< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

98/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: ادله عدم وجوب (اخبار حل - تقریر پنجم) /تنبیه هفتم (شبهات غیرمحصوره) /تنبیهات اشتغال

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در ادله عدم وجوب اجتناب از اطراف شبهه غیرمحصوره بود. به عنوان سومین دلیل، اخبار حلّ مطرح گردید. برای تمسّک به این اخبار، پنج تقریر بیان شده است که چهار تقریر آن بررسی گردید. تقریر پنجم در این جلسه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1تقریر پنجم (بیان مرحوم امام): استظهار شبهه غیرمحصوره

تقریر پنجم از مرحوم امام خمینی قدس سره است. تفاوت اساسی این تقریر با تقاریر گذشته در این است که در تقاریر چهارگانه گذشته، به اطلاقات ادله حلّ تمسّک می‌شد ولی در این تقریر، روایاتی مطرح می‌شود که مورد آن‌ها شبهه غیر محصوره است و مختصّ به این شبهه هستند نه آنکه با اطلاق، شبهه غیرمحصوره را شامل شوند.

این روایاتی که ادّعا می‌شود مورد آن‌ها شبهات غیرمحصوره است، متعدد بوده و مرحوم علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار، در باب اول از ابواب «الصيد و الذبائح و ما يحل و ما يحرم من الحيوان و غيره‌» تحت عنوان «جوامع ما يحل و ما يحرم من المأكولات و المشروبات و حكم المشتبه بالحرام و ما اضطروا إليه‌» گردآوردی کرده است.[1]

آیت الله سبحانی، در کتاب «الوسیط فی أصول الفقه» خود این روایات رد در چهار طایفه دسته بندی کرده است:

« و هذه الروايات مبثوثة في أبواب أربعة.

1. ما ورد حول الجبن؛

2. ما ورد حول شراء الطعام و الأنعام من العامل الظالم؛

3. ما ورد حول قبول جائزة الظالم؛

4. ما ورد حول التصرف في المال الحلال المختلط بالربا.»[2]

برخی از این روایات بررسی می‌گردد.

1.1روایت اول: روایت عبدالله بن سنان

«أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ (عَنْ أَبِيهِ) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ إِنَّ أَكْلَهُ لَيُعْجِبُنِي ثُمَّ دَعَا بِهِ فَأَكَلَهُ.»[3]

هر چند که ظاهر این روایت، متعرض علم اجمالی نیست اما از مجموع روایات جبن چنین به دست می آید که در زمان امام صادق علیه السلام، علم اجمالی به استفاده از مایه پنیرِ میته، وجود داشته است.

1.2روایت دوم: روایت أبی الجارود

«وَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْجُبُنِّ فَقُلْتُ لَهُ أَخْبَرَنِي مَنْ رَأَى أَنَّهُ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ فَقَالَ أَ مِنْ أَجْلِ مَكَانٍ وَاحِدٍ يُجْعَلُ فِيهِ الْمَيْتَةُ حُرِّمَ فِي جَمِيعِ الْأَرَضِينَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَيْتَةٌ فَلَا تَأْكُلْهُ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ كُلْ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ فَأَشْتَرِي بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ كُلَّهُمْ يُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرُ وَ هَذِهِ السُّودَانُ.»[4]

در این روایت أبی الجارود در مورد کسی سئوال می کند که برخی از مکان‌ها از مایه پنیر میته استفاده می‌کنند. امام علیه السلام می‌فرمایند در جایی که می‌دانی که میته اگر می دانی میته هست اجتناب کن و اگر نمی دانی اجتناب لازم نیست

این روایت را در بعد شیخ اعظم جداگانه استدلال می کنند چون وجوه دیگری برای استدلال در خصوص این روایت وجود دارد که در بعد طرح می‌شود.

1.3روایت سوم: روایت عبدالله بن سلیمان

روایت دیگر، روایت «عبدالله بن سلیمان» است. عبدالله بن سلیمان با توجه به کتب رجال مجهول الحال است اما از آنجایی که جناب «ابن ابی عمیر» از او روایت نقل کرده[5] و بنا به شهادت شیخ طوسی، صفوان بن یحیی، بزنطی و ابن ابی عمیر «لا یروون و لا یرسلون إلا عمّن یوثق به»[6] توثیق می‌شود.[7] سند تا عبدالله تمام است و روایت صحیحه می‌گردد.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْجُبُنِّ فَقَالَ لِي لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ طَعَامٍ يُعْجِبُنِي ثُمَّ أَعْطَى الْغُلَامَ دِرْهَماً فَقَالَ يَا غُلَامُ ابْتَعْ لَنَا جُبُنّاً وَ دَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ وَ أُتِيَ بِالْجُبُنِّ فَأَكَلَ وَ أَكَلْنَا مَعَهُ فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ الْغَدَاءِ قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي الْجُبُنِّ فَقَالَ لِي أَ وَ لَمْ تَرَنِي أَكَلْتُهُ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ الْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ.»[8]

امام علیه السلام درباره جبن و غیر جبن یک قانون کلی به او آموختند که هر چه که در آن حلال و حرام است، حلال است تا اینکه حرام به صورت مشخص شناخته شود.

1.3.1احتمالات در روایت

در عبارت «كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْرِفَ الْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ.» سه احتمال وجود دارد:

    1. هر کلیّ که در آن حلال و حرام است یعنی قسمی از آن حلال است و قسمی از آن حرام است، مانند جبن که قسمی از آن با مایه پنیر پاک درست می‌شود و قسمی از آن با میته تولید می‌شود، اگر در آن شک شد که از حلال است یا از آن حرام، حلال است تا به صورت مشخص، معلوم شود از قسم حرام است. که ظاهر از بین احتمالات همین است چون ظاهر آن است هر دو قسم بالفعل هستند.

    2. یعنی هر چیزی که همین الان حرام و حلال در آن است یعنی در خارج نه کلیّ. مثلا ظرفی وجود دارد که هم حلال در آن وجود دارد و هم حرام. این برای تو حلال است تا اینکه بنفسه معلوم شود حرام است که این شبهه محصوره است و این احتمال خلاف ظاهر است علاوه بر اینکه به حسب روایات دیگر و به حسب ارتکاز متشرعه، احتیاط لازم است و ترخیص در آن ، ترخیص در معصیت است این ارتکاز، قرینه حافه به کلام می‌شود و مانع انعقاد ظهور در این احتمال دوم می‌گردد.

    3. هر آن‌چه که در آن احتمال حلال و احتمال حرام در آن باشد، حلال است تا زمانی که حرام به صورت مشخص معین گردد.

اگر این معنای سوم مقصود باشد، دو شبهه زیر مشمول این روایت می‌شود:

     شبهات مقرون به علم اجمالی: چون در هر طرف از اطراف علم اجمالی، احتمال حلال و حرام می‌رود و منشأ احتمال حلال و حرام بودن، احتمال انطباق معلوم بالاجمال است.

     شبهات بدویه حکمیه: زیرا در شبهات حکمیه نیز هم احتمال حلال داده می‌شود و هم احتمال حرام اما منشأ احتمال حلال و حرام بودن، فقدان یا اجمال نصّ یا تعارض نصّین است. یعنی به جهت احتمال نصّ معتبر، احتمال حرمت یا حلیت داده می‌شود. بنابراین می‌توان برای اثبات حلیت در شبهات حکمیه نیز به این روایت می‌توان تمسّک کرد.

اما این احتمال خلاف ظاهر است چرا که باید کلمه «احتمال» در تقدیر گرفته شود.

پس«كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلَالٌ وَ حَرَامٌ» یعنی هر آنچه که در آن حلال و حرام است نه احتمال حرام. و به قرینه صدر روایت و سئوال راوی که از جبن است و جبن در آن زمان از شبهات غیرمحصوره به شمار می‌رفته، قدرمتیقّن از کلام امام علیه السلام، شبهه غیرمحصوره است و به طور مسلّم، این فرمایش امام علیه السلام، شبهات غیرمحصوره را شامل می‌شود.

1.4روایت چهارم: موثقه سماعه

مرحوم امام خمینی از جمله روایاتی که از آن استظهار شبهه غیرمحصوره کرده اند، موثقه سماعة است:

« عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مَالًا مِنْ عَمَلِ بَنِي أُمَيَّةَ وَ هُوَ يَتَصَدَّقُ مِنْهُ وَ يَصِلُ مِنْهُ قَرَابَتَهُ وَ يَحُجُّ لِيُغْفَرَ لَهُ مَا اكْتَسَبَ وَ هُوَ يَقُولُ- إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ الْخَطِيئَةَ لَا تُكَفِّرُ الْخَطِيئَةَ وَ لَكِنَّ الْحَسَنَةَ تَحُطُّ الْخَطِيئَةَ ثُمَّ قَالَ إِنْ كَانَ خَلَطَ الْحَلَالَ بِالْحَرَامِ فَاخْتَلَطَا جَمِيعاً فَلَا يَعْرِفُ الْحَلَالَ مِنَ الْحَرَامِ فَلَا بَأْسَ.»[9]

مرحوم امام خمینی در مورد این روایت چنین می‌فرمایند:

«و لا يبعد أن يكون موردها الغير المحصورة.»[10]

از آنجایی که در مورد اموال بنی امیه اطراف فراوان است، بعید نیست که شبهه غیرمحصوره باشد.

همچنین می‌فرمایند:

«صحيحتا الحلبيّ و أبي المعزى في باب الرّبا و موردهما- أيضا- العلم الإجماليّ، و الظاهر أنّ مصبّها الغير المحصورة إلى غير ذلك.»

1.5 روایت پنجم: روایت عبدالرحمن بن حجّاج

روایت بعدی از طایفه دوم یعنی «ما ورد حول شراء الطعام و الأنعام من العامل الظالم» است.

«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام مَا لَكَ لَا تَدْخُلُ مَعَ عَلِيٍّ فِي شِرَاءِ الطَّعَامِ إِنِّي أَظُنُّكَ ضَيِّقاً قَالَ قُلْتُ نَعَمْ فَإِنْ شِئْتَ وَسَّعْتَ عَلَيَّ قَالَ اشْتَرِهِ.»[11]

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام به عبدالرحمن بن حجّاج فرمودند: چرا با علیّ – که بنا به گفته علامه مجلسی در ملاذ الأخیار[12] ، علی بن یقطین است - وارد خرید طعام یعنی گندم و جو نمیشوی؟ گویا خیلی بر خود سخت میگیری. عرض کرد بله اگر شما بخواهید بر من توسعه قرار میدهید. حضرت علیه السلام فرمودند: بخر.

این شبهه غیر محصوره بوده و اطراف خیلی بسیار است.

برخی از بزرگان به قرینه « فَإِنْ شِئْتَ وَسَّعْتَ عَلَيَّ » فرموده اند که از باب ولایت به من اجازه بده یعنی ارتکاب، باید با اذن حاکم شرع باشد، و دلالت بر حلیت ارتکاب اطراف شبهه غیرمحصوره نمیکند بلکه بر عدم جواز دلالت میکند چرا که امام علیه السلام ، آنچه که در ذهن سائل بوده، تقریر فرموده اند و به او فرموده اند: بخر.

هر چند که مرحوم امام و برخی از شاگردان ایشان[13] از باب ولایت را نپذیرفته اند اما «إِنِّي أَظُنُّكَ ضَيِّقاً» اجمال دارد که از باب اینکه حلال است چرا بر خود سخت گرفته ای یا از باب اینکه راه وجود دارد و آن راه اذن از امام است، بر خود سخت گرفته ای.

و اینکه راوی عرض کرده « فَإِنْ شِئْتَ وَسَّعْتَ عَلَيَّ » یعنی این گشایش از ناحیه شما باشد و اگر بدون حکم ولایی حلال باشد، دیگر از ناحیه امام نیست.

پس تقریب پنجم آن شد که از این روایات، استظهار شبهه غیرمحصوره شود. اما انصاف آن است که از روایتی که سند و دلالتش تمام است، نمیتوان استظهار جزمی نمود. بنابراین این تقریب ناتمام است.

 


[2] الوسیط فی أصول الفقه، شیخ جعفر سبحانی، ج2، ص128.
[7] عبداللَّه بن سليمان الصيرفي: و يقال له أيضاً: «العبسي» وكذلك يقال له: «النخعي» ثقة، لرواية ابن أبي عمير وصفوان و البزنطي عنه، بل ذكر في «جامع الرواة» رواية عدةٍ من أصحاب الإجماع عنه. الثقات الأخيار من رواة الأخبار، حسین مظاهری، ص: 229.
[12] در ملاذ الاخیار، عبارت یافت نشد.
[13] ارشاد العقول فی مباحث الاصول، جعفر سبحانی، ج3، ص516.: « و قوله: (فإن شئت وسعت) ليس دليلًا على أنّ الحلّية من باب الولاية، لأنّه واقع في كلام الراوي.».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo