درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي
1402/03/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: صورت اول از صور مسأله 9
بحث در صور نسیان قصد رکوع بود که در همه این صور ما فرض کردیم حد رکوع عرفی فراموش نکرده بود و قاصد رکوع بود چون اگر قبل از حد رکوع عرفی فراموش کند داخل میشود در مسأله 7، در این مسأله 9 تا حد رکوع عرفی متذکر بود و قاصد رکوع بود، بعد فراموش کرد، سه صورت برای این بیان میشود:
صورت اول این است که قبل از وصول به حد شرعی رکوع فراموشی برایش عارض بشود. این صورت اول هست که قبل از رسیدن به رکوع شرعی فراموش میکند اما هنوز از حد رکوع عرفی نگذشته یادش میآید.
آقای خوئی فرمود این فرض به نظر من باطل است. همان نظر صاحب عروه را تایید کرد. چرا؟ آقای خوئی گفت رکن اول رکوع انحناء به قصد خضوع است تا زمان حصول رکوع شرعی، این رکن اول رکوع است، اگر این نبود رکوع محقق نیست. و لذا این موظف است برگردد به حال قیام و مجددا منحنی بشود به قصد رکوع.
صورت دوم این است که قبل از وصول به رکوع شرعی فراموشی برایش عارض میشود و ادامه پیدا میکند این فراموشی تا زمان خروج از حد رکوع عرفی. قبل از اینکه به حد رکوع شرعی برسد، حد رکوع عرفی گذشت، حد رکوع شرعی نرسیده فراموشی بر او عارض شد، ادامهاش را قصد هوی الی السجود کرد قبل از اینکه سرش را بگذارد روی مهر ملتفت شد کهای وای من فراموش کردم ادامه بدهم قصد رکوع را، الان هم که متذکر شده از حد رکوع عرفی خارج است.
اینجا آقای خوئی که معتقد است نه رکن اول هست برای رکوع ادامه قصد انحناء خضوعی تا زمان حدوث رکوع شرعی نیست و نه رکن دوم رکوع هست که مکث در زمان رکوع هست. آقای سیستانی بخاطر فقد رکن دوم میگویند این رکوع کلارکوع است، و الا رکن اول را معتقدند وجود دارد چون انحناء خضوعی تا زمان رکوع عرفی داشت، ولی رکن دوم را ندارد که استقرار آنامّا قبل از انهدام رکوع عرفی باشد و لذا هر دو بزرگوار معتقدند که بر میگردد به حال قیام و رکوع میکند.
صورت سوم این است که تا زمان رکوع شرعی متذکر بود، بعد از تحقق رکوع شرعی فراموش کرد.
در این صورت آقای خوئی تفصیل داد، آقای سیستانی هم همین تفصیل را مطرح کرد، بزرگان دیگر هم مثل آقای حکیم اشاره کردند به آنکه اگر حالا که رکن اول است: قصد انحناء خضوعی تا زمان رکوع، اتفاقا تا زمان رکوع شرعی هم این قصد بود، از این جهت آقای خوئی هم مشکل ندارد، ولی مهم آن رکن دوم است: استقرار آنامّا قبل از انهدام رکوع عرفی. اگر او بود رکوع محقق شده است، و اگر نبود رکوع محقق نشده است بر میگردد به حال قیام و رکوع میکند.
نه آقای خوئی نه آقای سیستانی این مطلب را واضح نگفتند که آن توقف آنامّا در زمان تذکر باید باشد یا در زمان نسیان هم میتواند باشد. مثالهایی که میزنند این است که در زمان تذکر آن توقف آنامّا رخ داد. مثلا آقای خوئی میگوید یک فرض این است که قبل از فراموشی توقف آنامّا کرد بعد از وصول به حد رکوع شرعی، یک فرض هم این است آن وقت توقف نکرد ولی بعد از ارتفاع نسیان هنوز در حد رکوع عرفی باقی است، آن وقت توقف آنامّا میکند، این مشکلی ندارد. اما یک فرض این است که اصلا توقفش در حال نسیان بوده، حکم او را نگفتند. چطور؟ یک پیرمردی است یا یک جوانی است که دچار پیری زودرس شده، تا حد رکوع شرعی متذکر این بود که قصد رکوع و انحناء خضوعی داشته باشد، تا رسید به رکوع شرعی فراموش کرد، هنوز مکث نکرده است، اما این فراموشی تا بعد از انهدام رکوع عرفی حتی بعد از سجود ادامه داشت، فقط میگوید یادم است من همیشه وقتی میرسم به حد رکوع شرعی و هنوز از رکوع عرفی خارج نشدم یک مکثی میکنم مستقیم نمیروم به سجود، حال ندارم پدرجان! آن جوان هم میگویم بابا ما هم که جوان هستیم هزار درد بیدرمان داریم، دیسک کمر داریم ما هم همینجور هستیم. این توقف آنامّایش کی بوده، موقع نسیان رکوع، این را بیان نکردند که این کافی است یا کافی نیست.
ممکن است کسی بگوید حتما باید توقفش در زمان تذکر رکوع باشد نه در زمان نسیان و الا آن نقض پیش میآید که پس پیرمردهایی که بعد از قیام از رکوع هوی الی السجود میکنند منتها در اثناء آن انحناء مکثی میکنند به اینها بگوییم رکع ثم سجد، صرف مکث که کافی نیست باید مکث همراه باشد با قصد رکوع. ممکن است نظرشان این باشد که مکث باید همزمان با تذکر رکوع باشد. و لذا این شخصی که رسید به رکوع شرعی و بعد فراموش کرد، مکث هم کرد در اثناء فراموشی اما متذکر نشد تا زمانی که خارج شد از حد رکوع عرفی، مشکل میشود به نظر این آقایان.
این صورت ثالثه نتیجه این شد که بعد از رسیدن به رکوع شرعی عرض علیه النسیان، تفصیل این شد: اگر قبل از خروج از رکوع عرفی متذکر بشود و توقف کند در اثناء تذکر، این مشکلی ندارد، اگر میتواند در این حال ذکر واجب رکوع را بگوید قیام بعد الرکوع هم بکند، و اگر آن توقف آنامّایش قبل از نسیان بود، رکوع کرد شرعا، یک آن توقف هم کرد همراه با تذکر، بعد نسیان عارض شد و این نسیان هم ادامه پیدا کرد تا خروج از حد رکوع عرفی، دیگر نه وجوب ذکر دارد نه وجوب رفع رأس من الرکوع دارد. اما اگر تذکر رکوع کرد یادش آمد رکوع باید داشته باشد و میتوانست ذکر واجب را در اثناء رکوع بگوید باید بگوید.
این خلاصه این نظر.
آقای حائری در تقریراتی که مرحوم آشتیانی از ایشان نوشته، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرموده یک قول هست که این رکوع کالعدم است، باید برگردد از نو رکوع کند. چرا؟ برای اینکه ما توقف فیه لم یقصده. تعبیر این است: ما قصد الرکوع فیه لم یتوقف عنه و ما توقف عنه لم یقصد کونه رکوعا. آن زمانی که توقف داشت از زمان انحناء تا زمان توقف قاصد رکوع نبود، یک فترهای رکوعش منهدم شد، قاصد رکوع نبود، و آن زمانی که متوقف میشود آن زمان قاصد رکوع نیست، زمانی که قاصد رکوع بود که متوقف نشد فراموش کرد، بعد که متوقف شد آن ادامه آن قصد رکوع نبود، آن قصد رکوع از بین رفت. البته خود ایشان با اصل برائت مشکل را حل میکند میگوید روشن نیست برایم اصل برائت جاری میکنم.
اما سه قول دیگر در مسأله است:
قول دوم قول آقای بروجردی و آقای نائینی است: همین رکوع صحیح است. کدام استقرار؟ استقرار یک شرط شرعی رکوع است. تا زمان حصول رکوع (شرعی حالا بفرمایید) من متذکر بودم، تا رسیدم به حد رکوع شرعی فراموش کردم بدون استقرار، رفتم از حد رکوع شرعی خارج شدم از حد رکوع عرفی هم خارج شدم، اصلا میخواهم بروم به طرف سجده، آقای بروجردی و آقای نائینی گفتند این رکوعت مشکلی ندارد که. فوقش استقرار [مختل شده است، اما استقرار] شرط ذکری است، ذکر واجب، واجب مستقلی است در رکوع فراموش کردی، فقط میماند رفع الرأس، رفع الرأس بکن، تازه اگر سجود هم میرفتی همان رفع الرأست لازم نبود، حالا چون سجده رفتی رفع الرأس بکن. یعنی استقرار از نظر آقای بروجردی و آقای نائینی ظاهرشان این است که رکن دوم رکوع نیست.
چرا عرف نمیگوید زیاده رکوع، از حد رکوع خارج شده دستهایش را گذاشته زمین میخواهد برود سجده، دو سانت مانده پیشانیاش را بگذارد روی مهر، می گویید برگرد به حال رکوع، همان انحنائا متقوسا برگرد به حال رکوع آیا عرف به این نمیگوید زیاده رکوع؟ این رکوع هست یا نیست؟ آقای خوئی و بزرگان دیگر میگفتند اصلا این رکوع نیست چون رکوع مسبوق است به انحناء قیامی و این رکوع مسبوق به انحناء قیامی نیست اگر میگویید رکوع نیست که آقای خوئی میگوید که هیچ، اگر میگویید رکوع است خب تخلل بین هذا و بین الرکوع السابق عدم الرکوع. آخه دو تا رکوع شد. بین دو تا رکوع وقتی عدم متخلل شد عرفا میگویند دو تا رکوع.
قول چهارم قول حاج شیخ عبدالکریم حائری است. ایشان فرموده من که نمیدانم. حالا احتیاط هم میکند، حقش هم هست، میگوید من نمیتوانم، عرفا این استقرار آنامّا نداشت، رکن اول که بود، قصد رکوع تا زمان رکوع شرعی بود فقط استقرار آنامّا نداشت تا از حال رکوع خارج شد، این عرفا به این میگویند راکع یا نمیگویند راکع رجوع میکنیم به اصل برائت.
اگر ما هم شک بکنیم، دیگر آخرش ما که همراه نمیشویم با اینهایی که میگویند حتما رکوع صدق نمیکند مثل آقای خوئی و آقای سیستانی و آقای حکیم که میگویند حتما رکوع صدق نمیکند چون قوام رکوع در مقابل سجود به استقرار آنامّا است، ما قطعا جازم به آن طرف نمیشویم ولی اگر استظهار نکنیم صدق رکوع را میشود شک. در اینجا حاج شیخ گفته برائت جاری میکنیم.
حالا بگذریم از این تعارضها، آیا اصل رجوع به برائت آقای حاج شیخ درست است؟ اینجا ممکن است بگویند شما دیگر نگو درست است. دیگران میگویند درست است چون میگویند شبهه مفهومیه است، شک میکنیم رکوع دو رکن دارد و رکن دومش استقرار است، یا یک رکن دارد که همان انحناء خضوعی تا زمان حد رکوع شرعی باشد، برائت جاری میکنیم از لزوم رکن دوم. اما شما که مدام رجز خواندید در اصول و فقه که اگر نسبت مولی و عبد علی حد سواء باشد در شبهات مفهومیه این بازگشتش به شبهه مصداقیه است یعنی من نمیدانم این مایع آب است یا آبنمک است، نمیتوانم برائت جاری کنم از اینکه وضوء با آن ایراد دارد. مشهور میگویند برائت جاری کن با این هم میتوانی وضوء بیگری. ما گفتیم: نه، اگر به مولی بگوییم این آب است یا آبنمک میگوید من چه میدانم، من که نمیخواهم علم غیبم را اعمال کنم من هم مثل شما، من هم باید بروم از عرف بپرسم، پس دارد میگوید توضأ بما یکون مسمی بالماء عرفا این میشود شک در امتثال، نمیدانم این مسمی به ماء عرفا هست یا نیست، میشود قاعده اشتغال. گفته میشود که شما اینجا هم باید قاعده اشتغال جاری کنید، مبادا هوس کنید اصل برائت جاری کنید، مچ شما را میگیریم. مگر احراز کنید بینک و بین الله که عرفا به این رکوع میگویند، او بحث دیگری است، اگر احراز نکردید قاعده اشتغال جاری اسست.
ببینیم آیا راهی داریم؟ خیلی از این اصل برائت ما خوشمان آمده، ببینیم آیا میتوانیم با یک کلکی این اصل برائت را درستش کنیم یا نه، انشاءالله فردا بحث میکنیم.