موضوع: ادامه بررسی فروض مسأله 9
تتمه بررسی روایت حکم بن حُکیمقبل از اینکه وارد ادامه بحث از مسأله 9 بشویم، راجع به روایت حکم بن حُکیم نکتهای را عرض کنم:
روایت حکم بن حکیم در تهذیب طبق نسخ موجوده اینطور بود: رجل ینسی من صلاته رکعة او سجدة او شیئا منها ثم یذکر بعد ذلک فقال یقضی ذلک بعینه فقلت أیعید الصلاة فقال لا. و لکن در استبصار دارد: رجل نسی من صلاته رکعة او سجدة او اکثر منها، همانی که ما از نسخه والد مشهدی نقل کردیم در استبصار جلد 1 صفحه 357 هست. و لذا احتمالات در این روایت در مجموع شش احتمال هست:
احتمال اول این است که نسی رکعة به معنای رکعت کامله باشد. أو سجدة أو اکثر منها، اکثر منها ضمیر برگردد به رکعت، یعنی یک رکعت یا بیشتر از یک رکعت. این یک احتمال. اگر این احتمال باشد ربطی به بحث ما که نسیان رکوع است ندارد.
[سؤال: ... جواب:] نماز چهار رکعتی است شما سر دو رکعتی سلام دادی فراموش کردید رکعت سوم و چهارم را هیچ فرقی با اینکه یک رکعت را فراموش کنید ندارد. الغاء خصوصیت از سجده واحده که نمیشود کرد به رکوع، چون سجده واحده که رکن نیست.
احتمال دوم: نسی رکعة همان رکعت کامله باشد، أو سجدة أو اکثر منها، ضمیر به سجده برگردد، او اکثر من سجدة. اینجا گفته میشود اطلاقش میگیرد نسیان دو سجده را از یک رکعت. و لکن قطعا این تخصیص خورده طبق روایات که اگر بعد از رکوع ملتفت بشود به نسیان یک رکعت نه بیشتر، او قضای سجده منسیه دارد. یا اگر دو سجده را فراموش کرده از دو رکعت است یک سجده از یک رکعت سجده دیگر از رکعت دیگر.
احتمال سوم این است که بگوییم نسی رکعة رکعت کامله است، ولی نسخه صحیحه را بخوانیم أو شیئا منها، میشود نسی رکعةای رکعة کاملة أو سجدة أو شیئا منها ضمیر برگردد به سجده، یعنی یکی از واجبات سجده را فراموش کند، مثلا ذکر سجود را فراموش کند، که البته منحصر به همین مورد هم میشود، قضای آن فقط اگر مستحب باشد قضای ذکر منسیه در سجود مستحب است. باز هم ربطی به بحث ما پیدا نمیکند.
احتمال چهارم این است که بگوییم نسی رکعة کاملة أو سجدة أو شیئا من الرکعة الکاملة، اگر این را بگوییم اطلاقش شامل رکوع هم میشود.
احتمال پنجم این است که بگوییم نسی رکعة کاملة أو سجدة أو شیئا منها، منها به صلات برگردد، أو شیئا من الصلاة هر چه باشد. که ظاهر این اگر شیئا باشد منها به صلات بخورد نه به رکعت نه به سجده چون دارد رجل نسی من صلاته رکعة او سجدة او شیئا منها، ظهور عرفیش این است که به صلات میخورد و الا به سجده بخورد فقط آنی که فراموش میشود از سجده و قابل تدارک هست ذکر است دیگر، این بگوید او شیئا منها مراد نسیان ذکر سجده باشد این عرفیت شاید نداشته باشد.
احتمال ششم هم این است که اصلا رکعت به معنای رکوع باشد، رجل نسی من صلاته رکوعا.
نتیجه این میشود: طبق این احتمال ششم که مراد از نسی رکعة رکوع باشد این روایت مثل روایت صحیحه عبدالله بن سنان میشود معارض با معتبره اسحاق بن عمار که میگفت رجل نسی الرکوع من صلاته قال یستقبل حتی یضع کل شیء موضعه. با او تعارض میکند. ولی بعضی از احتمالات که اطلاقش شامل رکوع میشد شبهه مرجعیت عام فوقانی بعد از تعارض سایر روایات پیش میآید که بگوییم این عام فوقانی است میگوید من نسی شیئا من الصلاة یقضیها متی ذکرها این شامل رکوع هم میشود، و لکن این چیزی است که خلاف تسالم اصحاب است که نسیان هر شیئی در نماز، رکن باشد غیر رکن باشد این مبطل نماز نباشد و تنها او را قضا کنیم نه چیز دیگر را، یقضی ذلک بعینه. این عرض کردیم خلاف تسالم اصحاب است.
ادامه بررسی فروض مسأله 9 اما راجع به مسأله 9، در مسأله 9 فروضی دارد:
فرض اولفرض اول این است که قبل از وصول به حد شرعی رکوع فراموش میکند که در حال رکوع رفتن است. تا رسید به حد رکوع عرفی قصد رکوع داشت، از رکوع عرفی تا رکوع شرعی ناسی بود. حالا کی متذکر شد دیگر مهم نیست، مهم این است که قبل از رسیدن به رکوع شرعی یعنی به آن جایی که دستانش به زانوانش میرسد این دچار فراموشی شد اما وقتی از قیام وارد رکوع عرفی شد نخیر قاصد رکوع بود بعد از آن فراموش کرد. هنگامی که به رکوع شرعی میرسید، همان زمان هم متذکر شد این مهم نیست، مهم این است که در یک فترهای بعد از تحقق رکوع عرفی این آقا ناسی رکوع بوده و به قصد هوی الی السجود خم شده.
آقای خوئی فرمودند که این رکوع منعقد نمیشود چون شرط رکوع این است که تمام انحنائش به قصد رکوع باشد نه به قصد هوی الی السجود. و لذا این رکوعش کأن لم یکن است، برگردد به حال قیام، از نو رکوع بکند.
به نظر ما در این فرض فرمایش آقای خوئی ایراد دارد.
اولا: ما دلیل نداریم بر رکن بودن قصد رکوع در جمیع مراتب انحناء. همانطور که آقای سیستانی دارند و درست هم فرمودند تا زمان تحقق رکوع عرفی باید قصد رکوع داشته باشد، این رکن رکوع است، بعد از آن دیگر شرط است نه رکن، چون شارع گفته که تمکین کن یعنی قرار بده کف دستانت را روی زانوانت یا در حال رکوع برسان کف دستانت را به روی زانوانت، فاذا وصلت اطراف اصابعک فی رکوعک الی رکبتیک اجزأک. این مقوم صدق عرفی رکوع نیست، این فوقش شرط شرعی است. و حدیث لاتعاد اخلال به شرط شرعی رکوع را تصحیح میکند.
البته آقای خوئی حق دارد قبول نکند این مطلب ما را چون همین که ما بپذیریم شرط شرعی رکوع این است که بعد از رکوع عرفی هم تا زمان انحناء به رکوع شرعی قصد انحناء رکوعی داشته باشید آقای خوئی میگوید پس شما اخلال کردید به رکوع شرعی و مشمول حدیث لاتعاد نیستید.
[سؤال: ... جواب:] ایشان معتقد است که حدیث لاتعاد که گفت لاتعاد الصلاة الا من الرکوع، ظاهر است در رکوع ماموربه، الا من السجود ظاهر است در سجود ماموربه، رکوع واجد شرائط، سجود واجد شرائط.
اما اشکال دومی به آقای خوئی داریم میگوییم آقای خوئی! بر فرض ما بپذیریم از شما که اخلال به شرط شرعی رکوع مشمول حدیث لاتعاد نیست چرا میفرمایید که برگردد بار دیگر رکوع کند؟ لابد میفرمایید فعلا تا مسأله 16 از مسائل رکوع پیش نیامده مبنای موقت ما این است که زیاده رکوع عرفی هم مبطل نماز نیست اگر سهوا باشد. همآنطوری که در نقیصه، نقیصه رکوع شرعی مبطل است، در زیاده هم زیاده رکوع شرعی مبطل است نه زیاده رکوع عرفی، مگر عمدا باشد، سهوا زیاده رکوع عرفی مبطل نیست. ایشان این مطلب را از جلد 14 تا همین جلد 15 قبل از مسأله 16 از مسائل رکوع چند بار تکرار کرده از جمله در مسأله چهارم و پنجم رکوع. و لذا آقای خوئی ممکن است بگویند ما طبق این مبنا گفتیم برگردد از نو رکوع کند این میشود رکوع شرعی آن رکوع قبلی هم رکوع عرفی است، زیاده رکوع عرفی که سهوا مبطل نماز نیست.
میگوییم: آقای خوئی! غیر از اینکه اصل فرمایش شما را قبول نداریم، چه در نقیصه چه در زیاده معیار رکوع و سجود عرفی است، شما در جلد 3 موسوعه همینجور میفرمودید، تا ادامه پیدا کرد، اوائل جلد 14 هم همین را میفرمودید در بحث قیام، بعد نظرتان برگشت 180 درجه عوض شد، اولش میگفتید معیار در زیاده و نقیصه رکوع عرفی است سجود عرفی است، مدتها اینجور میفرمودید، از جلد 14 تا جلد 15 یک فترهای 180 درجه نظرتان برگشت گفتید چه در نقیصه چه در زیاده معیار رکوع شرعی است، از مسأله 14 رکوع به بعد دیگر نظر قطعیتان شد بین الامرین، در نقیصه گفتید رکوع شرعی اگر نقیصه داشت نماز باطل میشود ولی در زیاده گفتید زیاده رکوع عرفی مبطل نماز است، و این را دیگر تا آخر ادامه دادید.
[سؤال: شاید ایشان بر اساس قدرمتیقن این را فرموده.
جواب:] تصریح میکند ایشان در مسأله 16 رکوع و در مسائل سجود تصریح میکند به این مطلب. ایشان این نظرش است.
طبق این نظر نهایی آیا مناسب نبود که حالا خودتان فرصت نداشتید اما میخواستید از شاگردان محقق خودتان که با این نظر جدیدتان یک نظر به گذشته بکنند، این مسائل تحت تاثیر آن نظرهای قبلیتان بوده. و الا طبق آن نظر نهاییتان باید بگویید این نماز باطل است چون نسبت به رکوع شرعی نقیصه است چون شرط شرعی رکوع این است که تا زمان رکوع شرعی شما قاصد رکوع باشید، اگر یک آن، مختصری از انحناء، بعد از رکوع عرفی و قبل از رکوع شرعی به قصد رکوع نماز نباشد این نقیصه در رکوع شرعی است، بسیار خوب، ما حرفی نداریم، اما باید میگفتید بطلت صلاته، چون این نماز، دیگر قابل تدارک نیست بخواهید یک رکوع دیگر بجا بیاورد که شرعی بشود آن رکوع قبلی زیاده در رکوع عرفی است.
[سؤال: ... جواب:] اگر این فرض که بعد از رکوع عرفی فراموش کند که قاصد رکوع بوده، یعنی با انحنائش قصد خضوع صلاتی داشته، این را فراموش کند و این فراموشی ادامه پیدا کند تا فکر کند در حال هوی الی السجود است، آنقدر فراموشی ادامه پیدا کند هنوز سجده نرفته ولی دیگر رکوع عرفی هم صادق نیست، بله، اینجا آقای سیستانی هم نظرش این است که این رکوع محقق نشده. چرا؟ برای اینکه مطلبی است هم آقای سیستانی دارند هم آقای خوئی دارند هم بعضی از بزرگان دیگر دارند که میگویند مقوم رکوع این است که یا انسان در حال رکوع استقرا آنامّا پیدا کند یا رفع رأس بکند از رکوع، هیچکدام نبود، این آقا بعد از انحناء به قصد رکوع عرفی فراموش کرد رکوع را، قصد هوی الی السجود داشت، آنقدر خم شد که دیگر صدق رکوع عرفی هم نمیکند، پس در واقع این آقا اصلا صدق نمیکند رکوع کرده است. انحناء بود اما هر انحنائی رکوع نیست. و الا شما بعد از قیام از رکوع به سمت سجود که انحناء پیدا میکنید هیچکس نمیگوید رکع ثم سجد یعنی قام من الرکوع ثم رکع ثم سجد هیچکس نمیگوید. اینجوری فرمودند. که ما اشکال کردیم گفتیم معلوم است که نمیگویند، چرا؟ برای اینکه قصد خضوع ندارد با آن انحناء رکوعیش، کسی که قیام میکند از رکوع هوی الی السجود میکند آن انحناء تکوینی است، و با آن انحناء و خم شدنش قصد خضوع نمیکند با آن انحناء، معلوم است به او رکوع نمیگویند. اما اگر شخصی قاصد انحناء است، قاصد خضوع است با این انحناء، کی گفته شرط صدق رکوع استقرار آنامّا و یا رفع رأس من الرکوع هست؟ کی گفته؟ این آقا تا زمانی که رکوع عرفی پیدا کرد قصد خضوع صلاتی داشت با این رکوع عرفی بعد فراموش کرد هویاش ادامه پیدا کرد تا از حد رکوع عرفی هم خارج شد، ما اشکال داریم ما میگویی کی گفته؟ همآنطور که حاج شیخ عبدالکریم هم مطرح کردند، به نظر ما عرفا این آقا رکوع کرد. ولی آقای خوئی و آقای سیستانی که میگویند عرفا رکوع قوامش یا به استقرار و سکون آنامّا است در اثناء رکوع یا به رفع رأس من الرکوع است در این فرض این آقا رکوع نکرده. اما در فرضی که قبل از خروج از صدق رکوع عرفی ملتفت بشود و جلوی هوی الی السجودش را بگیرد، استقرار آنامّا پیدا کند، یا رفع رأس از رکوع بکند، آقای خوئی! شما فرمودید این رکوعش واجد شرط شرعی نیست چون قصد رکوع از ابتداء انحناء تا زمان رکوع شرعی استمرار پیدا نکرد، که آقای سیستانی فرمودند: نه، من این را قبول ندارم مهما این است که تا زمان صدق رکوع عرفی این قصد رکوع داشت که ما هم نظر آقای سیستانی را قبول داریم بلکه بالاتر از آقای سیستانی عرض کردیم که استقرار آنامّا هم و رفع رأس از رکوع هم لاز نیست در صدق رکوع، این را بعدا بحث خواهیم کرد، اما میگوییم آقای خوئی! شما اینجور میفرمایید، بسیار خوب، در جایی که استقرار آنامّا نداشت تا اینکه رکوع عرفیش منهدم شد، رفع رأس من الرکوع هم نداشت طبعا، اینجا بگویید صدق نمیکند رکوع عرفی، حرفی نداریم، طبق نظر خودتان فرمودید ما اشکال نمیکنیم، تصریح کردید. اما کلام شما که مختص به این نیست. شما گفتید و لو قبل از انهدام صدق رکوع عرفی قبل از خروج از رکوع عرفی ملتفت بشود حتی در حال رکوع شرعی ملتفت بشود، موقعی ملتفت بشود که دستانش رسیده به زانوانش، حتی قبل از رکوع شرعی ملتفت بشود، فقط این بدبخت یک سانت انحنائش بعد از اینکه از قیام منحنی شد تا رکوع شرعی یک سانت از انحنائش همراه با غفلت بوده، و لو قبل از رکوع شرعی متذکر بشود و لو در حال رکوع شرعی متذکر بشود میگویید این رکوعش کلارکوع است، خب اینکه رکوع عرفی هست، رکوع شرعی نیست، شما فوقش بگویید حدیث لاتعاد آن را نمیگیرد اما باید طبق مبنای جدیدتان از مسأله 16 رکوع به بعد ملتزم به بطلان این نماز میشدید چون بخواهد تدارک کند رکوع را میشود زیاده رکوع عرفی.
[سؤال: ... جواب:] با توجه به اینکه استظهار از دلیل این است، ببینید! اذا وصلت اطراف اصابعک فی رکوعک الی رکبتیک اجزأک ذلک، ظاهر فی رکوعک این است که رکوعت که متقوم است به قصد انحناء خصوعی و خشوعی، استمرار داشته باشد تا زمان وصول اطراف اصابع به رکبتین. ... فرض این است که قبل از وصول دستش به اطراف اصابع فراموشی بر او عارض شد. ... یعنی مقوم عرفی که نیست، شرط شرعی هم نیست، خب این خلاف ظاهر این دلیل است. پس شما عمدا میتوانید تا زمان رکوع عرفی قاصد رکوع صلاتی باشید بعد عمدا قصد هوی الی السجود بکنید، و لکن اطراف اصابعتان به رکبتینتان رسید آن وقت دومرتبه پشیمان بشوید قصد رکوع بکنید و ذکر بگویید، این خلاف ظاهر این روایت است. فاذا رکعت فصفّ بین قدمیت و تمکنْ راحتیک من رکبتیک فاذا وصلت اطراف اصابعک فی رکوعک الی رکبتیک اجزأک ذلک. حالا ما استظهارمان این است که شرط شرعی هست اما اگر بگویید این هم دلیل ندارد، یعنی عمدا هم میتواند در این فتره ما بعد دخول در رکوع عرفی و قبل از شروع ذکر واجب در حال رکوع شرعی عمدا هم میتواند قصد رکوعش را مختل کند، قصد رکوع نکند، قصد هوی الی السجود کند، انصافا این خلاف ظاهر این روایت است. اگر باشد که دیگر اصلا نقص رکوع شرعی هم نشده.
[سؤال: ... جواب:] در رکوع عرفی انحناء بیش از حد رکوع عرفی لازم نبود، آن وقت شما میگویید لازم است که به قصد رکوع و خضوع صلاتی باشد؟
پس این راجع به فرض اول.
فرض دوم: نسیانش بعد از اینکه انحنائش تا تحقق رکوع عرفی به قصد رکوع صلاتی بود، بعد از تحقق رکوع عرفی فراموش کرد، این فراموشیش ادامه پیدا کند تا از حد شرعی رکوعو خارج بشود، آنقدر فراموشیش ادامه پیدا میکند هوی الی السجودش که قصد هوی الی السجودش دارد استمرار پیدا میکند که دیگر عرف به این نمیگوید راکع است شرعا.
آقای سیستانی فرمودند که اگر هنوز صدق رکوع عرفی میکند که ما مشکلی نداریم. چون تا زمان رکوع عرفیش که قاصد رکوع بود، بعد از او فراموش کرد قصد رکوع را ولی موقعی ملتفت شد که هنوز صدق عرفی رکوع میکند فقط از حد شرعی رکوع عبور کرده، چرا نمازش صحیح نباشد؟ ولی بر میگردد به همان حد شرعی تا ذکر واجب را در آن حال حد شرعی بگوید. اما اگر آنقدر وضع فجیع است که عرف هم دیگر الان به او نمیگوید راکع، بعد از تحقق رکوع عرفی فراموش کرد آنقدر خم شد که دستانش را گذاشته روی زمین که برود به سمت سجود، عرف که دیگر به این راکع نمیگوید. ایشان فرموده من اینجا معتقدم رکوع محقق نشده، چرا؟ بخاطر همان نکته که در صدق عرفی رکوع استقرار آنامّا یا رفع رأس من الرکوع لازم است، و این آقا نه استقرار آنامّا داشت در اثناء انحنائش و نه رفع الرأس کرد من الرکوع. و لذا این اصلا رکوع عرفیاش محقق نشده.
آقای سیستانی فرمایشش روشن است. چطور؟ ایشان مقصودش از خروج از حد شرعی رکوع و عدم خروج از حد عرفی این است که به یک مرحلهای میرسد دیگر اقامة الصلب ندارد، حد شرعی رکوع از نظر آقای سیستانی اقامة الصلب است، حدود 90 درجه، هنوز عرف به او میگوید راکع ولی مقیم الصلب نیست، از حد شرعی رکوع خارج شده ولی هنوز از حد عرفی رکوع خارج نشده. اینجاست که آقای سیستانی گفته برگردد به همان حد شرعی رکوع و ذکر واجب را بگوید.
اما ایشان نسبت میدهد به آقای خوئی و آقای بروجردی که این دو بزرگوار گفتند اگر از حد رکوع شرعی خارج بشود ولی هنوز داخل حد رکوع عرفی باشد، تدارک کند رکوع را، برگردد قیام کند از نو رکوع بجا بیاورد. آقای سیستانی این را نگفت، گفت از حد رکوع عرفی خارج نشدی چون از حد شرعی رکوع خارج شدی برگرد به همان حالت انحناء در حد اقامة الصلب ذکر واجب را بگو. ایشان میگوید آقای خوئی و آقای بروجردی گفتند از حد رکوع شرعی خارج شدی ولی از حد رکوع عرفی خارج نشدی اینجا هم وظیفهات این است که مثل آن جایی که از حد عرفی رکوع خارج شدی وظیفهات این است که برگردی به حال قیام، از نو رکوع بکنی.
میگوییم: جناب آقای سیستانی! اصلا آقای خوئی کجا فرض کرد که خروج از حد شرعی رکوع شده ولی هنوز خروج از حد عرفی رکوع نشده؟ اصلا از نظر آقای خوئی فرض ندارد. از نظر شما فرض دارد که میگویید رکوع شرعی یعنی اقامة الصلب، میشود آدم اقامة الصلبش با خم شدن بیش از 90 درجه بهم بخورد، حد رکوع شرعی مختل شد ولی هنوز از حد رکوع عرفی خارج نشدی. آقای خوئی که مبنایش این نیست، آقای خوئی فقط برای حد رکوع شرعی گفت اذا وصلت اطراف اصابعک الی رکبتیک اجزأک، منتهای رکوع شرعی همان منتهای رکوع عرفی است از نظر آقای خوئی. پس اصلا فرض ندارد از نظر آقای خوئی که از حد رکوع شرعی خارج شده ولی هنوز از حد رکوع عرفی خارج نشده.
[سؤال: ... جواب:] پس خروج از حد رکوع شرعی همان و خروج از حد عرفی رکوع همان، چون اینها یکی هستند، وقتی خروج از حد عرفی رکوع شد خود آقای سیستانی هم قبول کرد که صدق رکوع نمیکند چون مقوم رکوع استقرار آنامّا در اثناء رکوع است یا رفع الرأس من الرکوع، پس بین آقای خوئی و آقای بروجردی در کبری نزاع نیست منتها آقای سیستانی یک جایی را فرض کرد خروج از حد شرعی رکوع ولی هنوز حد عرفی رکوع باقی است خب آقای خوئی قبول ندارد این فرض را، برای منتهای رکوع شرعی حدی قائل نیست حدش همان است که از حد رکوع عرفی خارج بشود.
[سؤال: ... جواب:] از حد رکوع عرفی خارج شده یا نه؟ اگر نشده الان طمأنینه میکند. بحث در این است: اگر از زمان حد رکوع عرفی تا زمان حد رکوع شرعی این فراموش کرده و لو هنوز در حد رکوع شرعی است، آقای خوئی میگوید این رکوع کأن لم یکن است، آقای خوئی میگوید از حد رکوع عرفی که خارج شدی و هنوز به حد رکوع شرعی نرسیدی فراموش بکنی انحناء رکوعیات را و لو در زمانی که حد رکوع شرعی میرسی یادت بیاید این رکوعت کأن لم یکن است. آقای خوئی که مسألهاش روشن است. بحث این است که شما اینجور فرض کردید که تا زمان خروج از حد عرفی یک فرض این است که ادامه پیدا کند، یک فرض این است که تا زمان خروج از حد شرعی ادامه پیدا کند. ما میگوییم آقای خوئی این فرض را ندارد. آقای خوئی نظرش این است که تا زمان رکوع شرعی اگر ناسی رکوع صلاتی نباشی این نماز را میشود یک جوری درستش کرد که میرسیم، ولی اگر تا زمانی که هنوز رکوع شرعی محقق نشده نسیان بر او عارض بشود و لو بعد از تحقق رکوع عرفی، این نقیصه رکوع شرعی است و این رکوع قابل تصحیح نیست.
فرض سوم: تا زمان رکوع شرعی متذکر بود، یعنی تا زمانی که دستش برسد به زانوانش فراموش نکرده بود، بعد از اینکه دستش رسید به زانوانش فراموش کرد. و در همین اثنائی که هنوز از حد رکوع خارج نشده این فراموشیش ادامه پیدا کرد ولی قبل از خروج از حد رکوع عرفی ملتفت شد.
خوب دقت بکنید فرض سوم را. من تکرار میکنم، فرض اول این بود که بعد از حد رکوع عرفی فراموش بکند و قبل از خروج از حد رکوع ملتفت بشود، آقای خوئی گفت رکوعش کأن لم یکن است. فرض دوم این بود که بعد از حد رکوع عرفی فراموش بکند و تا خروج از حد رکوع یادش نیاید، این هم فرض دوم بود که آقای خوئی هم اینجا میگفت کأن لم یکن است این رکوع، آقای سیستانی هم تفصیل داد بین حد شرعی رکوع و حد عرفی رکوع. فرض سوم این است: بعد از وصول به رکوع شرعی فراموشی بر او عارض بشود، تا زمانی که رکوع شرعی حادث شد یادش بود، تا رسید به حد رکوع شرعی فراموش کرد و بخشی از انحناء در همین محدوده رکوع شرعی بدون قصد رکوع ادامه داد. این هم فرض سوم.
آقای خوئی که خیلی برایش مطلب روشن است میگوید مشکلی نداریم ما، تا حدوث رکوع شرعی که قاصد رکوع بود، بعد از حدوث رکوع شرعی فراموش کرد، هنوز هم که از حد رکوع عرفی خارج نشده، بر میگردد، یا اصلا نیازی به برگشتن هم نیست، دوست دارد بر میگردد به همان حد اول رکوع شرعی، اگر دوست ندارد، در همانی حدی که هست و هنوز صدق رکوع میکند ذکر واجب را میگوید و بعد از او قیام من الرکوع میکند. اما اگر تا زمان خروج از حد رکوع نسیان ادامه داشت، اینجا آقای خوئی فرموده که این رکوع کأن لم یکن است، چرا؟ برای اینکه درست است تا حد رکوع شرعی متذکر بودی، اما این یک شرط رکوع است، شرط دوم رکوع استقرار آنامّا است، تو استقرار آنامّا نداشتی در اثناء رکوع، اصلا یک لحظه توقف نکردی، ادامه پیدا کرد این انحنائت تا از رکوع خارج شدی، بعد متذکر شدی، عرف به تو نمیگوید راکع.
بله، اگر فرض کنید که یک پیرمردی است اصلا سانت به سانت انحنائش با مقداری مکث و توقف است، رسید به حد رکوع شرعی و قبل از نسیان مکث آنامّا کرد بعد نسیان کرد، آقای خوئی میفرماید اگر این باشد که صاحب عروه نظرش به اینجا نیست ما میگوییم اصلا این رکوع صحیح است. چون تا زمان انحناء به حد شرعی رکوع قاصد رکوع بودی. مکث آنامّا هم که کردی و لو الان از حد رکوع خارج شدی این رکوعت اصلا صحیح است، فقط به چی خلل رساندی؟ به ذکر واجب، فدای سرت. به قیام من الرکوع [خلل رساندی؟] آن هم فدای سرت. الان هم قیام بکنی فایده ندارد چون قیام من الرکوع واجب است نه قیام بعد هدم الرکوع. الان دیگر رکوع منهدم شد قیام میکنی برای چی؟ الان دیگر رکوع منهدم شد برو خدا را شکر کن که حالت خوب نبود، تا زمان رکوع شرعی که فراموش نکرده بودی بعدش هم بخاطر اینکه حالت خوب نبود یک مکث آنامّایی داشتی.
[سؤال: ... جواب:] قبل از نسیان آن مکث آنامّا باید باشد، اگر او را داشتی برو خدا را شکر کن، اگر نداشتی این رکوعت کأن لم یکن است. ... قاصد رکوع بود مکث هم کرد، بیشتر از این ایشان میگوید لازم نیست.
این فرمایش آقای خوئی است. انشاءالله مطالبی که هست فردا عرض میکنیم.