درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي
1402/03/21
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه 142-855
یکشنبه - 21/03/1402
بحث در صور نسیان قصد رکوع بود که در همه این صور ما فرض کردیم حد رکوع عرفی فراموش نکرده بود و قاصد رکوع بود چون اگر قبل از حد رکوع عرفی فراموش کند داخل میشود در مسأله 7، در این مسأله 9 تا حد رکوع عرفی متذکر بود و قاصد رکوع بود، بعد فراموش کرد، سه صورت برای این بیان میشود:
صورت اول این است که قبل از وصول به حد شرعی رکوع فراموشی برایش عارض بشود. این صورت اول هست که قبل از رسیدن به رکوع شرعی فراموش میکند اما هنوز از حد رکوع عرفی نگذشته یادش میآید.
آقای خوئی فرمود این فرض به نظر من باطل است. همان نظر صاحب عروه را تایید کرد. چرا؟ آقای خوئی گفت رکن اول رکوع انحناء به قصد خضوع است تا زمان حصول رکوع شرعی، این رکن اول رکوع است، اگر این نبود رکوع محقق نیست. و لذا این موظف است برگردد به حال قیام و مجددا منحنی بشود به قصد رکوع.
ما عرض کردیم همانطور که آقای سیستانی هم دارند همین که تا حد رکوع عرفی قاصد رکوع بود رکن اول رکوع محقق شده. رکن دوم رکوع هم طبق نظر جمع زیادی از بزرگان استقرار آنامّا هست در زمان رکوع که آن هم حاصل خواهد شد چون قبل از خروج از حد رکوع عرفی متذکر شد.
صورت دوم این است که قبل از وصول به رکوع شرعی فراموشی برایش عارض میشود و ادامه پیدا میکند این فراموشی تا زمان خروج از حد رکوع عرفی. قبل از اینکه به حد رکوع شرعی برسد، حد رکوع عرفی گذشت، حد رکوع شرعی نرسیده فراموشی بر او عارض شد، ادامهاش را قصد هوی الی السجود کرد قبل از اینکه سرش را بگذارد روی مهر ملتفت شد کهای وای من فراموش کردم ادامه بدهم قصد رکوع را، الان هم که متذکر شده از حد رکوع عرفی خارج است.
اینجا آقای خوئی که معتقد است نه رکن اول هست برای رکوع ادامه قصد انحناء خضوعی تا زمان حدوث رکوع شرعی نیست و نه رکن دوم رکوع هست که مکث در زمان رکوع هست. آقای سیستانی بخاطر فقد رکن دوم میگویند این رکوع کلارکوع است، و الا رکن اول را معتقدند وجود دارد چون انحناء خضوعی تا زمان رکوع عرفی داشت، ولی رکن دوم را ندارد که استقرار آنامّا قبل از انهدام رکوع عرفی باشد و لذا هر دو بزرگوار معتقدند که بر میگردد به حال قیام و رکوع میکند.
صورت سوم این است که تا زمان رکوع شرعی متذکر بود، بعد از تحقق رکوع شرعی فراموش کرد.
در این صورت آقای خوئی تفصیل داد، آقای سیستانی هم همین تفصیل را مطرح کرد، بزرگان دیگر هم مثل آقای حکیم اشاره کردند به آنکه اگر حالا که رکن اول است: قصد انحناء خضوعی تا زمان رکوع، اتفاقا تا زمان رکوع شرعی هم این قصد بود، از این جهت آقای خوئی هم مشکل ندارد، ولی مهم آن رکن دوم است: استقرار آنامّا قبل از انهدام رکوع عرفی. اگر او بود رکوع محقق شده است، و اگر نبود رکوع محقق نشده است بر میگردد به حال قیام و رکوع میکند.
نه آقای خوئی نه آقای سیستانی این مطلب را واضح نگفتند که آن توقف آنامّا در زمان تذکر باید باشد یا در زمان نسیان هم میتواند باشد. مثالهایی که میزنند این است که در زمان تذکر آن توقف آنامّا رخ داد. مثلا آقای خوئی میگوید یک فرض این است که قبل از فراموشی توقف آنامّا کرد بعد از وصول به حد رکوع شرعی، یک فرض هم این است آن وقت توقف نکرد ولی بعد از ارتفاع نسیان هنوز در حد رکوع عرفی باقی است، آن وقت توقف آنامّا میکند، این مشکلی ندارد. اما یک فرض این است که اصلا توقفش در حال نسیان بوده، حکم او را نگفتند. چطور؟ یک پیرمردی است یا یک جوانی است که دچار پیری زودرس شده، تا حد رکوع شرعی متذکر این بود که قصد رکوع و انحناء خضوعی داشته باشد، تا رسید به رکوع شرعی فراموش کرد، هنوز مکث نکرده است، اما این فراموشی تا بعد از انهدام رکوع عرفی حتی بعد از سجود ادامه داشت، فقط میگوید یادم است من همیشه وقتی میرسم به حد رکوع شرعی و هنوز از رکوع عرفی خارج نشدم یک مکثی میکنم مستقیم نمیروم به سجود، حال ندارم پدرجان! آن جوان هم میگویم بابا ما هم که جوان هستیم هزار درد بیدرمان داریم، دیسک کمر داریم ما هم همینجور هستیم. این توقف آنامّایش کی بوده، موقع نسیان رکوع، این را بیان نکردند که این کافی است یا کافی نیست.
ممکن است کسی بگوید حتما باید توقفش در زمان تذکر رکوع باشد نه در زمان نسیان و الا آن نقض پیش میآید که پس پیرمردهایی که بعد از قیام از رکوع هوی الی السجود میکنند منتها در اثناء آن انحناء مکثی میکنند به اینها بگوییم رکع ثم سجد، صرف مکث که کافی نیست باید مکث همراه باشد با قصد رکوع. ممکن است نظرشان این باشد که مکث باید همزمان با تذکر رکوع باشد. و لذا این شخصی که رسید به رکوع شرعی و بعد فراموش کرد، مکث هم کرد در اثناء فراموشی اما متذکر نشد تا زمانی که خارج شد از حد رکوع عرفی، مشکل میشود به نظر این آقایان.
این صورت ثالثه نتیجه این شد که بعد از رسیدن به رکوع شرعی عرض علیه النسیان، تفصیل این شد: اگر قبل از خروج از رکوع عرفی متذکر بشود و توقف کند در اثناء تذکر، این مشکلی ندارد، اگر میتواند در این حال ذکر واجب رکوع را بگوید قیام بعد الرکوع هم بکند، و اگر آن توقف آنامّایش قبل از نسیان بود، رکوع کرد شرعا، یک آن توقف هم کرد همراه با تذکر، بعد نسیان عارض شد و این نسیان هم ادامه پیدا کرد تا خروج از حد رکوع عرفی، دیگر نه وجوب ذکر دارد نه وجوب رفع رأس من الرکوع دارد. اما اگر تذکر رکوع کرد یادش آمد رکوع باید داشته باشد و میتوانست ذکر واجب را در اثناء رکوع بگوید باید بگوید.
این خلاصه این نظر.
دقت کنید! چه آقای خوئی چه آقای سیستانی و حتی صاحب عروه، نظرشان این نیست که باید توقف متصل باشد به تذکر رکوع، میتواند توقف در اثناء رکوع منفصل باشد از زمان تذکر. و لذا گفتند رسید به حد رکوع شرعی، قبل از توقف فراموش کرد، رکوع شرعی حد ادنی دارد حد اقصی دارد، تا دستانت به زانوانت میرسد اول رکوع شرعی است، اما میتوانی خم بشوی هنوز نرسیدی به حد آخر رکوع شرعی، آخر حد رکوع شرعی از نظر آقای خوئی همان حد رکوع عرفی است، یک بیست سانتی سی سانتی پایینتر بروی هنوز جا دارد برای اینکه از حد رکوع خارج نشده باشی، این بیست سانت مثلا را بدون قصد رکوع منحنی شدی و بعد توقف کردی، هنگامی که متذکر شدی آن وقت توقف کردی، این بیست سانت را اما در محدوده همان رکوع شرعی انحنائت بدون قصد بود، فرمودند اشکال ندارد، لازم نیست که توقفت در اثناء رکوع متصل باشد به آن ادامه تذکر رکوع، نه، ممکن است تذکر رکوع هنگام حدوث رکوع شرعی از بین برود، نسیان عارضت بشود، بعد هنوز از حد رکوع خارج نشدی دومرتبه یادت بیاید آن وقت توقف پیدا کنی.
[سؤال: ... جواب:] فرق نمیکند، آقای سیستانی میگفت رکن اول رکوع ادامه قصد انحناء خضوعی است تا زمان حدوث رکوع عرفی. آقای خوئی گفت تا زمان حدوث رکوع شرعی، این رکن اول که هست در این صورت ثالثه. مهم آن رکن دوم است، توقف آنامّا که اینها میگویند رکن دوم رکوع توقف آنامّا است و لذا عرف ساجد را با راکع فرق میگذارد، راکع آنی است که انحنائش منتهی بشود به توقف یا به رفع رأس و الا اگر نه توقف بکند نه رفع رأس بکند همینجوری برود به سمت سجود اینکه راکع نشد، این هیچوقت راکع نبود، این ساجد است، این یهوی الی السجود. ... اگر قبل از انهدام رکوع عرفی متذکر بشود، بله، آن باید برگردد به حالت اقامه صلب از نظر آقای سیستانی و ذکر واجب را بگوید. ... از حد عرفی اگر خارج شده او میشود اخلال به رکوع شرعی، اگر ذکر واجب را نگفته. توقف اگر کرده بعد از رکوع عرفی همراه با تذکر، ولی بعد فراموش کرد، دیگر فراموش کرد ذکر واجب را بگوید، اقامة الصلب بکند و بعد ذکر واجب را بگوید، آن را آقای سیستانی میگوید مشکلی ندارد حدیث لاتعاد آن را میگیرد. حالا او را کار نداریم.
پس ببینید صورت سوم این بود که تا زمان رکوع شرعی فراموش نکرد، مکث هم و لو منفصل از زمان حدوث رکوع شرعی، همراه بود با تذکر، ولی چه بسا متخلل میشود بین آن حدوث رکوع شرعی و بین این مکث یک فترت فراموشی، این فتره فراموشی بیست سانت این انحناء بیشتر پیدا کرد، آن وقت از حد رکوع خارج نشد، ابتداء رکوع شرعی فراموش کرد انتهاء رکوع شرعی متذکر شد آن وقت مکث میکند.
آقای حائری در تقریراتی که مرحوم آشتیانی از ایشان نوشته، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرموده یک قول هست که این رکوع کالعدم است، باید برگردد از نو رکوع کند. چرا؟ برای اینکه ما توقف فیه لم یقصده. تعبیر این است: ما قصد الرکوع فیه لم یتوقف عنه و ما توقف عنه لم یقصد کونه رکوعا. آن زمانی که توقف داشت از زمان انحناء تا زمان توقف قاصد رکوع نبود، یک فترهای رکوعش منهدم شد، قاصد رکوع نبود، و آن زمانی که متوقف میشود آن زمان قاصد رکوع نیست، زمانی که قاصد رکوع بود که متوقف نشد فراموش کرد، بعد که متوقف شد آن ادامه آن قصد رکوع نبود، آن قصد رکوع از بین رفت. البته خود ایشان با اصل برائت مشکل را حل میکند میگوید روشن نیست برایم اصل برائت جاری میکنم.
میگوییم: اصل برائت نمیخواهد، آخه این خلاف ظاهر است همچون شرطی، دلیل میخواهد. تا حد رکوع که قاصد انحناء خضوعی بود، حالا خیلی سخت میگرفتید مثل آقای خوئی بگویید تا حد رکوع شرعی، اما آیا از حد اول رکوع شرعی تا حد آخر رکوع شرعی که هنوز خارج نشده است آن انحناء بیشتر باید با قصد خضوع باشد؟ نه آقا، عادت دارد، در این سیر نزول و صعود رکوع شرعیاش که از حد ادنی شروع میشود به حد اقصی، خودش را تکان میدهد، حالا در حال ذکر واجب هم نیست، مدام بالا و پایین میشود، اصلا با این انحنائش قاصد تعظیم نیست، آیا اشکال دارد؟ چه اشکال دارد. مهم این است که تا زمان رکوع شرعی (آخرش رکوع شرعی بگویید) تا آن زمان قصد انحناء خضوعی و خشوعی داشته باشد اما وقتی رکوع شرعی حاصل شد دلیل نداریم بر لزوم استمرار قصد خضوع.
[سؤال: ... جواب:] ظاهر اطلاق ارکع صدق میکند. فوقش مقوم دوم رکوع توقف است تا با سجود تمیز پیدا کند اما کی گفته باید این توقفش متصل باشد به آن قصد رکوع از ابتداء قیام؟ این به چه دلیل است؟ خلاف اطلاق است؛ نیاز به اصل برائت ندارد. ... تمکنْ فی رکوعک، در امتداد رکوع تمکن کرد دیگر. تمکن یعنی استقرار. تمکن دو معنا دارد: یکی تمکن به معنای وصول الکفین الی الرکبتین است، که هنگام تذکر واصل شد، و اذا رکع فلیتمکن، یعنی فلیستقر، اگر او را میگویید، خب مشهور که استفاده نکردند لزوم استقرار را در تمام آنات رکوع، شما قبل از ذکر واجب میتوانید بدنت را تکان بدهی. آقای سیستانی گفت لازم است در جمیع آنات رکوع استقرار و لذا قبل از ذکر واجب هم نمیتوانی بدنت را تکان بدهی آیا یا این شرط شرعی است یا یک واجبی است در نماز؟ اخلال عذری به آنکه مبطل نماز نیست.
این قول اول بود. پس قول اول شد تفصیل بعد از وصول به رکوع شرعی فراموش کند تفصیل بین جایی که قبل از انهدام رکوع عرفی متذکر بشود یادش بیاید و قصد رکوع بکند در زمان تذکر، مشکلی ندارد، و الا اگر متذکر نشود تا رسیدن به رکوع شرعی قاصد رکوع بود بعد فراموش کرد هیچ توقفی هم نکرد، تا رفت به سجود یا از حال رکوع خارج شد، اینجا حکم چیست؟ پس قول اول لزوم تدارک رکوع بود در این فرض که قبل از سجود ملتفت میشود یا بعد از سجود اول، تدارک میکند رکوع را، اگر بعد از سجود دوم باشد که نمازش باطل است چون رکوع نکرده است.
اما سه قول دیگر در مسأله است:
قول دوم قول آقای بروجردی و آقای نائینی است: همین رکوع صحیح است. کدام استقرار؟ استقرار یک شرط شرعی رکوع است. تا زمان حصول رکوع (شرعی حالا بفرمایید) من متذکر بودم، تا رسیدم به حد رکوع شرعی فراموش کردم بدون استقرار، رفتم از حد رکوع شرعی خارج شدم از حد رکوع عرفی هم خارج شدم، اصلا میخواهم بروم به طرف سجده، آقای بروجردی و آقای نائینی گفتند این رکوعت مشکلی ندارد که. فوقش استقرار [مختل شده است، اما استقرار] شرط ذکری است، ذکر واجب، واجب مستقلی است در رکوع فراموش کردی، فقط میماند رفع الرأس، رفع الرأس بکن، تازه اگر سجود هم میرفتی همان رفع الرأست لازم نبود، حالا چون سجده رفتی رفع الرأس بکن. یعنی استقرار از نظر آقای بروجردی و آقای نائینی ظاهرشان این است که رکن دوم رکوع نیست.
[سؤال: ... جواب:] مایز رکوع این است که شما با انحنائت قصد تعظیم داشته باشی نه با سجودت. یک پیرمردی است به او تلقین میکنند میگویند سوره حمد بخوان میخواند، حالا فوقش اینها میخوانند او هم با آنها میخواند، بعد گفتند برو به رکوع، او هم رفت به رکوع، تا رسید به رکوع، حالا یا فراموش کرد رفت به سمت سجود، یک تکانی خورد وقتی رسید به رکوع شرعی، آن تکان که خورد یعنی نسیان بر او عارض میشود، یا قندش افتاد، افتاد زمین، و مردم هم میدانند که این آقا وقتی به او گفتند رکوع برو رفت به رکوع مثل بقیه آدمها، تا رسید به رکوع اتفاقا میخواست هم بایستد، قندش افتاد، افتاد زمین، همه هم میدانند رکوع میخواست بکند، قصد خضوع با رکوع خودش داشت. اینقدر واضح نیست که شما بگویید این فرمایش آقای بروجردی و آقای نائینی واضح البطلان است. ممکن است کسی بگوید عرف به این میگوید رکع ثم سجد. چرا لم یرکع؟ اینکه حتما قوام عرفی رکوع به مکث آنامّا هست و یا رفع رأس من الرکوع، واضح نیست. اگر استظهار کردید که عرف به این میگوید رکع، یک پیرمردی با یک جوانی رفتند پیش سلطان، پیش سلطان میروند عادت دارند رکوع کنند، آن جوان رفت به رکوع و قشنگ در حال رکوع میگوید اعلیحضرت، این پیرمرد هم تا رسید به آن حد رکوع خواست بگوید اعلیحضرت، افتاد، آیا میگویند تو رکوع نکردی؟ خب رکوع کرد دیگر، بعید نیست.
[سؤال: ... جواب:] ادامهاش قندش افتاد. یعنی چی به خاک افتاد؟ ... تا رسید به این حد رکوع همان آن بدون توقف قندش افتاد، افتاد زمین، آیا میگویند پیرمرد! بلند شو یک بار دیگر بعد از اینکه آبقند خوردی قندت درست شد بلند شو یک بار دیگر رکوع کن؟ ما بعید نمیدانیم صدق رکوع را. حالا اگر به اصل برائت نوبت برسد میگوییم.
[سؤال: ... جواب:] صورت ثانیه تا زمان رکوع شرعی ناوی انحناء خضوعی نبودی، او رکن اول را آقای خوئی میگفت ندارد، و الا به نظر ما بله در آنجا وقتی رکن اول را کرد فقط رکن دوم مشکل پیدا میکند همین بحث پیش میآید.
قول سوم: محقق همدانی نقل شده که فرمودند: برگرد به حد رکوع! از حد رکوع خارج شده است و الا اگر از حد رکوع خارج نمیشد که حد رکوع است دیگر، آنکه میگویند برگرد به حد رکوع، حالا از باب اقامةالصلب در رکوع، خب مثل آقای سیستانی میشود ولی اگر از حد رکوع خارج شده میگوید برگرد به حد رکوع. و عرف به این نمیگوید زیاده رکوع.
چرا عرف نمیگوید زیاده رکوع، از حد رکوع خارج شده دستهایش را گذاشته زمین میخواهد برود سجده، دو سانت مانده پیشانیاش را بگذارد روی مهر، می گویید برگرد به حال رکوع، همان انحنائا متقوسا برگرد به حال رکوع آیا عرف به این نمیگوید زیاده رکوع؟ این رکوع هست یا نیست؟ آقای خوئی و بزرگان دیگر میگفتند اصلا این رکوع نیست چون رکوع مسبوق است به انحناء قیامی و این رکوع مسبوق به انحناء قیامی نیست اگر میگویید رکوع نیست که آقای خوئی میگوید که هیچ، اگر میگویید رکوع است خب تخلل بین هذا و بین الرکوع السابق عدم الرکوع. آخه دو تا رکوع شد. بین دو تا رکوع وقتی عدم متخلل شد عرفا میگویند دو تا رکوع.
[سؤال: ... جواب:] رکوع دوم میشود زیاده در رکوع. زیاده در رکوع مبطل است. ... اگر اختیارا نیست که سجده کردن صدق نمیکند، آنی که بیاختیار سرش بر میگردد روی مهر، نه، سرش از روی مهر برداشته شده، اختیارا یک ثانیه سرش برداشته شد برگشت، این میگویند دو تا سجده. تخلل عدم وقتی سجده ثانیه غیر اختیاری است سجده غیر اختیاری که مبطل نماز نیست، سجد صدق نمیکند، سجد باید اختیاری باشد. چون غیر اختیاری بود اصلا دومی سجده نیست. فرض این است که شما به اختیار فتوی میدهید که به این بدبخت میگویید که ارجع الی حال الرکوع، میگویید غیر اختیاری است؟ دارید به او میگویید که نرو به سجده برگرد به حال رکوع میگوییم تخلل عدم شده بعد مثال میزنید برای ما به آن جایی که بی اختیار بر میگردد به سجده، سرش از مهر برداشته میشود و بیاختیار بر میگردد به سجده، و بیاختیار اگر برگردد آن سجده دوم اصلا سجده نیست چون بیاختیار است.
قول چهارم قول حاج شیخ عبدالکریم حائری است. ایشان فرموده من که نمیدانم. حالا احتیاط هم میکند، حقش هم هست، میگوید من نمیتوانم، عرفا این استقرار آنامّا نداشت، رکن اول که بود، قصد رکوع تا زمان رکوع شرعی بود فقط استقرار آنامّا نداشت تا از حال رکوع خارج شد، این عرفا به این میگویند راکع یا نمیگویند راکع رجوع میکنیم به اصل برائت.
اگر ما هم شک بکنیم، دیگر آخرش ما که همراه نمیشویم با اینهایی که میگویند حتما رکوع صدق نمیکند مثل آقای خوئی و آقای سیستانی و آقای حکیم که میگویند حتما رکوع صدق نمیکند چون قوام رکوع در مقابل سجود به استقرار آنامّا است، ما قطعا جازم به آن طرف نمیشویم ولی اگر استظهار نکنیم صدق رکوع را میشود شک. در اینجا حاج شیخ گفته برائت جاری میکنیم.
میگوییم جناب حاج شیخ! این برائت که جاری میکنید و میگویید برو به سجده، این برائت از شرطیت استقرار، حتی بر خلاف آقای بروجردی و آقای نائینی که میگفتند رفع الرأس که واجب است، اینجا لازم نیست چون رفع الرأس عن الرکوع لازم است، اینکه الان رکوع حذف شد، همینجوری برو به سجده، برائت جاری میکنید، این برائت معارضه میکند با برائت از مانعیت تدارک. شک داری، نمیدانی حرف آقای خوئی درست است که میگوید یرجع قائما فیتدارک لان ذلک الذی فعله لیس برکوع. شما میگویید که شاید رکوع باشد، برائت جاری میکنم انشاءالله رکوع است، خب تعارض میکند با آن برائت که میگوید انشاءالله رکوع نیست، اثرش چیه؟ اثرش برائت از مانعیت تدارک رکوع است. اگر این عرفا رکوع است پس برخیزد بار دیگر رکوع کند میشود زیاده در رکوع، اگر این عرفا رکوع نیست پس اینکه تدارک نکند برود به سجود که شما با اصل برائت درست کردید نماز را بیرکوع میکند. یکی از این اصل برائتهای شما میلنگد.
[سؤال: ... جواب:] اصل مثبت میخواهی جاری کنی؟ برائت از این جاری میکنی پس نتیجه میگیری که تدارک رکوع زیادة مبطلة، اینکه میشود اصل مثبت.
حالا بگذریم از این تعارضها، آیا اصل رجوع به برائت آقای حاج شیخ درست است؟ اینجا ممکن است بگویند شما دیگر نگو درست است. دیگران میگویند درست است چون میگویند شبهه مفهومیه است، شک میکنیم رکوع دو رکن دارد و رکن دومش استقرار است، یا یک رکن دارد که همان انحناء خضوعی تا زمان حد رکوع شرعی باشد، برائت جاری میکنیم از لزوم رکن دوم. اما شما که مدام رجز خواندید در اصول و فقه که اگر نسبت مولی و عبد علی حد سواء باشد در شبهات مفهومیه این بازگشتش به شبهه مصداقیه است یعنی من نمیدانم این مایع آب است یا آبنمک است، نمیتوانم برائت جاری کنم از اینکه وضوء با آن ایراد دارد. مشهور میگویند برائت جاری کن با این هم میتوانی وضوء بیگری. ما گفتیم: نه، اگر به مولی بگوییم این آب است یا آبنمک میگوید من چه میدانم، من که نمیخواهم علم غیبم را اعمال کنم من هم مثل شما، من هم باید بروم از عرف بپرسم، پس دارد میگوید توضأ بما یکون مسمی بالماء عرفا این میشود شک در امتثال، نمیدانم این مسمی به ماء عرفا هست یا نیست، میشود قاعده اشتغال. گفته میشود که شما اینجا هم باید قاعده اشتغال جاری کنید، مبادا هوس کنید اصل برائت جاری کنید، مچ شما را میگیریم. مگر احراز کنید بینک و بین الله که عرفا به این رکوع میگویند، او بحث دیگری است، اگر احراز نکردید قاعده اشتغال جاری اسست.
ببینیم آیا راهی داریم؟ خیلی از این اصل برائت ما خوشمان آمده، ببینیم آیا میتوانیم با یک کلکی این اصل برائت را درستش کنیم یا نه، انشاءالله فردا بحث میکنیم.
و الحمد لله رب العالمین.