< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محمدمهدی شب‌زنده‌دار

1401/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب

خب بر استدلال اخیر برای عدم جریان استصحاب در شبهات حکمیه که عبارت بود از تعارض بین استصحاب مجعول با استصحاب عدم جعل به توضیحی که گذشت.

اعتراضات و اشکالات متعددی شده که دو اشکال آن که یکی از شیخ اعظم بود و یکی از محقق آخوند قدس سرهما بیان فرمودند و فرمودند با توضیحی که در جریان تعارض داده شد اشکال این دو بزرگوار مندفع می‌شود. در عین حال اشکالات عدیده دیگری در مقام ایراد شده که آن‌ها را بعد می‌فرمایند «بقی الکلام فی الاشکالات الّتی ذکروها فی‌المقام»، یعنی اشکال شیخ و اشکال آخوند را قبلاً در مقام توضیح گفتند این دوتا مندفع است. بعد در این اشکالاتی که بعد ذکر می‌فرمایند سه اشکال با عنوان دارند. الاول، الثانی، الثالث. ولی در ضمن اشکال ثانی ظاهراً یک اشکال دیگری را هم مطرح می‌کنند که در الهدایه آن را مستقلاً مطرح کرده و لذا من خیال می‌کردم آن اشکال در مصباح نیامده، حالا امروز که نگاه می‌کردم دیدم که ایشان در ضمن آن اشکال دوم و بیان دوم متعرض آن مطلبی که در هدایه مستقلّاً برایش عنوان قرار دادند. بنابراین در این‌جا چهار اشکال بیان می‌شود که سه اشکال عنوان برایش دارند. الاول، الثانی، الثالث. یک اشکال هم در ضمن اشکال مثلاً دومی باشد می‌َشود چهارتا، دوتا هم که از محقق خراسانی و شیخ اعظم بود پس مجموعاً در مصباح الاصول شش اشکال مطرح شده برای این تعارض و پاسخ داده شده.

حالا اشکالات دیگری هم البته غیر از این شش‌تا در کلمات اعلام وجود دارد که ان شاءالله اگر توفیق شد و عمری باقی بود آن‌ها را هم عرض می‌کنیم. حالا مهم‌هایش را حداقل.

خب اشکال سوم اگر بخواهیم ترتیب بدهیم اول و دومی که گذشت، اشکال سوم یا اول از این اشکالات باقی مانده اشکالی است که خود محقق نراقی قدس سره مطرح فرموده و بعد از آن جواب داده.

اشکال ایشان دارای دو مقدمه است. مقدمه أولی این هست که از روایت صحیحه زراره که فرمود: «فإنّه علی یقین من وضوئه فشککت». یا «لأنّک کنت علی یقین من طهارتک فشککت». که این در صحیحه أولی نیست در صحیحه بعد هست مثلاً. فرموده است این فاء ما دو چیز استفاده می‌کنیم.

یکی این‌که این شک بعد از یقین باید باشد. «لأنّک کنت علی یقین من طهارتک فشککت». فاء دلالت بر تعقیب می‌کند و پشت سر تحقق پیدا کردن می‌کند.

دو؛ این‌که دلالت بر اتصال می‌کند به خلاف ثُمَّ، ثُمَّ دلالت بر تعقیب می‌کند اما مع التأخیر اما فاء دلالت بر تعقیب می‌کند مع الاتصال. بنابراین مورد جریان استصحاب که شارع تعبد فرموده به استصحاب جایی است که شک شما بعد الیقین باشد و متصل به یقین باشد. اول یقین برای تو پیدا بشود، بعد بلافاصله شک برای تو پیدا بشود. مجرای استصحاب بحسب مایستفاد از این کلام این است. این مقدمه أولی.

مقدمه ثانیه؛ این است که در مانحن فیه این اتصال وجود ندارد. چون عدم حرمت که شما می‌خواهید استصحاب عدم جعل حرمت بکنید این عدم حرمت بوده، شما بعد حرمت، علم به حرمت در این مثال که دیروز می‌زدیم که وطی حائض بعد انقطاع الدم و قبل الاغتسال، خب الان شک داری که بعد انقطاع الدم و قبل اغتسالها وطی حرام است یا نه؟ حرمت دارد یا ندارد؟ این شک ما است. این شک ما متصل به عدم حرمت و عدم جعل حرمت نیست.

س: چرا مفرِّد مثال می‌زنید؟ مفرِّد که از محل بحث خارج بود.

ج: بله؟

س: عرض می‌کنم مفرِّد که از محل بحث خارج بود.

ج: نه، این مفرِّد الان که نیست.

س: نه دیگه، قرار شد از مثال‌ها؟؟

ج: حالا شما بگذارید اشکالش ببینیم ‌چی گفته ایشان ...

س: خارج از محل بحث است.

ج: خب شما در این‌جا درست است این مثال اگر دقت بخواهیم بکنیم روی آن ...

س: ؟؟ فرمودید این مثال‌ها خارج است باید روی مثال ؟؟

ج: بله، آن توضیحات آقای خوئی بود که توضیح دادند این مثال این‌جوری است. ولی خود محقق نراقی قدس سره هم این، این‌جوری حالا دقت به آن جهت نفرموده کأنّه یک چیز را متصل... خب فرموده که در این مثال خب این‌جا اتصال زمان شک به زمان یقین نیست. شما یک وقتی قبل از این‌که این مرأه حائض بشود می‌دانستیم حرمت نیست. یقین به عدم حرمت داشتیم و عدم جعل حرمت، قبل الحیض که نه حرمت است و نه جعل حرمت است. زمان حیض خب یقین به حرمت پیدا می‌کند. بعد از او شک داریم که حالا انقطاع دم شد حالا شک داریم حرمت هست یا حرمت نیست. این‌جا زمان شک ما متصل به چیه؟ متصل به آن عدم حرمتِ که نیست که، پس اتصال زمان شک به زمان یقین در موارد شبهات حکمیه تحقق ندارد. چون تحقق ندارد پس آن استصحاب عدم جعلِ جاری نمی‌شود اما زمان شک در حرمت با حرمت اتصال دارد. پس فقط استصحاب بقاء حرمت جاری می‌شود بلا معارضٍ. پس شما اگر دقت بفرمایید می‌بینید این شک ما مال زمان سوم است. قبل از این زمان سوم که زمان دوم باشد یقین به حرمت است. قبل از آن یقین به عدم حرمت و عدم جعل است. پس زمان شک شما متصل به کدام است؟ به دوم است یا اول؟ خب متصل به دوم است نه به اول. بین اول و سوم این دوم فاصله است. پس بنابراین فقط شرط برای استصحاب حرمت محقق است که به هم متصل هستند. ولی شرط برای استصحاب عدم حرمت و عدم جعل فراهم نیست پس آن جاری نمی‌شود. بنابراین أین التعارض؟ آن اصلاً جاری نمی‌شود. این فرمایش محقق نراقی که خودش مطرح فرموده. ولی و اجاب عنه، به این‌که این کلام مثلاً برخاسته از عدم دقت است. شما در همان زمان علم به حرمت در زمان حیض و عدم انقطاع؛ همان زمان دوتا یقین دارید؛ یک: این‌که حرام است وطی در همین حالت که حالت رؤیت الدم و عدم انقطاع باشد. همان موقع هم شک دارید که برای بعد الانقطاع حکم شارع چیه، در همان زمانی که یقین دارید به حرمت ...

س: یقین داریم که عدم ازلی وجود دارد.

ج: بله؟ نه، عدم ازلی را نمی‌گوییم حالا، برسیم، توی عدم ازل حالا نروید شما حالا ...

س: یقین به عدم جعل داریم؟؟ در این زمان، باید اتصال با زمان سوم لحاظ کنید دیگه ...

س: یا همان زمان که یقین به عدم حرمت؟؟ داری یقین به عدم جعل هم داری ...

س: یقین به عدم جعل هم داری، بله. وقتی که حرمت وطی در حین ...

ج: در حین رؤیت و عدم انقطاع، خب دارید؟

س: یقین به عدم جعل هم ؟؟

س: یقین به عدم جعل را برداریم؟؟

ج: بله، فلذا ایشان فرموده که و «و أجاب عنه بأن اليقين بعدم الحرمة بالنسبة إلى ما بعد الانقطاع لم ينتقض باليقين بالحرمة»، چون که شما اول که می‌دانستی اصلاً جعل نشده دیگه، کجایش نقض شد آن قبلیِ به دوم؟ مال زمان رؤیت. اما مال زمان عدم رؤیت که نقض نشده بود. علمی ندارد که نقض شده باشد که «أنقضه بیقین آخر» باشد. «بأن اليقين بعدم الحرمة بالنسبة إلى ما بعد الانقطاع لم ينتقض باليقين بالحرمة، نعم اليقين بعدم الحرمة بالنسبة إلى زمان وجود الدم قد انتقض باليقين بالحرمة»، این درست است. پس آن اولیِ که عدم الحرمة بود، آن اولی که عدم حرمت بود، دومی حرمت بود سومی شک. آن اولی که عدم الحرمة بود با علم به حرمت در زمان رؤیت دم به طور کلی از بین نرفت، یک بخشی از آن از بین رفت، منتقض شد. و آن عدم حرمت در زمان رؤیة الدم، آن، آن قسمتش منتقض شد. اما عدم‌الحرمة بالنسبة الی ما بعد الانقطاع که منتقض نشده، پس آن همین‌جور هم‌زمان با علم به حرمت، آن همین‌طور وجود دارد. وقتی وجود داشت متصل به زمان سوم است. آن اول می‌آید حتی در زمان دوم هم در کنار یقین به حرمت؛ آن علم به عدم حرمت سابق نسبت به ما بعدالانقطاع که انتقاض پیدا نکرده، کنار او همین‌طور هست. خب این فرمایشی است که محقق نراقی خودش جواب داده از این اشکال.

محقق نائینی قدس سره اعتراض فرموده به محقق نراقی بحسب نقل محقق خوئی و آن این است که فرموده مقدمه أولای شما نادرست است که شما فرمودید اتصال زمان یقین به زمان شک. ما اتصال زمان یقین به زمان شک را نمی‌خواهیم. ما آن‌چه که لازم داریم اتصال زمان مشکوک به متیقن است نه زمان شک به زمان یقین. فلذا است که این نحوه کأنه؛ حالا اعتراض آقای نائینی به این برمی‌گردد که اصلاً این نحوه‌ای که شما اعتراض و اشکال مطرح کردید از آن جواب دادید این نحوه اعتراض درست نیست. این مقدمه این را اول به‌کار گرفتید که واقعیت ندارد. باید مقدمه را عوض کنید. وقتی مقدمه را عوض کردید آن‌وقت اشکال تعارض مندفع می‌َشود و جواب شما هم دیگه جوابش نیست. و آن این است که ما باید زمان مشکوک‌مان متصل به زمان متیقن باشد. فلذا اگر مثلاً یقین داریم فلان شیء نجس است یا حالا عین مثال خودشان عرض کنم. این‌جوری ...، اگر یقین داریم به عدم نجاست یک شیء‌ای، بعد یقین به نجاست پیدا کردیم، بعد شک کردیم که حالا این پاک است یا نجس است؟ احتمال می‌دهیم آب کشیده باشند آن را، توی حیاط بوده باران باریده مثلاً، الان شک داریم. ما این‌جا استصحاب عدم نجاست را نمی‌توانیم بکنیم. چرا؟ چون دِین است. آن عدم نجاست و بین زمانش، یعنی بین آن نجاست که متیقن ما است. عدم نجاست که متیقن ما است و بین مشکوک ما که طهارت و نجاست این باشد اتصال نیست. یک زمانی بین این دوتا است که نجاست می‌دانیم بوده، او عدم نجاست تبدیل به نجاست شد حالا زمان سوم است. این‌جا درست است. استصحاب جاری می‌کنیم. اما این‌که زمان شک ما با زمان یقین ما باید متصل باشد چنین چیزی را ما از روایات استفاده نمی‌کنیم. اگر آن روایت هم آن‌جوری فرموده آن بحسب مورد است نه قید برای حجیت استصحاب باشد. حالا من این را توضیحاً عرض می‌کنم. آن از این باب است. و الا خب روایات دیگرش که چنین توی آن نیست که، پس لاتنقض الیقین بالشک، آن‌جا که ندارد که، این فاء و این حرف‌ها که نیامده، آن‌جا در موردی که سائل سؤال کرده این‌جوری بوده، خب بحسب مورد این‌جور در کلام امام علیه‌السلام فرض کنید مطرح شده نه از باب این‌که این قید تعبد به استصحاب است. ما این را می‌خواهیم. خب حالا که این را می‌خواهیم حالا بیاییم در مانحن فیه، در مانحن فیه عین این مثال است. یک زمانی قبل الحیض حرمت نبود. توی زمان حیض حرمت آمد، زمان سوم که زمان انقطاع و قبل الاغتسال است شک داریم. خب چه جور استصحاب بکنیم حالت اول را با این‌که این‌جا متیقن ما، با مشکوک ما فاصله دارد دیگه، چه‌طور عدم حرمت را می‌خواهی استصحاب بکنی؟

س: کأنّه مجعول را فقط محاسبه کرده آقای نائینی ...

ج: بله؟

س: می‌گویم کأنّه فقط مجعول را محاسبه کرده که این حرف را می‌زند که این‌جا مثل آن‌جا است.

ج: آره.

س: در حالی که باید جعل را هم محاسبه کند.

ج: این فرموده فلذا است. در این موارد زمان متیقن با زمان مشکوک همین حالت دو و سه هست. آن عدم جعل و آن عدم حرمتِ، آن دیگه مجرای استصحاب نیست. فلذا معارضه‌ای وجود ندارد. شما فقط باید استصحاب حرمت بکنید در این مثال. خب این فرمایش محقق نائینی اعتراضاً بر محقق نراقی قدس سرهما.

محقق خوئی قدس سره می‌فرمایند فرمایش آقای نائینی من جهة الکبری تمام است، حق است که فرموده ما اتصال زمان شک به یقین نمی‌خواهیم. اتصال زمان متیقن به مشکوک و مشکوک به متیقن‌مان را می‌خواهیم. این حق است. فلذا قبلاً هم گفتیم که اصلاً اگر زمان شک و یقین هم متصل نباشد بلکه متحد باشد لا اشکال. تعقیب نمی‌خواهیم این بعد از او باشد و متصل، چون دو چیز فرموده، تعقیب پشت سر هم باشد متصل هم باشد نه، متحد هم باشد اشکال ...، همین الان یقین می‌کند قبلاً این‌جور بوده، همان زمانی که دارد یقین داریم الان هم شک دارد. یعنی الان در نفسش دو چیز حاصل می‌شود که این کان سابقاً کذا و الان مشکوک است. خب این‌جا هم استصحاب است. زمان شک و یقین تعاقبی ندارد. یکی‌اش اول باشد بعد دیگری، بلکه حتی (من حالا توی عبارت نیست) حتی گفتیم قبلاً، اگر شک اول باشد یقین بعد باشد، باز هم استصحاب جاری می‌شود. یک چیزی را به آن برمی‌خوریم شک داریم حالتش چه جوری است اما قبلش هم نمی‌دانیم چه جور بوده، الان شک داریم. بعد فکر می‌کنیم، یقین می‌کنیم قبلاً حکمش این بوده یا حالتش این بوده خب استصحاب می‌کنیم. پس این حرف که تعاقب می‌خواهیم و بعد از تعاقب هم اتصال می‌خواهیم که در کلام محقق نراقی است، این درست نیست و حق با آقای نائینی است که این‌ها را ما نمی‌خواهیم. و یک شاهد دیگری هم ایشان ذکر می‌کنند که مثلاً اگر شما یقین به یک چیزی داشتید، بعد غفلت پیدا کردید اصلاً، گاهی آدم به یک چیزی کار ندارد این‌ها، اصلاً دیگه توی فکرش نیست. یک یقینی داشته، مثلاً حیات زید، من کاری به زید ندارم. اصلاً توی فکر این نیستی که بعداً که آیا یقین داشتی زید حیات دارد، بعد هم اصلاً دیگه فراموش ...، سالیانی فراموش شده، حالا یک چیزی پیش آمده که حیات زید الان مؤثر است، حکم شرعی دارد. خب کسی می‌تواند بگوید این‌جا استصحاب جاری نمی‌شود؟ چون زمان یقین تو به زمان شک تو متصل نیست؛ برای این‌که غفلت داشتی یک مدتی. «فأنا لو علمنا به عدالة زید مثلاً، ثمّ غفّلنا عنها یوما أو أزید ثمّ شککنا فی بقائها فلا اشکال فی جریان الاستصحاب مع عدم اتصال بزمان الشک بزمان الیقین». خب پس این جهت در کلام محقق نائینی درست است.

س: حاج آقا، ایشان فرمایش، این اشکال اشکال وارد است به محقق نراقی، محقق نراقی یقین فعلی را شرط ندانست و فلذا نقض در مقابل اتصال انداخت. اتصال را در مقابل غفلت نینداخت. گفت آن چیزی که مانع از اتصال است نقض است. یعنی چی؟ یعنی اتصال به این معنا نیست که فعلیاً باید یقین در نفس ما حاضر باشد تا زمانی که شک فعلی می‌شود نه، اتصال این است که نقض ضدش نشده باشد. همین‌قدر اتصالش، فلذا گفت آن چیزهایی که نقض شده است چیز دیگری است. پس فرمایش محقق نراقی این فرمایش شد دیگه که آقا ایشان...، و حالا تأیید فرمایش‌شان، مبناءً با ایشان موافقیم ولی این فرمایش به آقای نراقی نمی‌چسبد. فرمایش آقای نراقی این است: می‌گوید آقا، من اتصالی را می‌خواهم که لا ینتقض نه اتصالی که فعلیاً در شوق نفس موجود باشد تا زمانی که شک فعل شود. این را که نباید ایشان بگوید که، ایشان اتصالی که آورد در مقابل نقض است نه اتصال در مقابل غفلت که اشکال بکنیم بگوییم پس زمان غفلت را شما چه می‌گویید؟ پس غفلت هم جاری می‌دانید؟ نه، ایشان جواب می‌دهد زمان غفلت هم نقض که؟؟

ج: نه، ایشان از آن عبارت، از آن عبارت روایت ...

س: فشککت ...

س: از عبارت روایت ...

ج: این‌طور فهمید.

س: از عبارت روایت فقط این‌قدرش را استفاده می‌کند که «کنت علی یقین فشککت» یعنی لا ینتقل ؟؟

ج: نه.

س: تخللی که نقیض به آن پیدا نکرده ...

ج: نه، این‌جور نفرموده.

س: تصویر کرده دیگه ایشان، کجا نفرموده؟

ج: نه، فرموده «فإن الفاء ...

س: شما این را اجتهاد می‌کنید از این فاء ...

ج: حالا این‌که این‌جا نقل کرده، ما که حالا بحسب ناس ...

س: ؟؟

ج: «فإن الفاء بقوله (عليه السلام): لأنّك كنت على يقين من طهارتك فشككت فانّ‌ الفاء يدل على التعقيب و اتصال الشك باليقين»،

س: به چه معنا؟ از مقابله‌اش می‌فهمیم که وقتی می‌گوید آن‌جا نقض شده اتصال ناقض اتصال تخلل به نقیض است نه غفلت.

ج: خب، شما به اندازه هم استانی دفاع کردید.

س: انصافاً حرف آقای نراقی همین است؟؟

ج: به قول آقای حائری وقتی آقای امراللهی گاهی به عروة ایشان اشکال می‌کردند، این آقای امراللهی در مقام دفاع برمی‌آمد، بعد ایشان می‌گفتند شما به اندازه هم‌شهری‌گری و این‌ها دفاع کردید. حالا ...

س: البته «الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَع‌» (یونس/35)

ج: درست است. بله. خب آن فرمایش شما، عبارتی که نقل شده از ایشان این است. یعنی ایشان دارد نقل می‌کند. من نمی‌گویم، توی....

س: ؟؟

ج: ببینید؛ شما به مناهج مراجعه کنی، مناهج که کتاب اصول مهم ایشان است و ای کاش به جای خیلی از این کتاب‌هایی که چاپ می‌شود مناهج تجدید طبع می‌شد. و هم‌چنین مستند ایشان، در هر دو جا ایشان این مسئله تعارض را ...، خب این ...

و اما آن‌چه که از نظر صغرایش آقای نائینی فرموده‌اند. فرمودند مقام این‌جوری است. فرمودند ما اتصال زمان را متیقن به مشکوک می‌کنیم. در مانحن فیه زمان متیقن به مشکوک متصل نیست. چرا؟ برای این‌که عدم حرمت، اول بوده، بعد حرمت آمده، علم به حرمت داریم حالا شک دارید. شما آن عدم حرمتِ را می‌خواهی استصحاب بکنی اتصال ندارد. خب این‌جا این صغرایی که ایشان فرموده؛ این تمام نیست. و کأنّ دیگه یک غفلتی...، معصوم که نیستند علماء، یک غفلتی گاهی پیش می‌آید. و آن این است که همان زمان علم به حرمت که زمان رؤیت دم و عدم انقطاع باشد همان زمان دوتا یقین با هم وجود دارد، دوتا متیقن وجود دارد. یک متیقن این است که این حرام است. این حرمت وطی الان وجود دارد، محقق است. یکی همان موقع یقین دارد که شارع یک موقعی برای زمان بعد الانقطاع حرمتی جعل نکرده بود، قانونی نگذرنده بود، کما این‌که برای زمان رؤیت هم جعل نکرده بود ولی می‌دانم برای زمان رؤیتش آن ...

س: از بین رفته ...

ج: منقض شده و از بین رفته، ولی یقین به این‌که (همان زمان) یقین به این‌که برای حالت انقطاع و قبل الاغتسال جعل نکرده بوده که همین‌طور هست. سرجایش هست. خب پس بنابراین در زمان ثانی که ما نگاه می‌کنیم دوتا متیقن داریم. خب حالا شک داریم که برای بعد الانقطاع آن متیقنِ تبدیل شده یا نه؟ حالا آقای نراقی می‌فرمایند دوتا متیقن قبل داری، دوتا هم مشکوک حالا داری، یک استصحاب داری برای این‌که (هر دوی آن هم متصل است. یعنی می‌توانیم از طرف ایشان بگوییم) می‌گوییم هم استصحاب بقاء حرمت داری ولی با لحاظ این‌که می‌دانی در زمان ثانی یعنی در زمان رؤیت دم و عدم انقطاع حرمت وطی بوده، استصحاب او را بکنی، استصحاب حرمت وطی، هم همان، با آن متیقنِ یک متیقن هم وجود داشت که برای این جعل نشده بود سابقاً، ازل هم نمی‌خواهیم برویم ها! همان اول اسلام مثلاً، همان چی...، جعل که نشده بود هنوز برای این، پس حالا هم جعل نشده، آن‌وقت استصحاب عدم جعل حرمت با آن تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند.

خب این فرمایش محقق نراقی قدس سره و اعتراض آقای نائینی و پاسخ و جواب. و چیزی هم که آدم توی این کلمات می‌بیند می‌بیند که یک مقداری عدم الحرمه با آن قانون، حرمت و عدم حرمت و قانون یک گاهی غفلت از آن می‌شود که این‌ها دوتا چیز هستند. که حالا یک بحثی هم ان شاءالله حالا بعداً هست که ما دو چیز داریم این‌جا. یکی همین نفس القانون که ما تعبیر می‌کردیم، توضیحش این‌که این یک جعل ملازمه‌ای است بین این حکم و موضوع. این قانون است. یکی تحقق حکم است و فعلی شدن حکم است چون شرطش محقق شده الان یک حرمتی یا یک وجوبی یا یک بالاخره یک احکام دیگر، به خاطر شرطش محقق شده محقق شده.

س: دوتا مجعول یعنی داریم.

ج: دوتا مطلب است و این خیلی مهم است که ما از این غفلت نکنیم.

س: و الان کدام است؟؟؟ استصحاب عدم حرمت منظورش همان عدم ملازمهِ است.

ج: آره، آره.

س: همان جعلِ است.

ج: بله، بله، بله، بله، بله.

س: این‌جا جواب نفرمودید. اشکال، ما هنوز این را، ب بسم الله ؟؟ ماندیم واقعاً که اگر مرادش آن است پس چه‌طور ایشان، ایشان همان اول کار را تمام کرد گفت جاری نمی‌شود.

ج: کی؟

س: خود آقای خوئی فرمود در مقام جعل و ملازمه استصحاب جاری نمی‌َشود. چرا فرمایشش در صفحه 244 که ؟؟

ج: توضیح دادم دیروز، حالا دومرتبه هم باید خدمت‌تان توضیح بدهم. حالا این توضیح دادم آن را که چه فرقی می‌کند. خب حالا اشکال بعدی اشکال که بعد مطرح می‌کنند که این هست که آن استصحاب عدم جعل خودش معارض دارد در رتبه خودش، پس بنابراین او به خاطر معارضه‌ای که خودش با یک چیز دیگر دارد تعارض می‌کنند تساقط می‌کنند جانِ این استصحاب بقاء مجعول سالم می‌ماند. این حالا توضیحش ان شاءالله در اشکال دوم است و بعضی از بزرگان معاصر و اساتید ما هم همین اشکال دوم را پروراندند و به واسطه این می‌گویم نیست. که حالا ببینیم جواب محقق خوئی چه می‌شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo