< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي

1402/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: واجبات رکوع /رکوع /صلاه

 

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه گذشته در ادامه مساله 6 کلام مرحوم گلپایگانی، محقق زنجانی و محقق حکیم مطرح و بررسی شد و در نهایت سه اشکال به قول دوم که ابقاء انحناء به قصد رکوع مامور به است مطرح شد که فقط یکی از این اشکالات مختار استاد در مساله است.

 

ادامه مساله 6

بحث در مورد کسی بود که به صورت مادرزادی یا مریضی، کمرش خمیده بود و عرفا به او شیخ راکع گفته می شود، اختلاف بود که اگر به حالت قیام نتواند برگردد و از حال قیام رکوع کند، وظیفه اش چیست؟

فرض فعلی این است که متمکن از زیاده انحناء هست. عمده فقهای شیعه دو قول را مطرح کردند:

یک: لزوم زیاده انحناء به قصد رکوع که نظر مشهور است.

دو: جواز اکتفا به همان انحناء طبیعی که این شخص دارد و در ابقاء آن انحناء قصد رکوع کند که نظر شیخ طوسی در مبسوط، محقق در معتبر، علامه در متنهی و صاحب جواهر بود.

البته برخی از متاخرین احتیاط کردند که ایماء به راس را یا به زیاده انحناء و یا به ابقاء رکوع ضمیمه کند. این دو قول مطرح بود تا اینکه مرحوم شیخ علی جواهری، محقق خوئی و محقق سیستانی فرمودند: وظیفه ایماء به راس است. تا اینجا ما مشکلی نداریم و نهایتا قائل می شویم که این پیرمرد در رکوع احتیاط کند به اینکه تشدید انحناء کنند همراه با ایماء و قصد اجمالی کنند که هر چه وظیفه ما هست، آن را انجام می دهیم.

بررسی احتمال رکوع جلوسی

اما احتمالی مطرح شد، که اصلا در کلمات فقهای امامیه نیست و این احتمال کار را مشکل می کند و آن احتمال این است که اگر می تواند رکوع جلوسی انجام دهد، باید رکوع جلوسی کند و این احتمال هیچ قائلی نداشت و مرحوم گلپایگانی هم (به حاشیه عروه و حاشیه بر وسیله ایشان مجدد رجوع کردیم)، این احتیاط را (که یک نماز با رکوع جلوسی بخواند و یک نماز با ایماء به رکوع) در جایی مطرح کردند که امکان زیاده انحناء نیست. پس در فرضی که امکان زیاده انحناء ممکن است، کسی را پیدا نکردیم که قائل به رکوع جلوسی باشد.

بررسی اقوال عامه

عامه اقوالی دیگری را مطرح کردند. برخی از این ها قائلند که وظیفه این فرد، نماز نشسته است،

در کتاب المجموع ج 4 ص 313 که برای نووی است، آمده است:

«من تقوس ظهره لزمانة أو كبر أو غيرهما وصار كراكع فيلزمه القيام على حسب امكانه فإذا أراد الركوع زاد في الانحناء ان قدر هذا هو الصحيح وبه قطع العراقيون والبغوي والمتولي وهو المنصوص في الأم وقال امام الحرمين والغزالي يلزمه أن يصلى قاعدا قالا فان قدر عند الركوع على الارتفاع إلى حد الراكعين لزمه ذلك والمذهب الأول»

کسی که کمرش بخاطر پیری خمیده شده است، جوینی و عزالی گفته اند: نماز نشسته بخواند اما وقتی می خواهد رکوع کند، اگر می تواند از حال نشسته متقوسا به حد رکوع قیامی برسد، لازم است این کار را بکند. اما نووی مولف کتاب، موافق با نظر اول است که تشدید انحناء است.

رافعی در کتاب فتح العزیز بشرح الوجیز (الوجیز برای غزالی است و رافعی بر آن شرح زده است) ج 3 ص 284 گفته است:

«فاما إذا لم يقدر عليه بل تقوس ظهره لكبر أو زمانة وصار في حد الراكعين فقد قال في الكتاب انه يقعد لان حد الركوع يفارق حد القيام فلا يتأدى هذا بذاك»

مراد از کتاب، همان کتاب الوجیز غزالی است که در آن گفته است: یقعد و این صریح در نماز نشسته نیست، شاید مقصودش این باشد که در حال رکوع می نشیند و رکوع جلوسی انجام می دهد در ادامه گفته است: چون اگر بخواهد رکوع قیامی کند، این فرد متمکن از رکوع قیامی نیست.

در ادامه گفته است: «لكن الذى ذكره العراقيون من اصحابنا وتابعهم صاحب التهذيب والتتمة انه لا يجوز له القعود بل يجب عليه ان یقوم فإذا اراد ان يركع زاد في الانحناء ان قدر عليه ليفارق الركوع القيام في الصورة وهذا هو المذهب فان الواقف راكعا أقرب الي القيام من العقود» این نشان می دهد که ایشان قعود را به معنای قعود در اصل نماز در مقابل نماز ایستاده گرفته اند نه فقط جلوس در حال رکوع.

در ادامه گفته است: «وقد حكي القاضى ابن كج ذلك عن نص الشافعي» شافعی به این مطلب تصریح کرده است.

در کتاب البیان فی مذهب الامام الشافعی ج 2 ص 444 آمده است:

«وإن تقوس ظهره من الكبر أو الحدب، حتى صار يمشي كالراكع، ولا يقدر على الاستواء، فعليه أن يصلي على حالته، فإذا بلغ إلى الركوع انحنى وإن كان يسيرًا؛ ليقع الفصل بين القيام والركوع»

در مغنی ابن قدامه ج 2 ص 109 گفته است:

«وَإِنْ تَقَوَّسَ ظَهْرُهُ فَصَارَ كَأَنَّهُ وَاقِعٌ، فَمَتَى أَرَادَ الرُّكُوعَ زَادَ فِي انْحِنَائِهِ قَلِيلاً»

البته این قول بعض فقهای امامیه هم مطرح است که همان انحناء را به قصد رکوع ابقاء می کند، در کتاب الانصاف فی معرفه الراجح من الخلاف ج 2 ص 308 آمده است:

«قَالَ ابْنُ عَقِيلٍ فِي الْفُنُونِ: الْأَحْدَبُ يُجَدِّدُ لِلرُّكُوعِ نِيَّةً، لِكَوْنِهِ لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ» احدب یعنی کسی که خمیده است.

به نظر ما با توجه به این که در زمان ائمه علیهم السلام پیرمردهای شیعه ای بودند که کمرشان خمیده می شده است، اینکه بگوییم هیچ کس نگفته برای رکوع، باید رکوع جلوسی کنند اما امروزه ما به ذهنمان آمده است، این خلاف ذوق فقهی است ولو مقتضای صناعت این باشد اما فقه ما که فقع معقول نیست، بلکه فقه منقول است و هیچ کدام از فقهاء نگفته اند که موقع رکوع، بنشیند و رکوع جلوسی کند؛ چون رکوع قیامی برای او مقدور نیست و ایماء به رکوع هم که دلیل ندارد که ما می گفتیم اما رکوع جلوسی داخل در ارکعوا است؛ این بحث صناعی و فنی است اما هیچ کس این را قائل نشده است و این طور نیست که بگوییم مبتلا به نبوده است و یک بحث فرضی است؛ چون پیرمردهایی که کمرشان خمیده می شود، زیاده بوده اند.

نمی شود بگوییم این افراد وظیفه ای دارند که هیچ کدام از فقهای شیعه به آن نرسیده اند و فقهای عامه هم به آن نرسیده اند؛ چون برخی از آنها هم که می گفتند: قیام او قیام نیست و باید جالسا نماز بخواند مرادشان نماز نشسته است نه این که قائما نماز بخواند بحسب حالش و بعد موقع رکوع، بنشیند و رکوع جلوسی کند؛ لذا این احتمال اگرچه فنی است اما از نظر فقهی محتمل نیست و کسی که متمکن از زیاده انحناء است، می تواند احتیاط کند به اینکه تشدید انحناء کند و هم ایماء کند و ذکر بگوید و قصد اجمالی امتثال امر به رکوع می کند و نیازی به تکرار نماز ندارد.

اگر بخواهیم احتمالات در فقه را مطرح کنیم، منحصر در این نیست که فقط موقع رکوع بنشیند و رکوع جلوسی کند، احتمال دیگر این است که بنشیند و موقع رکوع به حالت تقوس برخیزد و رکوع کند؛ چون برخی از این افراد موقع نشستن کمرشان صاف است اما وقتی بلند می شوند کمرشان خمیده می شود.

رکوع قیامی را محقق خوئی فرمودند: عبارت است از رکوع عن هوی الی القیام؛ رکوع عن نهوض برای جلوس که رکوع نیست؛ این مطلب را ایشان فرمودند اما بزرگانی مثل امام خمینی، محقق بروجردی و محقق سیستانی قبول نکردند و ما هم نپذیرفتیم و گفتیم این رکوع است، مثل اینکه فرد نشسته است و فراموش کرده رکوع کند، می تواند با همان حال تقوس به رکوع بیاید و اشکالی ندارد، محقق خوئی فرمودند: این رکوع نیست بلکه رکوع نمایی است. به نظر ما این احداث رکوع است؛ چون قبل آن که راکع نبوده است که امام هم این را فرمودند.

البته محقق سیستانی برای وجوب قیام متصل به رکوع، به آیه ﴿وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾[1] تمسک کردند که در روایات تفسیر کردند به کسی که قبل از رکوع قیام کند و بعد رکوع کند، این نماز ایستاده است.

امام خمینی و محقق بروجردی هم فرمودند: اگر قیام متصل به رکوع را واجب بدانیم، از باب اجماع است؛ اینکه این اجماع چه مقدار حجت است و اجماع تعبدی است، بحث دیگری است اما اگر دلیل اجماع باشد و دلیل لبی است، این پیرمرد ها از قدر متیقن اجماع خارج هستند و لذا اگر بخواهیم فنی بحث کنیم، چه بسا این پیرمرد، متمکن از رکوع قائما است و می تواند احداث رکوع قائما کند به این صورت که بنشیند و به صورت تقوس بالا بیاید. درست است این حالت ها متعارف نیست اما متعارف نبودن دلیل بر بطلان یک عمل نمی شود، مثل اینکه در حال نماز بنشیند و پاها را دراز کند (در فرضی که از باب راحت طلبی این کار را می کند نه اینکه پاهایش مشکل دارد) و نماز بخواند، مصداق نماز نشسته است اما عرف می گوید: این چه نمازی است؟

ما بدنبال نماز معهود و متعارف نیستیم، متعارف برای نماز این است که از قیام به رکوع می رفتند، حالا اگر از جلوس با حالت تقوس به رکوع برود، این هم رکوع است؛ اینکه محقق خوئی اصرار دارند که این رکوع نیست، ما قبول نکردیم و به قول مرحوم امام خمینی وقتی کسی وارد می شود و می بیند شخصی در حال رکوع است، نمی پرسد که اول خبر بدهید که از حال قیام به رکوع رفته است یا از حال نشسته؟ تا ببینیم صدق رکوع می کند یا خیر! بلکه بدون بررسی می گوید: این فرد راکع است.

محقق سیستانی مبنای خودشان را دارند که رکوع اسم خم شدن و هوی است و رکوع آن هیات نیست، بلکه رکوع آن حرکت، هوی و طاطا الراس است. بله اگر این مبنا ثابت شود که از کتب لغت استفاده می کردند، درست است که رکوع به آن حرکت اطلاق می شود اما کتب لغت این دقائق را دنبال نمی کردند که رکوع اسم آن حرکت است یا اسم آن هیات خاص است.

آن چیزی که در رکوع برای ما مهم است، همان احداث رکوع است و الا هوی الی الرکوع که محقق سیستانی فرمودند، به نظر می رسد که مصداق رکوع نیست، رکوع همان حالت خم بودن است که وقتی ایجاد می شود، رکع صدق می کند.

آن چیزی که محقق خوئی فرمودند که رکوع عبارت از هوی الی القیام، به نظر ما مقوم رکوع نیست و فقط قوام رکوع به احداث رکوع است و اگر بنا باشد کاری به فتاوای فقهاء نداشته باشیم، به این پیرمرد گفته می شود که یک لحظه بنشیند و بعد با حالت نشسته، برخیزد که احداث رکوع هم هست.

گفته نشود که رکوع به رکوع عن قیام انصراف دارد که این انصراف همان مطلب محقق خوئی است که ما نپذیرفتیم.

گفته نشود که نشستن این پیرمرد و بعد به حالت تقوس به رکوع برود، قطعا واجب نیست؛ ما قبول داریم که قطعا واجب نیست اما آیا قطعا هم جایز نیست؟ اگر پیرمردی بخواهد این کار را بکند آیا جایز است؟ جوازش که قابل بررسی است و مهم این است که کلمات فقهاء از این موارد خالی است و لو کان لبان!

بررسی کلام محقق سیستانی

اما فرمایش محقق سیستانی که فرمودند: مقوم رکوع، قیام قبل از رکوع نیست بله هوی مقوم است.

جالب این است که ایشان انحناء را در این مساله مصداق رکوع می دانند اما در بحث قیام متصل به رکوع، پذیرفتند که اگر کسی بنشیند و متقوسا به حال رکوع برگردد، مصداق رکوع است، مثل اینکه فراموش می کند که رکوع کند و می نشیند و با همان حالت نشسته متقوسا به رکوع می آید این فرد رکوع می کند؛ در حالیکه این فرد انحناء معکوس دارد و اگر رکوع طاطا الراس و انحناء است، انحناء از اعلی به اسفل است نه از اسفل به اعلی!

محقق سیستانی در آن بحث فرمودند: قیام متصل به رکوع را مقوم صدق رکوع نمی دانیم اما اینکه لازم است، دلیلش اجماع نیست، بلکه دلیل آیه قرآن است که می فرماید ﴿وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾[2] و در روایت تفسیر شده است که کسی که می خواهد نماز ایستاده بخواند، قرائت را نشسته بخواند و بعد برای رکوع یک آن قیام کند و بعد به رکوع برود، این نماز قائما است. پس معلوم می شود آن چیزی که مقوم صدق صلاه قائما است، قیام متصل به رکوع است.

این بیان را ما قبلا بررسی کردیم و گفته شد که اولا ﴿وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ﴾ اصلا ندارد که صلاه قائما، قوموا لله قانتین مثل این است که می گوید: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى﴾[3] معنایش این نیست که حتما قیام در مقابل جلوس کند؛ لذا قوموا لله قانتین یعنی برای خدا با حالت قنوت برخیزید و اصلا در مورد نماز هم نیست. بله بعد آن دارند که ﴿فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَاناً فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ﴾[4] اگر بخاطر این جمله بعد می گویید این هم مربوط به نماز است، اشکال این است که معلوم نیست معنایش صلاه قائما باشد. آیه می گوید: برخیزید نماز بخوانید، نماز متعارف در حال وقوف است، اگر در حال جنگ بودید در حال راه رفتن هم نماز بخوانید، مانعی ندارد.

بر فرض آیه بفرماید: قیام در نماز رکن است اما معلوم نیست قیام متصل به رکوع را بگوید. شاید قیام حال تکبیره الاحرام را رکن می داند. گفته نشود که آن روایت را چه جواب می دهید؟ جواب این است که آن روایت بیان یک مصداق تنزیلی در نماز نافله است که اگر حال ندارد دو رکعت را ایستاده بخواند، نماز را نشسته شروع کند و وقتی به آیه آخر سوره رسید، بلند شود و نماز را ایستاده بخواند و این یک فرد از صلاه تنزیلی نماز قائما است. از این روایت، استفاده نمی شود که مراد از آیه، قیام متصل به رکوع است و این فریضه است.

خلاصه کلام ما این است که با توجه به فتاوای فقهای امامیه، احتمال اینکه نماز با رکوع جلوسی یا نماز نشسته در حق این پیرمرد تشریع شده باشد را احتمال فقهی نمی دانیم، اگر متمکن از زیاده انحناء باشد، نهایتا از باب احتیاط تشدید انحناء کند و ایماء کند و قصد رکوع با این کار را بکند.

اقوال در مساله

سه قول مطرح است:

قول اول: تشدید انحناء که نظر مشهور است.

قول دوم: ابقاء انحناء به قصد رکوع مامور به که نظر شیخ طوسی در مبسوط و صاحب جواهر است.

قول سوم: ایماء به رکوع که نظر محقق خوئی و محقق سیستانی است.

احتیاط به جمع بین این سه قول ممکن است اما اینکه بگوییم کدام یک از این سه قول متعین است؟ با اصل لفظی نمی توان یکی از این سه نظر را تعیین کرد؛ چون نه تشدید انحناء دلیل دارد و اجماع تعبدی هم که ندارد؛ چون بین علماء هم اختلاف بود و ایماء هم دلیلش اطلاق ندارد؛ چون موضوعش یا کسی است که قادر بر جلوس، رکوع و سجود نیست و یا موضوعش صلاه عاریا است و یا موردش اسیر است که مشرکین او را اسیر کرده است که اگر بخواهد انحناء کند، دشمن برای او مشکل ایجاد می کند و نمی توان این حکم را در مورد پیرمردی که خمیده است، سرایت داد.

لذا اگر بخواهد به اصل عملی رجوع کند، می تواند برائت جاری کند؛ چون احتمال تخییر بین تشدید انحناء، ابقاء انحناء به قصد رکوع و ایماء به رکوع مطرح است و اگر می خواهد احتیاط کند، می تواند در یک نماز جمع کند و مشکلی ایجاد نمی شود، این در فرضی است که متمکن از تشدید انحناء است.

اما اگر پیرمردی است که متمکن از تشدید انحناء نیست و نمی تواند تخفیف یا تشدید در کمر ایجاد کند، در این فرض مرحوم گلپایگانی فرمودند: دو نماز بخواند یکی با رکوع جلوسی و دیگری با ایماء.

عملا آن حالت ابقاء انحناء هم در ضمن ایماء محقق است و می تواند قصد اجمالی کند و این ابقاء انحناء در اختیارش است؛ چون میتواند بنشیند و آن را منهدم کند. مناسب بود ایشان قصد اجمالی را بین ایماء و ابقاء مطرح کنند.

محقق زنجانی فرمودند: اصلا متعین است که رکوع جلوسی کند که مقتضای صناعت همین رکوع جلوسی است و این جا نمی توان گفت که فتوای فقها اگر بود آشکار می شد (لوکان لبان)؛ چون این یک فرض نادری است که پیرمردی است کمر خمیده که نمی تواند اصلا تخفیف یا تشدید در رکوع ایجاد کند. در اینجا احتمال وجوب عرفی نیست اما احتمال جوازش است که بنشیند و با حالت تقوس به رکوع برود.

اینکه محقق خوئی و محقق سیستانی در هر دو فرض که متمکن از تخفیف و تشدید باشد یا نباشد، فرمودند: ایماء متعین است به نظر ما دلیل بر آن نداریم و لذا حکمی که می شود بر آن دلیل آورد، این است که جامع رکوع که در حق این فرد منحصر در رکوع جلوسی است را بیاورد که این همان فتوای محقق زنجانی است ولو احتیاط مرحوم گلپایگانی، احتیاط مناسبی است ولی ظاهرا واجب نیست و کلام محقق زنجانی خوب است که بگوییم کسی که نمی تواند انحناء را تخفیف کند، مقتضای صناعت این است که رکوع جلوسی انجام دهد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo