقض الفریضة، او که ابهام ندارد، فریضه یعنی ما بیّن فی الکتاب، ما قدّر فی الکتاب، ‌ما قدر فی الکتاب رکوع عرفی است، ارکعوا، این‌که رکوع عرفی آورد، شرط شرعی نیاورد می‌شود السنة لاتنقض الفریضة.

[سؤال: ... جواب:] السنة لاتنقض الفریضة بیان حکم واقعی است، شک را از بین می‌برد. ما که به اصل برائت نمی‌خواهیم رجوع کنیم تا این اشکال‌های نادرست را که در بحث اقل و اکثر ارتباطی مطرح کردند شما مطرح کنید، ‌ما داریم به اماره تمسک می‌کنیم، ‌ما داریم به عموم السنة لاتنقض الفریضة تمسک می‌کنیم. ... شما می‌گویید مجمل اگر بود چه کنیم، آیا اجمالش سرایت می‌کند به لاتعاد؟ می‌گوییم سرایت بکند، شاید رکوع ماموربه مراد باشد اجمال مستثنی به مستثنی‌منه سرایت کند، من چه کار دارم به حدیث لاتعاد، من به السنة لاتنقض الفریضة که منفصل است تمسک می‌کنم، اجمال حدیث لاتعاد که به این سرایت نمی‌کند. علاوه بر این‌که ذیل حدیث لاتعاد هم که هست و السنة لاتنقض الفریضة او هم رافع اجمال صدر است، چون آنی که فریضه است ذات رکوع عرفی است.

اشکال

می‌گوییم: آقای سیستانی! به نظر ما، حالا به فهم ناقص ما، چه جور اشکال کردید به آقای خوئی گفتید اذا رکع فلیتمکن ظهور در شرطیت تمکن در رکوع ندارد، اجازه بدهید ما هم به شما اشکال کنیم، نقر کنقر الغراب آیا دلیل بر این می‌شود که شرط شرعی رکوع بود یعنی لاینقر کنقر الغراب؟ آمد در مسجدالنبی نماز خواند لم یتم رکوعه و سجوده، حضرت فرمود نقر کنقر الغراب، یعنی چون اگر نبود که حضرت باقر علیه السلام فرمود لم یتم رکوعه می‌گفتیم شاید نقر کنقر الغرابش مربوط به سجودش باشد، چون نقر یعنی نوک به زمین زد کلاغ سریع برداشت، آن سجود است که پیشانی به زمین می‌زنند سریع بر می‌دارند می‌شود نقر کنقر الغراب، ولی چون در صحیحه زراره دارد فلم یتم رکوعه و لا سجوده، امام باقر او را مطرح کرد، یعنی ظاهرش این است که نقر کنقر الغراب به هر دو می‌خورد ولی دلیل نمی‌شود که شرط رکوع باشد.

[سؤال: ... جواب:] اتمام الرکوع کی می‌گوید شرط الرکوع است، اتمام الرکوع شاید شرط الصلاة است. رکوع را سریع انجام داد یعنی خفف، ‌لم یتم رکوع یعنی سریع سر از رکوع برداشت او که بیان امر عرفی است، کاری به حکم شرعی ندارد، ‌می گوید لم یتم رکوعه. ... اتمام رکوع یعنی اکمال رکوع، انسان ناقص انسان نیست؟ نقصان کمال است، منتها کمال واجب، نماز ناقص نماز نیست؟ رکوع ناقص رکوع نیست؟ رکوع ناقص است، ناقص است از باب این‌که فاقد واجب در ضمن رکوع است، بشود ناقص، چه اشکال دارد، این عرفی است. مثل این‌که ذکر نگوید در رکوع، فلم یتم رکوع.

و لذا این هم به نظر ما و لو خود آقای سیستانی هم اشکال کردند در این صحیحه زراره گفتند شاید نقر بخاطر سجودش بوده ولی ما می‌گوییم چون دارد لم یتم رکوعه و لا سجوده او هم مشکل داشته عدم اتمام رکوع ولی ظهور ندارد در این‌که این شرط رکوع بوده.

[سؤال: ... جواب:] رکوع کرد ولی لم یتمه، به سرمقصد نرساند. شک هم بکنیم که شرط رکوع است یا شرط رکوع نیست برائت از شرطیت رکوع جاری می‌کنیم.

و لکن ما آن فرمایش آقای سیستانی را قبول داریم، ‌اصلا معتقدیم ظهور حدیث لاتعاد در استثناء نقص رکوع عرفی است و به حدیث لاتعاد هم تمسک می‌کنیم. می‌گوییم ظاهرش این است که این رکوع عرفی را اگر نیاورد حدیث لاتعاد ندارد، شرط شرعی رکوع را بیاورد نیاورد این مشکلی برای حدیث لاتعاد درست نمی‌شود.

[سؤال: ... جواب:] عرفی است دیگر. اگر کسی و لو مقدمتا للذکر باید رکوع را طولانی می‌کرد تا ذکر واجب را بگوید، رکوع را مختصر کرد، ‌معلوم هم نیست این نقر کنقر الغراب مکث آنامّا نکرده باشد. کلاغ هم وقتی می‌آید گردو می‌دزد مکث آنامّا می‌کند!!. شاید اصلا این مکث آنامّا کرد منتها نقر کنقر الغرابش این است که باید معطل می‌کرد سجود و رکوع را ذکر واجب را می‌گفت. همین که آنقدر طولانی نکرد تا ذکر واجب را بگوید صدق می‌کند عرفا که لم یتم رکوعه و لئن مات علی هذا لیموتن علی غیر دینی، چه دلیل بر این می‌شود که شرط رکوع شرعا این‌جا مفقود است. حالا بر فرض هم شرط شرعی رکوع مفقود باشد کبرای این‌که حدیث لاتعاد جاری است ما قبول داریم.

[سؤال: ... جواب:] باید رکوع را طولانی می‌کرد تا ذکر واجب را بگوید، حالا که رکوع را مختصر کرد این عدم اتمام الرکوع است، رکوع را به سرمقصد نرساند، ممکن است مکث آنامّا هم کرده بود. ... عرفی است بگوییم لم یتم الرکوع، یعنی رکوع تام آن رکوعی است که ذکر واجب او را هم بگویی، عرفا می‌گوییم، بحث شرعی نیست که بگویید ذکر واجب شرط رکوع نیست.

حکم مضطر به ترک استقرار آنامّا

حالا از این فرع که بگذریم یک مسأله‌ای هست مطرح نشده در بحث رکوع، و آن این است: اگر کسی نسیان نکرد، مضطر بود به ترک استقرار آناما، اصلا نقر کنقر الغراب خدادادی است، اصلا نمی‌تواند مکث کند، یک فنری در کمرش گذاشتند، سریع می‌رود به رکوع سریع از همان جا مثل فنر بر می‌گردد، این حکمش چیست؟ یک وقت بحث در این است که آیا این رکوع فاقد استقرار آنامّا را انتخاب کند یا رکوع ایمائی بکند یا رکوع جلوسی؟ گاهی بعضی‌ها در رکوع جلوسی می‌توانند مکث بکنند، در اختیار خودشان دارند در هنگام نشستن اما اگر رکوع قیامی بکند مثل فنر می‌شود، ثبات ندارد، سریع رکوع می‌کند سریع سر از رکوع بر می‌دارد. این حکمش چیست؟

تطبیق مبانی آیت‌الله سیستانی بر مقام: رکوع قیامی بدون استقرار آنامّا

از نظر آقای سیستانی که خدا خیرش بدهد تزاحم بین سنت و فریضه را مطرح کرد گفت اگر سنت با فریضه تزاحم کند فریضه مقدم است. وجوهی ذکر کرده از جمله این‌که فریضه اهم است شرعا از سنت. درست هم هست؛ از روایات هم استفاده می‌شود. تطبیق کرده بر عجز از جمع بین دو شرط یا دو جزء در نماز، گفته این از باب تزاحم است اگر یک جزئی جزء رکنی فریضه است جزء دیگر یا شرط دیگر غیر رکنی است یعنی سنت است، فریضه بر سنت مقدم است، در مرکب ارتباطی. مسأله حل است دیگر، اصل رکوع فریضه است، شرطش سنت است، تزاحم است به نظر ایشان و نظر مشهور، ایشان می‌گوید فریضه بر سنت مقدم است، فریضه ایشان رکوع قیامی است چون قادر بر رکوع قیامی است.

[سؤال: ... جواب:] فرض این است که ایشان از قرآن استفاده کرد ان تقوموا لله قانتین فان خفتم فرجالا او رکبانا فرمود کسی که قادر است بر قیام، قیام قبل از رکوع برای او رکن است. در قرآن بیان شده است به عنوان فریضه.

تطبیق مبانی سیدخوئی

اما آقای خوئی، آقای خوئی اولا باز هم دو فتره داشته، این هم نقص آقای خوئی نیست، این کمال آقای خوئی است، ‌عمر طولانی با برکت، تبدل رأی می‌شود. در عجز از شرط شرعی سجود در موسوعه جلد 13 صفحه 172، گفته شرط شرعی سجود چیست؟ سجود علی ما یصح السجود علیه، حالا شارع هم گفته اگر مهر نداشتی مثلا، ‌سنگ نداشتی چوب نداشتی نوبت می‌رسد به این‌که بر ثوبت سجده کنی مثلا، حالا اگر تمکن از سجده بر ثوب نداری، آقای خوئی فرموده باید به قاعده رجوع کنید، مقتضای قاعده این است که عاجز از سجود شرعی هستی، سجود عرفی که می‌توانی ایجاد کنی. نگویید ایماء، می‌گوییم ایماء در حق عاجز از سجود اختیاری است شما قادر هستی بر سجود اختیاری. این را آن‌جا گفته.

در موسوعه جلد 15 صفحه 28، مسأله 2 از مسائل رکوع، بحث این است که یک آقایی عاجز از انحناء کامل است، می‌گوید من نمی‌توانم به حد رکوع شرعی برسم ولی رکوع عرفی حرفی ندارم، رکوع عرفی می‌کنم اما کمرم بیشتر از این خم نمی‌شود که برسد به جایی که اطراف اصابعم به رکبتینم برسد، آقای خوئی آن‌جا فرموده بعضی‌ها گفتند منتقل می‌شود به رکوع عرفی، مشهور این‌جور گفتند. من می‌گویم منتقل می‌شود به رکوع ایمائی، چرا؟ برای این‌که موضوع ایماء الی الرکوع عاجز از رکوع شرعی است، این آقا عاجز از رکوع شرعی است چون شرط رکوع را نمی‌تواند بیاورد. در حالی در آن بحث سجود در جلد 13 صفحه 172 گفت عاجز از سجود شرعی هست اما عاجز از سجود عرفی که نیست، وظیفه‌اش همان سجود عرفی است محتمل نیست که منتقل بشود به ایماء، وظیفه‌اش ایماء باشد دلیل ندارد در این‌جا.

ما اخذ می‌کنیم به کلام اخیر ایشان، خذ بالاحدث، کلام اخیر ایشان در مسأله 2 رکوع بود که عجز از رکوع شرعی موجب انتقال وظیفه می‌شود به ایماء، لازمه این فرمایش این است که عجز از رکوع شرعی بخاطر عجز از استقرار آناما، این‌جا وظیفه را منتقل کند به ایماء. در حالی که مشهور می‌گویند: نه، رکوع بکن و لو قادر بر استقرار آنامّا نیستی.

نظر مختار: رکوع قیامی بدون استقرار آنامّا

حالا ما چی باید بگوییم؟ ما اولا وقتی شرط شرعی رکوع را که استقرار آنامّا است گفتیم دلیل ندارد، که دیگر اصلا می‌گوییم رکوع شرعی شرط نیست که استقرار آنامّا داشته باشد. مثل این‌که عاجز بشوید از ذکر رکوع، این‌که شرط شرعی رکوع نبود، این یک جزء غیر رکنی بود، ‌استقرار آنامّا هم شرط غیر رکنی نماز است در رکوع. طبیعی است که شما قادر بر رکوع هستید، رکوع بکنید.

نگویید که بناء بر مسلک صحیح که در عجز از جمع بین دو واجب در نماز تزاحم نباید اعمال کرد بلکه تعارض باید اعمال کرد. تعارض هست بین دلیل وجوب رکوع و دلیل وجوب استقرار آنامّا و لو وجوبش شرط نماز باشد.

می‌گوییم: اولا: استقرار آنامّا را شما از چی استفاده کردید؟ از اذا رکع فلیتمکن، اذا رکع فلیتمکن قرینه متصله دارد که موضوعش قادر است، می‌گوید فلا هو شاب که نماز با شرائط می‌خواند و لا هو شیخ قوی علیها و ما اشد من سرقة الصلاة، یعنی این چیزهایی که می‌گوید برای قادر است. حالا آن‌هایی که می‌گویند اطلاق امر به رکوع سبب عجز عرفی می‌شود از این تمکن که او هم منشأ می‌شود رکوع عرفی مقدم باشد. این هم یک راه برای تقدیم رکوع بر شرط تمکن.

پس تا حالا راه‌هایی که گفتیم: یک: در تزاحم سنت و فریضه، فریضه مقدم است. بیان آقای سیستانی. این راه دوم این بود که رکوع واجب مطلق در نماز است، و لکن تمکن واجب مشروط به قدرت است.

بیان سوم که بیان مهم‌تری است: ما می‌گوییم: ظاهر اذا رکع فلیتمکن طولیت است یعنی در رکوع ماموربه‌ات، ببین رکوع ماموربه‌ات چیست، در رکوع ماموربه‌ات باید استقرار آنامّا داشته باشی، مکث آنامّا داشته باشی، رکوع ماموربه‌ این آقا طبق اطلاقات رکوع قیامی است‌. و در رکوع ماموربه محتمل نیست شرطیت تمکن در حق این شخص، آن رکوع ماموربه با قطع نظر از این خطاب چیست؟ اذا قوی فلیقم، رکوع عن قیام، و در طول آن دیگر محتمل نیست که تمکن شرط باشد چون عاجز با فرض رکوع عن قیام عاجز است تفصیلا از تمکن و مکث آناما. و لذا این تکلیف ساقط است.

عمده این بیان هست. و اگر این بیان‌ها تمام نشود چه باید کرد؟ محتمل نیست که مخیر باشید بین رکوع بدون مکث آنامّا و بین حفظ مکث آنامّا در حال ایماء یا در حال رکوع جلوسی. احتمال تخییر که نمی‌دهیم تا بگوییم اصل برائت از تعین هر دو جاری می‌کنیم مخیر هستی. بالاخره شارع به حسب ذوق متشرعی یا واجب کرده رکوع را تعیینا و لو مکث آنامّا مختل می‌شود، یا اینقدر مکث آنامّا مهم است برای شارع که او را گفته حفظ کن و لو با فدا کردن رکوع اختیاری بروی رکوع ایمائی بکنی بروی رکوع جلوسی بکنی، با این‌که دلیلی بر رکوع ایمائی و رکوع جلوسی این‌جا نداریم ولی از باب اصل عملی داریم می‌گوییم. اگر ما احتمال تخییر می‌دادیم، می‌گفتیم برائت از تعین هر کدام جاری می‌کنیم نتیجه می‌شود تخییر ولی مذاق متشرعی اباء دارد از تخییر. و لذا اگر این بیان‌ها درست نشود باید احتیاطا دو تا نماز بخواند این بدبخت.

[سؤال: ... جواب:] احتمال تخییر شارع بگوید مخیر هستی رکوع کنی مکث آنامّا هیچ، یا مکث آنامّا بکنی با ایماء، ما‌ها که نمی‌دانیم این‌جور می‌گوییم و الا محتمل نیست شارع تخییر قائل بشود بین این دو. فقهیا محتمل نیست، حالا شما احتمال می‌دهید بدهید من احتمال فقهی نمی‌دهم چون این شک‌ها مربوط به جهل ما هست، و الا شارع یا رکوع را مقدم می‌کند به احتمال قوی یا رکوع چون فاقد شرط شرعی است گفته رکوع شرعی را اگر عاجز هستید نوبت به ایماء می‌رسد، اگر این‌جور باشد علم اجمالی مقتضی احتیاط است. و لکن نوبت به احتیاط نمی‌رسد، با این بیان‌هایی که عرض کردیم ثابت می‌شود که این آقا رکوع بکند و لو با خلل رسیدن به مکث آناما.

[سؤال: ... جواب:] ما نگفتیم رکوع شرعی. ما گفتیم ظاهر دلیل اذا رکع فلیتمکن این است که در حالی که می‌رسد به رکوع ماموربهش تمکن را رعایت کند. بیش از این ظهور ندارد این روایت. آمد ابوبصیر سؤال کرد که حورالعین مخلوق دنیوی است یا مخلوق اخروی؟ امام به نظر شما اگر جواب او را می‌داد او قانع می‌شد؟ مثلا اگر می‌فرمود مخلوق دنیوی، او یک اشکالی می‌کرد می‌گفت مخلوق دنیایی در آخرت چکار می‌کند، اگر می‌فرمود مخلوق اخروی است، می‌گفت به چه درد ما می‌خورد، ‌امام فرمود رها کن این حرف‌ها را، ‌برو سراغ نماز، خجالت نمی‌کشی که واجبات نماز را سبک می‌شمارید، تا جوان هستید سبک می‌شمارید پیر هم که شدید لایقوی علیها، بعد فرمود که کسی که نماز خواند و ما اشد من سرقة الصلاة اذا رکع فلیتمکن و اذا قام فلیعتدل، اذا قام فلیعتدل یعنی آن قیام ماموربه خودش را که می‌خواهد انجام بدهد این را رعایت کند، آن رکوع ماموربهش را که با ادله دیگر گفتیم که اذا قوی فلیقم این را مراعات کند، این وقتی نمی‌تواند مراعات کند و الصلاة لاتسقط بحال ساقط می‌شود این امر اذا قام فلیتمکن.

این چیزی است که به نظر ما می‌رسد. از این بحث بگذریم.

[سؤال: ... جواب:] اعتدال در حال قیام قطعا همین‌جور است، ما از روایات استفاده کردیم در آن روایت صلات فی السفینة که یصلی قائما و ان حنی ظهره، قیام با عدم اعتدال مقدم است بر نماز جلوسی، اتفاقا آن‌جا که دلیل خاص داشتیم، چه جور ما آن‌جا نمی‌گفتیم.

مسأله 17 آسان است بگویم: یجوز الجمع بین التسبیحة الکبری و الصغری.

کسی شبهه داشت؟ فقهاء می‌گویند شبهه هم نداشتید روی کم درس خواندن است، بالاخره بعد از تامل ممکن است کسی شبهه بشرط لائیت بکند. و لذا مجبوریم تمسک کنیم به اطلاق دلیل. اگر هم نبود اطلاق دلیل، ‌اصل برائت. بگوییم جایز است جمع بین تسبیحات کبری و تسبیحات صغری. و این هم ذکر مطلق نیست، چون مستحب است اطاله رکوع و تسبیح هر چی بگوییم افضل است، همه این‌ها می‌شود جزء ذکر مستحب رکوع.

بقیه مسائل که اواخر بحث رکوع است و بعد وارد بحث سجود می‌شویم، ان‌شاءالله روز شنبه. روز چهارشنبه بحث سرقفلی را باید بحث کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo