< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/03/24

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه 145-858

چهار‌شنبه - 24/03/1402

موضوع: مسأله 11: تعداد ذکر تسبیحه

 

ادامه بحث از کیفیت رکوع زن

بحث راجع به کیفیت رکوع زن بود که در صحیحه زراره داشت و تضع یدیها علی فخذیها فوق رکبتیها لئلاتطأطأ کثیرا فترتفع عجیزتها.

در کشف اللثام جلد 14 صفحه 189 فرموده:‌ این منافات با این‌که دستانش جوری باشد که امکان وضع بر رکبتین باشد ندارد، فقط وضع نکند علی الرکبتین، چطور؟ اگر وضع کند یدین را علی الرکبتین، ‌رکبتین می‌رود عقب، رکبتین که رفت عقب، عجیزه آشکار می‌شود، ولی اگر دستش را بگذارد روی فخذین، ‌رکبتینش می‌آید جلو، یعنی حالت منحنی پیدا می‌کند پایش، و آن وقت دیگر عجیزه‌اش برجستگی‌اش نمودار نمی‌شود. اگر شما صاف باشد پاهایتان در حال رکوع و دستان‌تان روی زانوان‌تان قرار بگیرد، آن زاویه مثلث قائم الزاویه برجسته می‌شود، آن زاویه عجیزه است دیگر، اما اگر شما رکبتین‌تان را بیاورید جلو، پاهایتان حالت تقوس به خودش بگیرد و این به این است که دستان‌تان را بگذارید روی فخذین، ‌این‌جا آن زاویه آشکار نمی‌شود، آن عجیزه که قسمت زاویه مثلث است آشکار نمی‌شود.

واقعا این عرفی نیست. روایت اگر این را می‌خواست بگوید می‌توانست بگوید و تقدم رکبتیها، این‌که بهتر بود، تقدم رکبتیها یعنی رکبتین را جلو بیاورد، صاف نگه ندارد. دیگر احتیاج به این پیچ و خم نبود. و لذا به قول آقای بروجردی فرمایش کاشف اللثام عرفی نیست.

مسأله 11: تعداد ذکر تسبیحه

مسأله 11: یکفی فی ذکر الرکوع التسبیحة الکبری مرة واحدة کما مر.

روایاتی داشتیم که ثلاث تسبیحات مترسلا و یجزیک واحدة تامة. اما تسبیحه صغری، سبحان الله، صاحب عروه می‌گوید فتوی من می‌دهم سه بار باید گفته بشود در غیر حال بیماری و اضطرار. امام فرمودند: من که این را هم فتوی نمی‌دهم، می‌گویم احوط وجوبا تکرار تسبیحه صغری ثلاث مرات است که بحثش را ما قبلا کردیم.

بعد صاحب عروه می‌گوید بل الاحوط و الافضل فی الکبری ایضا التکرار ثلاثا. احتیاط مستحب و مستحب، هم مستحب هم احتیاط مستحب، در تسبیحه کبری این است که سه بار تکرار کند، سبحان ربی العظیم و بحمده سبحان ربی العظیم و بحمده سبحان ربی العظیم و بحمده.

آقای خوئی فرموده لا وجه لهذا الاحتیاط، آخه احتیاط مستحب در جایی است که احتمال وجوب باشد، و حال این‌که احتمال وجوب نیست. روایات مفادش این است که و یجزیک تسبیحة واحدة تامة.

آقای سیستانی فرمودند: وقتی که شیخ مفید در مقنعه، ابی الصلاح حلبی، ابن ابی‌ عقیل، ظاهر کلام‌شان فتوی به وجوب تکرار تسبیحه کبری هم هست و برخی از روایات موافق با این‌ها است، و لو ما حجت شرعیه داریم بر این‌که واجب نیست، اما احتمال وجوب واقعی که می‌دهیم.‌ فتوی که هست، برخی از روایات هم که هست، که بطور صریح فرمودند ثلاث تسبیحات، سبحان ربی العظیم و بحمده ثلاث مرات، در روایات بود، در همان صحیحه حماد هم بود که حضرت سه بار سبحان ربی العظیم و بحمده فرمود و بعد فرمود یا حماد هکذا فصل. دیگر مشکل چیست؟ چرا احتیاط مستحب نشود کرد.

ولی انصافا وقتی روایات روشن است، ‌صریح روایات این است که ان تقول سبحان الله سبحان الله سبحان الله و یجزیک تسبیحة تامة که گفتند یعنی تسبیحه کبری، وقتی روایات روشن است غموضی در روایات نیست، حالا برخی از روایات بطور مطلق گفتند سه بار تسبیحه کبری را بگو حمل بر استحباب می‌شود و احتمال وجوبش دیگر منتفی می‌شود. اگر واقعا احتمال وجوب باشد بله جا دارد بگوییم احتیاط مستحب.

[سؤال: ... جواب:] اگر ما علم پیدا کنیم که فی علم الله واجب نیست دیگر جایی برای احتیاط مستحب نیست. یک وقت مجتهد می‌گوید من علم دارم شاید مقلدین من علم نداشته باشند، بخاطر رعایت حال آنها احتیاط مستحب می‌کنم. مثلا آقای خوئی جاهایی که می‌گوید لو کان لبان یعنی من یقین دارم واجب نیست، ‌غسل احرام اگر واجب بود لو کان لبان پس یقین دارم واجب نیست، وجوب وفاء ‌به عهد لو کان لبان چون مشهور و واضح نشد من یقین دارم وفاء به عهد واجب نیست، و لکن مردم که از یقین من که یقین پیدا نمی‌کنند بالاخره یک عده فتوی می‌دهند وفاء به عهد واجب است یک عده احیتاط واجب می‌کنند روایات هم هست که کسی که خلف وعد کند فبمقت الله بدأ و لسخطه تعرض، ‌قریب به این مضمون، و لذا آن‌جا هم خوب است احتیاط واجب. ولی اگر یک جایی است که برای همه دیگر روشن شده که تسبیحه کبری سه بار واجب نیست این‌جا جای احتیاط مستحب نیست، لابد صاحب عروه گفته بر فرض من یقین دارم واجب نیست اما ممکن است مردم بخاطر فتوای شیخ مفید در مقنعه و فتوای ابن ابی عقیل و فتوای ابوالصلاح حلبی احتمال وجوب بدهند و لذا به لحاظ حال آن‌ها می‌گوییم احتیاط مستحب، اشکال ندارد.

تعداد مطلق ذکر غیر از تسبیحه

در ادامه صاحب عروه فرمود که کما ان الاحوط فی مطلق الذکر غیر التسبیحة ایضا الثلاث، چون صاحب عروه مطلق ذکر را کافی دانست، آن هم گفت مثلا بگو الحمدلله الحمدلله الحمدلله، آن هم احتیاط واجب. بعد در ادامه می‌گوید و یجوز الزیادة علی الثلاث، تسبیحات را بیشتر از سه بار هم می‌توانی بگویی و لو بقصد الخصوصیة و الجزئیة، و لو قصد جزئیت بگویی یعنی بگویی این پنج بار سبحان الله جزء نماز است، این هفت سبحان الله جزء نماز هستند.

آقای خوئی و آقای حکیم اشکال کردند گفتند مگر واجب می‌تواند جزء مستحب داشته باشد؟ اصلا تهافت است که هم بگویی جزء واجب هم بگویی این جزء مستحب است، جزء واجب یعنی آنی که ینتفی الواجب بانتفاءه، مستحب آنی است که لاینتفی الواجب بانتفاءه، می‌شود تهافت.

اشکال وارد است مگر بگوییم مقصود جزء نماز است نه جزء واجب و لو به این لحاظ که نماز با مثلا پنج تسبیحات یک امر استحبابی دارد، نماز با هفت تسبیحات امر استحبابی دارد و این پنج تسبیحات جزء آن نماز مستحب بشود، یعنی ما یک وجوب نماز داریم، در این نماز واجب سه بار تسبیحات کافی است، اما امر استحبابی هم داریم به نمازی که تطویل رکوع بکنید و تسبیح در آن بیشتر از سه بار بگویید آن نماز امر استحبابی دارد و این تسبیحات مکرر جزء آن نماز مستحب می‌شود.

این هم ایراد ندارد ولی انصافا این خلاف ظاهر است. جزء نماز بودن مشکل نیست، جزء نماز هست که اضافه کنی جزء این فرد است اما جزء مستحب یعنی شارع گفته یجب الصلاة مع تسبیحات ثلاث و یستحب الصلاة مع خمس تسبیحات، خود نماز. یک وقت می‌گوید یستحب زیادة التسبیحات او که مشکل ندارد ما هم می‌گوییم، نه، استحباب برود روی این نماز مشتمل بر پنج تسبیحات، این خلاف ظاهر عرفی است، نمی‌گویم محال است، خلاف ظاهر است. ظاهر این است که نماز واجب است، سه بار تسبیحات هم جزء واجب است مازاد بر آن هم خود این مازاد امر استحبابی دارد.

[سؤال: ... جواب:] فرق این است: مثلا آقای سیستانی می‌گویند یک نماز واجب داریم، شما نماز صبح می‌خوانی، تا می‌خواهی نماز صبح بخوانی چند تا امر به نماز تعلق گرفته، یک امر به نماز با سه تا تسبیحات، سبحان الله سبحان الله سبحان الله، یک امر مستحبی به نماز با پنج تسبیحاتت مثلا، که اگر شما نماز با پنج تسبیحات را بخوانی هم امر وجوبی را امتثال کردی هم امر استحبابی، امر استحبابی به نماز با پنج تسبیحات تعلق گرفت. ... می‌گوید آش درست کن بهتر این است که در آن روغن هم بریزی. استحباب می‌رود روی آن جزء زاید، عرفیش این است. هیچ اشکال عقلی ما نداریم. ما می‌گوییم خلاف ظاهر عرفی است که برای استحباب دو تا سبحان الله اضافه امر استحبابی را ببرند روی کل نماز مشتمل بر این دو تا تسبیحات اضافه. ... شما دفاع از نظر آقای سیستانی اگر می‌کنید آقای سیستانی صریحا می‌گویند ما می‌توانیم بگوییم این نماز مشتمل بر خمس تسبیحات امر استحبابی دارد. ... ما که دفاع کردیم گفتیم جزء واجب نیست ولی جزء مصداق واجب است. ... خودبخود می‌شود جزء مسمی، قصد کند یا نکند، من که با آن مشکل ندارم. شما دعای کمیل هم در قنوت نماز بخوانید کل این قنوت می‌شود جزء نماز، جزء نماز می‌شود اما جزء واجب نمی‌شود. من که این را قبول دارم، آقای سیستانی فرموده ما یک امر وجوبی به اصل نماز تصویر می‌کنیم یک امر استحبابی به نماز مشتمل بر این پنج تسبیحات، این را ما اشکال عقلی در آن نداریم، ولی خلاف متفاهم عرفی به نظر می‌آید. مگر خود روایت بیاید بگوید نماز مشتمل بر قنوت مثلا نماز خیلی خوبی است، خود کمال نماز بشود نماز مشتمل بر قنوت، او قرینه است ولی اگر قرینه نباشد عرف استفاده می‌کند که این امر استحبابی به این تسبیحتین زایدتین داریم در ضمن نماز واجب.

[سؤال: ... جواب:] ما قبول داریم که جزء واجب معقول نیست. ... جزء این فرد [مورد بحث است]. فرد که واجب نیست، واجب جامع است، قصد می‌کند این پنج تسبیحات جزء این فرد از نماز باشد، مثل این‌که شما خانه که می‌سازید مولی گفته ابن بیتا، یک اتاق هم داشته باشد ابن بیتا است، می‌آیید دو تا اتاق می‌سازید اتاق دوم فرد این خانه است جزء مسمی است و لکن جزء واجب نیست چون وجب لابشرط از اتاق دوم است، وقتی لابشرط است نسبت به او پس اتاق دوم نمی‌تواند جزء واجب بما هو واجب باشد ولی می‌تواند جزء این فرد باشد چون مسمای بیت به نحوی اخذ شده که هر چه شما در این بیت خانه بسازید بیت بزرگ‌تر می‌شود، این‌جا هم هر چی شما تسبیحات بگویی در نماز، نماز بزرگ‌تر می‌شود و مسمای صلات مصداقش توسعه پیدا می‌کند ما که در این بحثی نداریم.

[سؤال: ... جواب:] آقای خوئی می‌گوید تصویر دیگر ندارد، می‌گوید جزء یعنی جزء واجب، ‌جزء واجب ما نداریم. ایشان می‌گوید آن جزء واجب وقتی نداشتیم یعنی امر استحبابی داریم به این تسبیحه چهارم و پنجم در ضمن نماز واجب، امر استحبابی نفسی و استقلالی به این تسبیحه چهارم و پنجم در ضمن واجب، ‌این را می‌گوید من قبول دارم.

ختم اذکار به وتر

در ادامه صاحب عروه فرموده: و الاولی ان یختم علی وتر، اولی این است که یا سه بار بگوید یا پنجم بار بگوید یا هفت بار بگوید، عدد فرد را انتخاب کند نه عدد زوج را. بعد هم بلافاصله می‌گوید و قد سمع من الصادق صلوات الله علیه ستون تسبیحة فی رکوعه و سجوده. شهید در ذکری گفته که مستفاد از روایات وتر است در ذکر تسبیحات، بعد گفته و منافات ندارد با این آن‌چه که در روایت صحیحه است که امام صادق علیه السلام شصت تسبیحات در نماز گفت، چرا منافات ندارد؟ یک توجیه این است که می‌گوید این آقا که شمره شصت تا را شنیده، شاید شصت و یکی بوده آن یکی را نشنیده. این بعید است. توجیه بهتر این است که بگوییم به لحاظ مجموع رکعات و مجموع رکوع و سجود است، چون روایت این است که می‌گوید، ‌صحیحه ابان بن تغلب: دخلت علی ابی‌عبدالله علیه السلام و هو یصلی فعددت له فی الرکوع و السجود ستین تسبیحة، ‌اگر فی الرکوع و السجود را مجموعی بگیریم و کل رکعات را هم با هم حساب کنیم هر رکوعی پنج تسبیح بگوید هر سجودی پنج تسبیح بگوید هر رکعتی می‌شود پانزده تا، چهار رکعت هم می‌شود شصت تا، درست می‌شود.

[سؤال: ... جواب:] شاید تسبیحه کبری را حضرت گفته. ... در عمرت تا حالا چند بار سه تا تسبیحه کبری گفتی؟ گفت یک آقایی داشت نماز می‌خواند تعریفش کردند گفتند عجب نمازی، نمازش را قطع کرد، گفت حالا خبر ندارید روزه هم هستم!! آقا می‌فرمایند الی ماشاءالله.

ممکن است متفرقات بوده، مثلا در رکوع هفت تا گفتند، در سجود کمتر گفتند، بالاخره متفرفه هم شاید بوده کم و زیاد بوده مجموعش شده شصت تا. یا هر رکعتی شصت تا باز هم متفرقات به جوری که از فرد بودن خارج نشود. می‌شود پانزده تا، نه تا در رکوع سه تا این سجده سه تا آن سجده می‌شود پانزده تا، مجموعا کل نماز می‌شود شصت تا. اگر خیلی سخت شد همان توجیه اول خوب است که نشنید این راوی.

[سؤال: ... جواب:] ستین دیگر کثرت نیست، ‌سبعین را شنیدیم عدد کثرت است اما ستین را نه. ... این هم یک احتمال که آقا می‌گویند ممکن است تسعین بوده ستین نوشتند. باز هم تسعین هم عدد زوج است، مشکل را حل نکردی، نود زوج است.

حالا اصلا دلیل بر این‌که وتر مستحب است چیست؟ یک روایت داریم که دارد: الفریضة من ذلک تسبیحة و السنة ثلاث و الفضل فی سبع، پنج تا هم ندارد، ‌نه تا هم ندارد، فقط یک تسبیحه کبری واجب است، سه تا سنت است، فضیلت در هفت است. تمام شد و رفت، دیگر هیچی نداریم. پس چکار کنیم؟

آقای سیستانی مثل برخی از بزرگان دیگر گفتند در باب وضوء روایت داریم ان الله وتر یحب الوتر. وتر یعنی چی؟‌ دو احتمال دارد، وتر به معنای واحد یا به معنای فرد. خدا فرد است یعنی زوج نیست، و لذا عدد فرد را دوست دارد، ‌یک سه پنج هفت، و لذا می‌بینید اکثر چیزهایی که از هفت است، طواف سبعة اشواط، سعی سبعة اشواط، جهنم لها سبعة ابواب. روایت داریم. روایتش در بحار نقل می‌کند از کتاب غارات ثقفی از اصبغ بن نباته می‌گوید ان رجلا سأل علیا علیه السلام عن الروح قال لیس هو جبرئیل، حضرت روح جبرئیل نیست، جبرئیل من الملائکة و الروح غیر جبرئیل، از این‌جا بحث شروع شد، تا این‌جا رسید که حضرت فرمود ان الله فرد یحب الوتر و فرد اصطفی الفرد فاجری جمیع الاشیاء علی سبعة خلق سبع سموات و من الارض مثلهن خلق سبع سموات طباقا و قال فی جهنم لها سبعة ابواب و قال سبع سنبلات خضر و اخر یابسات و قال سبع بقرات ثمان یأکلهن سبع عجاف و قال حبة انبتت سبع سنابل و قال سبعا من المثانی و القرآن العظیم. سندش ضعیف است، بهشت هشت درب دارد، لها ثمانیة ابواب، در روایات است. آقا می‌فرمایند ائمه 12 تا هستند هفت تا نیستند.

[سؤال: ... جواب:] این روایت دارد بطور عموم می‌گوید اصطفی الفرد. خلاف اطلاق است، تخصیص این اطلاق است. منتها سند این روایت ضعیف است.

پس وتر آیا به معنای فرد است، عدد فرد: یک سه پنج، یا فرد به معنای واحد است. در این روایت معلوم است که فرد به معنای عدد فرد است چون سبعة‌ ابواب و این‌ها. و لکن در صحیحه زراره در وضوء روشن نیست، قال ابوجعفر علیه السلام ان الله وتر یحب الوتر فقد یجز‌ئک من الوضوء ثلاث غرفات واحدة للوتر و اثنتان للذراعین، این روشن نیست که ان الله واحد یحب الواحد یعنی یک بار صورتت را بشوی یک بار دست راست یک بار دست چپ، درست است دو بار شستن جایز است اما افضل نیست، یا نه، ‌مراد از وتر عدد فرد است.

آقای سیستانی می‌فرمایند لغویین اختلاف دارند، ‌مفردات وقتی می‌گوید ظاهرش این است که می‌گوید وتر یعنی واحد چون می‌گوید الوتر هو الله من حیث ان له الوحدة من کل وجه. ولی در لسان العرب که معنا می‌کند فرد معنا می‌کند، چون در لسان العرب این‌جور دارد: الفرد الوتر، بعد روایتی هم مطرح می‌کنند که حدیثی است که اذا استجمرت فاوتر، در استجمار یعنی استنجاء، عدد وتر انتخاب بشود، اجعل الحجارة التی تستنجی بها فردا، در نهایة بن اثیر هم این است:‌ إما واحدة او ثلاثا او خمسا. پس لسان العرب گفت الفرد الوتر، نهایه ابن اثیر روشن‌تر گفت، روایت هم آورد خواند که اذا استجمرت فاوتر و توضیح داد که یعنی فرد انتخاب کن، ‌یا یکی یا سه تا یا پنج تا. آقای سیستانی فرمودند ولی استظهار من همین معنای دوم است که وتر یعنی فرد نه واحد، چون وتر در مقابل شفع است، شفع یعنی زوج، وتر یعنی فرد.

ولی واقعا برای ما روشن نیست، ان الله وتر یحب الوتر، اتفاقا در وضوء سه بار شستن صورت بدعت است، آن‌جا بیایند بگویند خدا وتر است یحب الوتر ظهور ندارد در این‌که ان الله فرد یحب الفرد، ‌عدد فرد، یک سه پنج، نه، ان الله وتر یعنی خدا واحد است یحب الواحد.

[سؤال: ... جواب:] برای سه عضو، برای صورت یک بار، برای دست راست یک بار، برای دست چپ یک بار. ... گفت مرة، صحیحه زراره گفت مرة للوجه مرة‌ للیمنی و مرة‌ للیسری. ... واحدة للوجه و اثنتان للذراعین. اگر این‌جوری باشد سنی‌ها هم می‌گویند ما عدد فردیم، ‌سه بار صورت، سه بار دست راست، سه بار دست چپ، ‌نه بار، این‌که دارد رد می‌کند حرف سنی‌ها را. در مقام همین است، یعنی عامه که می‌گوید اغسل الوجه ثلاث مرات اغسل ید الیمنی ثلاث مرات اغسل ید الیسری ثلاث مرات و پیامبر این‌جور وضوء می‌گرفت، این بدعت است، در مقام بیان این جهت است.

[سؤال: ... جواب:] دو بار شستن مستحب بودنش ثابت نیست، چون می‌گوید الاولی فریضة و الثانیة‌ جائز و الثالثة بدعة. ... بالاخره آقای سیستانی قاعده ان الله وتر یحب الوتر استظهار کردند یعنی فرد یحب الفرد. ... آن‌جا قرینه داریم یک روایت ضعیف السند که اذا استجمرت فاوتر یعنی فرد انتخاب کن حالا آیا دلیل می‌شود که ان الله وتر یحب الوتر یعنی فرد؟ نه، ممکن است به معنای واحد باشد، ظاهر مناسبت تطبیقش بر وضوء هم همین است.

[سؤال: ... جواب:] شاید کسی بگوید قاعده کلیه گفتند اول بعد تطبیق کردند بر یک بار، ‌ولی من فرمایش شما را دور از ذهن نمی‌دانم، خود ما هم تقریب همین‌طور کردیم که چون در مقام ردع عامه است که سه بار می‌شستند صورت‌شان را سه بار می‌شستند دست راست‌شان را سه بار می‌شستند دست چپ‌شان را، می‌گوید ان الله وتر یحب الوتر یعنی خدا یکی است یکی هم دوست دارد. ... بالاخره دارد ان الله وتر یحب الوتر، ‌ظاهرش این است که خدا فرد را دوست دارد اگر به معنای فرد باشد.

پس ما یک دلیل روشنی بر استحباب اختیار فرد پیدا نکردیم، آنی که هست این است که سه بار تسبیحات کبری مستحب است، سنة، فضیلت در هفت است، پنج هم که نگفتند، نُه به بالا را هم که نگفتند، ولی از باب این‌که ذکر خداست، تطویل رکوع هم که مستحب است، ‌مدام بگو، اما این‌که بگوییم هفت مستحب، ‌هشت لا مستحب، نُه مستحب ده لامستحب، یازده مستحب دوازده لامستحب، نه، ‌این دلیل ندارد.

[سؤال: ... جواب:] تطویل رکوع که در ده بیشتر از نه است، تطویل در عدد فرد کمتر از عدد زوج بالاتر است. ... تطویل رکوع لزوما به این معنا نیست که شما تسبیحات بگویی، ‌می توانی صلوات بفرستی، می‌توانی سایر اذکار را بگویی. حیث تطویل حیث آخری است که مستحب است.

[سؤال: ... جواب:] ما بیش از هفت بار دلیل بر استحباب به خصوص اصلا نُه بار و یازده بار و سیزده بار نداریم. ... معلوم نیست به عنوان نُه افضل باشد، یعنی دلیل نداریم، چون گفت و الفضل سبع تسبیحات، بیشتر از این نداریم. و دلیل هم نداریم که نُه از هشت بهتر است به جهت این‌که عدد فرد است یا ده از نُه پایین‌تر است بخاطر این‌که ده عدد زوج است، ‌ما همچون دلیلی پیدا نکردیم الا همین که در لسان فقهاء مشهور شده.

از این بحث بگذریم.

مسأله 12: تعیین وجه برای اذکار مازاد بر مقدار واجب

صاحب عروه در این مسأله بعدی یک تتمه‌ای برای همین مسأله دارد آن را هم بگویم و بحث را تمام کنیم. صاحب عروه در مسأله 12 که آخرین مسأله‌ای است که می‌خوانیم و تمام می‌کنیم این است که گفته: شما که بیش از حد واجب تسبیح می‌گویی، همان سبحان ربی العظیم و بحمده را سه بار مثلا می‌گویی، لازم نیست بگویی کدام‌ها واجب است و کدام‌ها مستحب است. اتفاقا خلاف احتیاط است تعیین کنی. چرا؟ برای این‌که شاید تعیین تو درست نباشد، مثلا شما می‌آیی می‌گویی اولی واجب بقیه مستحب، نه، شاید مجموع مصداق واجب باشد، برای چی می‌گویی اولی واجب دومی مستحب؟ تا چه برسد به این‌که بگویی اولی مستحب دومی واجب، او که خیلی ناجورتر است، حتی بگویی اولی واجب دومی مستحب، چرا؟ به چه دلیل؟ شاید مصداق واجب هر مقداری است که بیاورید، یعنی شارع گفته که شما امر داری به مجموع تسبیحات که کمتر از یک نباشد، آن وقت پنج بیاوری هر پنج تا می‌شود مصداق واجب، هفت تا بیاوری هر هفت تا می‌شود مصداق واجب.

انصافا این درست نیست برای این‌که اگر می‌خواهید هر چی می‌آوری مصداق واجب باشد باید جامع درست کنید بگویید یک بار تسبیحه کبری به شرط لا از زاید، یا سه بار به شرط از زاید، یا پنج بار به شرط لا از زاید، اگر این‌جور بگویید دو بارش دیگر مجزی نیست، چون دو بار یک بار به شرط لا از زاید نیست سه بار هم نیست. اگر بگوییم او را هم یک جوری درستش می‌کنم می‌گویم یا یک بار به شرط لا از زاید یا دو بار به شرط لا از زاید یا سه بار به شرط لا از زاید، این خلاف ظاهر ادله است، ظاهر ادله این است که صرف الوجود واجب است منطبق می‌شود بر اولی، مازادش مستحب است آقا. این احتمال که مجموع واجب است به این نحو که به شرط لا باید اخذ کنی، ‌اگر به شرط لا اگر اخذ نکنی که واجب با همان اولین امتثال ساقط می‌شود. این‌ها عرفی نیست.

آقای سیستانی این‌جا هم فرمودند راه حل من یادتان نرود، نماز واجب آنی است که یک بار تسبیحه کبری داشته باشد، ‌نماز مستحب آنی است که مازاد بر یک بار تسبیحه کبری داشته باشد، حالا مازاد بر یک بار بر دو بار هم صادق است، ‌بر سه بار هم صادق است، بر بیشتر هم صادق است، یا اصلا بگویید خود امر استحبابی رفته روی مازاد بر یک تسبیحه کبری، تسبیحه کبری واجب، مازاد بر یک تسبیحه کبری مستحب، حالا یک بار دیگر بگویی می‌شود مازاد یکی، ‌دو بار دیگر می‌گویی مازاد می‌شود دو تا، ‌و همین‌طور.

این هم اشکالش این است: مازاد بر یک بار مستحب است، آن هم صرف الوجود دومی می‌شود مازاد بر یک بار، مازاد بر یک بار یک عنوانی است بر دومین تسبیحه کبری که بگویی صادق است و امر استحبابی امتثال می‌شود. اگر بگوید هر چی بیشتر بگویی او هم مصداق مستحب است این استحباب الحاصل می‌شود، یعنی اگر گفتی مستحب است نگفتی مستحب نیست این‌ها یا به نظر بعضی نامعقول است یا لااقل خلاف متفاهم عرفی است.

[سؤال: ... جواب:] این مازاد مثل این می‌ماند بگوید اکرام زید از این علماء‌ واجب است، ‌اکرام مازاد بر زید مستحب است. ... آن استحباب انحلالی است و خوب است، آنی که شما می‌گویید من هم قبول دارم. ایشان انحلالی نمی‌گوید، می‌گوید یک استحباب روی مازاد. و الا بگوییم استحباب اکرام مازاد بر زید، یعنی اکرام عمرو مستحب است، ‌اکرام بکر مستحب است، ‌اکرام خالد مستحب است، استحباب انحلالی مازاد بر اکرام زید یا استحباب انحلالی مازاد بر تسبیحه واحده که محل نزاع نیست همه این را قبول دارند. ایشان می‌گوید یک استحباب برود روی مجموع. ... اصلا ایشان مازاد هم نمی‌گوید، ایشان می‌گوید یک امر وجوبی رفته روی نماز با یک تسبیحه کبری مثلا یا ثلاث تسبیحات صغری و یک امر استحبابی هم رفته روی مجموع یا روی نماز مع المجموع، ‌روی مجموع تسبیح، ‌مجموع تسبیح می‌تواند یکی باشد می‌تواند دو تا باشد می‌تواند سه تا باشد، همه این‌ها می‌شود مجموع تسبیح. ما حرف‌مان این است: این عنوان وقتی منطبق شد بر دو تا تسبیح، دو تا تسبیح شد مجموع تسبیحات، ‌نسبت به تسبیح سوم محرکیت ندارد چون هر چی من بیاورم مجموع است، می‌خواهم بیاورم می‌خواهم نیاورم، ‌آخه این چه استحبابی است، می‌گوید من ترغیبت نمی‌کنم به بیشتر از مجموع تسبیحات، دو تا بیاوری آن هم مجموع تسبیحات است، سه تا بیاوری آن هم مجموع تسبیحات است، خب من به چه انگیزه‌ای سه تا بیاورم؟ وقتی مجموع تسبیحات بر دو تا هم صادق است و امتثال به او حاصل می‌شود ساقط می‌شوم، دیگر تسبیحه مازاد ترغیب ندارد، ‌وقتی ترغیب نداشت برای چی بیاورم؟

ما می‌گوییم استحباب انحلالی، یک بار واجب، دوم حالا مستحب، و لو سوم بگویی مستحب‌تر، ‌چهارم مستحب، پنجم مستحب‌تر، ‌مثلا، انحلالی است به نظر ما، ‌این خیلی خوب است، هر بار می‌خواهی بگویی ترغیب داری بگویی، اما وقتی آقای سیستانی می‌گوید مجموع تسبیحات امر استحبابی دارد یعنی فرقی نمی‌کند برای این امر استحبابی، دو بار هم بگویی می‌شود مجموع تسبیحات، شصت هم بار بگویی می‌شود مجموع تسبیحات، من دو بار که گفتم مازاد بر دو بار چه ترغیبی دارم به بیشتر گفتن؟

[سؤال: ... جواب:] مجموع که بر دو تا هم صادق است بر شصت تا هم صادق است.

و الحمد لله رب العالمین اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آباءه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

از همه دوستان عزیزان التماس دعا داریم در روز عرفه روز‌های دیگر، ما هم ان‌شاءالله شما از دعا فراموش نمی‌کنیم، خدا همه‌تان را تایید کند، ‌ما از شما عذر می‌خواهیم که مصدع هستیم، ان‌شاءالله هر نوع اذیتی تندی ظاهری صدا بلند کردنی، همه این‌ها را آقایان ببخشند، التماس دعا داریم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo